متن سند:
اسم و شهرت محل
1ـ حاج سیدعبدالحسین دستغیب1 شیراز
2ـ حاجی سیدعلیاصغر خوئی2 تهران
3ـ آیتالله محلاتی شیراز
4ـ حاج محمود طباطبائی قم
5ـ آقای پسندیده خمین
6ـ سیدصادق روحانی 3 قم
7ـ آقای خوانساری تهران
8ـ آقای ایروانی تهران
9ـ آقای طاهری دربند
10ـ آقای نجمآبادی تهران
11ـ آقای جلیلی قم
12ـ سیدهادی خسروشاهی4 تهران
13ـ حاج آقا باقر قمی قم
14ـ آقای آملی قم
15ـ آقای علوی تهران
16ـ آیتالله شریعتمداری قم
17ـ آقای حاج آقا علی صافی قم
18ـ آیتالله گلپایگانی قم
19ـ حاج سید علینقی طهرانی5 تهران
20ـ آقای میلانی مشهد
21ـ حاج معتمد خراسانی تهران
22ـ آقای فرید محسنی قم
23ـ سیدعبدالرضا حجازی تهران
24ـ آیتالله نجفی قم
25ـ حاج آقا باقر قمی تهران
26ـ آیتالله خوانساری تهران
27ـ حاج مهدی عظیمیپور تهران
28ـ آیتالله قمی مشهد
29ـ آیتالله فاضل لنکرانی قم
30ـ حاج آقا شهاب الدین اشراقی6 قم
31ـ آیتالله حائری قم
32ـ حاج شیخ فضلالله محلاتی 7 تهران
33ـ آقای فلسفی 8 تهران
34ـ حاج شیخ احمد مولائی 9 تهران
35ـ آقای آملی تهران
36ـ حاج اشرفی واعظ تهران
37ـ محمدصادق لواسانی 10 تهران
38ـ فانی واعظ تهران
39ـ حاج سیدموسی مازندرانی تهران
40ـ حاج مرتضی شمسی تهران
41ـ آقای [غلامحسین] جعفری تهران
42ـ حاج آقای مهدی گلپایگانی قم
توضیحات سند:
1.
شهید آیتالله سید عبدالحسین دستغیب، فرزند سید محمدتقی در شب عاشورای 1292 ﻫ ش در شهر شیراز متولد گردید.
خاندان دستغیب از خاندان های اصیل و شریف استان فارس و شیراز است که سابقه ای 800 ـ 700 ساله دارد و با 33 واسطه به حضرت امام سجّاد (ع) می رسد.
پس از خواندن دروس مقدماتی و سطح، امامت جماعت مسجد باقرخان را عهده دار گردید و در سال 1314 به منظور ادامه تحصیلات راهی نجف اشرف شد.
در آنجا از محضر اساتیدی چون آیات عظام شیخ کاظم شیرازی، سید ابوالحسن موسوی اصفهانی، سید میرزا آقا اصطهباناتی و میرزا علی آقا قاضی طباطبایی کسب فیض نمود و در سن 24 سالگی به درجه اجتهاد رسید.
به اهل بیت عصمت و طهارت(علیهم السّلام) ارادت داشت و غالبا به ریاضت های شرعی و مجاهدات می پرداخت.
از وی که در تمام عمر، دارای نفسی مطمئن بود، کرامات زیادی نقل شده است.
شهید بزرگوار آیت الله دستغیب، در میان مردم و با آنها زندگی می کرد و این امر را سعادتی انکارناپذیر می دانست.
وی بسیار ساده می زیست و تجمّلات در زندگیش راه نداشت.
مبارزات سیاسی شهید از هنگامی شروع شد که اساس دین را با روی کار آمدن رضاخان در خطر دید.
بنابراین در منابر و سخنرانیها مردم را از توطئه آگاه می نمود؛ بویژه در مورد کشف حجاب.
