تاریخ سند: 9 اردیبهشت 1336
گزارش
متن سند:
الف 431
یکی از نزدیکان آقای علم می گفت تشکیل حزب کشاورزان1 (اقلیت) با
همکاری و کارگردانی دکتر باهری ـ تفضلی نماینده سابق مجلس شورای ملی ـ
محمود تفضلی2 وکیل دادگستری ـ رسول پرویزی3 که فعلاً برای مدت یک ماه
به آلمان رفته) مصطفی قلی صاحبدیوانی وکیل پایه 1 دادگستری ـ علی قوام
فرزند قوام الملک شیرازی ـ دکتر بینا ـ دکتر محسن [حسن ]افشار4 کاملاً را
فراهم شده و مرامنامه حزب نیز توسط دکتر باهری (که دارای تحصیلات عالی از
دانشکده حقوق پاریس و دکترای دولتی فرانسه ـ دکتر وتا) می باشد[،] تفضلی و
آقای علم5 تدوین گردیده و تا 15 اردیبهشت جاری رسمیت حزب اعلام
خواهد شد.
برای محل حزب نیز با باتمانقلیچ6 مذاکره شده و قرار است سالن
سینما ابن سینا یا تاج تخلیه و به حزب اجاره داده شود.
دکتر بینا نماینده مجلس شورای ملی اظهار داشته طی دو یا سه روز آینده ضمن
مصاحبه ای تشکیل حزب اقلیت را اعلام و شروع به فعالیت خواهند کرد.
منبع موثق
ارزش خبر تأیید شده
اصل در پرونده حزب زحمتکشان کلاسمان 1ح1 بایگانی است.
توضیحات سند:
1ـ حزب مردم : در پی کودتای
28 مرداد 1332 بار دیگر جو
خفقان در ایران حاکم شد.
مشروعیت رژیم پهلوی زیر
سؤال رفته و آمریکا از اینکه
حامی شاه تلقی می شد تحت
فشار افکار عمومی بود.
آمریکایی ها برای فریب افکار
عمومی داخل و خارج، تشکیل
احزاب دولتی را در دستور کار
محمدرضا پهلوی قرار دادند.
شاه در سوم اسفند 1336 در
ملاقات با سناتورها سیاست
نظام دو حزبی را اعلام داشت.
در پی این اعلام اسداللّه علم
مأمور تشکیل حزب مردم به
عنوان حزب اقلیت و منوچهر
اقبال مأمور تشکیل حزب ملیون
به عنوان حزب اکثریت شد.
مئیر
عزری نماینده سیاسی اسرائیل
در دوران محمدرضا پهلوی علم
و اقبال را در تأسیس حزب
یاری کرد.
علم در راستای
تأسیس حزب سفری به انگلیس
داشت که در آنجا از دولتمردان
و سیاستمداران دستورهای لازم
را در خصوص چگونگی تشکیل
حزب دریافت نمود.
او در 26
اردیبهشت 1336 در یک
مصاحبه مطبوعاتی تأسیس
حزب مردم را اعلام کرد.
سایر
اعضای مؤسس عبارت بودند
از: یحیی عدل، محمد الهی، امیر
بیرجندی، حسن ستوده تهرانی،
مهدی شیبانی، کیقباد ظفر،
موسی عمید، احمد فرداد، حسن
افشار، محسن مظاهری، علی
معارفی، پرویز ناتل خانلری و
علی اکبر بینا.
حزب مردم رسما در مورخه 22
مرداد 1336 به دبیرکلی علم
آغاز به کار کرد.
یکی از اتفاقات
جالب اعلام اقلیت بودن حزب
مردم بود در حالی که هنوز
حزب دیگری تأسیس نشده بود و
این اسباب تمسخر برخی از
روزنامه نگاران را فراهم ساخت.
مردم هوشیار ایران از حزب مردم
و حزب ملیون که پس از چند ماه
تأخیر تأسیس شد هیچ گونه
استقبالی نکردند و اندک افراد
عضو در این دو حزب به طمع
پست و مقام گرد آمده بودند که
وقتی از آن ناامید می شدند دیگر
پا به حزب نمی گذاشتند.
در آستانه برگزاری انتخابات
دوره بیستم مجلس شورای ملی
شاه طی یک مصاحبه ای
انتخابات را آزاد و حزبی اعلام و
آزادی در ایران را کمتر از
آمریکا، انگلیس و فرانسه
ندانست.
