صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

نامه سرگشاده به سازمان عفو جهانى

تاریخ سند: 11 مهر 1353


نامه سرگشاده به سازمان عفو جهانى


متن سند:

تاریخ: 11 /7 /5313530711
نام و شهرت فرستنده منوچهر مقدم سلیمى
نامه سرگشاده به سازمان عفو جهانى

آقایان ه‍یلدمار Hildmar و کاوالرى Cxwaleri و شخصیت‌هاى ماوراء بحار.
فرزندان این آب و خاک که نابخردانه اندیشیده‌اند هیچگاه خود را متکى به سازمانهاى باصطلاح جهانى عفو و تشکیلاتى که بشما و سازمان شما وابسته است نمی‌دانند. اصولاً مردم ایران هرگز پایه‌هاى پرچم بیگانه را بدوش نکشیده است. اما ایرانى براى پالایش فضاى این آب و خاک از اندیشه‌هاى توطئه‌ساز بیگانه فراوان کوشیده و قربانى بسیار داده است، تا امروز که در زیر آفتاب ایران هر چه مى‌روید براى ایرانى است.
دوستى و محبت شما براى ما جز مزاحمت ثمرى نداشته است، اینهمه مظاهر انسان‌گرائى به خاطر چیست؟
شما و سخنگویانتان سیاستمداران پوسیده ارتجاع سیاه و سرخ چگونه بخود اجازه مى‌دهید بنام یک سازمان جهانى سخن بگوئید. در این معامله‌گرى از طرف دشمنان این مرز و بوم، از طرف کارتلهاى نفتى چه مبلغ عایدتان خواهد شد؟ بازداشت ما هرگز مارکى نبوده است که بما وارد شده باشد. این را همه جهان مى‌داند. شما براى ما دایه مهربانتر از مادر نباشید.
اولین و اساسى‌ترین پرسشى که در زمینه این سئوال بى‌جا بذهن مى‌آید که شما چگونه آدم‌کشى را در ملاء عام توجیه مى‌کنید. این سخن از زبان یک مخبر و بنام یک سازمان جهانى شگفتى‌آور است. این مردم عادى نیستند که تب بیمارى آدم کشى را بارمغان آورده‌اند بلکه عده‌اى جوان خام و بى‌مسئولیتند که زندگى را بکام مردمى که در حال سازندگى هستند تلخ مى‌کنند، شما این چنین افراد را سیاستمدار و روشنفکر مى‌نامید؟!!
علل اساسى پس‌ماندگى و بیمارى این خرابکاران (اصطلاح با مسمى که مردم براى اینگونه افراد به کار میبرند) عدم درک شناخت سیاست ملى و مستقلى است که به رهبرى رهبر خردمند در چارچوب منافع ملى حفظ و حراست مى‌شود، این تلاشهاى مذبوحانه دستیابى به هدفهاى سیاسى نیست. این تصور خام آرزوى بیگانگانى است که بیمارتر از خود اینگونه افرادند. اینها همان کسانى هستند که شما آنها را روشنفکر مى‌نامید و در کنفرانس مطبوعاتى و تلویزیونى چنین مطالبى را مطرح مى‌کنید، شما چرا پیشنهاد شاهنشاه آریامهر، این رهبر خردمند را مورد تجلیل و توضیح قرار نمى‌دهید که مبتکر اصول دوران سازندگى است که بر خرد تفاهم و میل تاریخى آسیائیان به همزیستى صلح‌آمیز است. که اگر این چنین پیشنهادى جامه عمل پوشد، افق‌هاى تازه‌اى را در برابر آسیائیان بدون شک فرهنگى غنى‌تر به انسان معاصر سیمائى تازه خواهد بخشید. و پیداست این چنین نظراتى در سطح جهانى هرگز بمذاق دشمنان ایران خوش‌آیند نیست. نه آقایان! اصلاً بازداشت ما طى جلسات متعدد با حضور مردم و مخبرین جراید در محکمه محکوم بمرگ شدیم و در واقع نه تنها قانون بلکه عرف و شرع هم چنین کیفرى را شایسته میدانست و ما مى‌بایست بمرگ محکوم می‌شدیم. ولى به فرمان رهبر عالیقدر، این پدر مهربان و تاجدار که هرگز بفکر نابودى حتى فرزندان نابخرد خود نیز نمى‌باشند از مرگ نجات یافتیم، ثانیاً براى شاعرى که مرثیه‌خوانى مى‌کنید و من با او و کسانى دیگر در یک گروه اقدام به خیانت کردیم، بیمارى بیش نبود، که عقیده خود کم‌بینى و قهرمانى پوشالى دیدگانش را کور کرده بود. حالا شما با این گفتگو چه چیزى را مى‌خواهید ثابت کنید. دیوى را فرشته جلوه دهید یا حرفى زده باشید براى عده‌اى از همه‌جا بى‌خبر!