در اواخر سال 1341 که با طرح لایحه انجمن های ایالتی و ولایتی، زمزمه مخالفت از قم به رهبری امام امّت برخاست و نخستین اعلامیه رهبر عظیم الشأن انقلاب اسلامی از قم به دست شهید دستغیب رسید، صریحا اعلام نمود : «کلاّ و دربست در اختیار اسلام هستم.
» وی با اظهار جمله «من اطاع الخمینی فقد اطاع اللّه »، پیروی از دستورات حضرت امام را اطاعت از خداوند سبحان می دانست.
شهید دستغیب که پیوسته بر دامنه مبارزاتش می افزود ، پس از دستگیری حضرت امام در 15 خرداد 1342 دستگیر و مستقیما روانه زندان عشرت آباد گردید.
در سال 1343 نیز یک بار دیگر مزدوران رژیم مانند سال 1342نیمه شب به منزل ایشان ریختند و باز مستقیما او را به تهران و زندان قزل قلعه منتقل کردند که پس از آزادی، مدّت 3 روز میهمان حضرت امام خمینی (ره) بود.
این شخصیت بزرگوار در حرکت دادن به مبارزات مردم مسلمان فارس علیه رژیم مزدور شاه نقش بسیار مهم و مؤثری داشت.
افشاگریهای بی پروای او در مورد جشن هنر فسادانگیز شیراز، حرکت های اسلامی مردم فارس را عمق بیشتری می بخشید و سخنرانیها و حضورش در تظاهرات و راهپیمایی ها و مبارزات امت مسلمان منطقه، پشتوانه محکمی برای مردم ستمدیده بود.
در واقعه دی ماه 1356، در برابر مقاله توهین آمیزی که نسبت به حضرت امام در روزنامه اطلاعات به چاپ رسیده بود، به شدّت به موضعگیری پرداخت و گفت : «...
.
خمینی مرجع تقلید چند میلیون شیعه می باشد و چون روزنامه اطلاعات به وی تهمت هایی زده طبق قانون، عاملین این امر بایستی تحت تعقیب قرار گرفته و از یک تا سه سال زندانی شوند.
» در همان سال ایشان مدّتی در منزل خود در محاصره ساواک به سر برد.
با شروع حکومت نظامی و پس از حادثه خونین 17 شهریور 1357، مأمورین شبانه به منزل ایشان رفته و او را در حال بیماری و تب بازداشت، ابتدا به کمیته شهربانی و پس از آن به زندان اعزام کردند.
شهید آیت الله دستغیب پس از پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی، به نمایندگی مردم فارس در مجلس خبرگان برگزیده و از سوی حضرت امام به امامت جمعه شیراز منصوب شد.
با شروع جنگ تحمیلی، او با بیانات بسیار رسا جوانها را تشویق به شرکت در جبهه ها می کرد و در بسیج نیروهای خالص به جبهه و تأمین امکانات و تدارکات برای رزمندگان تلاش مستمر و پیگیر داشت.
سرانجام عمر پربرکت این شهید سعید به پایان رسید و در روز جمعه 20 آذرماه سال 1360 به دست گروهک منافقین در راه نماز جمعه به شهادت رسید.
شهید دستغیب دارای تألیفات فراوانی است که بعضا چند بار تجدید چاپ شده است.
از جمله کتاب های قلب سلیم، گناهان کبیره در دو جلد، معاد، تفسیر سوره حمد، توحید، امامت، معراج و...
ر.ک: یاران امام به روایت اسناد ساواک، شهید آیت الله سید عبدالحسین دستغیب، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1378
2.
آیتالله سید علی اصغر خوئی، فرزند مرحوم سید مجتبی در تیر 1273 ﻫ ش در خوی متولد شد.
