صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

موضوع: آقای حاجی علی امیرپور ـ طاهر احمدزاده

تاریخ سند: 22 تیر 1342


موضوع: آقای حاجی علی امیرپور ـ طاهر احمدزاده


متن سند:

از: مشهد تاریخ:22 /4 /1342
به: مدیریت کل اداره سوم شماره: 1421/م الف11
موضوع: آقای حاجی علی امیرپور ـ طاهر احمدزاده

آقای حاجی علی امیرپور گفت آقای طاهر احمدزاده که اخیراً از تهران بازگشته است خبرهای ‌جالبی دارد از جمله اینکه سی نفر از علماء بزرگ تهران به آقایان میلانی و شریعتمداری نمایندگی داده‌اند که برای رفع مشکل موجود با مقامات دولتی وارد مذاکره شوند؛ آقای شریعتمداری به احترام آیت‌الله میلانی حق خودش را به آقای میلانی واگذار می‌کند و در مجلسی که در حضور تیمسار پاکروان، دکتر علی امینی، امام‌جمعه تهران1 و آیت‌الله میلانی در منزل آقای نقوی‌پور در تهران تشکیل گردیده است، تیمسار پاکروان اظهار داشته‌اند که اگر مطالبی دارید بفرمایید تا به عرض اعلیحضرت همایونی برسانیم و آقایان آزاد شوند و قضیه خاتمه پیدا کند. آیت‌الله میلانی اظهار داشته مسئله و مطلب ما بر سر آزادی آقایان علما بازداشت‌شده نیست، حرف ما فعلاً بر سر این است که این دولت فاسد برود و دولت صالحی جانشین آن شود بعد ما وارد مذاکره خواهیم شد. سپس آقای میلانی افزوده است که بازداشت خود ما هم نمی‌تواند تصمیم ما را تغییر دهد و در مذاکراتی که می‌شود نظرات آیت‌الله خمینی هم باید رعایت شود. ضمن صحبت، آقای میلانی از تیمسار پاکروان گله می‌کند که شما کسانی را که اعلامیه ما را پخش کرده‌اند بازداشت کرده‌اید و کتک زده‌اید. تیمسار پاکروان از چنین جریانی اظهار بی‌اطلاعی می‌کنند و بلافاصله سید محمدعلی میلانی تلفن می‌کند و چند نفر از کسانی که اعلامیه پخش می‌کرده‌اند و گرفتار شده بودند در مجلس حاضر می‌شوند و آن‌ها را لخت می‌کنند و جای شلاق را در بدن آن‌ها به تیمسار نشان می‌دهند و سرانجام مذاکرات این جلسه بدون حصول نتیجه قطعی پایان می‌یابد. کارآموز

توضیحات سند:

1. میرحسن امامى فرزند میر ابوالقاسم در سال 1282ش. در تهران متولد شد. او در سال 1323 و پس از فوت پدر به لباس روحانیت ملبس و امام‌جمعه تهران شد. امام‌جمعه یک عنوان حکومتى بود و به کسى داده مى‌شد که در مساجد عمده شهرها، مراسم نماز را اجرا مى‌کرد. پدرش نیز امام‌جمعه تهران و از خانواده سلطنتى قاجار بود. پس از اتمام تحصیلات، در رشته الهیات سمت استادى دانشگاه را پیدا کرد. او به‌دوراز جنجال‌هاى سیاسى به امور مذهبى پرداخت، اما به دلیل حمایتش از شاه، مقبولیت زیادی در میان روحانیون نداشت و کسى او را یک عالم واقعى نمى‌دانست. دکتر امامى که پسرخاله سالار سنندجى نماینده کردستان بود، پس از رسمیت یافتن دوره هفدهم مجلس و بعد از یک مبارزه شدید پنهانى به ریاست مجلس انتخاب شد. در آن هنگام روابط حسین مکى با دکتر مصدق حسنه بود و دکتر مصدق مایل بود که دکتر معظمى یا دکتر شایگان رئیس مجلس باشند، اما چون دیدند که پشتیبانان امام‌جمعه تهران قوى هستند، درصدد برآمدند که مرحوم آیت‌الله‌ کاشانى را نامزد ریاست مجلس نمایند، ولى ایشان زیر بار نرفت و درنتیجه سید حسن امامى به ریاست مجلس شوراى ملى انتخاب شد. وى در واقعه 30 تیر 1331 ریاست مجلس را به عهده داشت و پس از بالا گرفتن آن بلوا درحالی‌که به‌اتفاق مهندس رضوى، نایب رئیس مجلس روانه کاخ سعدآباد بود تا با محمدرضا شاه ملاقات کند، در دروازه شمیران موردحمله واقع و مردم شیشه ماشین او را شکستند. امام‌جمعه تهران ناچار به مجلس برگشت و ازآنجا تلفنى با شاه تماس گرفت و از شاه خواست تیراندازى به روى مردم بى‌دفاع قطع شود. سه روز بعد قوام مستعفى و مجدداً دکتر مصدق به نخست‌وزیرى رسید. دکتر امامى که در این ماجرا نقش مؤثرى داشت، ناچار دو سه روز بعد از زمامدارى دکتر مصدق به‌عنوان معالجه به سوئیس رفت و از همان‌جا هم استعفاى خود را تقدیم داشت. وى در اروپا ماند تا اینکه به عتبات رفت و از تهران دکتر غلامحسین مصدق فرزند دکتر مصدق به او ملحق شد و پسرعمه و پسردایی باهم به ایران برگشتند. امامى بعد از ورود به ایران همچنان به امور مذهبى پرداخت تا اینکه در دوره دوم مجلس سنا به سناتورى انتخاب شد. امام‌جمعه تهران در کابینه رزم‌آرا در مسجد شاه موردحمله نبی‌الله‌ اکبرى قرار گرفت و با چاقو مضروب و با قطع شدن عصب، یک دست او فلج گردید. سید حسن امامى از فراماسونرهاى سرشناس ایران بود. «ارنست وان هگ» استاد اعظم لژ بزرگ ملى فرانسه که به‌منظور شرکت در مراسم تأسیس و تشکیل لژ بزرگ ایران در اسفندماه سال 1347 به ایران آمده بود به گفته‌ی اسناد «پس از مراجعت به کشور خویش، ضمن تسلیم گزارشى، لژ بزرگ ایران را اعلام و پس‌ازآن برادران بسیار محترم دکتر سعید مالک، محمد ساعد، عباس هویدا و دکتر حسن امامى به سمت بزرگ استادان پیشین لژ بزرگ ایران انتخاب شدند.» وی در مرداد 1358 در سوئیس درگذشت. (ظهور و سقوط سلطنت پهلوى، ج 1 ـ اسناد لانه جاسوسى آمریکا، ص 56)

منبع:

کتاب انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان خراسان رضوی- 02 صفحه 321

صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.