صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

موضوع: سخنرانی آقای مطهری در حسینیه ارشاد مورخه 19/11

تاریخ سند: 22 بهمن 1346


موضوع: سخنرانی آقای مطهری در حسینیه ارشاد مورخه 19/11


متن سند:

از: 20 ه ش به: 20 ه3 شماره:2540 ه آقای مطهری ابتدا آیه ای از قرآن تلاوت و تفسیر نمود.
سپس اظهار داشت برنامه امشب ما در خصوص ایرانی و روح اسلام در ایرانی میباشد.
ایرانی گوشت و پوست و خونش توأم با روح اسلام است.
اینکه میگویند اعراب آمدند و کتابهای ایران را آتش زدند اگر بتاریخ مراجعه کنیم می بینیم این حرف غلط محض است.
ایران امپراطوری عظیم ایران قبل از ظهور اسلام در موقعیتی بسر میبرد که از انسانیت و روح دیانت بی بهره بود.
لذا موقعیکه اعراب به ایران حمله کردند و اسلام را در ایران منتشر کردند ملت عظیم ایران با استقبال بی سابقه ای از دین مبین اسلام این دین مقدس را پذیرفتند و ایرانی از هر جهت دین اسلام را بهتر و شایسته تر از اعراب درک کرده.
اگر چه پیغمبر اسلام شخصا عرب و نژاد عرب بود ولی چه بسا مرام ها و مسلک ها و ادیان که بین جمعیتی ظهور کند ولی آن جمعیت آن طور که باید شاید از آن مرام یا دین استقبال نکند و آن را درک ننماید کما اینکه اعراب علامت دین مقدس اسلام را آن طور که ایرانی شناخت نشناختند با اینکه دین اسلام از اعراب سرچشمه داشته و کتاب مقدس قرآن بزبان عربی نازل شده است.
در این خصوص آیات قرآن و احادیث زیاد خواند که پیغمبر اکرم فرمودند ای اعراب اگر شما این دین را گرامی نداشته باشید قوم دیگری از شما گرامی تر میدارند.
سئوال شد یا محمد آن کدام قوم است اشاره به سلمان فارس نموده و فرمود از قوم سلمان یعنی ایرانی.
ناطق اضافه نمود بهترین دلیل را برای شما از مرام کمنیزم میاورم.
که ریشه مرام کمنیزم از آلمان وسیله شخصی بنام (مارکس)1 که بنیان گذارنده و طرح کننده مرام کمنیزم بوده ولی در آلمان نتوانست مرام اشتراکی را توسعه دهد این مرد آلمانی بود و در آلمان میزیست و از مغز آلمانی مرام کمنیزم ظهور کرده ولی ملت آلمان زیر بار آن نرفتند و ناچار شد بشوروی برود و کشور اتحاد جماهیر شوروی2 این مرام را استقبال کردند.
و همچنین ششصد میلیون چینی3 این مرام را پذیرفتند و استقبال کردند اگر آلمان شرقی امروز دارای مرام کمونیستی میباشند با فشار و زور به آنها تحمیل شده اگر آنان را آزاد بگذارند این مرام را نخواهند داشت.
ناطق اظهار داشت بهمین دلیل ایرانی روحش با روح اسلام ممزوج میباشد و سلسله ساسانی تا اسلام در ایران ظهور کرده و بطور کلی منقرض و ریشه کن شد سلاطین ایران مثل سلسله طاهریان که پس از قبول کردن ایرانی دین مقدس اسلام را حکومتی مستقل در خراسان تشکیل دادند پولهای زیاد خرج میکردند و هر کتابیکه از مرام و مسلک و یا تاریخ ایرانی قبل از اسلام بدست می آورند آنها را آتش میزدند و از بین میبردند.
ناطق در آخر سخنان خود توضیحاتی درباره دین مجوسی4 یعنی اواسط زرتشت5 و حمایت اسلام و پیغمبر اسلام از آن دین را مفصلاً بیان داشت.
و اظهار کرده متأسفانه امروز زرتشتی ها که جمعا ده هزار نفر در ایران و نود هزار نفر در هندوستان بیشتر نیستند خنجر کشیده و به پیکر اسلام حمله میکنند.
انتقاد زیادی درباره فعالیت و تبلیغات زرتشتی ها که اخیرا آغاز شده و از طرف مسیحیان و یهودیان حمایت میشوند نمود.
نظریه رهبر عملیات : آقای مطهری بعضا در هفته یا شب در حسینیه ارشاد سخنرانی مینماید ولی تاکنون صحبت خلاف از وی شنیده نشده است.
تجریش

