تاریخ سند: 7 خرداد 1339
موضوع: سفارت افغانستان
متن سند:
تاریخ: 7 /3 /39
موضوع: سفارت افغانستان
به مناسبت روز استقلال افغانستان از ساعت هفت بعد از ظهر روز جمعه 6 /3 /39 سفیر کبیر افغانستان و بانو از هیئت دولت و سفرای خارجی و عدهای از شخصیتهای مملکتی با بانوانشان برای شرکت در جشن روز استقلال افغانستان در باغ منزل خود دعوت نموده بود و در این ضیافت شام از مقامات ایرانی آقای دکتر اقبال نخستوزیر- دکتر کاسمی1 وزیر مشاور- تیمسار بختیار2 رئیس ساواک و معاون نخستوزیر- دکتر الموتی3 معاون و رئیس بازرسی نخستوزیر- افشار قاسملو معاون وزارت خارجه- حسین علاء4 وزیر دربار شاهنشاهی سردار فاخر حکمت5 رئیس مجلس شورای ملی- سیدضیاءالدین طباطبائی - سناتور علی دشتی6.
سناتور قائم مقام رفیع- دکتر حسن افشار نماینده مجلس و استاد دانشکده حقوق- دکتر احمد مقبل7 وزیر مشاور سابق کابینه علاء- ابوالحسن ابتهاج8 مدیر عامل بانک ایرانیان- سیف آزاد مدیر سابق روزنامه ایران باستان- سید احمد یزدانبخش مدیر روزنامه پیک ایران- عظیمی مدیر روزنامه پیغام امروز- صادق بهداد9 مدیر روزنامه جهان- سپهبد بازنشسته احمد نخجوان10- سناتور تقیزاده11- دکتر باقر شریعت مدیر مجله اکونومیست- دکتر حسن مقدم طبیب امراض اطفال- دکتر ضیائی استاد دانشکده ادبیات- دکتر ناصر پرتوی طبیب بیماریهای حلق و گوش و بینی- دکتر مانی دندانپزشک در شاهرضا کوچه باتمانقلیچ- علیاکبر روشنفکر مدیر شرکت هواپیمایی لوان تور که خانمش افغانی است- مهندس ارجمند مدیر کارخانه ارج- سرهنگ ارتش عباس کمانگ- سرهنگ ۲ شهربانی هادی کمانگ و جمعی دیگر و از مقامات خارجی- ویلز سفیر کبیر آمریکا با بانو و وابسته نظامی آمریکا- سفیر کبیر انگلیس- سفیرکبیر مراکش- کارول سفیر کبیر هندوستان- اختر حسین سفیر کبیر پاکستان و بانو- حمزه غوث- مسعودی و بانو و رونین کاردار سفارت شوروی و کوزمینکو وابسته نظامی با بانو و بلدرف دبیر اول سفارت و سبحان اف رئیس انجمن فرهنگی ایران و شوروی و سایر مقامات سفارت شوروی و سفیر کبیر لهستان و به طور کلی اعضاء سفارتخانههای کمونیستی حضور داشتند روی هم رفته جمعیت زن و مرد در حدود سیصد و پنجاه نفر بودند و با ورود مقامات سفارت شوروی خبر کودتای ترکیه به وسیله اکثر از آنان در میان مدعوین منتشر شد. در گوشه باغ تیمسار بختیار و افشار قاسملو معاون وزارت امور خارجه در حدود ده دقیقه با هم به طور خصوصی به مذاکره پرداختند و همچنین نخستوزیر با سفیر کبیر آمریکا و سفیر انگلیس هرکدام به طور جداگانه مشغول صحبت شدند و سردار فاخر حکمت نیز مدتی با سفیر کبیر انگلیس به مباحثه پرداخت و البته به طور خصوصی مقارن ساعت ده بعد از ظهر مجلس ضیافت به پایان رسید ولی عدهای به طور خصوصی که در حدود ده نفر زن و مرد بودند در منزل سفیر ماندند و در این جشن نطق و خطابهای ایراد نشد.
