صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

موضوع‌: افسران بازنشسته

تاریخ سند: 10 خرداد 1341


موضوع‌: افسران بازنشسته


متن سند:

شماره‌: 1035 /312 تاریخ‌: 10 /3 /1341
موضوع‌: افسران بازنشسته

روز گذشته سرهنگ علامه می‌گفت افسران بازنشسته ارتش که جزء باند تیمسار کیا و هدایت هستند، از کاندیدای نخست‌وزیری آرامش1 پشتیبانی می‌کنند و عقیده دارند اگر آرامش به روی کار آید، نظریات آنها را جامه عمل می‌پوشاند. افسر مذکور می‌گفت اکنون افسران بازنشسته مخالف دولت، منتظر نتیجه محاکمه تیمسار کیا می‌باشند و هر نظری که تیمسار کیا بعد از خاتمه محاکمه داشته باشد، عملی خواهند ساخت. خود تیمسار کیا گفته است فعلاً تا خاتمه محاکمه او دست به اقدامی نزنند.
از لحاظ موضوعی ‌بهره‌برداری شد عین اطلاعیه جهت هرگونه اقدام مقتضی به اداره دوم ارائه شود.

توضیحات سند:

1. احمد آرامش فرزند محمدعلى در سال 1287 ش در یزد به دنیا آمد. نام خانوادگى وى، شعله اشترى بود که بعدها آن را به آرامش تغییر داد. در برخى مدارک تاریخ تولد وى 1283 ذکر شده است. پس از گذراندن مقدمات، در سال 1306 به استخدام اداره فرهنگ یزد درآمد و به شغل معلمى مشغول گردید. در سال 1310 به تهران آمد و در وزارت راه ـ سازمان راه‌آهن و اداره محاسبات اداره طرق و شوارع ـ شروع به کار کرد. او که در حین اشتغال، در کالج آمریکائى تهران به ادامه تحصیل پرداخته بود، در سال 1314 دیپلم گرفت و بعدها موفق به دریافت لیسانس اقتصاد سیاسى از مدرسه سیاسى شد و در این دوران، به انتشار دو کتاب، حاوى اسناد خرابکارى حزب توده دست زد. در سال 1318 به وزارت دارایى منتقل شد و پس از چندى به وزارت پیشه و هنر رفت و در آنجا تا مقام مدیرکلى و معاونت وزارتخانه ارتقاء یافت. احمد آرامش که در راه‌اندازى حزب دموکرات قوام‌السلطنه، نقش مؤثرى داشت و مدتى دبیرکل آن حزب بود، در کابینه او به وزارت کار و تبلیغات رسید و با اخذ امتیاز روزنامه دیپلمات در سال 1325، از این روزنامه به عنوان ارگان حزب دموکرات، استفاده ‌کرد. با سقوط کابینه قوام‌السلطنه، تا سال 1328 به مشاغل آزاد و انتشار دیپلمات مشغول بود، تا اینکه در این سال به همکارى با هیئت مستشارى وزارت کار، دعوت شد و به عنوان ناظر سازمان برنامه، انتخاب گردید و در عین حال مشاورت وزارت کار را نیز به عهده داشت. وى که از شخصیت‌هاى مرموز تاریخ ایران به شمار مى‌رود، در سال 1334 با همکارى افرادى چون، دکتر اسدى و دکتر نیاکى، گروه ترقیخواهان ایران را شکل داد. در این سمت با ابوالحسن ابتهاج به مخالفت برخاست و ضمن نوشتن کتابى تحت عنوان «چه سرهایى که بر سر نفت رفت» در سال 1336 به اجبار از وزارت کار کنار گذاشته شد.
در سال‌هاى 8 ـ 1337، انتشار مقالاتى تحت عنوان «چهارراه خاورمیانه» را شروع کرد که با مخالفت شدید سفارت آمریکا در تهران مواجه گردید. او که در سال 1338 از خدمت دولت مستعفى گردیده بود، در سال 1339 به علت ارتباط سببى که با شریف امامى داشت ـ همسر آرامش، خواهر شریف امامى بود ـ در کابینه وى به عنوان وزیر مشاور و قائم مقام نخست‌وزیر در سازمان برنامه، منصوب گردید. احمد آرامش که با سقوط کابینه شریف امامى، از کار برکنار شده بود و در پرونده خود سابقه رهبرى جوانان حزب دموکرات ایران، دبیرکلى آن حزب، ریاست انجمن روزنامه‌نگاران و رهبرى گروه ترقیخواهان را داشت، به تشکیل حزبى تحت عنوان حزب جمهورى‌خواهان دست زد و مکاتباتى را با سران کشور آمریکا شروع کرد که از آن جمله، نامه‌اى بود که خطاب به جانسون نوشت و در آن، به انتقاد شدید از حسنعلی منصور، حزب ایران نوین و امیرعباس هویدا پرداخت و به همین مناسبت در سال 1344 دستگیر و به ده سال حبس محکوم شد که البته این مدت به 6 سال تقلیل یافت و در سال 1350 از زندان آزاد گردید. او که قبل از این زندان طویل‌المدت، چند بار دیگر نیز براى مدت‌هاى کوتاهى دستگیر شده بود، در بازجویى مورخه 31 /1 /42، پرده از چهره مرموز خود برگرفت و نوشت:
«براى اولین بار است که فاش مى‌کنم طرح کودتا علیه حکومت مصدق در منزل من صورت پذیرفت، به این معنى که 3 نفر سرهنگ آمریکایى وابسته به «سیا» در اوایل تیر ماه 32 به تهران آمدند و چندین بار در منزل من جمع شده و نقشه کار را پى‌ریزى کردیم. در ابتدا قرار بود کودتا در 25 /5 /32 انجام گیرد ولى موفق نشدیم و بالاخره در 28 مرداد ماه به نتیجه مطلوب رسید. فلسفه اقدام ساقط کردن حکومت مصدق آن بود که مى‌ترسیدم دکتر مصدق، کریسنکى ایران بشود. همین که کار کودتا خاتمه یافت و شاه به وطن بازگشت، من فراموش شدم و خدمات من به حساب لیاقت خودشان عنوان شد.»
احمد آرامش پس از آزادى از زندان، شرح حالى از چگونگى و علت دستگیرى خود، به همراه سختى‌ها و مرارت‌هاى داخل زندان و شکنجه‌هاى صورت گرفته را تحت عنوان «یادداشت‌هاى زندان» منتشر کرد.
وى در 24 مهر ماه 1352 در پارک لاله تهران به دست افراد ناشناسى کشته شد، که برخى معتقدند این قتل به دست مأموران ساواک صورت گرفته است. اسناد ساواک . پرونده انفرادی

منبع:

کتاب سپهبد حاجعلی کیا و سازمان کوک - کتاب اول صفحه 433

صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.