توضیحات سند:

1ـ مارکس کارل هاینریش متولد 1818 فیلسوف، متفکر، مورخ، اقتصاددان و جامعه شناس بزرگ آلمانی در قرن 19 میلادی.
وی بنیانگذار حزب کمونیست بود و در سال 1824 به همراه خانواده اش از دین یهود به مذهب پروتستان درآمد.
مارکس در دانشگاههای بن و برلین به تحصیل فلسفه پرداخت و سخت تحت تأثیر فلسفه هگل واقع شد تا آنجا که قسمت مهمی از اصول فلسفه هگل از مبادی فلسفه او قرار گرفت وی در سال 1841 در رشته فلسفه درجه دکترا گرفت ولی به علت افکار سیاسی آزادیخواهانه به روزنامه نگاری کشیده شد و در 1842 روزنامه ای در شهر کولونی منتشر ساخت اما پس از چندی روزنامه توقیف و مارکس به پاریس رفت و در آنجا با «انگلس» طرح دوستی ریخت.
وی با همکاری انگلس کتاب «خانواده مقدس» را انتشار داد.
در ژانویه 1848 با انگلس بیانیه کمونیست را نشر داد که به عنوان برنامه اتحاد کمونیستی تدوین شده بود.
و در انقلاب فوریه 1848 مارکس از بلژیک (که قبلا از فرانسه به آنجا تبعید شده بود) اخراج شد و همان سال به آلمان بازگشت و دوباره روزنامه خود را تحت عنوان دیگری منتشر ساخت.
اما در سال 1849 ناگزیر به ترک آلمان شد و به لندن رفت و بقیه عمر خود را در فقر و تنگدستی سپری کرد که البته از کمکهای دوستش انگلس استفاده می کرد.
سرانجام کارل مارکس در 14 مارس 1883، پانزده ماه پس از مرگ زنش، در لندن درگذشت و در گورستان هایگیت به خاک سپرده شد.
(دایره المعارف فارسی، مصاحب ج 3، ص 2577) درباره مارکس همچنین می توان به کتاب سنجش مارکسیسم؛ احسان طبری؛ انتشارات امیر کبیر، 1368 ش مراجعه نمود.
2ـ نفوذ حزب کمونیزم در شوروی حزب کمونیست در اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی، حزبی است که همه اختیارات اساسی را در داخل کشور در دست دارد و بر نهضت کمونیست جهانی مسلط است.
واحدهای این حزب به موازات سلسله مراتب اداری کشوری قرار دارند و به همین وسیله است که حزب می تواند در همه مراحل سیاستهای خود را اعمال کند.
کوچکترین واحد حزبی در کارخانه ها، مدارس یا ادارات ممکن است تنها متشکل از سه عضو باشد پذیرفته شدن در حزب کمونیست متکی به تشریفات و مراسم سخت است و از منابع عمده انتخابات اعضای جدید «اتحادیه کمونیست های جوان» یا «کومسومول komsomol» است که سازمانی است متشکل از جوانان 14 تا 27 ساله که مطابق الگوی حزب سازمان داده شده است و با شدت بر آن نظارت میشود.
اما شکل گیری و تکامل آن بدین ترتیب است که: در دومین کنگره حزب سوسیال دمکرات روسیه که در سال 1903 در بروکسل و لندن تشکیل شد، بولشویسم و منشویسم از هم جدا شدند.
بولشویکها به رهبری لنین به جای سازمانی توده ای، خواستار حزبی متمرکز، منضبط و متشکل از افراد برگزیده انقلابی بودند.