مقدمات و سطوح را نزد علمای خوی حاج ملا علی مدد بدل آبادی، شیخ محمد خویی، و آیت الله سیدباقر پسرعموی خود فراگرفت سپس در سال 1301 به نجف هجرت نمود و از محضر آیات عظام عبدالحسین رشتی، حجت کوه کمره ای، ایروانی، شیخ محمدحسین اصفهانی، مرحوم محقق، میرزا حسین نائینی و اصفهانی بهره مند گردید سپس در سال 1310 به خوی مراجعت و به تدریس و اقامه جماعت پرداخت.
پس از آن مجددا به نجف بازگشت و در حدود 3 سال به تدریس پرداخت و در سال 1317 به خوی برگشت و در مدرسه نمازی به تدریس پرداخت.
پس از آن در سال 1320 به تهران سفر کرد و به فعالیت های خود ادامه داد.
ایشان تا سال 1353 که کتاب «گنجینه دانشمندان» تألیف می شد، در تهران در مسجد سلمان خیابان 17 شهریور اقامه جماعت و تدریس میکرد و در سالهای اولیه انقلاب دارفانی را وداع گفت.
3.
آیتالله سید صادق روحانی، فرزند سید محمود در سال 1300ﻫ ش در قم متولد شد.
پس از گذراندن دروس مقدماتی و ادبیات، در سال 1315 به شهر نجف مهاجرت کرد و در حوزه علمیه این شهر تحصیلات خود را پی گرفت.
در سال 1327 به ایران بازگشت و به تدریس فقه و اصول پرداخت.
ایشان در طول دوران مبارزه، همگام با دیگر علمای ایران با موضع گیری ها و انتشار اعلامیه ها، از نهضت اسلامی ایران پشتیبانی کرد؛ لیکن پس از پیروزی انقلاب اسلامی تا حدی تغییر رویه داد.
4.
آیتالله سید هادی خسروشاهی، فرزند سید مرتضی در سال 1286ﻫ ش در تبریز متولد شد.
پس از گذراندن تحصیلات ابتدایی و مقدمات در تبریز، به حوزه علمیه قم رفت و از محضر آیات عظام بروجردی، طباطبایی، امام خمینی و علمای دیگر بهره برد.
مدت چهار سال نیز در حوزه علمیه نجف از محضر اساتید و مراجع بزرگ همچون آیت الله حاج سید ابوالحسن اصفهانی، حاج محمد حسین نائینی، حاج شیخ محمد غروی کمپانی و حاج ضیاءالدین عراقی کسب فیض نمود.
پس از ده سال اقامت در نجف و اخذ اجازه اجتهاد از مراجع عظام، به ایران بازگشت و در تبریز ساکن شد.
وی علاوه بر وعظ و ارشاد، به تدریس علوم دینی در این شهر پرداخت و چند مرکز درمانی خیریه و فرهنگی در آنجا تأسیس نمود.
در سال 1340 به توصیه اطبا راهی تهران شد و سپس مسئولیت اداره مدرسه علمیه شیخ عبدالحسین را به عهده گرفت.
وی در دوران مبارزه و اوج گیری نهضت امام خمینی (ره) یکی از همراهان این نهضت بود و چند بار هم بازداشت گردید.
وی پس از پیروزی انقلاب اسلامی به عنوان نماینده مجلس خبرگان رهبری از سوی مردم تهران انتخاب شد.
او عضو جامعه روحانیت مبارز تهران و عضو هیأت مدیره بنیاد مسکن نیز بود.
آیت الله خسروشاهی در روز نیمه شعبان سال 1376 ﻫ ش دارفانی را وداع گفت و در حرم مطهر حضرت عبدالعظیم حسنی(ع) به خاک سپرده شد.
5.
اصل: تقی
6.
اصل: اشرقی
7.
شهید حجتالاسلام حاج شیخ فضل اللّه محلاتی، در سال 1309 ﻫ ش در خانواده ای متدین و مذهبی در شهرستان محلات متولد شد.