در این انتخابات احزاب
مردم، ملیون و کاندیداهای
مستقل مانند علی امینی وارد
عرضه انتخابات شدند.
با دخالت
دولت اقبال در انتخابات و
افشاگری های صورت گرفته
آزادی انتخابات به شدت زیر
سؤال رفت و افکار عمومی
شعارهای شاه را به تمسخر
گرفت.
شاه برای رهانیدن خود از
این افتضاح به وجود آمده
انتخابات را باطل اعلام کرد.
نتیجه آن برکناری علم از دبیرکلی
حزب مردم و اقبال از
نخست وزیری بود.
پس از علم
یحیی عدل بهعنوان دبیرکل
منصوب شد.
حزب ملیون نیز پس
از برکناری اقبال از
نخست وزیری عملاً تعطیل شد.
حزب مردم نیز تا زمان تأسیس
حزب ایران نوین در رکود
شدیدی به سر می برد.
عدل که به
واقعیات حزب خود آگاه بود آن
گونه که باید برای حزب وقت
نمی گذاشت.
او در اجتماع
اردیبهشت 1350 موفق شد با
گرفتن اختیارات خاص سمت خود
را به ریاست کل حزب تغییر و
علینقی کنی را به سمت دبیرکل
حزب مردم معرفی کند.
کنی حزب
اقلیت را جدی گرفته و به شدت به
دولت انتقاداتی نمود که شاه در
عکس العمل خود او را «مردکه»
خطاب کرد و صحبت های او را
مزخرفات و وقیح دانست.
کنی
پس از اطلاع از نظر شاه در مرداد
1351 استعفا داد.
حزب مردم
نزدیک به یک سال دبیرکل
نداشت و سرانجام ناصر عامری
به عنوان چهارمین دبیرکل
انتخاب شد.
او نیز در دی ماه
1353 برکنار و محمد فضایلی به
عنوان پنجمین و آخرین دبیرکل
منصوب شد که با اعلام سیاست
تک حزبی توسط شاه و تأسیس
«حزب رستاخیز ایران» در اسفند
1353 دفتر فعالیت حزب مردم
بسته شد.
2ـ محمود تفضلی فرزند
غلامرضا در سال 1297 در
مشهد متولد شد.
وی دوره
ابتدایی را در دبستان علمیه
مشهد و مقطع متوسطه را در
دبیرستانهای دانش و شاهرضا و
در سال 1315 دوره
دانشسرایعالی مقدماتی را در آن
شهرستان به پایان رساند و در
سال 1319 از دانشکده ادبیات
دانشگاه تهران در رشته
باستان شناسی لیسانس گرفت.
نامبرده ابتدا به عنوان دبیر در
وزارت فرهنگ استخدام شد و
در دبیرستانهای مشهد و تهران به
تدریس مشغول شد.
وی همچنین
در مشاغل دیگری از جمله :
کتابخانه ملی، اداره کل نگارش و
اداره باستان شناسی به کار
پرداخت.
مشارالیه گرایش چپی داشت و
در سال 1333 با گرفتن پول از
سفارت شوروی و پرداخت آن به
روزنامه نگاران آنها را وادار به
نوشتن مقالاتی به نفع آن کشور
می نمود.
در سال 1331 در
سفری به رشت توسط توده ایها
از وی پذیرایی شد و در همان
سال در کنفرانس اقتصادی مسکو
شرکت کرد و با کشتی شوروی به
بادکوبه سفر نمود.
محمود تفضلی
در کنفرانس جهانی معلمین در
شهر برلین، به عنوان نماینده
معلمین توده ای ایران شرکت کرد.
وی عضو فعال جمعیت هواداران
صلح بود و در فستیوال جوانان در
برلن شرقی و در سال 1346 با
اجازه و دستور رئیس ساواک در
کنفرانس علمی مسکو که درباره
انقلاب کبیر و نهضت های
استقلال طلبانه بود شرکت کرد.
نامبرده عضو حزب پیکار بود و به
دلیل گرایش های سیاسی چندین
بار توسط فرمانداری نظامی
تهران طی سالهای 1321،
1333 دستگیر شد.