با آغاز انقلاب روسیه در 1917 و با توجه به اینکه بولشویکها در دوره حکومت موقت انقلاب نقش فرعی داشتند، تعیین طرفداران خود را به انقلاب مسلح دعوت کرد و آنها توانستند با استفاده از نارضائیهای مردم در مواضع حساس وضع خود را مستحکم کنند تا جائیکه در انقلاب اکتبر حکومت را در دست گرفتند.
پس از مرگ لنین در 1924، استالین جانشین بلامنازع او شد و یکسال بعد این حزب به «حزب کمونیست تمام روسیه» (بولشویکها» نامیده شد.
دوره استالین که تا مرگ او در 1953 ادامه داشت با سیاست فشار بر همه طبقات مردم حتی اعضای حزب و دیکتاتوری مطلقه مشخص بود.
نفوذ حزب به عنوان یک سازمان تقلیل یافت و کنگره های حزبی کمتر منعقد می شد.
در 1952 نام حزب به «حزب کمونیست اتحاد شوروی» تغییر یافت.
در این دوره شخص استالین در امور تصمیم میگرفت و سرنوشت اعضای حزب دستخوش امیال او بود و مداهنه و چاپلوسی های بی حد درباره وی رواج داشت.
پس از مرگ استالین در 1953 خروشچف به جانشینی وی رسید و در 1958 عالیترین مقامات را هم در حزب و هم در دولت (دبیر اولی حزب کمونیست اتحاد شوروی و ریاست شورای وزیران اتحاد جماهیر شوروی) به عهده داشت.
اما در اکتبر 1964 بر کنار و ل.
ا.
برژنف به عنوان دبیر اول حزب انتخاب شد و کاسیگین هم به ریاست شورای وزیران منصوب شد.
3ـ نفوذ کمونیست در چین حزب کمونیست در چین، حزبی است که در 1921 به وسیله «چن تو ـ شیو» و «لی تا چائو»، استادان دانشگاه پکن، تأسیس شد و از آغاز سخت تحت نفوذ کمینترن (تشکیلاتی که طرفداران فعال لنین با کمک حزب کمونیست آلمان و گروههای انتخابی از احزاب سوسیالیست در 1919 تشکیل دادند) بود.
در 1923 رسما با سازمان کوئومنیتانگ متحد شد و دو سال بعد یعنی 1925 بسیاری از مقامات مهم آن در دست حزب کمونیست بود.
اما سال بعد از قدرت کمونیستها کاسته شد ولی حزب بخاطر اصرار اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی اتحاد خود را با سازمان مربوط محفوظ داشت.
در حدود 1931 «مائوتسه ـ تونگ» و «چوته» دو تن از رهبران حزب ارتش سرخ چین را از دهقانان «کیانسی» تشکیل دادند اما در نتیجه جنگ از چین جنوبی رانده شدند ولی در «ینان» در ایالت «شنسی» پایگاه جدیدی ساختند و سازمان حزب را مستحکم کردند.
در دومین جنگ چین و ژاپن در 1937 بین کمونیستها با «چیانگ کای ـ شک» با توجه به اینکه در دشمنی و جنگ بودند آتش بس برقرار شد و کمونیستها فرمانروایی آنها را رسما پذیرفتند اما در 1939 آتش بس ملغی شد ولی کمونیستها به تنهایی نبرد علیه ژاپن را در شمال غربی چین ادامه دادند.
پس از پایان جنگ جهانی دوم در 1945 کمونیستها بر پهنه های وسیعی از شمال و مرکز چین فرمانروایی داشتند و به سرعت بر «منچوری» تسلط یافتند.
از 1945 تا 1949 بر تعداد اعضای حزب کمونیست افزوده شد و بعد از اعلام تأسیس جمهوری خلق چین در 1949، حزب کمونیست به صورت مرکز دولت چین درآمد.
