متن سند:
خلاصه اظهارات احمد افشار با نام مستعار (پیوندی) :
1ـ احمد افشار اظهار می کند در سال 1340 زمانی که در دارالفنون تحصیل
می کردم فعالیتهای من در جبهه ملی آغاز شد و جلساتی با افراد در زمینه
فعالیتهای جبهه ملی داشتم شکل فعالیت من بیشتر در جهت پخش تراکتهائی بود
که از طرف جبهه ملی منتشر می شد و همچنین گسترش سازمانی سازمان جوانان
و شرکت در برنامه هائی از این نوع بعد از جریانات اول بهمن فشار مقامات امنیتی
کشور بر روی سازمانهای
جبهه ملی شدت گرفت و
رهبران جبهه ملی اکثرا
دستگیر شدند و فعالیتهای
جبهه ملی و همچنین
سازمان جوانان دچار رکود
شد بعد از این جبهه ملی
فعالیت دیگری نداشت که
چشم گیر باشد و افراد جبهه
ملی اگر تماس داشتند صرفا
درد دلهائی بود که به علت
نارضایتی از رهبری و عدم
تحرک آن داشتند در طول
این مدت (سال 1342)
دوستان و افراد جبهه ملی را
که می دیدیم در مسائل
مختلف سیاسی بین ما بحث می شد زمینه بحث در مسائل مختلف دور میزد از
قبیل انتقاداتی که در موضوعات قبلی داشتیم در مورد فعالیتهای آتی هم
(مسائلی که به نظر من بعد از شکست فعالیتهای علنی جبهه ملی ذهن اکثریت
مایل به اتفاق جوانان را مشغول داشته بود) نظر مشترکی وجود داشت یعنی تصور
این بود که چون با وجود اختناق شدید امکان فعالیتهای علنی موجود نیست پس
می بایست از طریق قهرآمیز وارد عمل شد.
در سال 1343 به خدمت سربازی رفته و در کرمانشاه خدمت نمودم پس از اتمام
خدمت و مراجعت به تهران آقای منوچهر کلانتری را می دیدم این ملاقاتها به
علت آشنائی قبلی و اینکه نامبرده را در فعالیتهای جبهه ملی دیده بودم صورت
می گرفت در این برخوردها صحبت در مورد مسائل مختلف سیاسی نیز مطرح
می شده و در حقیقت همفکری بین ما بوجود آمد.
در حدود فروردین ماه سال گذشته با بیژن جزنی با نام مستعار اخلاقی که از قبل
با ایشان آشنائی داشتم و در جریانات جبهه ملی فعالیتهای او را دیده بودم تماس
گرفتم ایشان راجع به فعالیتهای گذشته از من نظر خواستند و من تمایل خود را از
نوع فعالیتهای مشابه سابق با
ایشان در میان گذاشتم و
گفتم که نمی توان از طریق
فعالیتهای پارلمانی یک
حکومت سالم بوجود آورد
نظر ایشان این بود که در
موقعیت موجود تنها راه
موفقیت تشکیل جریانات
پارتیزانی است من در اول با
موقعیت چنین جریانی در
کشور موافقت نداشتم ولی
بعدا مجاب شدم.
کلانتری
مرا با سرمدی که مدتها بود او
را ندیده بودم آشنا کردند بعد
به وسیله سرمدی با آقایان
سورکی و هرمزی و برومند
مشترکا جلساتی در خانه ای واقع در خیابان فرح تشکیل می دادیم بحثهائی که در
این جلسات می شد در مورد مسائل عمومی و شکل فعالیتهای آتی بود و تقریبا
اتفاق نظر موجود بود که چون امکان فعالیت را در شرایط موجود میسر نمی دیدیم
لزوما اعتقاد پیدا کرده بودیم که تنها راه نجات از وضعیت موجود فقط شکل
فعالیت قهرآمیز بوده است.