من متهم ردیف سه پرونده‌اى بودم (شاعر و روزنامه‌نگار و فیلمساز) که متهمین آن بقول شما روشنفکران ولى بقول ملت ایران یک مشت نیستى گرا که جامعه‌اى را بنابودى تهدید می‌کردیم. یک مشت انسان عاصى که ناخودآگاه در اجراى نیات پلید بیگانگان مى‌کوشیدیم، این پرونده ساخته و پرداخته نبود. آقایان، همه مردم دنیا مى‌دانند و از نداستن شما در شگفتم. ما قصد جان پاک رهبر عالیقدر این مرز و بوم را داشتیم، مى‌خواستیم تیشه بریشه این ملت کهن بزنیم. حالا شما با بوق و کرنا سئوال مى‌کنید که در ژانویه امسال چه اتفاقى افتاده است شما نمى‌دانید!! حال مقصر چه کسى است، مردم ایران یا امثال شماها که در جراید مزدور افراد ناآرام و «مازوخیست» را بنام روشنفکر معرفى مى‌کنید و حتى مسائلى از اینگونه را مطرح مى‌نمائید.
مقصر کسانى هستند که از وطن خویش رانده شده‌اند و در دخمه‌هاى «کارتیه لاتن» و «مون پارناس» و در کافه‌هاى مونیخ عرق سیب مى‌خورند و بنام مردم عربده مى‌کشند و ثروت همین مردم را بخورد بیگانگان امثال خود می‌دهند.
آقایان ما مرگ را در زیر پرچم وطنمان ترجیح مى‌دهیم تا حمایت شما در خاک بیگانگان، ما نه تنها سازمان عفو جهانى را دستگاه جاسوسى و جاسوسى پرور مى‌دانیم بلکه سخنگویان آن را هم یک مشت افراد حرفه‌اى و حقوق بگیر بشمار مى‌آوریم. آقایان سیاستمدارن ماوراء بحار، جامعه ایران بدون شک یک مسیر خود بخودى تکامل را بر اساس آمارهاى موجود طى نخواهد کرد، چرا که اندیشه دارد و هدفهاى بسیار دراز مدت فرهنگى و انسانى که خطوط اساسى آن در جامعه رفاه همگانى جامعه دمکراتیک و هم از لحاظ اقتصادى هم از لحاظ سیاسى، جامعه‌اى اشتغال کامل و فرصت‌هاى بسیار براى شکوفا شدن استعدادهاى فرزندان آن، جامعه‌اى تواناى کاربردى دانش و فنون بشرى و دهش براى غناى آن تعریف شده است. این اندیشه، یا بهتر بگوئیم این خرد بر آموزش مردم در همه سطوح دینى و فرهنگى تکیه دارد. و به همین جهت از مؤثرترین ابزار براى اجراى این هدف بهره مى‌گیرد، پرتوى این چنین روند شکوفائى ما را کور کرده بود. ولى وجدان خفته ما بیدا شده با شرمسارى از اندیشه و عمل تبهکارانه‌ایکه به دست عوامل ناشناخته بیگانه طرح‌ریزى شده بود خود را تا ابد نادم مى‌دانم، و این چنین سرنوشت ننگ‌آلود را هم چنان که بارها استدعا کرده‌ام با اهداء خون خود در راه رهبر عالیقدر و شهبانوى ارجمند و والاحضرت ولایت عهد جبران کنم. پاسخ من به شما گردانندگان سازمان عفو جهانى یک کلمه است.
مه فشاند نور. سگ عوعو کند.
ندامتگاه مرکزى قصر
منوچهر مقدم سلیمى
دفتر ـ گزارش به عرض برسد

منبع:

کتاب ترور شاه / حادثه کاخ مرمر به روایت اسناد ساواک صفحه 564



صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.