محمود
تفضلی در سال 1336 به همراه
علم، دکتر باهری، رسول پرویزی،
مصطفی قلی صاحب دیوانی،
علوی قوام، دکتر بینا و دکتر حسن
افشار قصد تشکیل حزب
کشاورزان (اقلیت) را داشتند.
مشارالیه به دلیل ارتباطاتش با
دستگاه، مسوولیت های مهمی از
جمله، وابستگی مطبوعاتی دولت
ایران در هندوستان و افغانستان،
مشاور وزارت فرهنگ و هنر
برای امور روابط فرهنگی
بین المللی، مشاور سفیر و کمیسر
عالی ایران در نمایشگاه جهانی
مونترال کانادا و مشاور فرهنگی
مدیرعامل بانک صادرات ایران
را بر عهده داشت.
و در سال 1348 اداره کل سوم با
انتصاب وی به رایزنی فرهنگی
ایران در ترکیه، یونان و
یوگسلاوی، به دلیل سوابق
مضره، مخالفت نمود ولی در آخر
نامه، رئیس ساواک پی نوشت
نموده با انتصابش موافقت شود.
در سال 1353 از طرف دفتر فرح
از محمود تفضلی به خاطر ارسال
یک کاتالوگ نمایشگاه آثار
فرهنگ و تمدن ایران در ژنو
تشکر شده است.
نامبرده همچنین از طرف رژیم
پهلوی نشان درجه چهارم تاج و
مدال درجه اول علمی دریافت
کرد.
3ـ رسول پرویزی فرزند
محمدعلی در سال 1298 ه ش در
شیراز بدنیا آمد.
وی دوره
ابتدایی و متوسطه را به پایان
رساند و پس از دریافت دیپلم از
دانشسرای عالی، در رشته
ادبیات لیسانس گرفت و به
استخدام وزارت فرهنگ درآمد
و به آموزگاری پرداخت.
نامبرده
در کارهای دیگری از جمله:
حسابدار بانک کشاورزی ـ
رئیس حسابداری شرکت های
دولتی ـ رئیس دوایر مختلف
شرکت تلفن، وزارت دارایی و
معاونت اداری نخست وزیری به
کار پرداخت، مشارالیه از
دوستان نزدیک علم بود و از
عناصر توده ای انگلیسی و باند
مطبوعاتی او محسوب می شد و
به کمک او به نمایندگی مجلس
شورای ملی رسید.
رسول
پرویزی که سابقه سرایداری
مسترچیک را یدک می کشید به
تریاک معتاد بود و در لژیون
خدمت گزاران بشر غیر فعال بود و
در حزب مردم و رستاخیز
عضویت داشت و با سوءاستفاده
از موقعیت دربار پهلوی و علم به
زدوبند و تصاحب زمین های
مردم و قاچاق فروشی پرداخت.
(اسناد ساواک پرونده انفرادی)
4ـ حسن افشار فرزند علی در
سال 1293 در تهران متولد شد.
وی بعد از اخذ دکترای حقوق از
پاریس به دانشیاری دانشکده
حقوق در سال 1318 منصوب
گردید و در سال 1322 تصدی
کرسی حقوق تطبیقی دانشکده
حقوق را عهده دار شد.
وی
دارای مشاغلی چون مشاور
کمیسیون ارز ـ رئیس اداره
تعدیل اجاره بها در زمان دکتر
میلیسپو ـ معاونت وزارت کار در
زمان مصدق ـ کفیل وزارت کار ـ
عضو هیئت مدیره و مدیرعامل
شرکت سهامی پنبه ـ رئیس
دانشکده حقوق ـ مدیر گروه
حقوق خصوصی و اسلامی و
تطبیقی دانشگاه تهران ـ رئیس
موسسه حقوق تطبیقی ـ نماینده
مجلس شورای ملی در ادوار
18، 19، 20 و کاندید نمایندگی
دوره 24 مجلس شورای ملی
بود.
برخی از فعالیت ها و
مسئولیت های دیگر او عبارت
بودند از : عضو باشگاه
دوستداران فرانسه ـ ریاست
جمعیت حقوقدانان ایران در
آمریکا ـ از مؤسسین حزب
وحدت ایران و حزب
سوسیالیست ایران ـ عضو کمیته
مرکزی حزب مردم ـ عضو
جمعیت فراماسونری (لژ کسری).