در سال 1324 تحصیلات حوزوی خود را در حوزه علمیه قم آغاز و در طول مدت تحصیل از محضر اساتید بزرگواری چون آیات عظام حاج سید محمدتقی خوانساری، بروجردی، حضرت امام خمینی (ره)، علامه طباطبایی(ره) و مشکینی کسب فیض نمود.
از سال 1326 به دنبال آشنایی با فدائیان اسلام و مرحوم آیت الله کاشانی، مبارزه خود را علیه رژیم آغاز کرد.
در رمضان سال 1332 به واسطه سخنرانی علیه کنسرسیوم نفت و کودتای 28 مرداد، در بجنورد دستگیر و به مشهد تبعید شد.
در جریان قیام 15 خرداد رابط بین علمای قم بود و با تنظیم اعلامیه و طومار، توانست امضای 120 تن از علمای تهران را بگیرد که در آن زمان چنین اقدامی بی سابقه بود.
در جریان جشن های 2500 ساله شاهنشاهی، ممنوع المنبر شد و سرانجام در سال 1351 دستگیر و روانه زندان گردید.
شهید محلاتی در آستانه ورود حضرت امام، یکی از فعالترین اعضای کمیته استقبال از معظم له بود.
در حمله به مرکز رادیو شرکت جست و برای نخستین بار در طول 1400 سال تاریخ اسلام، صدای انقلاب اسلامی به وسیله او از رادیو در سراسر عالم پخش شد.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی، فعالیتش را به عنوان معاون کمیته مرکزی انقلاب اسلامی شروع کرد.
او نخستین دبیر جامعه روحانیت مبارز بود و در سال 1359 به نمایندگی در مجلس شورای اسلامی انتخاب شد و در همان اوایل به عنوان نماینده حضرت امام در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی منصوب گردید.
وی به امر «دفاع مقدس» توجه خاصّی داشت.
رهبر معظم انقلاب، حضرت آیتالله خامنه ای درباره او فرمودهاند: «همه کارهایی که احتیاج به یک پیگیری مداوم و خستگی ناپذیر داشت، از دست شهید محلاتی بر می آمد.
اعتماد و ارادت ایشان به امام به نظر من یکی از عوامل خستگی ناپذیری ایشان بود.
این را من احساس می کردم که حضرت امام (قدس سره) یک اعتمادی به او داشتند و نظراتش را گوش می کردند.
» سرانجام شهید محلاتی در اول اسفند ماه سال 1364، هنگامی که به همراه جمعی از نمایندگان مجلس و مسئولان قضایی کشور با یک فروند هواپیما عازم جبهه های نبرد بودند، به وسیله هواپیماهای جنگی رژیم بعثی ـ صهیونیستی عراق، در حوالی اهواز مورد هدف قرار گرفتند و به همراه 40 تن دیگر از همراهان به فیض شهادت نائل آمدند.
ر.ک: یاران امام به روایت اسناد ساواک، شهید حجتالاسلام فضلاله مهدیزاده محلاتی، 2 جلد، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1382
8.
حجتالاسلام شیخ محمدتقی فلسفی، فرزند حاج شیخ محمدرضا تنکابنی در سال 1286 ﻫ ش در تهران تولد یافت.
تحصیلات خود را از سن 6 سالگی آغاز کرد و از محضر اساتیدی چون مرحوم والدش، آقاشیخ محمدعلی کاشانی، میرزا مهدی آشتیانی، میرزا طاهر تنکابنی و میرزا یونس قزوینی بهرهمند گردید.
وی نخستین بار در سن 16 ـ 15 سالگی در مسجد محل (فیلسوفها) با شعری در وصف حضرت امیرالمؤمنین علی (ع) به منبر رفت و چنان مورد استقبال مردم واقع گردید که در سن 19 سالگی از جمله مدعوین سخنرانی در مجلس شورای ملی آن زمان شد و نامش ورد زبان مردم گردید.
