تاریخ سند: 6 مرداد 1348
موضوع آقای سیدسجاد علوی
متن سند:
از: گ10 تاریخ:6 /5 /1348
به: 2 ﻫ شماره: 3558
موضوع آقای سیدسجاد علوی
پیرو/عطف: 3557/گ10 ـ 6 /5 /48
ساعت 12:00 روز 5 /5 /48 در مدرسه عمادیه واقع در دربنو انتهای کوچه قاضی اعظمی آقایان سیدکاظم نورمفیدی.1 سیدمحمد رئیسی و محمدحسن مقدسزاده ترشیزی ضمن بحث وگفتگو پیرامون اوضاع قم آقای سیدکاظم نورمفیدی اظهارداشت آقایان سیدکاظم شریعتمداری.2 نجفی مرعشی3،آملی4، گلپایگانی5 برای آنکه در قم میخواهند سینما بسازند به مشهد رفتهاند.
درجواب وی آقای سیدمحمد رئیسی گفت آقای میلانی هم او برای آقای سیدسجاد علوی نامهای نوشته تا به مشهد رفته با او تماس بگیرد و ایشان هم روز 4 /5 /48 با کاروان جاننثاران حسینی به مشهد رفتهاست.
نظریه منبع: چون اکثر آقایان علماء به مشهد رفتهاند احتمال دارد بخواهند اقداماتی انجامدهند.
نظریه رهبرعملیات: ضمن تأئید نظریه منبع مراقبت از یادشدگان فوق در مشهد ضروری بهنظر میرسد
نظریه رئیس ساواک: قابوس
در پرونده آقای سیدسجاد علوی بایگانی شود.
توضیحات سند:
1. آیتالله سیدکاظم نورمفیدی، فرزند سیدمهدی در 30 شهریور 1319ﻫ ش در گرگان متولد شد. پس از اخذ مدرک ششم ابتدایی به فراگیری علوم اسلامی روی آورد. مقدمات را در مدرسه عمادیه گرگان طی نموده پس از آن در سال 1335 به مشهد رفت. پس از یک سال اقامت در مشهد وارد حوزه علمیه شد. در آنجا از محضر اساتید و بزرگانی چون امام خمینی(ره)، آیات عظام سید محمد محقق داماد، گلپایگانی، اراکی و فاضل لنکرانی بهرهمند شد. با شروع نهضت امام خمینی(ره) وی نیز در مسیر مبارزه قرار گرفت و در این راه چندین بار توسط ساواک احضار، دستگیر و تبعید گردید. آیتالله نورمفیدی در سال 1354 به زادگاهش مراجعت نموده و تاکنون در این شهر به انجام وظیفه مشغول است. بازگشت ایشان به گرگان موضوع مهمی در تاریخ انقلاب اسلامی این استان است. حضور ایشان در این منطقه در سالهای بعد به ویژه سال 1356 و 1357 حضور مؤثر و حساسی بود. رهبری و هدایت انقلاب اسلامی در گرگان، ایراد سخنرانیهای انقلابی، تکثیر و توزیع اعلامیههای حضرت امام، قسمتی از مبارزات وی بود که سرانجام به تبعید وی انجامید. آیتالله نورمفیدی پس از انقلاب اسلامی به عنوان نماینده ولی فقیه در استان و امام جمعه گرگان منصوب گشت. وی همچنین نماینده این استان در مجلس خبرگان است.