توضیحات سند:
1- دکتر نصرتاله کاسمی فرزند اسداله خان دبیر حرم در سال ۱۲۸۹ متولد شد. تحصیلاتش را در ساری، تهران و نجف اشرف به پایان برد. اسداله خان دبیر ناصرالدین شاه، مظفرالدین شاه و محمدعلی شاه بود. کاسمی در سال ۱۳۰۸ وارد دانشکده پزشکی شد و در عین حال در مدرسه سپهسالار به تحصیلات دینی پرداخت. او توسط یحیی دولتآبادی با یحیی خان قراگوزلو وزیر فرهنگ رضاخان آشنا شد و مسئول تنظیم و طبع و نشر کتابهای دوره ابتدایی گردید. در سال ۱۳۱۸ استادیار دانشکده پزشکی شد. در سال ۱۳۱۸ استادیار دانشکده پزشکی شد. او سال ۳۶ الی ۳۷ سردبیر مجله دانشکده پزشکی و دامپزشکی بود. در سال ۳۶ همچنین رئیس دبیرخانه سازمان شاهنشاهی خدمات اجتماعی گردید. در سال ۱۳۳۷ به پیشنهاد دکتر اقبال وزیر مشاور شد. در دوره شانزدهم مجلس شورای ملی نماینده ساری بود. وی همچنین دبیرکل حزب ملیون شد و به سبب دوستی با اقبال همراه او جمعیت یاران را تشکیل داد. کاسمی ماهنامه گوهر را در ۷۶ شماره منتشر ساخت. او یکی از اعضای فراماسونری بود. از کاسمی تألیفاتی برجای مانده است از جمله: واژه نامه پزشکی به نام «فرهنگ پزشکی» میباشد.
۲- تیمسار بختیار: در سال ۱۲۹۳ ش. در یکی از ایالات بزرگ بختیاری چشم به جهان گشود. پدرش فتحعلی بختیار از خوانین بزرگ بختیاری و نیای بزرگ او جعفرقلی خان بختیاری بود. بختیار تحصیلات خود را تا سیکل در اصفهان گذراند و سپس همراه با شاپور بختیار برای ادامه تحصیلات به بیروت رفت.
بعد از پایان تحصیلات مقدماتی یکسال دوره مهندسی دید و سپس برای تحصیل در مدرسه نظامی (سن سیرو) به فرانسه رفت.
در سال بعد این مدرسه را با درجه ستوان دومی ترک کرد و به ایران بازگشت و در هنگ حمله جمشیدآباد تهران مشغول بکار شد. تیمور بختیار بعد از مدت کوتاهی برای ادامه خدمت به زاهدان منتقل شد. مقارن جنگ جهانی دوم وی به اصفهان منتقل شد و سپس در سال ۱۳۱۲ با درجه سروانی به تهران بازگشت. در سال ۱۳۲۵ به فرماندهی هنگ سوار حمله رسید. در دوران جنگ جهانی دوم و حوادث مربوطه به فرقه آذربایجان از جمله افرادی بود که علیه تجزیه طلبی فرقه مبارزه کرد و بطور داوطلب برای سازماندهی نیروهای پارتیزانی علیه حکومت آذربایجان و کردستان به منطقه خمسه زنجان که زیر نفوذ برادران ذوالفقاری بود اعزام شد. تیمور به خاطر اقداماتش به درجه سرهنگی و اخذ نشان نایل شد سپس برای ادامه تحصیل به دانشگاه جنگ میرود و در سال ۱۳۲۹ با احراز شاگرد اولی و کسب نشان درجه اول دانش به سمت رئیس ستاد لشکر گارد شاهنشاهی تحت فرماندهی سرتیپ حسین منوچهری (بهرام آریانا) مشغول کار میشود.
بدنبال غائله ابوالقاسم خان بختیاری- عموی تیمور بختیار- از خوانین با نفوذ ایلات که موفق شده بود در سال ۱۳۲۱ تیپ و اعزامی را خلع سلاح کند و هر از گاهی علیه حکومت میآشوبید دکتر محمد مصدق نخستوزیر وقت سرهنگ بختیار را مأمور سرکوب غائله ابوالقاسم خان کرد وی این مأموریت را با موفقیت به انجام رسانید و به فرماندهی یکی از تیپهای تهران رسید ولی با تصمیم دکتر مصدق مبنی بر انحلال لشکر گارد و انجام تغییراتی در پادگانها سرهنگ بختیار به فرماندهی تیپ زرهی کرمانشاه منصوب شد. در جریان کودتای ۲۸ مرداد سال ۳۲ تیپ زرهی کرمانشاه به فرماندهی بختیار عازم تهران میشود. در تاریخ 5 /10 /1332 به عنوان فرماندار نظامی تهران انتخاب شد و از تاریخ سوم مهرماه ۱۳۳۵ به عنوان معاون نخستوزیر و رئیس سازمان اطلاعات و امنیت کشور فعالیت کرد. در سال ۱۳۲۸ به درجه سپهبدی رسید و سرانجام در تاریخ اول فروردین ۱۳۴۰ از کار برکنار و در اول مهرماه ۱۳۴۰ بازنشسته شد و در ششم بهمن ماه سال ۱۳۴۰ ایران را ترک کرد.
