تاریخ سند: 25 تیر 1341
جلسه هفتگی منزل آقای گرجی شمیرانات
متن سند:
شماره: 5776/ س ت
قبل از ظهر روز جمعه 22 /4 /41 جلسه هفتگی منزل گرجی بر حسب معمول تشکیل گردید و عدهای در حدود 60 نفر در این جلسه شرکت نموده بودند.
آقای خوشدل (مصمم) اشعاری سروده بود که حکایت از زندگی دو دختر یکی دختر الجزایری و دیگر پروین صالحپور که در هفته گذشته به علت عدم موفقیت در امتحانات خودکشی نموده بود قرائت نمود که مورد توجه حضار قرار گرفت و چون یک نسخه بیش نبود قرار بر این شد که چاپ نموده و در جلسه بعدی بین حضار توزیع نماید.
در این جلسه گرجی نهایت درجه اظهار ناراحتی مینمود و اظهار میداشت که درخشش1 از نظر انتقامجوئی از این جانب اقدام به منتقل نمودن دوستانم و هممسلکان من به نقاط دوردست نموده کما اینکه آقای[ناخوانا] را به همین علت به کرمان منتقل کرده است.
باز در این جلسه صحبت از اوضاع بد فرهنگ و تشنجاتی که به حد کمال رسیده صحبت شد و اشاره به این قسمت گردید که چطور آقای دکتر امینی تا این حد که واقعاً برخلاف انتظار عامه مردم است از درخشش دفاع و پشتیبانی می¬نماید دوستانی از سپهبد کیا2 نیز در این جلسه به چشم میخورد که به مقامات عالیه حمله می¬کرد.
در این جلسه بحث از این بود که اخیراً درخشش دستور داده است جهت ساختمان آرامگاه برای حاجعلی از فرهنگیان باز پول جمعآوری شود که این امر نیز موجب عدم رضایت همه را فراهم کرده است.
گفته می¬شد که یک روز آقای گرجی و حداد که هر دو بازنشسته شده¬اند با عده دیگری از آقای عباس مسعودی در روزنامه اطلاعات دیدن کردند آقای مسعودی در آن جلسه از وقاحت و رذالت درخشش گفته و چون او را قابل ندانسته هر نوع اقدام مطبوعاتی علیه وی را در روزنامه مجاز ندانسته است.
توضیحات سند:
1.
محمّد درخشش در سال 1294 ش در تهران متولد شد.
وی تحصیلات خود را در دانشسرای عالی تهران، در رشتهی تاریخ و جغرافیا به انجام رساند.
مهمترین شغل اجرایی درخشش پیش از وزارت، بازرسی عالی وزارتی و ریاست ادارهی اعزام محصل بود.
محمد درخشش، در دورهی هجدهم، وکیل مجلس شد.
در این دوره، با خواندن لایحهی خلیل ملکی علیه قرارداد کنسرسیوم نفت ـ که امینی عاقد آن بود ـ یکی از طولانی ترین نطقهای مجلس را در مخالفت با قرارداد، ایراد کرد که به علّت طولانی شدن نطق، نورالدین امامی، معاون مجلس توانست نطق وی را با وعدهی یک کراوات «سولکا» خاتمه بخشد (کراوات سولکا، نوعی کراوات فرانسوی بود که استفاده از آن، نشان اشرافیت و تفاخر بود.)
محمد درخشش ـ که قبل از آذر سال 1325، در «اتحادیه معلمان» وابسته به حزب توده فعالیت می کرد ـ دبیر معمولی بود و به علّت اظهار علاقهی زیاد به حزب توده، رئیس هیأت مدیره اتّحادیه شد و بعد از آذر 1325 و دستگیری جمعی از اعضای اتّحادیه، آن را به نیرویی مستقل و تحت اختیار خود تبدیل کرد.
درخشش، باشگاه معلمان را تأسیس کرد و با گردآوردن معلمان در یک تشکل، روزنامهی «مهرگان» را به نام ارگان این گروه منتشر ساخت.
او از دوستان نزدیک علی امینی و سیدجعفر بهبهانی بود که با به راه انداختن اعتصاب گستردهی معلمان کرمانشاه، زمینه ساز سقوط دولت جعفر شریف امامی و روی کار آمدن امینی شد.
به پاس نقش های پشت پرده اش، امینی، او را به وزارت فرهنگ منصوب کرد.
محمد درخشش ـ که رئیس جامعه معلمان بود ـ در طی دوران ریاستش، نه تنها اقدامی برای بهبود وضعیت معلمان نکرد (البته به استثنای نتایج اعتصابات) بلکه از آن، به منزلهی آلتی برای پیشبرد مقاصد سیاسی خود استفاده می کرد.
وی از جمله افرادی بود که ارتباط مستحکمی با دستگاه سیاست خارجی آمریکا داشت و به صورت مشاور و عامل سیاست های آمریکا در ایران، عمل می کرد.
درخشش، در جریان انقلاب اسلامی، به صورت یکی از عوامل ایجاد انحراف و همچنین، راهنمای آمریکایی ها عمل می کرد و تلاش وسیعی جهت زدودن گرایش های سیاسی ـ اسلامی به عمل آورد.