2. سیدکاظم شریعتمدارى، فرزند حسن در سال 1283ﻫ ش در تبریز متولد شد. تحصیلات مقدماتی را در تبریز شروع کرد و سطوح و فقه و اصول را از میرزا ابوالحسن انگجی فرا گرفت. سپس در سال 1305 به قم رفت و در حوزهی درس مرحوم حاج شیخ عبدالکریم حائری حاضر شد. بعد از مدتی به نجف اشرف رفت و از اساتید آنجا از جمله مرحوم نائینی، آقا ضیاء عراقی و آقا سید ابوالحسن اصفهانی کسب علم کرد و سپس اجازهی اجتهاد یافت. در سال 1313 به تبریز مراجعت نمود. در ششم خرداد 1326 هنگامی که شاه به مدرسهی طالبیهی تبریز آمده بود، از شاه استقبال به عمل آورد. این موضوع ادامه کار وی در آذربایجان را دشوار ساخت، لذا راهی قم شد. از آن زمان تا پیروزی انقلاب اسلامی ارتباط خود را به طور پنهانی با دربار حفظ کرد. اگرچه در بعضی موارد مخالفتهایی نیز با اقدامات رژیم مینمود. موسسهی دارالتبلیغ اسلامی، بنا به دستور وی در قم در سال 1344 افتتاح شد. به ادعای طرفداران این موسسه، دارالتبلیغ جهت احیای دین اسلام پایه ریزی شد؛ اما مخالفان آن از جمله امام خمینی(ره) آن را با توجه به شرایط اجتماعی و سیاسی به نفع رژیم شاه میدانستند. اواخر سال 1345، مقامات ساواک با وی ملاقات کردند و طرح آزمایش طلاب و اعزام آنها را به سربازی مطرح کردند و شریعتمداری طرح را تایید کرد. بعد از درگذشت آیتالله حکیم، شاه در دوازدهم خرداد 1349 تلگرامی به همین مناسبت خطاب به وی ارسال داشت و وی در شانزدهم به تلگرام شاه پاسخ گفت. وی با عناصر رژیم شاه ارتباط داشت و رهنمودهایی را به رژیم ارائه میداد که چگونه با عناصر انقلابی برخورد کند و امام خمینی(ره) را محدود نمایند. وی بارها با بهبودی و انصاری به عنوان نمایندگان شاه ملاقات داشت. مدتی پس از انقلاب و اندکی پس از تشکیل حزب جمهوری اسلامی، حزب خلق مسلمان با تایید و حمایت او شروع به فعالیت کرد. این حزب نظرات انتقادی نسبت به نظام داشت و در عوض آیتالله شریعتمداری را قبول داشتند. در 15 آذر سال 1358 رادیو و تلویزیون تبریز توسط حزب خلق مسلمان اشغال شد و با قطع خبر ساعت 2 صدای جمهوری اسلامی، اعلامیههای شریعتمداری و حزب خلق را قرائت کردند و ضمن آن خواستار آن شدند تا متجاوزان به خانهی شریعتمداری، دستگیر و مسئولان غیر بومی تبریز اخراج شوند و انتصابات حتماً با تایید شریعتمداری باشد. سه روز بعد رادیو و تلویزیون از اشغال خارج شد و کار عادی خود را شروع کرد. روز 14 دی ماه دوباره رادیو و تلویزیون تبریز اشغال شد. در قم نیز طرفداران وی تظاهرات کردند و شعار «رهبر ما شریعتمدار، زنده باد شریعتمدار» را سر دادند و سپس با سپاه پاسداران و حزبالله درگیر شدند و در نهایت در ساعت 2 بعداز ظهر، معرکه را ترک کردند. در پی این حادثه، جامعهی مدرسین حوزهی علمیهی قم طی اعلامیهای از شریعتمداری انتقاد کرد. فردای آن روز مردم به کمک سپاه پاسداران، رادیو و تلویزیون را بعد از ساعتها درگیری خونین از دست طرفداران شریعتمداری خارج کردند. چندی نگذشته بود که پس از دستگیری توطئهگران کودتای نوژه اعتراف کردند که آیتالله شریعتمداری را در جریان کودتا قرار دادهاند و ضمن تایید متعهد شده است که از آنها حمایت کند. بعد از افشای این توطئه و جریان کودتای قطبزاده و همکاری شریعتمداری با آنان، وی در سال 1361 ش از طرف جامعهی مدرسین حوزهی علمیهی قم از مرجعیت خلع شد و سرانجام در سال 1365 ش به دنبال یک بیماری سه ماهه از دنیا رفت.
