تاریخ سند: 10 فروردین 1344
موضوع : هیئتهای مؤتلفه اسلامی
متن سند:
گیرنده : تیمسار ریاست ساواک مدیریت کل اداره سوم(321)
فرستنده : ساواک استان مرکزشماره : 542 /20 الف
در مورخه 3 /1 /44 از صادق اسلامی در تاریخ 7 /1 /44 از مهدی شفیق و
در روز 8 /1 /44 از اکبر هاشمی بهرمانی1 بازجوئی به عمل آمد نتیجه به شرح
زیر اعلام می گردد.
صادق اسلامی
اظهار کرده در جلسات ما درباره شایعات هم بحث می شد و گفته در یکی از
جلساتی که خیلی طول کشید بحث درباره سخنرانی آیت الله خمینی بوده و قرار
شد هر چه بیشتر توجه مردم به سخنرانی مشارالیه جلب گردد که چند روز بعد
اعلامیه ایشان صادر شد و همه مطلع گردیدند.
اضافه نموده چند روز بعد از تبعید
آیت الله خمینی صادق امانی در جلسه ای که به احتمال قوی در منزلش تشکیل
شده بود اظهار یاس نموده و می گفت باید راه بهتری پیدا کرد و همیشه در پرده
صحبت می کرد تا اینکه در جلسات شرکت ننمود و جریان ترور اتفاق افتاد و
چون عسگراولادی، اسداللّه لاجوردی و مدرسی نیز دستگیر شدند و بعضی
دوستان هم نبودند از نفرات تا حدود شش نفر تقلیل پیدا کردند که اکثر جلسات
بعدی در منازل اینجانب.
شفیق، صادق امانی، عسگری، توکلی و حبیب اللهیان
تشکیل می گردید.
معترف است صادق امانی در جلسات ذکر می کرده که باید این قاعده را که
همیشه مسلمین خورنده باشند لغو کرد و به کار دیگری متوسل شد چون این دو
سه سال اخیر به روحانیت و مردم لطمه زیادی وارد شد از قبیل توهین به آیت الله
خوانساری و سایر روحانیون، حمله به طلاب مدرسه فیضیه،2 تبعید آیت الله
خمینی، فرستادن اجباری مراجع از تهران به شهرستانها و جلوگیری از مجالس
دینی و صحبت وعاظ لکن درباره اقدام بهتر در این مورد توضیح بیشتری نداد.
اظهار داشته به طور صراحت صادق امانی بیاناتی نمی نمود لکن ما درک کردیم
وی راهی غیر از آنچه تاکنون مراجع پیموده اند در نظر دارد و می گفت اعلامیه
صادر کردن بی نتیجه است و می خواهد کار حادی بنماید که در خور ما نبوده و
اضافه نموده اشخاصی که این صحبت ها را در حضور آنها کرده عبارتند از :
اسداللّه لاجوردی، عسگری، توکلی، شفیق، مدرسی، رحمانی، مهدی عراقی،
خلیلی، میرفندرسکی و گفته منظور از کار حاد که عرض کردم استنباط خود من
بود و فکر می کردم می خواهد چند نفر هم فکر پیدا کند تا مثلاً صدمه ای جانی به
مسئولین امور برساند.
درباره اساسنامه در بازجوئی مورخه 26 /12 /43 ذکر کرده که فکر می کنم خود
اینجانب تهیه کرده ام که ابتدا به عسگری و عراقی دادم مطالعه کنند و بعد هم به
دیگران و احتمالاً در جلسه منزل اسداللّه لاجوردی بوده که چند نسخه آن توسط
آقای میرفندرسکی ماشین شد و در بازجوئی بعدی ذکر کرده ماده چهار
اساسنامه برای یک ملت یکپارچه و وظیفه شناس است نه چند نفر.
در مقابل صدمه به مسئولین امور که چه اشخاصی بوده اند اظهار کرده استنباط
مبهم خود بنده بوده آن را تجزیه نکرده ام قاعدتا آنها اعضای هیئت دولت
خواهند بود.
شرکت در 3 جلسه بعد از ترور را معترف است و اضافه کرده حدود یک ماه پس از
تبعید آیت الله خمینی صادق امانی از کارهای حاد صحبت کرد.
در برابر سؤال اینکه به چه علت شما که درک کردید صادق امانی می خواهد
دست به اقدامات حاد بزند مراتب را به مامورین انتظامی اطلاع ندادید گفته
صراحتا چیزی نگفت و ثانیا با جلوگیری که از صحبت وی کردیم به نظرمان
رسید منصرف شده است و چون یک فرد مسلمان برخلاف نظر مراجع تقلید قدم
برنمی دارد لذا فهمیدیم که ایشان هدایت شده و وظیفه ما این است که اگر کسی
فکر غلطی داشت او را هدایت کنیم و بی جهت گرفتارش ننمائیم.