بختیار پس از ترک ایران اقداماتی را علیه شاه آغاز کرد به همین جهت در سال ۴۶ طی حکمی به کلیه ادارات تابعه سازمان اطلاعات و امنیت و دستور بازداشت او و همسرش را در صورت مراجعت به کشور صادر کرد و بلافاصله حکم مصادره اموال و دارائیهای وی از سوی اداره دادرسی نیروهای مسلح ارتش صادر شد.
بختیار در دوران اقامت خود در سوئیس- ژنو- اقدامات خود علیه شاه را شدت بخشید و در فروردین ماه ۱۳۴۷ به لبنان رفت و در فرودگاه بیروت به اتهام حمل اسلحه دستگیر شد و این فرصتی فراهم آورد تا دولت ایران از دولت لبنان تقاضای استرداد وی را بنماید که بینتیجه ماند و منجر به قطع روابط دولتین شد و بختیار مجبور به ترک لبنان گردید. بختیار پس از سپری ساختن دورهای بحرانی در لبنان، با گذرنامهای عراقی به آن کشور رفت و با استقرار در بغداد تلاش کرد تا شاید سازمانهای دانشجوئی فعال در اروپا را به سوی خود جلب نماید اما نه تنها در این امر موفقیتی کسب نمیکند بلکه این سازمانها، بختیار را آماج حملات خود قرار میدهند. بختیار در دوران اقامت در عراق به لطائفالحیل تلاش میکند تا به امام خمینی (ره) نزدیک شود ولی امام با شناخت عمیقی که از ماهیت بختیار داشت هیچگاه به وی روی خوش نشان ندادند و حتی به نمایندگان کنفدراسیون فرمودند: «... اگر قرار باشد روزی بختیار در ایران زمام امور را در دست بگیرد وظیفه مسلمین است که با او مبارزه کنند و از رسیدن او به قدرت جلوگیری کنند».
بختیار در این ایام برای کسب قدرت به آب و آتش میزد غافل از آنکه ساواک کلیه فعالیت و مکاتبات او با سران ایلات را تحت کنترل دارد.
تیمور بختیار بموازات این قبیل فعالیتها علیه شاه با گروههای مسلح مستقر در خاک عراق نیز روابطی برقرار کرد از اینرو ساواک مصمم شد تا وی را حذف کند. بر این اساس با سود جستن از نفوذیهای خود که از نزدیکان بختیار بودند او را به بهانه شکار در ۱۶ مرداد ۱۳۴۹ به منطقه دیاله برده و به قتل رساندند.
3- مصطفىالموتی: الموتی در تهران متولد شد. او پس از اتمام تحصیلات متوسطه وارد حرفه خبرنگاری شد و در روزنامه «داد» که صاحب امتیاز آن ابوالحسن عمیدی نوری بود به فعالیت پرداخت و بعدها با دختر او به نام عفت ازدواج کرد و راه ترقی الموتی گشوده شد و از طریق پدر همسرش به اقبال نزدیک گردید و هنگامی که اقبال به نخستوزیری رسید الموتی نیز به عنوان معاون نخستوزیر و مدیر کل سازمان بازرسی منصوب گردید. با تشکیل حزب ملیون الموتی مسئول امور تبلیغاتی حزب شد ولی با افتضاحاتی که در جریان انتخابات دوره بیستم مجلس شورای ملی روی داد و نهایتاً منجر به برکناری اقبال گردید الموتی از «رودبار الموت» راهی مجلس شد و تا پایان حیات پهلوی نماینده مجلس بود و پیش از پیروزی انقلاب اسلامی با ثروتی که از راه سوءاستفاده به چنگ آورده بود به خارج گریخت.
۴- حسین علاء: فرزند علاءالسلطنه در سال ۱۲۶۱ ش برابر با ۱۳۰۲ ه ق در تهران متولد گردید و پس از مدتی به انگلستان رفت و در آنجا تحصیلات ابتدایی و متوسط و عالی خود را در دانشگاه کمبریج لندن در رشته حقوق به پایان رسانید و به دریافت درجه دکتری نائل آمد.