3. آیتاللهالعظمى سیدشهابالدین مرعشى نجفى، فرزند سیدمحمود در سال 1276 ﻫ ش در نجف اشرف متولد شد. نسب شریف او با 29 واسطه به حضرت امام سجاد(ع) مىرسد. تحصیلات ابتدایى و مقدمات علوم را نزد پدر فرا گرفت و پس از ادامه تحصیل در محضر اساتید بزرگ آن زمان، در علوم گوناگون از جمله رجال، فقه، کلام، ادیان، انساب، حدیث و علم حروف سرآمد شد. وى در ادبیات، علم طب و هیأت نیز صاحب نظر بود. آیتالله مرعشى در جوانى به مقام اجتهاد نائل آمد و مدرسان مشهور همچون ضیاءالدین عراقى، فشارکى، یثربى کاشانى، شیخ عبدالکریم حائرى یزدى و میرزا محمدحسین نائینى به وى اجازه روایت و اجتهاد دادند. ایشان پس از فوت آیتالله العظمى بروجردى به عنوان یکى از مراجع مطرح شد. از جمله اقدامات فرهنگى و علمى مهم وى، تأسیس یک کتابخانه با بیش از 90000 جلد کتاب است که 25000 جلد آن به صورت خطى و بعضا کمیاب مىباشد و به عنوان یکى از گنجینههاى کمنظیر و ارزنده اسلامى به حساب مىآید. از آیتالله مرعشى 70 اثر نفیس علمى در زمینههاى مختلف به جاى مانده و از دیگر خدمات ایشان بناى مساجد، حسینیهها و مراکز درمانى در داخل و خارج کشور مىباشد. فعالیت سیاسى ایشان از سال 1341 آغاز شد. وى مانند بیشتر علماى مشهور قم با لایحه انجمنهاى ایالتى و ولایتى مخالفت کرد. در ماجراى قیام 15 خرداد و حوادث پس از آن از طریق انتشار اعلامیه رژیم را نسبت به اقدامات ضداسلامى و خشونت بار مورد انتقاد قرار مىداد. با اوجگیرى انقلاب اسلامى در سالهاى 1356 و 1357 ایشان با اعلامیههاى متعدد به رفتار دولت اعتراض مىکرد. پس از پیروزى انقلاب اسلامى نیز همواره از نظام اسلامى حمایت مىنمود. آیتالله مرعشى نجفى در روز 8 شهریور 1369 بر اثر سکته قلبى در سن 96 سالگى به رحمت ایزدى پیوست و در محل کتابخانه خویش به خاک سپرده شد.
آیتالله العظمی سید شهابالدین مرعشی نجفی به روایت اسناد ساواک، 3 جلد، مرکز بررسی اسناد تاریخی
4. آیتالله میرزا هاشم آملی، فرزند محمد در سال 1282 ﻫ ش متولد شد. پس از تکمیل مقدمات علوم دینی در آمل، در سال 1296 ش عازم تهران گردید. پس از ده سال اقامت در تهران، فلسفه و فقه و اصول منطق و ادبیات و بخشی از خارج فقه را در محضر اساتیدی چون حسن نوایی، محمد تنکابنی، میرزا یدالله نظرپاک، شیخ حسین آملی، میرزا طاهر تنکابنی، شیخ محمد علی لواسانی، میرزا عبدالله غروی آملی و میرزا محمدرضا فقیه آملی آموخت. در سال 1306 ش به قم رفت و پنج سال در خدمت اساتیدی چون شیخ عبدالکریم حائری یزدی، سید محمد حجت کوه کمری، میرسید علی یثربی و میرزا محمد علی شاهآبادی به تکمیل تحصیلات خود پرداخت و «افادات» شیخ عبدالکریم حائری دربارهی «صلوۀ» را تقریر کرد و از وی درجهی اجتهاد گرفت. آملی سپس روانه نجف شد و بیش از سی سال را در آن شهر گذراند و از محضر عالمانی چون سید ابوالحسن اصفهانی، ضیاءالدین عراقی و محمد حسین نائینی بهرهمند شد. آیتالله میرزا هاشم آملی نزدیک بیست سال به تدریس چهار دورهی اصول و چهارده دورهی «مکاسب» شیخ انصاری پرداخت. در سال 1340 ش پس از فوت آیتالله سید حسین بروجردی به قصد معالجه به ایران بازگشت و حوزهی درس خارج فقه و اصول را در مسجد فاطمیه و مدرسهی خان قم دایر کرد. پس از تصویب لایحهی انجمنهای ایالتی و ولایتی در 16 مهر 1341 ش توسط دولت علم و فراخوانی امام خمینی از علمای وقت برای تبادل نظر دربارهی این لایحه، آملی از علمایی بود که با این لایحه مخالفت کرد و به اتفاق هشت نفر از فقهای حوزهی علمیهی قم، اعلامیهای در مخالفت با آن لایحه منتشر ساخت. هنگامی که رژیم پهلوی، آیتالله سید مصطفی خمینی را در آبان 1343 به اتهام تحریک مردم و بازاریان علیه رژیم و شوراندن مردم به سبب بازداشت امام خمینی دستگیر کرد، آیتالله آملی نامهای به آیتالله گلپایگانی نوشت و از وی خواست که برای آزادی امام خمینی اقدام کند. پس از نشر مقالهی توهینآمیز روزنامهی اطلاعات در هفده دی 1356 نسبت به امام خمینی، طلاب معترض در خانهی آیتالله آملی گرد آمدند و وی در آن تجمع، سخنان افشاگرانهای علیه رژیم ایراد نمود. در بهمن 1356ش، همراه با شیخ مرتضی حائری، با انتشار اعلامیهای نسبت به مندرجات توهینآمیز روزنامهی اطلاعات و اقدام رژیم در کشتار معترضان، ابراز انزجار کردند. او پیش از انتشار اعلامیه، نامهای به سید احمد خوانساری نوشت و از او خواست تا برای جلوگیری از تکرار چنین اهانتهایی اقدام کند. در پی سرکوب مبارزات مردم در آغاز انقلاب، وی با انتشار اعلامیهای اعمال وحشیانهی رژیم را در سرکوبی مردم به شدت محکوم کرد. بعد از پیروز انقلاب اسلامی، همواره از انقلاب اسلامی حمایت مینمود و به مناسبتهای مختلف به صدور اعلامیه، حمایت خود را از نظام سیاسی اعلام میکرد. پس از رحلت امام خمینی و جانشینی آیتالله خامنهای، برای حمایت از رهبری و بیعت با ایشان، رهسپار تهران گردید. آیتالله میرزا هاشم آملی در روز جمعه، هفتم اسفند 1371، پس از طی یک دورهی طولانی بیماری درگذشت و در جوار مرقد حضرت معصومه(س) به خاک سپرده شد. از وی آثاری بر جای مانده است که از آن جمله میتوان به بدایع الافکار فی الاصول، رسالهی عملیهی فارسی و تقریر بر آثار عدهای از مراجع اشاره کرد. برادران لاریجانی (محمد جواد، علی، صادق، باقر و فاضل) فرزندان او هستند.