3
مهدی شفیق :
نام افراد حاضر در جلسه ای که صادق امانی در آن جلسه راجع به اقدامات حاد
صحبت کرده مهدی شفیق، عسگری، مهدی عراقی، ابوالفضل توکلی، صادق
امانی، عباس مدرسی، صادق اسلامی، اسداللّه لاجوردی، مهدی بهادران و
خلیلی اسم برده و درباره میرمحمد صادقی و میرفندرسکی مشکوک است
کدامیک شرکت داشته اند و حسین رحمانی را به خاطر نمی آورد حاضر بوده یا
خیر.
تاریخ این جلسه را چهار الی 5 ماه قبل ذکر کرده و گفته صادق امانی اظهار داشته
از اعلامیه چاپ کردن نتیجه ای حاصل نمی شود باید یک عمل حادی انجام داد
که از این راه نتیجه گرفت و دولت را متوجه خواسته روحانیت نمود.
عده ای
مخالف بودند عباس مدرسی و مهدی عراقی با وی موافق بودند.
جلسه بعد از
ترور را در منزل عسگری با حضور خودش، مهدی عراقی، میرفندرسکی، اسداللّه
لاجوردی، صادق اسلامی، خلیلی، بهادران و صادق امانی ذکر کرده و اضافه
نموده که صادق امانی ظاهرا تحت تعقیب پلیس بوده از وی پرسیده شد چرا
خودت را معرفی نمی کنی که در جواب می گوید دارم کارهای بازارم را ترتیب
می دهم.
در مقابل سؤالی که شما چرا با وجود دانستن اینکه صادق امانی قبلاً
راجع به اقدام حاد صحبت کرده و بعد عمل ترور انجام شد و وی در مظان اتهام
قرار گرفت با وی مجددا جلسه تشکیل دادید اظهار کرده از ایشان سؤال شد به
چه علت تحت تعقیب پلیس هستید که گفت معلم عربی محمد بخارائی بوده ام.
جلسه قبل از ترور را در منزل عسگری با شرکت مهدی عراقی، عسگری، توکلی،
میرفندرسکی، خلیلی، بهادران، شفیق، صادق امانی، اسلامی، اسداللّه لاجوردی
و رحمانی ذکر کرده.
از نامبرده سؤال شد با توجه به اینکه مهدی عراقی و عباس مدرسی موافق با
اقدامات حاد بودند و شما مخالف چرا قبل از ترور و همچنین بعد از ترور با آنها
تشکیل جلسه دادید اظهار کرده چون فقط کارهای قابل اجرا بود که در جلسه
تصویب می شد و من نمی دانستم که ایشان در این کار شرکت خواهند داشت و
اضافه نموده برای اینکه صادق امانی گفت کارهای بازارم را انجام و بعد خود را
معرفی کنم ما به دستگاههای انتظامی خبر ندادیم.
معترف است که صادق امانی صحبت از عمل حاد نموده و عمل حاد انجام شده و
صادق امانی نیز تحت تعقیب پلیس بوده لکن گفته چون جلسات هفتگی بود با او
مجددا تشکیل جلسه دادیم.
و اضافه نموده که من قانون را نمی دانستم کسی را که
تحت تعقیب پلیس است معرفی کنم.
در مورد اینکه عمل حاد را چگونه تعبیر
کردید اظهار داشته مثل آتش سوزی و آدم کشی و یا کارهای دیگر و در مقابل
اینکه از وی سوال شده ظن شما به کدام یک از مواردی که در بالا ذکر کردید
بیشتر قوت گرفت گفته من از هر کار حادی ترس و وحشت داشته و دارم
خصوصا از موضوع ترور و اضافه نموده موضوعاتی که از کلمه حاد می شده
استفاده کرده آدم کشی یا ترور است که بیشتر وحشت دارد.
اکبر هاشمی بهرمانی :
اظهار داشته درباره هیئتهای مؤتلفه اسلامی اوائل مبارزات روحانیت اعلامیه ای
به امضا (هیئتهای مؤتلفه) دیدم که مضمون آن را بخاطر ندارم و اضافه کرده در
صورتی که آن اعلامیه ای را که گفتم ببینم تائید می کنم.