تماسهای ما در خانه مذکور ادامه داشت تا آنکه آنجا
را تخلیه و در خانه جدیدی واقع در خیابان پهلوی مسکن کردیم.
2ـ مشارالیه بیان می کند پس از دستگیری جزنی و سورکی خواه ناخواه شکل
جلسات ما تغییر کرد و به وسیله ای با آقایان صفائی و سعید کلانتری و اصفهانی
وبرومند تماس برقرار نموده مشترکا به وسیله ماشین سرمدی به شمال رفتیم.
علت رفتن ما به شمال به علت احساس خطری بود که از جانب مقامات امنیتی
کشور می شد در آنجا من و آقای علی صفائی و سعید کلانتری و اصفهانی و
برومند و محمود هرمزی مدت یک هفته توقف کردیم و آقای سرمدی به تهران
آمد و قرار بود که در میدان فوزیه همدیگر را ملاقات کنیم که چون ایشان حاضر
نشدند و لذا متوجه دستگیری او شدیم که دو روز بعد خانه ای به وسیله من و ناصر
در خیابان رودکی شمال
اجاره شد و سعید هم منزل
دیگری اجاره کرد و همچنین
برومند هم در خانه ای دیگر
می رفت ولی محل اصلی
ملاقاتهای ما در خانه رودکی
بود و خانه های دیگر محل
سکونت بچه ها بود.
در طول
این مدت به وسیله صفائی با
آقای ظریفی تماس گرفتیم و
برقراری این ارتباط به من
محول شد که از مجموع این
جریانات اطلاعات کامل به
آقای ظریفی داده شد.
تماسهای من و آقای ظریفی
خیابانی بود که در یکی از
این قرارها وسیله مأمورین دستگیر شدیم.
3ـ احمد افشار در مورد سرقت از بانک اظهار می کند طرح مسئله بانک اولین بار
به وسیله سورکی با نام مستعار معینی) در جلسه مطرح شد گرچه در اول
مخالفتهائی از طرف بعضی از اعضاء عنوان گردید ولی با دلایلی که بعدا طرح شد
که عبارت از لزوم امکانات مادی وسیعی که بتواند مخارج ما را در مدت طولانی
تأمین کند و عدم امکان مادی که به وسیله آن بتوانیم در آینده گسترش سازمانی
داده و مخارج آن را تامین کنیم مجموعا دست به دست هم داده و اتفاق نظر در
مورد دستبرد به بانک بوجود آمد.
4ـ نامبرده در زمینه اسلحه اظهار می کند.
اسلحه ها متعلق به چهار نفری ما و یا
تعلق به فرد خاصی نداشت فقط برای آشنائی با اسلحه آنها را در جلسه ای که
داشتیم دیدیم البته سه قبضه اسلحه را در خانه امن خیابان فرح شمالی و
اسلحه ای که بعدا در موقع بازداشت من همراهم بود تا آن موقع ندیده بودم و جز
این چهار اسلحه دیگر اطلاعی ندارم.
5 ـ احمد افشار نام اصلی و مستعار افرادی که با آنها در تماس و ارتباط بوده و یا
در زمینه فعالیتهای مضره
جلساتی با آنان داشته بیان
نموده است.
6ـ افشار درباره خانه های
امن توضیحات کافی داده و
در مورد وسائل موجود در
این خانه ها و همچنین
وزنه هائی که برای عملیات
پارتیزانی و آدمکشی تهیه
شده بود چنین می نویسد.
این وسائل قبلاً در خانه واقع
در خیابان فرح موجود بود و
بعد به خیابان میرهادی
منتقل شد این وسائل متعلق
به چه شخصی بود اطلاعی
ندارم وزنه هائی که از آن
نامبرده شد به خاطر جریان بانک ساخته شد و با آن می خواستیم کارمندان بانک
را بیهوش کنیم.
