تاریخ سند: 10 اردیبهشت 1343
موضوع: اظهاراتی در مورد نامه دکتر مصدق
متن سند:
شماره: 2453 /20 الف
تاریخ: 10 /2 /43
گزارش اطلاعات داخلی
موضوع: اظهاراتی در مورد نامه دکتر مصدق
بین بازاریان تفسیرهای مختلفی در مورد نامه دکتر مصدق1 میشود. افراد حزب ایران میگویند چون پیام دکتر مصدق بکنگره جبهه ملی را سران جبهه ندیده گرفتند و توجهی به آن نکردند لذا شورا بدین وضع سستی درآمد و برنامهاش مورد اعتراض عموم مردم قرار گرفت تا جائیکه دانشجویان خارج تقاضای انحلال آن را کردند و دکتر مصدق در پیام مجدد خود سخت بدکتر خنجی حمله نمود و خواست که تمام نیروها در یک صف قرار گیرند.
افراد جبهه ملی میگویند منظور دکتر مصدق شرکت علماء در شورای جدید جبهه ملی است و نامبرده بدکتر خنجی یا کس دیگری حمله نکرده و حتی گفته است که خلیل ملکی و افرادش هم باید در شورای جدید پذیرفته شوند.
ضمناً بین بازاریان عضو جبهه ملی گفته میشود که شورای جبهه ملی در پاسخ دکتر مصدق نامهای تهیه و برای ایشان ارسال داشته است و منتظر جواب و دستورات دکتر مصدق و قرار است تا تاریخ 9 /2 /43 جواب ایشان برسد و در جلسه شورا مطرح گردد.
اصل در پرونده ک- 1050
به پرونده خلیل ملکی ضمیمه و بایگانی شود... 20 /2 /43
توضیحات سند:
_
1- محمد مصدق: در سال ۱۲۶۱ ش در خانوادۀ ثروتمند و متنفذ چشم به جهان گشود. پدرش میرزا هدایتالله وزیر دفتر بود. مادر مصدق، ملک تاج خانم، نجمالسلطنه، از طرف پدر نوۀ بزرگ فتحعلی شاه، خواهر عبدالحسین میرزا فرمانفرما و عموزاده ناصرالدین شاه بود. زمانی که مصدق ده ساله بود پدرش درگذشت. مصدق در سن ۱۹ سالگی با ضیاءالسلطنه ازدواج کرد. پس از استقرار مشروطیت در سال ۱۲۸۵ ش در انتخابات مجلس دوم مصدق از طبقه اعیان و اشراف برای نمایندگی مجلس برگزیده شد اما به دلیل آن که سنش به سی سال- حدّ نصاب برای انتخاب شدن نمیرسید نتوانست به مجلس راه یابد. در این زمان مصدق عضو انجمن «جامع آدمیت» بود البته چند هفتهای بیش در این جامع نماند و به «جامع انسانیت که علیاکبر دهخدا عضو فعال آن بود پیوست. کمتر از یک سال بعد از به توپ بستن مجلس توسط محمدعلی شاه یعنی در سال ۱۲۸۷ مصدق برای تحصیل به فرانسه رفت ولی بعلت بیماری پس از چندی به ایران بازگشت اما چندی به ایران بازگشت اما چندی بعد مجدداً به اروپا بازگشت و در نوشاتل سوئیس به تحصیل حقوق پرداخت و رساله دکترای خود را با عنوان «وصیت در فقه اسلامی» ارائه داد و در آستانه جنگ جهانی اول به ایران بازگشت و به دعوت محمدعلی فروغی، ذکاءالملک به کادر استادان مدرسۀ حقوق و علوم سیاسی پیوست. در سال 1294 در زمان نخستوزیری مستوفیالممالک مصدق از سوی مجلس کمیسیون پنج نفره «تطبیق حوالجات دولتی» در وزارت مالیه شد. مصدق یک چند والی فارس شد پس از کودتای ۱۲۹۹ استعفاء خود را تقدیم احمد شاه کرد سه هفته بعد با استعفاء او موافقت شد. به دنبال برکناری ناگهانی سیدضیاء از نخستوزیری، قوام که در توقیف پسیان بود به نخستوزیری رسید و مصدق را به عنوان وزیر مالیه برگزید. با سقوط قوام، مصدق نیز از هیئت دولت بیرون آمد. مدتی بعد در کابینه مشیرالدوله والی آذربایجان شد ولی پس از چندی استعفاء داد. مصدق در کابینه بعدی مشیرالدوله وزیر خارجه شد ولی با نخستوزیر شدن رضاخان علیرغم دعوتی که از وی بعمل آمد تا در کابینه بماند وی استنکاف ورزید و در جبهه مخالف رضاخان قرار گرفت. مصدق به مجلس پنجم راه یافت و در سال ۱۳۰۲ عضو کمیسیون معارف مجلس شد. در سالهای ۱۳۰۶ - ۱۳۲۰ مصدق کاملاً از صحنه سیاست کناره گرفت. در سال ۱۳۱۹ مصدق بازداشت و به زندان بیرجند تبعید شد. در اواخر سال ۱۳۲۱ در انتخابات مجلس چهاردهم مصدق نماینده اول تهران شد.
مصدق همچنین علیرغم تقلباتی که در انتخابات روی داد به مجلس پانزدهم راه یافت و مبارزهای گسترده علیه تقلبات انتخاباتی دولت را رهبری کرد. در ۲۲ مهر ۱۳۲۸ مصدق و ۱۹ تن دیگر علیه تقلبات انتخاباتی در دربار متحصن شدند که متعاقب آن جبهه ملی تشکیل گردید.
بدنبال فعل و انفعالات سیاسی و تصویب لایحه پیشنهادی جبهه ملی در مورد ملی کردن نفت شمال و جنوب ایران در ۲۹ اسفند ۱۳۲۹ ش. مصدق لایحه ۹ مادهای در مورد خلع ید از شرکت نفت را تدوین و پیشنهاد کرد بدنبال آن مصدق در اردیبهشت ۱۳۳۰ با اکثریت آراء به نخستوزیری برگزیده شد. مصدق پس از بازگشت از دادگاه لاهه و گشایش مجلس هفدهم استعفاء داد ولی مجددأ مجلسین به او رأی تمایل دادند در ۲۵ تیر هنگامی که مصدق اعضاء کابینه را به شاه معرفی میکرد تقاضا کرد خود وزیر جنگ شود شاه نپذیرفت و مصدق استعفاء داد و احمد قوام به نخستوزیری رسید. با اعتراضات عمومی و قیام ۳۰ تیر احمد قوام مجبور به استعفا گردید و مصدق مجدداً به نخستوزیری منصوب شد. اما بواسطه اقدامات مصدق و شکاف در میان نیروهای ملی و مذهبی و کارشکنیهای عناصر تودهای و فعالیتهای شبکه بدامن به رهبری شاپور ریپورتر کودتای ۲۸ مرداد سال ۱۳۳۲ محقق شد و دکتر مصدق پس از محاکمه به احمدآباد تبعید گردید و سرانجام در ۱۴ اسفند ۱۳۴۵ در سن ۸۵ سالگی به علت بیماری سرطان درگذشت.
منبع:
کتاب
خلیل ملکی به روایت اسناد ساواک صفحه 218