در مورد آشنائی با امیرحسینی و توکلی و افراد هیئتهای مؤتلفه گفته با
امیرحسینی و توکلی در منزل آیت الله خمینی برخورد کردم که به مناسبت آشنایی
من با سیدعبدالرضا حجازی4 شب را به منزل من آمد و مهدی عراقی و چند نفر
دیگر هم که اسامی آنها را نمی دانم همراهشان بوده.
اضافه کرده در یکی از
شبهای ماه رمضان نیز در منزل امیرحسینی دعوت داشتیم که توکلی و چند نفر
دیگر شرکت داشتند و امیرحسینی آنها را قوم و خویش خود معرفی کرد.
رئیس ساواک استان مرکز.
مولوی
توضیحات سند:
1ـ آیت الله اکبر هاشمی
رفسنجانی در سال 1313 ه ش
در یکی از بخشهای رفسنجان
به نام «نوق» در خانواده ای
متوسط و کشاورز به دنیا آمد.
از پنج سالگی به مکتبخانه رفت
و چندین سال در مکتبخانه
درس خواند.
در سال 1327 با
تصمیم و توصیه خانواده جهت
تحصیل علوم دینی روانه قم شد
در حوزه علمیه قم به تحصیلات
خود ادامه داد و تابستانها در
مدرسه علوی تهران به تحصیل
علوم جدید پرداخت.
دوران
مقدمات و سطح را نزد مدرسان
حوزه علمیه قم از جمله آیات
مشکینی، مجاهد، سلطانی و...
گذراند و در دوره خارج فقه و
اصول از آیت الله منتظری،
آیت الله بروجردی، استفاده کرد؛
اما بیشترین بهره را از درس
حضرت امام خمینی(ره) برد.
و
حدود هفت سال از شاگردان
نزدیک حضرت امام بود و هر
روز به درس ایشان حاضر
می شد.
معروفترین دوستان
طلبگی هاشمی رفسنجانی
عبارت بودند از : آیات سیدعلی
خامنه ای، ربانی املشی و دکتر
محمد جواد باهنر و آقای محمد
جواد حجتی کرمانی.
هاشمی
رفسنجانی در سال 1336 ش با
همکاری شهید باهنر و دیگران
سازمان انتشاراتی مکتب تشیع
را تأسیس کردند.
هاشمی
رفسنجانی سوابق مبارزاتی
خود را به سه دوره تقسیم
می کند.
دوره اول را شرکت در
نهضت ملی شدن صنعت نفت از
طریق شرکت در جلسات
سیاسی، مذهبی و پخش اعلامیه
بر می شمارد.
دوره دوم را در
فاصله بین نهضت ملی نفت تا
آغاز نهضت اسلامی در سال
1341 می داند که مبارزه از
طریق سخنرانی و آگاهی دادن به
مردم بود و دوره سوم را که
مبارزه مستقیم نام نهاده از
1341 تا 1357 به طول
انجامید.
در این دوره پنج بار
دستگیر، محاکمه و زندانی شد.
ابتدا در سال 1342 ش به
منظور اعزام به خدمت سربازی
دستگیر شد.
بعد از دو ماه فرار
در سال 1343 دوباره دستگیر
شد و مدت چهار ماه بازجویی و
شکنجه گردید.
وی متهم به
شرکت در ترور منصور بود.
اما
در واقع به دلیل نگارش کتاب
«کارنامه سیاه استعمار» دستگیر
شده بود.
در سال 1346 بار
دیگر دستگیر و به سه ماه زندان
محکوم گردید.
در سال 1354
به دلیل ایجاد یک خط سالم
برای جلوگیری از انحراف افراد
سازمان مجاهدین خلق برای
چندمین بار گرفتار شد و مدت
سه سال در زندان رژیم بود
آیه اللّه هاشمی رفسنجانی پس
از انقلاب اسلامی به عنوان
رئیس مجلس شورای اسلامی،
رئیس جمهور، عضو مجلس
خبرگان و در مسئولیتهای
مختلف دیگر انجام وظیفه نموده
و هم اکنون رئیس مجمع
تشخیص مصلحت نظام است.
(به نقل از زندگینامه خود
نگاشته مندرج در کتاب تشکل
فراگیر، اثر عبداللّه جاسبی، ج 4،
صص 310 ـ 313)
2ـ جریان مدرسه فیضیه:
سالهای 1341 و 1342 ش
سالهایی است که روز به روز آن
با حادثه و تحولی همراه بود.
شاه
پس از تصویب لوایح ششگانه و
هیاهوی انقلاب سفید! با
مخالفت مردم به ویژه روحانیون
مواجه شد.
دوم فروردین
سال 1342 ش، با 25 شوال
سالروز شهادت حضرت امام
صادق علیه السلام مصادف بود.