پس از آن در سن ۲۸ سالگی به ایران بازگشت و به استخدام دولت درآمد و به پستهای حساسی رسید مانند سفیر کبیر ایران در انگلستان- فرانسه و اسپانیا. حسین علا مدتی نیز ریاست بانک ملی را بعهده داشت وی همچنین ریاست عالی بنگاههای خیریه و ریاست شورای عالی پیشاهنگی را نیز به عهده داشت. حسین علا در چندین کابینه نیز عضویت داشت حسین علا در کابینه علی منصور بعنوان وزیر امور خارجه منصوب گردید بعد از ترور رزمآرا در اسفند ۱۳۳۰ به نخستوزیری رسید ولی پس از ۲ ماه در ششم اردیبهشت ماه ۱۳۳۰ ب دنبال اوجگیری مبارزات طرح ملی شدن صنعت نفت به وسیله دکتر محمد مصدق و یاران او مستعفی گردید حسین علا در سال ۱۳۴۳ هجری شمسی در تهران درگذشت.
۵- سردار فاخر حکمت: سردار فاخر حکمت (رضا) اصلاً شیرازی و فرزند حسامالدین (مشاورالدوله) بوده است او یکی از رجال دوره پهلوی است که مدتی حاکم گرگان یزد و استاندار کرمان و نیز رئیس کل سجل احوال بوده است وی بهنگام قیام میرزا کوچک خان جنگلی از طرف دولت مرکزی مأمور مذاکره با او شد و به گیلان مسافرت ولی از مذاکرات خود با سران جنگل نتیجهای نگرفت و به تهران بازگشت. زمانی که احمد قوام حزب دموکرات ایران را تشکیل داد سردار فاخر حکمت نیز وارد حزب شده و در آن مشغول فعالیت شد، در انتخابات دوره پانزدهم مجلس شورای ملی به نمایندگی مجلس انتخاب و سپس ریاست مجلس را بعهده گرفت او به اتفاق دکتر جلال عبده به تأسیس حزبی بنام سوسیالیست دست زد.
۶- علی دشتی: وی یکی از سیاست مداران و گردانندگان رژیم پهلوی بود. او از نویسندگان قدیمی و مدیر روزنامه شفق سرخ و نیز نماینده مجلس شورای ملی در دوره پنجم از ساوه و زرند و نیز دورههای ششم تا نهم در تهران بود. دشتی مدتی نیز بعنوان سفیر ایران در مصر مشغول شد و سپس هفت دوره بعنوان سناتور در مجلس سنا مسئولیت داشت. پس از انقلاب وی دستگیر و زندانی گردید و نهایتاً در سن ۸۵ سالگی بعلت بیماری و کهولت سن درگذشت. وی شهرت خود را با نوشتن سرمقاله انتقادآمیزی به عنوان رضاخان سردار سپه کسب کرد. در این مقاله به تندی به رضاشاه حمله کرد و از وضعیت اجتماعی و برخوردهای خشن نظامیان با مردم و انتقاد و از آینده رژیم اظهار نگرانی کرده بود. البته این مقاله نه تنها موجب برخورد رژیم با وی نشد بلکه به مذاق سردار سپه خوش آمد. دشتی سپس به مقالات انتقادی ادامه داد تا اینکه سرانجام در زمان حکومت قوامالسلطنه روزنامه او توقیف شد. وی مدتی روزنامههای دیگری به نام عصر انقلاب و عهد انقلاب منتشر کرد و با قدرت یافتن سردار سپه و رئیسالوزرائی سرانجام به جمع طرفداران رضاخان پیوست و بشدت از او بطرفداری پرداخت. دشتی در سالهای ۱۳۱۳ مقالات انتقادی دیگری علیه رضاشاه نوشت که همین امر موجب ناخشنودی وی از دشتی و سپس زندانی شدن او شد. دشتی در وقایع شهریور ۱۳۲۰ باتبعید رضاشاه از فرصت استفاده کرد و علیه او به تبلیغات شدیدی دست زد. دشتی سپس دست دوستی به سوی محمدرضا دراز کرد و در سال ۱۳۲۷ به عنوان سفیر کبیر ایران به مصر رفت. در بازگشت از مأموریت قاهره در اولین دوره مجلس سنا به سناتوری انتخاب شد و در تمام هفت دوره سنا، این عنوان را حفظ نمود ۱۳۷).