5.آیتالله العظمی سیدمحمدرضا گلپایگانی، فرزند سید محمد باقر در سال 1275 ﻫ ش در روستای گوگد در شش کیلومتری گلپایگان دیده به جهان گشود. تحصیلات مقدماتی را نزد پدر، آیتالله ملاتقی گوگدی، آقا ضیاءالدین اراکی و آیتالله شیخ عبدالکریم حائری یزدی گذرانید. پس از تأسیس حوزه علمیه قم، به دعوت آیتالله العظمی حائری یزدی به قم رفت و مدارج عالی علوم حوزوی را در این شهر کسب نمود. تبحر ایشان در علم فقه موجب شد که هفتاد سال مدرس این علم در حوزه علمیه قم باشد. وی همچنین از مهاجرت علماء و زعمای حوزه علمیه نجف به قم در سال 1302 کمال بهره را برد و برای مدتی هر چند کوتاه از محضر درس برخی از آنان همچون آیتالله سید ابوالحسن اصفهانی، آیتالله نائینی و غروی اصفهانی بهرهمند گردید. با درگذشت آیتالله حائری، آقای گلپایگانی مسئولیتهای سنگینتری را متقبل شد و به تدریس دروس خارج فقه و اصول همت گماشت و تا پیش از ارتحال، همواره کلاس درس خارج معظمله در مسجد اعظم قم، یکی از بزرگترین مکاتب تدریس علوم دینی بود. در پی درگذشت آیتالله بروجردی نیز بخش اعظم وظائف آن عالم ربانی در اداره حوزه علمیه قم به ایشان واگذار شد. با شروع نهضت اسلامی مردم ایران به رهبری حضرت امام خمینی (ره) ایشان همواره حامی نهضت و پشتیبان امام بود. بیشتر اعلامیههای مراجع در مسیر مبارزه با رژیم شاه را امضا میکرد و در جلساتی که علمای قم در اوایل نهضت تشکیل میدادند، شرکت مینمود. همگام با امام و دیگر مراجع، عید 1342 را به دلیل اصرار رژیم بر اجرای لوایح ششگانه (انقلاب سفید) تحریم و بعد از تبعید امام به ترکیه نیز از این اقدام رژیم به شدت ابراز ناخشنودی کرد. واکنشهای سیاسی حضرت آیتالله العظمی گلپایگانی نسبت به مسائل روز ایران و جهان اسلام، رژیم پهلوی را همواره وادار میکرد که از موضعگیریهای ایشان بیمناک باشد. مراسم نیایشی که ایشان در سال 1352 برای پیروزی مسلمانان در جنگ با اسرائیل برپا کرد، در آن زمان واکنش قابل توجهی به همراه داشت. اعلامیههایی که علیه رژیم شاه در مناسبتهای مختلف به ویژه در سالهای 56 و 57 از سوی ایشان صادر میشد، تنور مبارزه مردم را علیه رژیم شاه گرم نگاه میداشت. در آستانه پیروزی انقلاب اسلامی در زمستان 1357 ایشان با انتشار اعلامیههایی از ارتش خواست که به ملت بپیوندد و اعلام کرد: «هر کس مردم را به گلوله ببندد، قرآن را به گلوله بسته است.» پس از پیروزی انقلاب اسلامی در مقاطع حساس شاهد حمایت ایشان از نظام اسلامی و جمهوری اسلامی بودهایم. در طول جنگ تحمیلی نیز همواره مشوق رزمندگان اسلام بود و بارها نمایندگان ایشان برای تقویت روحیه رزمندگان به جبهه رفتند. در تمام انتخابات در صحنه بود و مردم را تشویق و ترغیب به رأی دادن میکرد. ایشان علاوه بر انجام اقدامات خیریه از قبیل احداث مدارس، بیمارستانها و سایر خدمات عامالمنفعه، چندین اثر تألیفی از خود به یادگار گذاشتهاند که از آن جمله است: حاشیه بر عروۀالوثقی، حاشیه بر رسائل، مناسک حج، تألیفی در فقه و کتابی در اصول. حضرت آیتالله العظمی گلپایگانی در 19 آذر 1372 به ملکوت اعلی پیوست و پس از تشییع پرشکوه در تهران و قم، در جوار حضرت معصومه (سلامالله علیه) به خاک سپرده شد.
ر.ک: حضرت آیتالله العظمی حاج سید محمدرضا گلپایگانی، به روایت اسناد ساواک، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی
منبع:
کتاب
انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان گلستان- کتاب1 صفحه 95