مجلس عزاداری در مدرسه
فیضیه قم بر پا شد.
افراد
مشکوک و نظامیان با لباس
شخصی و عده ای چماق دار با
فرستادن صلوات های نابجا،
مجلس را بر هم زدند و در برابر
اعتراض طلاب، شروع به ضرب
و شتم و ایجاد رعب و وحشت
کردند.
صدای رگبار مسلسل ها
در فیضیه و کشتار طلبه ها و
مردم در این مدرسه، چنان مردم
را متوحش کرد که به خانه مراجع
مذهبی پناه بردند.
درگیری تا
غروب آن روز در مدرسه
فیضیه ادامه یافت و مأموران
رژیم شاه، جنایتهای بیشماری
را مرتکب شدند.
کماندوها دهها
طلبه را از حجره ها بیرون
کشیدند و از طبقه دوم به زیر
انداختند.
دود و گرد و خاک و
بوی خون و باروت فضای
مدرسه را فرا گرفت.
لباسهای
روحانیون و کتب علمی و دینی
در میان شعله های آتش سوخت
و صحن حجره های فیضیه از
خون طلاّب رنگین شد و این
تراژدی غم انگیز که دهها کشته و
صدهازخمی به همراه داشت،
حدود ساعت 7 بعد از ظهر پایان
یافت.
با حمله گارد به مدرسه
فیضیه حوزه های علمیه سراسر
کشور به اعتراض برخاستند،
بازارها بسته شد و جلسات
درس روحانیون تعطیل گردید.
علماء و مراجع با ارسال
تلگرافها و سخنرانی ها، علیه
رفتار مأموران موضع گرفتند.
امام خمینی (ره) با چندین
سخنرانی داغ و آتشین این
خاطره را در اذهان زنده نگه
داشت و جهت مبارزه علیه
رژیم پهلوی، با مهاجرت علما به
عراق مخالفت نمود.
ر.ک : بررسی و تحلیلی از
نهضت امام خمینی، سید حمید
روحانی، ج 1، ص 337.
3ـ تمام این سخنان برمبنای
قراری است که اعضای موتلفه
اسلامی قبل از اعدام انقلابی
حسنعلی منصور با یکدیگر
گذاشته بودند.
مقرر گردیده بود
در صورت دستگیری برای
مصون ماندن سایر اعضا
مسئولیت تمام کارها به عهده
شاخه نظامی به رهبری شهید
حاج صادق امانی گذاشته شود.
براین مبنا است که غالب اعضا
دستگیر شده در مراحل مختلف
بازجویی اقدام شاخه نظامی را
اقدامی سرخود و برخلاف نظر
مراجع تقلید معرفی نموده اند.
ر.ک : آشتیانی با جمعیت موتلفه
اسلامی، اسداللّه بادامچیان، ص
161.
4ـ سید عبدالرضا حجازی در
سال 1313 ه ق در شهرضای
اصفهان متولد شد.
وی پس از
خواندن دروس جدید و
مقدماتی در زادگاهش، به
اصفهان آمد و مدت سه سال از
درس حجۀ الاسلام حاج میرزا
علی آقا شیرازی بهره جست و
در سال 1329 به حوزه علمیه قم
مسافرت کرد.
وی پس از تکمیل
سطوح عالیه و استفاده از محضر
استادانی چون آیت الله العظمی
بروجردی و آیت الله العظمی
مجاهدی علم معقول و تفسیر
قرآن را نزد علامه طباطبایی فرا
گرفت.
در سال 1340 به تهران
آمد و به تبلیغ احکام مشغول شد
و در شمار وعاظ نامی در آمد.
سید عبدالرضا حجازی دوره
لیسانس را در دانشکده الهیات
دانشگاه تهران و دوره دکتری را
در دانشگاه آنکارا طی نمود.
وی در پی اعتراض به رژیم
پهلوی بارها توسط ساواک
دستگیر و زندانی شد ولی هر بار
با در خواست مساعدت و اظهار
تمایل به همکاری با ساواک و
تقاضای عفو آزاد می شد در
اسناد ساواک او به عنوان یک
روحانی متزلزل فکری شناخته
می شد.
سید عبدالرضا حجازی
در سال 1361 ه ش در جریان
دستگیری باند کودتای قطب
زاده، متهم ردیف سوم بود که به
اتهام اقدام علیه امنیت کشور و
توطئه براندازی به اعدام
محکوم شد.
منبع:
کتاب
شهید محمدصادق اسلامی به روایت اسناد ساواک صفحه 52