او مبارزات خود را از زمان رضا خان آغاز نمود و در سال 1316 شمسی پس از حادثه خونین مسجد گوهرشاد، بر بالای منبر این حادثه را محکوم کرد و در نتیجه مدتی ممنوعالمنبر و از پوشیدن لباس روحانیت محروم گردید.
حجتالاسلام فلسفی با حزب توده و تشکیل دولت غاصب اسرائیل مبارزه میکرد و به جمع آوری اعانه جهت کمک به مردم مظلوم فلسطین میپرداخت.
از خصوصیات بارز وی اطاعت محض و بی چون و چرا از مرجعیت عالی شیعه حضرت آیتالله العظمی بروجردی بود که ضمن ملاقات با شاه و رساندن نقطه نظرات آقای بروجردی، موجب عدم تخریب مسجد مادر شاه و ساخت مسجد ارک فعلی، الزامی شدن درس تعلیمات دینی در مدارس و عدم حرکت دادن مشعل از امجدیه تا دربار که نمودی از آتشپرستی بود، گردید.
در پی غائله انجمنهای ایالتی و ولایتی و لوایح ششگانه مخالفت خود و علما و مراجع وقت به ویژه حضرت امام خمینی (ره) را طی یک سخنرانی پرشور ابراز داشت و به همین دلیل تحت تعقیب قرار گرفت و تا بعد از انجام رفراندوم تحمیلی شاه از رفتن به منبر محروم شد.
آقای فلسفی نخستین بار در تاریخ 18 اسفند سال 1341 در مجلس دومین سالگرد رحلت حضرت آیتالله بروجردی توسط نیروهای شهربانی بازداشت و 2 روز در زندان قزل قلعه محبوس گردید و سپس به مدت 48 روز ممنوعالمنبر شد.
در حادثه مدرسه فیضیه منبرهای متعدد رفت و سخنانی پرشور ایراد کرد.
در شب عاشورای سال 1342 طی نطقی کوبنده به استیضاح دولت اسدالله علم پرداخت که در همان روز، سخنرانی وی تحت عنوان «اولین استیضاح ملی در سال 1342» چاپ و در تیراژ وسیع در اختیار مردم قرار گرفت.
به همین دلیل برای بار دوم از سوی نیروهای شهربانی بازداشت و به زندان شهربانی منتقل گردید.
او که در حادثه خونین 15 خرداد در زندان به سر میبرد، تدریس فن خطابه را برای علاقهمندان در زندان آغاز کرد.
این دوره زندان 45 روز به طول انجامید.
پس از آزادی از زندان در روز جمعه 28 تیرماه 1342 بلافاصله به ساواک احضار و به مدت 100 روز ممنوعالمنبر گردید، اما این بار ممنوعیت به مدت 250 روز طول کشید تا سرانجام در 26 اردیبهشت 1343 برابر با دوم محرم ممنوعیت وی رفع شد.
وی در سفرهای تبلیغی خود به شهرهای مختلف، محور سخنرانیهای خود را پیامهای حضرت امام قرار میداد و به تبیین و تشریح خط کلی نهضت میپرداخت.
پس از تبعید امام به ترکیه، از سوی ساواک مورد سوء قصد قرار گرفت.
در سال 1350 در مورد حادثه اخراج ایرانیان از عراق به ایراد یک سخنرانی و تشریح مواضع امام علیه بعثیون عراق پرداخت، اما به دنبال توهین دو تن از سناتورهای انتصابی رژیم شاه نسبت به حضرت امام، چنان به رژیم شاه حمله کرد که حکم ممنوعیت دائمی او از رفتن به منبر صادر شد.
پس از گذشت 2 سال از ممنوعیت منبر مرحوم فلسفی، رژیم به طور مستقیم به وی اعلام کرد که تنها با نوشتن یک دستخط یک سطری به شاه، ممنوعیت وی لغو خواهد شد، ولی او زیر بار این ذلت نرفت و همچنان استقامت ورزید.