وی، به این اعتقاد که دولتی که بر مبنای قرآن بنا شده باشد، در حقیقت جز عقبگرد چیزی نیست و اصولاً تعلیم و تربیت درست را به مردم ایران نخواهد داد، به آمریکایی ها توصیه می کرد که در جریان درگیری انقلاب، باید درگیری بین امام خمینی و ارتش ادامه یابد.
وی، حتی به مشاور سیاسی سفارت آمریکا، پل کانسلر پیشنهاد نمود که به منظور راهنمایی بیشتر، مذاکرات نزدیکی با افراد میانه رو مذهبی مانند بازرگان داشته باشند.
افرادی مانند مقدم مراغه ای و درخشش، منابع اطلاعاتی خوبی برای سفارت بودند.
هدف نهایی او (درخشش)، برقراری جامعه ای دمکراتیک خالی از عقاید خشک مذهبی بود.
او در روشی تاکتیکی، عقیده داشت که هیچ راهی جز هماهنگی با نیروهای امام خمینی(ره) نیست.
بنابراین امیدوار بود که می تواند در هر دولت مذهبی ای نفوذ کند.
آمادگی وی جهت دنبال کردن خط میانه ای بود که بتواند کشور را از جهت گیریهای افراطی نجات دهد.
محمد درخشش با پیروزی انقلاب اسلامی به خارج از کشور گریخت و دخترش به نام «ستاره درخشش» هماکنون معاون رسانهی صدای آمریکا میباشد.
2.
حاجیعلی کیا، فرزند طاهر (معروف به حاجی پیرزاده از ملاکین ثروتمند مازندران) در سال 1285 شمسی در مازندران متولد شد.
وی افسر ارتش بود و برای ادامهی تحصیل نظامی ـ به دستور سرلشکر ضرغامی ـ به کشور سوئد اعزام شد و به علت وقوع جنگ جهانی دوم، به مدت 12 سال در آن کشور اقامت داشت و دورهی عالی ستاد ارتش را در آن کشور گذراند.
وی پس از بازگشت به ایران، ابتدا رئیس ادارهی مرزبانی و در سال 1327 ـ توسط سپهبد رزمآرا ـ به ریاست شعبهی تجسس رکن دوم ستاد ارتش منصوب و بعدا به یکی از چهره های فعال وابسته به دربار بدل شد.
نامبرده در زمان دکتر مصدق با درجهی سرتیپی بازنشسته گردید و به تجارت و ملکداری پرداخت.
مشارالیه پس از کودتای 28 مرداد 1332 به دستور محمدرضاشاه داوطلب نمایندگی مجلس از مازندران شد، ولی به علت کارشکنی نخست وزیر وقت (زاهدی) ناکام ماند او در سال 1333توسط شاه مجددا به ارتش پیوست و تا سال 1336 از عناصر فعال وابسته به دربار در ارتش به شمار میآمد و عهده دار انحلال «لژ بیداری» که ادامهی فعالیت آن به دلایلی مورد تأیید شاه نبود، شد.
حاجیعلی کیا در سال 1336 به ریاست ادارهی دوم ستاد ارتش منصوب شد و مدتی بعد به درجهی سپهبدی رسید و در همین سال در رأس «نیروی مقاومت» قرار گرفت و توسط او سازمان کوک را تأسیس کرد ـ کوک یک سازمان پنهانی بود که در سال 1336 به دستور شاه توسط کیا تأسیس شد و شبکهی خود را در سراسر ایران گستراند.
سازمان کوک برخلاف سایر شبکه های اطلاعاتی و جاسوسی دوران پهلوی، به دلیل سوءاستفاده و جاه طلبی های کیا نتوانست سری بودن خود را حفظ کند و به تدریج به یک سازمان نیمه پنهان و در راستای اهداف و منافع مالی و سیاسی مشخص به شبکهای مشخص تبدیل شد و بیش از هر چیز به یک شبکهی مخفی با ساختار شبه حزبی در راستای انواع دسته بندی های سیاسی و مالی شباهت داشت که اعضای آن تعدادی از قضات و کارکنان عالی مقام دادگستری و عناصر متنفذ فرهنگی بودند و ارتباط شخصی کیا حتی پس از برکناری وی با برخی از اعضای متنفذ و «کوک» حداقل تا سال 1343 ادامه داشت.
حاجیعلی کیا اواخر سال 1339 بازنشسته شد و در زمان نخست وزیری دکتر علی امینی به علت اشتهار به فساد مالی در سال 1340 بازداشت و سرانجام به دو سال زندان محکوم شد.
نامبرده از درون زندان، هدایت سازمان کوک را به عهده داشت و پس از آزادی، از ریاست سازمان مذکور برکنار شد.
وی در سال 1381 خاطرات خود را منتشر کرد.
ر.ک : ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، ج 2، صص 493ـ 486
منبع:
کتاب
مسعودیها به روایت اسناد ساواک صفحه 85