تاریخ سند: 3 اردیبهشت 1352
موضوع: شیخ جعفر جوادی شجونی
متن سند:
از: 8 ﻫ تاریخ:3 /2 /1352
به: 312 شماره: 4373 /8 ﻫ
موضوع: شیخ جعفر جوادی شجونی
اخیراً نامهای از طرف نامبرده بالا از تهران جهت سیدمجتبی ایرانمنش به آدرس کرمان دبیرستان سعادت چهارم ادبی وسیله پست به کرمان ارسال گردیده است که با توجه به مفاد نامه مزبور از ارسالش جهت گیرنده خودداری گردید.
نظریه یکشنبه: با تقدیم یک برگ فتوکپی نامه مورد نظر به استحضار میرساند1 شیخ جعفر جوادی شجونی در گذشته جهت وعظ و سخنرانی مذهبی مسافرتهایی به کرمان داشته که طی این مدت و اقامت چند روزه در کرمان بعید نیست با فرد مورد نظر آشنا شده و با توجه به موقعیت او دانشآموز مذکور با وی مکاتباتی داشته باشد. علیهذا در زمینه شناسایی محصل مزبور و کنترل اعمال، رفتار و تماسهای وی اقدامات مقتضی معمول که نتایج حاصله به موقع گزارش خواهد شد. سبلان
نظریه سهشنبه: ضمن تأیید ارسال نامه و مفاد گزارش خبری و نظریه یکشنبه مراقبت از سیدمجتبی ایرانمنش و شناسایی کامل یادشده ادامه داشته بهره به موقع به استحضار خواهد رسید ضمناً عین نامه ارسالی ضبط و نگهداری شده است. رهبر
نظریه چهارشنبه: گزارش خبر و ارسال نامه صحت دارد به منظور شناسایی بیشتر مجتبی ایرانمنش به خصوص از لحاظ افکار عقاید و کیفیت واقعی ارتباط و برقراری مکاتبهاش با شیخ جعفر جوادی شجونی محصل یاد شده تحت مراقبت دقیقتری قرار گرفته نتیجه تحقیقات و پیگیریهای معموله به موقع گزارش خواهد شد. حاذق
در ساعت 1300 روز 17 /2 سال 52 به بخش 312 واصل گردید
دایره عملیات آقای باقری ـ 16 /2
توضیحات سند:
1. متن نامه به شرح زیر است:
آقای بدقول سلام بر شما
از درگاه خداوند بزرگ سلامتی شما و توفیق روزافزون جنابعالی را خواهانم امیدوارم در نهایت شادی و خوشی باشید و از اینکه بنده را شاد میفرمایید شکر میکنم اما مرا منتظر گذاشتی و نیامدی مگر بنا نبود ایام عید به تهران بیایید به هرحال چشم به راه شما بودیم و به منزل سپرده بودم اما متأسفانه محروم شدم خدمت همه دوستان که من هم صحبت آنها را فراموش نخواهم کرد سلام برسانید
جهت اطلاع شما عرض کنم که از روز 9 ذیالحجه تاکنون از رفتن منبر محرومم و دولت از منبرم جلوگیری میکند ابتداً ممنوعالخروج از ایران و سپس ممنوعالمنبر اعلام شدم ولی در هر حال برای پیشبرد هدف میکوشم سلامتی تو پسر خوب و عزیزانم را خواهانم
مخلص شجونی
منبع:
کتاب
انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان کرمان، کتاب 3 صفحه 39