صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

موضوع : جلسه منزل آیت الله سیدرضا زنجانی

تاریخ سند: 18 شهریور 1343


موضوع : جلسه منزل آیت الله سیدرضا زنجانی


متن سند:

شماره : 13319 /20 الف مورخه 13 /6 /43 ساعت 45 /9 دقیقه صبح جلسه با حضور 22 نفر در منزل آیت الله سیدرضا زنجانی1 تشکیل شد ابتدا آقای کبیر در مورد فضل و دانش آیت الله زنجانی اظهار می داشت اینجانب از زمان مظفرالدین شاه تاکنون با بسیاری از روحانیون در تماس بوده و آشنائی داشته ام و تاکنون روحانی مانند آیت الله زنجانی ندیده ام سپس آیت الله زنجانی به یکی از روحانیون اشاره کرد روضه بخواند و ایشان هم به مناسبت ماه فاطمیه اشعار مذهبی قرائت و روضه خواند در این هنگام یک نفر روحانی بنام حاج شیخ حسین لنکرانی وارد که مورد استقبال حاضرین در مجلس قرار گرفت پس از چندی آقای لنکرانی اظهار داشت در 24 سال قبل اینجانب با یک نفر سنی به نام مردوخ2 که فعلاً یکی از علمای سنی در کردستان است بحث و مباحثه می کردم نامبرده مرد خطرناکی است و امکان دارد روزی به اراده خود در کردستان دعوی استقلال نماید و اگر دولت جلوگیری نکند ممکن است نیمی از مملکت ما را ناراحت کند نمی دانم در این مورد دولت توجه دارد یا خیر ناطق افزود افرادی که شیعه واقعی هستند اکنون در قفقاز زندگی می کنند و با اینکه کمونیست محض می باشند و یا شاید به حکم زور دولت مرکزی از مرام کمونیستی تبعیت می نمایند معهذا دست از ایمان اصلی خود بر نمی دارند و خود را مسلمان شیعه واقعی می دانند معهذا در کردستان شیعیان هستند که تا به حال جلوی اقدامات مردوخ معروف را گرفته اند ولی از آنجائی که نامبرده دارای اراده خاص می باشد باید از طرف دولت اقدام شود سپس یکی از حاضرین در مورد ظهور پیغمبر بهائیها3 از آیت الله زنجانی سؤال نمود ایشان جواب دادند هر موقع اسم بهائی بگوشم می خورد سرم درد می گیرد ناراحت می شوم همین قدر کافی است که بگویم یک نفر احمق در مازندران ظهور می کند و یک مشت مزخرفات به زبان عربی می نویسد و دعوی پیغمبری می نماید آنهم با عبارات غلط.
بعد از صحبت آیت الله جلسه در ساعت 1145 خاتمه یافت حاضرین در جلسه عبارتند از کبیر بزرگ.
منجم لنکرانی.
شیخ گرمی.
شیخ ناطق پور.
شیخ محمد شکوری.
دکتر فرح اللّه خان.
دکتر سلام اللّه جاوید4.
نیکبخت.
شالچی.
یک نفر روحانی که گویا پسر حاج سید احمد زنجانی بوده است.
ش گیرندگان : اداره کل سوم بخش 321 اصل در پرونده زنجانی بایگانی است این نسخه در پرونده حسین لنکرانی بایگانی شود 21 /6 21 /6 صابری

توضیحات سند:

1ـ آیت الله سیدرضا موسوی زنجانی فرزند سید محمد در سال 1282ش در زنجان متولد شد وی مقدمات علوم را نزد پدرش سید محمد موسوی زنجانی و اساتید دیگر زنجان فرا گرفت سپس برای تکمیل تحصیلات عازم حوزه علمیه قم شد و از محضر آیات عظام : حجت کوه کمره ای، حسین آقا قمی، صدر و شیخ عبدالکریم حائری بهره برد و به درجه اجتهاد رسید.
وی فعالیتهای سیاسی خود را در سال 1322ش شروع کرد در زمانی که دموکراتهای آذربایجان تا زنجان آمده و شهر و حومه را تسخیر کردند وی به مبارزه با آنها برخواست که منجر به تبعید او به تهران شد وی در تهران نیز همراه با مصدق در ملی شدن صنعت نفت فعالیت داشت و پس از سقوط دولت مصدق در کودتای 28 مرداد 1332 همراه تعدادی از همرزمانش به تشکیل نهضت مقاومت ملی به طور مخفیانه پرداخت و پس از آن در سال 1340 فعالیتهای این نهضت را به صورت رسمی ادامه داد.
سرانجام آیت الله سیدرضا زنجانی در دیماه 1362 دارفانی را وداع گفت و پیکر او را در جوار حضرت معصومه (س) قم به خاک سپردند.
(مجله کلک ش 71 سال 74؛ قیام پانزده خرداد به روایت اسناد ساواک ج 1) 2ـ در خصوص همکاری او با ساواک و دریافت وجه از ساواک موجود است.
4ـ علی محمد باب (شیرازی): به نام علی محمد باب در سال 1260 هجری قمری مسلک بهائیگری را به وجود آورد.
او که ابتدا خود را «باب» امام و وسیله تماس مردم با امام زمان (عج) معرفی کرد، پس از آن دعوی مهدویت کرد و گفت که در آینده از میان بابیها پیامبری قیام خواهد کرد و دین تازه ای خواهد آورد.
به دستور ناصرالدین شاه و امیر کبیر، شخص باب در سال 1266 تیرباران شد.
بعد از آن بین دو برادر که مدعی جانشینی باب بودند اختلاف افتاد.
گروهی پیرو برادر اول، مشهور به «صبح ازل» (بابیها)، و عده ای دیگر پیرو برادر دوم «بهاءاللّه » (بهائیها) شدند و در نزاع آنها عده زیادی به هلاکت رسیدند.
دولت عثمانی در عراق همه آنها را از بغداد به آدرنه در آسیای صغیر تبعید کرد.
اما در آنجا هم نزاع دو برادر ادامه یافت و بدین جهت دولت عثمانی بهاءاللّه و طرفدارانش را به «عکا» (فلسطین اشغالی) و «صبح ازل» را به قبرس تبعید کرد.
فعالیت بهاءاللّه در عکا باعث شد که بیشتر بابیان و به ویژه بابیان ایران پیرو او شوند.
در پیدایش مسلک بهائیت، مأموران روسیه نقش مهمی داشتند و سپس انگلیس بهائیت را در کشورهای اسلامی بخصوص ایران ترویج می کرد و بدین ترتیب بهائیت نه به عنوان مذهب بلکه یک حزب سیاسی در خدمت استکبار امریکا و اسرائیل قرار گرفت.
بهائیان در حکومت محمدرضا پهلوی موقعیت ویژه ای داشتند و چند تن از سران بلند پایه رژیم از جمله امیرعباس هویدا از پیروان این مسلک بودند.
5ـ سلام اللّه جاوید (دکتر) (ثابت ـ مددزاده خلخالی) : وی از فعالین قدیمی جنبش کمونیستی ایران بود که در خلخال بدنیا آمد، در مدرسه اتحاد ایرانیان باکو تحصیل کرد و برای مدتی در همان مدرسه به تدریس اشتغال داشت و از بنیانگذاران صندوق متعلمین این مدرسه بود (حدود 1293 ش) چندی نیز مسئولیت آن مدرسه را برعهده داشت.
او هنگام اقامت در باکو به عضویت حزب عدالت درآمد و در اولین کنفرانس این حزب شرکت داشت، آشنایی وی با سید جعفر پیشه وری هم در همین زمان بود.
در 1299 ش به تبریز بازگشت و در قیام ابوالقاسم لاهوتی شرکت کرد اندکی پیش از کودتای 1299 دستگیر و زندانی شد، پس از آزادی از زندان اتحادیه محصلین آذربایجان در تهران را تشکیل داد (1300) و اندکی بعد به باکو گریخت (1301) و همزمان با کار حزبی در رشته پزشکی تحصیل کرد و مدرسه حزبی (کوتو) را پشت سر گذاشت در 1306 ش برای شرکت در کنگره دوم حزب کمونیست به ایران بازگشت و به عضویت کمیته مرکزی حزب درآمد و تا زمان دستگیری وی در 1309 که تا 1320 ادامه یافت، جلسات هیئت سیاسی حزب در خانه او برگزار می شد.
پس از شهریور 1320 از زندان آزاد شد و در نشست مؤسسان حزب توده شرکت کرد، اما عضویت در حزب را نپذیرفت.
وی به همراه پیشه وری، کاویان و شبستری از بنیانگذران فرقه دمکرات آذربایجان بود که پس از اعلام خودمختاری (شهریور 1324) وزارت کشور جمهوری خودمختار فرقه را برعهده گرفت و در جریان مذاکرات فرقه با دولت قوام با پیشنهاد پیشه وری، دکتر سلام اللّه جاوید به استانداری آذربایجان رسید و مسئولیت پی گیری گفتگوهای فرقه دمکرات و دولت را برعهده داشت.
پس از خروج قوای شوروی از ایران (اردیبهشت 1325) او از مخالفان جدی مقاومت فدائیان فرقه در برابر ارتش بود.
در 20 آذر 1325 از مقام استانداری خلع و سپس دستگیر شد و پس از تحمل دو سال زندان به کاشان تبعید شد.
بعد از این دوران اگر چه با بخش فرهنگی سفارت شوروی ارتباط داشت، اما رسما از فعالیت سیاسی کناره گرفت و در تهران به طبابت پرداخت و انجمن فرهنگی آذربایجان را تشکیل داد.
وی در 1359 خاطرات خود را به زبان آذری با عنوان «ایران سوسیال دمکرات فرقه سی حقینده خاطره لریم» (خاطره هایم در حق فرقه سوسیال دمکرات ایران) منتشر کرد و در 1368 درگذشت.

منبع:

کتاب شیخ حسین لنکرانی به روایت اسناد ساواک صفحه 61

صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.