آقای فلسفی سالهای 56 و 57 خصوصاً هنگام شهادت آقا مصطفی خمینی و درج مقالهای با نام جعلی احمد رشیدی مطلق در روزنامه اطلاعات و اهانت به ساحت مقدس حضرت امام به موضعگیریهای بسیار سخت پرداخت.
در ایام محرم 1357 مردم را به برگزاری با شکوه مراسم عزاداری فراخواند و آنان را از گرفتن اجازه عزاداری از شهربانی منع نمود.
سرانجام پس از هفت سال ممنوعیت منبر و در روز سوّم ورود حضرت امام خمینی (ره) به وطن، در مدرسه علوی (اقامتگاه موقت امام) و با حضور هزاران نفر از علما و روحانیون تهران و سایر ولایات ایران، اولین سخنرانی خود را در محضر حضرت امام و به خواست ایشان ایراد نمود و موجبات انبساط خاطر امام و سایر حاضرین را فراهم آورد.
در پایان امام فرمودند: «اعلام کنید که منبر آقای فلسفی فتح شده است.
» حجتالاسلام فلسفی صاحب سخنرانیهای روشنگرانه و تألیفات ارزشمند ماندگار از جمله کتاب کودک در دو جلد، کتاب جوان در دو جلد و آیۀالکرسی میباشد.
ایشان علیرغم کهولت سن تا پایان عمر با برکت خود به فعالیتهای مختلف و منبرهای تبلیغی خویش ادامه داد و بالاخره در روز جمعه 27 /9 /77 و در سن 93 سالگی به رحمت ایزدی پیوست.
وی در حرم مطهر حضرت عبدالعظیم حسنی (ع) در شهر ری به خاک سپرده شد.
ر.ک : یاران امام به روایت اسناد ساواک، حجتالاسلام محمد تقی فلسفی، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1378
9.
حجتالاسلام شیخ احمد مولایی، فرزند عباس در سال 1303 ﻫ ش در تهران متولد شد.
تحصیلات جدید را در تهران طی نموده و برای کسب علوم اسلامی عازم قم شد.
مدت ده سال در قم نزد اساتید مختلف تلمذ نموده سپس به تهران مراجعت نمود.
در تهران علاوه بر وعظ به عنوان سر دفتر یکی از دفاتر اسناد مشغول به کار شد.
حجتالاسلام مولائی با جمعیت فدائیان اسلام به رهبری شهید نواب صفوی همکاری داشته و مدتی نیز با آیتالله سید ابوالقاسم کاشانی ارتباط داشت.
(اسناد ساواک - پرونده انفرادی)
10.
آیتالله سید محمدصادق لواسانی در سال 1285ﻫ ش در نجف به دنیا آمد.
مقدمات علوم حوزوی را در همین شهر طی کرد و بعدها به ایران آمد و در اراک مستقر شد.
ایشان با هجرت آیتالله العظمی حائری یزدی از اراک به قم، عازم این شهر شد.
آیتالله لواسانی در مدرسه دارالشفأ قم با حضرت امام خمینی (ره) آشنا شد و این دوستی تا پایان عمر این بزرگوار ادامه داشت.
آیتالله لواسانی در طول 25 سال تحصیل و تدریس، اداره مدارسی چون فیضیه و دارالشفأ را به عهده داشت.
ایشان پس از عزیمت به تهران نماینده و وکیل تام الاختیار امام بودند.
همکاری و پشتیبانی ایشان از حضرت امام (ره) باعث شد که در سال 1351 توسط رژیم شاه بازداشت و مدتی در زندان انفرادی به سر برند.
بار دیگر در سال 1353 سه سال به هشتپر طالش تبعید شدند.
آیتالله لواسانی از روحانیون مبارز و زاهد زمانه خود بودند.
وی در سال 1369 به دیدار معبود خود شتافتند.
منبع:
کتاب
آیتالله العظمی محمد فاضل لنکرانی به روایت اسناد ساواک صفحه 38