7ـ اعتراف می کند پس از مراجعت از شمال که به اتفاق صفائی خانه امنی در
خیابان رودکی اجاره گردیده با شناسنامه جعلی و با مشخصات غیرواقعی بوده به
نحوی که صفائی با شناسنامه جعلی خود را ناصر زلکائی و احمد افشار
مشخصات خود را احمد مصطفوی معرفی نموده اند.
8ـ نامبرده نحوه سرقت از بانک را چنین می نویسد برای سرقت بانک نقشه دقیق
و زمان اجرائی خاصی نداشت بلکه طرح کلی این بود که دو تیم که عبارت
ازآقای سورکی.
سرمدی.
صفاری آشتیانی و من بودیم و از تیم دوم اطلاعی
ندارم.
دسته اول قرار بود وارد بانک شده و با ارعاب مأمورین بانک آنها را وادار
به تسلیم نماید و دسته دوم می بایست حمایت از دسته اول را بعهده بگیرند.
طرح
این بود که بانک واقع در کشتارگاه تهران یعنی بانک توزیع مورد عمل قرار گیرد.
از مطالعات انجام شده در این زمینه من اطلاع دقیق ندارم ولی خود من یک یا
دوبار محل بانک را دیدم.
مطالعات اولیه روی بانک صادرات بود و قرار بر این
بود که ماشینهای بانک
مذکور تعقیب شوند و اگر
امکان داشت یکی از آنها
مورد دستبرد قرار گیرند که
پس از بررسیهای متعدد از
امکان عملی طرح مذکور
صرفنظر شد و موضوع بانک
توزیع واقع در کشتارگاه
طرح شد و علت انتخاب این
بانک این بوده است که در
ساعتی آنجا خلوت بود.
یعنی ساعت ده شب و
روزهای جمعه بانک باز بود
و محل هم به اندازه کافی
خلوت بود.
نامبرده طرز تعقیب
ماشینهای بانک صادرات و تعیین مسیر آنها و همچنین شعب مورد نظر و بالاخره
جزئیات امر را که بدین منظور انجام شده است تشریح نموده است.
9ـ نامبرده اعتراف می کند در ملاقاتهائی که با ظریفی صورت می گرفت ظریفی
ضمن اخذ اخبار از اوضاع افراد و صدور دستورات لازم جهت مخفی شدن آنها
احتیاجات مالی را تامین می کرد و در حقیقت پس از دستگیری سورکی و جزنی
عملاً هدایت به عهده ظریفی محول بوده است و معتقد بود که بازداشت دو نفر
(سورکی و جزنی) تصادفی بوده و بایستی منتظر بازگشت دوستان بود.
10ـ احمد افشار در زمینه فعالیتهای سیاسی خود و اساس و پایه آن عینا چنین
می نویسد :
«فعالیتهای سیاسی من بر اساس تئوری مارکسیستی برای ایجاد یک حکومت
کمونیستی در ایران بود» و در مورد تئوری مارکسیستی و تضاد آن بین رهبران
چین کمونیست و شوروی عینا چنین می نویسد.
«عقیده شخص من تا به حال بر این اساس بوده است که اختلاف هر دو طرف
بی نتیجه است و می بایست این اختلاف برطرف شود آقای جزنی و ظریفی
نظراتشان این بوده است که
می توان با ایجاد جریاناتی
مشابه الجزایر و کوبا در ایران
به نتیجه رسید» که وقتی از او
سئوال شده منظور آقایان از
ایجاد جریاناتی مشابه
الجزایر و کوبا چه بوده است
چنین می نویسد :
«منظور ایجاد جریانات
قهرآمیز در داخل ایران بوده
است به طریق مسلحانه» و
اضافه می کند.
«هدف ایجاد
گروهی از نفرات سیاسی
فعال و داشتن اسلحه و ایجاد
جنگهای چریکی در داخل
کوهها بوده است.
»
منبع:
کتاب
چپ در ایران - چریکهای فدایی خلق به روایت اسناد ساواک صفحه 404