4 ـ دین مجوس که در فارسی باستان مگوش و در فارسی جدید مُغ خوانده می شود و نیز عنوان زردشتیها در قرآن و نزد مسلمین و معرب لفظ یونانی ماگوس است.
در نزد مسلمین با مجوس، معامله اهل کتاب شده است و این معامله ظاهرا مستند به حکم قرآن شده است (حج، 17).
خود زردشتیان گاه، زردشت را با ابراهیم علیه السلام یکی وانمود میکرده اند و به این طریق کتاب خود را جزو کتب الهی قلمداد میکرده اند.
لفظ مجوس، غیر از پیروان زردشت در نزد فقهای افریقیه و اندلس بر اقوام بربر و همچنین بر مردم شمال اروپا نیز که مسلمین از آنها جزیه میگرفته اند اطلاق می شده است.
در کتاب ملل و نحل شهرستانی کلمه مجوس به معنی اعم به پیروان زردشت اطلاق شده و مجوس عنوان کلی معتقدان به دو اصل نور و ظلمت شناخته شده است.
به عقیده مجوس نور، ازلی و قدیم است و ظلمت حادث است.
شهرستانی مجوس را به سه فرقه ی بزرگ تقسیم کرده است: 1ـ کیومرثیه 2ـ زروانیه 3ـ زردشتیه.
آنگاه از جمله مجوس زردشتیه فرقه بهافریدیه را ذکر کرده است که در واقع باید آن را از جمله فرقه های اصلی مجوس شمرد نه از زردشتیان بخصوص و بدین ترتیب فرقه های اصلی مجوس چهار میشود.
(دایره المعارف فارسی، مصاحب، ج 3، ص 2666 ) درباره مفهوم مجوس می توان به کتاب خدمات متقابل ایران و اسلام شهید مطهری نیز مراجعه کرد.
5ـ زردشت که پهلوی آن «زرتشت» و اوستایی آن «زره شوشتره» است به معنی دارنده شتر زرد یا شتر پیر است.
اخص آن مؤسس آیین زردشت است و بطور کلی نام یا شهرت پیامبر ایران باستان است.
در باب اصل و منشأ و زبان و حتی هویت او اختلاف است.
بعضی وی را از آذربایجان و برخی از ری دانسته اند و قولی نیز هست که وی به ولایات شمال شرقی ایران قدیم منسوب بوده است.
زمان او را، سنت زردشتیان، قرن 7 و 6 ق.
م یاد می کند در صورتی که بعضی از پارسیان، از روی بعضی محاسبات نجومی آن را تا 4500 سال قبل از میلاد بالا می برند و هرچند از بعضی روایات قدیم یونان نیز این نکته برمی آید، لیکن قبول آن به جهات بسیار دشوار است.
در هر حال به موجب سنت زردشتیان و همچنین آنچه از مجموعه اوستا و کتب دینی آنها برمی آید، پدر زردشت «پور وشسپ» و مادرش «دغدو» یا «دغدویه» نام داشت و خود وی معاصر گشتاسپ (شهریار خراسان) بود و گشتاسپ نیز دین او را پذیرفت.
طبق روایت، در حمله دوم ارجاپ تورانی به بلخ بدست یک تن تورانی از خاندان کرپ بنام «براترک رش» کشته شد.
اسم او در فارسی بصورتهای زردهشت، زراتشت، زرتهشت و غیره آمده است.
(دایره المعارف فارسی، مصاحب، ج اول ص 1171)

منبع:

کتاب استاد شهید مرتضی مطهری به روایت اسناد ساواک صفحه 133


صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.