۷- احمد مقبل: در سال ۱۲۷۹ در تهران متولد شد. پس از اتمام دوره متوسطه راهی اروپا شد و دکترای حقوق و اقتصاد گرفت و به ایران مراجعت کرد و پروانه وکالت گرفت و وکالت تیمورتاش را نیز عهدهدار بود. مقبل در اواخر سلطنت رضاشاه وکالت دادگستری را رها کرد و مدیرکل وزارت دارایی شد و بعد از استعفای رضاشاه به معاونت وزارت دارایی رسید. در سال ۱۳۲۷ در کابینه محمد ساعد به عنوان وزیر کشاورزی معرفی شد. چندی هم عضو شورای عالی سازمان برنامه و عضو هیأت نظار بانک ملی و مدتی هم دبیر کل شورای عالی اقتصاد شد. در ۱۳۳۴ در کابینه حسین علاء به وزارت مشاور منصوب گردید. احمد مقبل در سال ۱۳۶۸ در اروپا درگذشت.
۸- ابوالحسن ابتهاج: ابوالحسن ابتهاج در سال ۱۲۷۸ در رشت به دنیا آمد. تحصیلات مقدماتی را در این شهر گذراند و برای ادامه تحصیل به پاریس و بیرون رفت. در سال ۱۲۹۵ به ایران بازگشت مدتی رئیس بانک ملی و سفیر ایران در فرانسه بود. پس از روی کار آمدن دکتر مصدق، پس از عزل از سفارت به سوئیس رفت و به عنوان مشاور مدیر عامل صندوق بینالمللی پول به واشنگتن رفت. در سال ۱۳۳۳ به ریاست سازمان برنامه بودجه منصوب شد.
ابتهاج در زمان نخستوزیری دکتر امینی به اتهام سوءاستفاده و عدم توجه به قانون زندانی شد. تا پیش از قبل انقلاب اسلامی سالها مدیر عامل بانک ایرانیان بود و با وقوع انقلاب به پاریس رفت و پس از مدتی فعالیت و نگارش خاطرات خود در سال ۱۳۷۱ درگذشت.
۹- صادق بهداد: صاحب امتیاز و مدیر روزنامه جهان بر اساس اسناد ساواک بهداد از هواداران جبهه ملی و دکتر مصدق و از نزدیکان دکتر مظفر بقایی رهبر حزب زحمتکشان بوده است. وی در سال ۱۳۳۱ مؤسس کلوپ مصدق وابسته به جبهه ملی در مشهد بوده و در تاریخ 3 /11 /40 باتهام اقدام بر ضد امنیت داخلی دستگیر و در تاریخ 19 /12 /40 با موافقت نخستوزیر وقت آزاد میگردد. در سال ۴۸ در پاسخ به نامه تیمور بختیار، پیشنهاد ترور مقامات رژیم را میکند که این نامه بدست ساواک افتاده و بدین دلیل دستگیر و مجدداً به ۷ سال حبس مجرد، محکوم میگردد. بهداد در مدتی که بعنوان مدیر روزنامه جهان مشغول بوده است، صور قبیحه و مستهجن را در آن منتشر میساخته است که موجب عکسالعمل شدید مردم به آن شده بود و بدین جهت ساواک از وی کتبا تعهد گرفته است که از ادامه آن امتناع کند. وی پس از انقلاب اسلامی ۱۳۵۷ به فرانسه رفت و در خدمت گروه بختیار بوده است.