همچنین نامبرده در سال 1336 به
همراه چند تن دیگر شرکتی جهت
انتشار مجله ای به نام آینده
تأسیس و اقداماتی جهت تشکیل
حزب کشاورزان نمودند.
وی فردی بود با تمایلات
سوسیالیستی و همواره در
دانشگاه از انقلاب سفید (که از
جمله طرح های آمریکا برای
رژیم پهلوی بود) دفاع می کرد
ومدعی بود که درباره اصالت آن
و بی سابقه بودنش دانشگاه
وظیفه دارد در تمام دنیا روش
صریح و قاطع اتخاذ و در این
زمینه تبلیغ دائم و جدی بنماید.
افشار سفرهای متعددی به
کشورهای آسیایی، آفریقایی،
اروپایی و آمریکا جهت شرکت
در کنفرانسها و کمیته منتخب
آکادمی بین المللی حقوق تطبیقی
داشت.
در سال 1351 نامبرده به
سمت مدیر مسئول نشریه
اختصاصی کمیته ایرانی حقوق
تطبیقی انتخاب شد.
وی دارای
نشانهای علمی و فرهنگی و سوم
همایون بوده است.
ساواک در
سند بیوگرافی او آورده است :
رفیق باز، مادی و جاه طلب که به
مقام و قدرت، پول و زن علاقه
زیادی دارد.
(اسناد ساواک ـ پرونده انفرادی)
5ـ امیراسداللّه علم فرزند محمد
ابراهیم خان شوکت الملک در
سال 1298 در بیرجند متولد شد.
در سال 1321 از دانشکده
کشاورزی کرج فارغ التحصیل
گردید.
او از اوان جوانی وارد
سیاست شد.
ازدواج مصلحتی او
با ملکتاج قوام دختر قوام الملک
شیرازی یکی از متحدین انگلیس
در جنوب ایران، به دستور
رضاشاه صورت گرفت و راه
پیشرفت او را هموارتر ساخت.
طی سالهای 1313 ـ 1320 در
ارتباط فعال با سرویس
اطلاعاتی بریتانیا نقش حساسی
در عملیات جاسوسی، به ویژه در
تهران و شرق و جنوب ایران ایفا
نمود و در رأس شبکه عوامل
اینتلیجنت سرویس قرار گرفت.
در سال 1323 اسداللّه علم حکم
مقام پیشخدمتی مخصوص شاه
را از محمدرضا پهلوی دریافت
کرد و در سال 1326 فرماندار کل
بلوچستان شد که تا سال 1328 به
طول انجامید.
در دی ماه 1328
در کابینه ساعد وزیر
کشور شد.
در ترمیم این کابینه، به
وزارت کشاورزی منصوب
گردید.
او در کابینه منصور بار
دیگر وزیر کشاورزی شد و
سپس در کابینه رزم آرا ـ به پست
وزارت کار رسید.
با قتل
رزم آراء و نخست وزیری
مصدق، علم از سوی شاه
سرپرست اداره املاک و
مستغلات پهلوی شد و از هرگونه
تلاش جهت سقوط دولت مصدق
باز نایستاد و در کودتای 28
مرداد 1332 نقشی مؤثر ایفا کرد.
پس از کودتا و قدرت یابی مجدد
شاه، علم در زمره یکی از معدود
مشاوران شاه درآمد.
با تشکیل
کابینه حسین علاء در فروردین
1334 وزیر کشور شد که تا نیمه
فروردین 1336 ادامه یافت.
در
این سال رژیم پهلوی برای نشان
دادن خود به عنوان حکومتی
دموکراتیک تشکیل دو حزب را
تدارک دید که علم در رأس حزب
مردم قرار گرفت.
در اوایل دهه
1340 شاه بنیاد موقوفات
خاندان پهلوی را تأسیس کرد و
او را به عنوان سرپرست این بنیاد
نمود که تا مرداد سال 1341 به
طول انجامید.
در 30 تیر 1341
به سمت نخست وزیری منصوب
شد.
رفراندوم فرمایشی «انقلاب
سفید» در دوران زمامداری او
انجام گرفت که با مخالفت همه
جانبه مردم و علماء روبرو
گردید.
البته پیش از آن امام
خمینی (سلام اللّه علیه) به اشکال
گوناگون علم و سیاستهای او از
جمله مصوبه هیأت دولت در
مورد انجمنهای ایالتی و ولایتی
را مورد حمله قرار داده بودند.
گسترش اعتراضات راهی جز
عقب نشینی برای او باقی
نگذاشت و مصوبه فوق الذکر در
8 آذر 1341 ملغی اعلام شد.
اما
روند حوادث منجر به قیام پانزده
خرداد 1342 گردید که علم در
سرکوب آن نقش ویژه و
تعیین کننده ای داشت.
دیری
نپایید که وی از سمت خود استعفا
داد و به ریاست دانشگاه پهلوی
در شیراز منصوب شد.
مدتی در
پست وزارت دربار به
محمدرضا خدمت کرد، ولی به
علت بیماری در نیمه مرداد
1356 استعفا داد.
سرانجام علم،
یکی از قدرتمندترین مهره های
رژیم شاه در تاریخ 25 فروردین
1357 بر اثر سرطان خون در
یکی از بیمارستانهای آمریکا از
پا درآمد.
(اسناد ساواک ـ پرونده انفرادی)
6ـ نادر باتمانقلیچ در سال 1298
در تهران متولد شد.
مدارج
تحصیلی خود را ابتدا در تهران و
سپس در دانشکده عالی افسری
در سوئیس به پایان و از دانشگاه
جنگ تهران فارغ التحصیل شد
ولی چون مدرکی ارائه به همین
دلیل بسیاری از منابع تاریخی
حرفهای وی را دروغی مضحک
می خوانند.
در روز 8 شهریور 1322، قوای
شوروی و انگلیس تعداد زیادی
از رجال ایران و افسران ارتش را
به اتهام همکاری با آلمانها و
تشکیل ستون پنجم در ایران
توقیف و زندانی نمودند و آنها را
به اراک انتقال دادند.
در بین
بازداشت شدگان سرهنگ
باتمانقلیچ هم بود.
وی در سال
1326 به درجه سرلشکری ارتقا
پیدا کرد و در سال 1330 به
درجه سپهبدی رسید.
در روز 24
مرداد ماه 1332 جلسه ای برای
براندازی حکومت مصدق
تشکیل شد که سرهنگ باتمانقلیچ
در آن شرکت داشت اما روز بعد،
دولت در اعلامیه ای وقوع یک
کودتای نظامی در تهران و خنثی
شدن آن را اعلام کرد و در همان
روز عده زیادی از افسران از
جمله باتمانقلیچ به اتهام مشارکت
در کودتا بازداشت شدند.
باتمانقلیچ پس از پیروزی انقلاب
اسلامی به جرم خیانت به کشور و
همکاری در کودتای 28 مرداد
1332 به زندان محکوم شد.
وی از نظامیان مشهور و مقتدر
رژیم پهلوی بود که نقش مهمی
در تثبیت و تحکیم آن داشت.
باتمانقلیچ از افسران کاملاً مورد
اعتماد آمریکائیها بود و به همین
دلیل پس از کودتای 28 مرداد
1332 به ریاست ستاد ارتش
رسید.
وی سه دوره رئیس هیئت
نظامی ایران در سنتو بود که در
یک دوره به ریاست شاخه
نظامی آن منصوب شد.
باتمانقلیچ مدتی در کابینه اقبال
وزیر کشور شد و مدتی پیش از
انقلاب با درجه سپهبدی
بازنشسته شد.
کتاب ظهور و سقوط حکومت
پهلوی ارتشبد حسین فردوست،
ج 1، ص 535 وی در 28 مرداد
به ریاست ستاد بزرگ ارتشتاران
منصوب شد و سپس به عنوان
سفیر کبیر ایران در بغداد و
پاکستان خدمت کرد.
آخرین
سمت او نمایندگی دائمی نظامی
ایران در سازمان پیمان مرکزی
بوده است.
در زمان دولت علاء که روحیات
ضد بهائی در میان مردم شدت
گرفته بود به دستور محمد رضا
دکتر ایادی مدتی به ایتالیا رفت و
باتمانقلیچ هم حظیره القدس ـ
مرکز بهائیان در تهران را خراب
کرد.
اطلاعات نظامی خوبی
داشت و قیافه اش هم کاملاً نظامی
بود و لذا مورد احترام همه
افسران قرار می گرفت.
منبع:
کتاب
محمد باهری به روایت اسناد ساواک صفحه 1