۱۰- احمد نخجوان: سرتیپ احمد نخجوان در تاریخ 13 /2 /1302 شمسی از تیپ گارد پیاده انتخاب شد و به همراه چهل و هفت تن از صاحب منصبان قشون به سرپرستی امانالله میرزا، رئیس آن وقت ارکان حزب برای ادامه تحصیلات در فن هواپیمایی به کشور فرانسه عزیمت کرد. در تاریخ ۱۱ خرداد ۱۳۰۳ ش طبق حکم عمومی قشون سرهنگ احمد نخجوان که مشغول آموزش فن خلبانی در اروپا بود مأمور تشکیل اداره کل هواپیمایی شد. در تاریخ ۱ فروردین ۱۳۰۷ ش به مناسبت سال جدید عدهای از صاحب منصبان قشون ترفیع درجه گرفتند که از آن جمله سرهنگ نخجوان بود که به درجه سرتیپی نایل گردید. در 15 /2 /1308ش سرتیپ فضلاله خان زاهدی (فرمانده امنیه کل مملکتی) به اتفاق سرتیپ احمد نخجوان رئیس هواپیمایی برای سرکوب شورش عشایر فارس به شیراز اعزام شدند و چون نتوانسته بودند شورش را خاموش کنند بلکه دامنه آن را وسعت داده بودند در تاریخ ۲۰ خرداد ۱۳۰۸ ش از مشاغل خود برکنار و زندانی شدند. بعد از عفو ملوکانه! در ۲۶ مرداد ۱۳۰۹ به ریاست کل ارکان حرب کل قشون منصوب میشود. در تاریخ ۹ دی ۱۳۰۹ مجدداً به ریاست اداره هواپیمایی کل قشون برگزیده و در تاریخ ۷ تیر ۱۳۱۰ بار دیگر به ریاست ارکان حرب کل قشون بر میگردد. در ۲۶ آذر ۱۳۱۱ برای چندمین بار سرتیپ نخجوان به اداره هواپیمایی برگشته و تحت عنوان سرپرست قوای هوایی عهدهدار آن میشود. از ۳۰ آذر ۱۳۱۵ به کفالت وزارت جنگ منصوب میشود. در تاریخ ۵ آبان ۱۳۸۸ در کابینه دکتر احمد متین دفتری کفیل وزارت جنگ بود و این سمت را در کابینه على منصور به تاریخ ۴ تیر ۱۳۱۹ و کابینه محمدعلی فروغی در ۶ شهریور ۱۳۲۰ همچنان به عهده داشت. در مورخه ۲۳ شهریور ۱۳۲۰ وی برکنار و سرلشگر محمد نخجوان (امیر موثق) به کفالت وزارت جنگ منصوب میشود. [محمد نخجوان هیچ گونه نسبتی با احمد نخجوان نداشته، فقط تشابه اسمی داشتند] در این زمان احمد نخجوان به همراه امرای دیگر از نظامیان که طرح مرخصی سربازان و استخدام سربازان پیمانی را در آن بحبوحه اشغال ایران توسط قوای متفقین به اجرا گذارده بودند مورد غضب رضاشاه قرار گرفته و آنها را به کاخ خود احضار میکند و بعد از کتک زدن نخجوان! و خلع درجه او، او را به زندان میافکند و دستور میدهد که بعلت خیانت در دادگاه نظامی زمان جنگ محاکمه شوند. بعد از سقوط رضاخان وی به همراه سرتیپ علی ریاضی از زندان آزاد شده و در تاریخ ۱۳ آذر ۱۳۲۰ در کابینه محمد علی فروغی، وزیر جنگ میشود... (ر.ک: تاریخ نیروی هوایی شاهنشاهی، سرهنگ طلوعی، صفحات ۷۰، ۷۷، ۷۸، ۱۰۲ و بازیگران عصر پهلوی از فروغی تا فردوست، صفحات ۳۴ و ۴۰ و روزشمار تاریخ ایران، جلد اول، صفحات ،۲۴۵ ،۲۴۳ ،۲۲۹ ،۱۸۸ ،۱۷۷ ۳۱۶، ۳۲۰، ۳۳۰، ۳۳۱ تا ۳۳۴ و۳۴۱).
۱۱- سناتور تقیزاده: در سال ۱۲۵۶ شمسی در تبریز متولد گردید سید حسن تقیزاده در جریان مشروطیت وارد حوزه سیاست شد و با تحصیل در چند رشته و تسلط به چند زبان خارجی شهرتی بدست آورد. دورههای مختلفی از تبریز و تهران نماینده مجلس شورای ملی شد و در دوره اول مجلس که توسط محمدعلی شاه به توپ بسته شد برای نجات جان خود به سفارت انگلیس پناه برد. پس از به قدرت رسیدن رضاخان در سال ۱۳۰۷ والی خراسان و در سال ۱۳۰۸ به وزیر مختاری ایران در لندن منصوب شد. پس از اندک زمانی به ایران بازگشت و در چند کابینه سمت وزارت داشت وی در تمدید قرارداد نفت با انگلیسها نقش عمدهای داشت که بعداً با مخالفت مصدق در سال ۱۳۲۰ کان لم یکن گردید. وی پس از شهریور ۱۳۲۰ به سمت وزیر مختار ایران در لندن منصوب شد و سالها در انگلیس مقیم بود. وی در دوره پانزدهم به مجلس شورای عالی راه یافت لیکن با اعتبار نامهاش بشدت مخالفت شد. تقیزاده مدتی عضو مجلس سنا و سپس رئیس مجلس گردید و نهایتاً در سال ۱۳۴۹ در سن ۹۶ سالگی در تهران درگذشت.
منبع:
کتاب
سیدضیاءالدین طباطبایی صفحه 154