تاریخ سند: 17 شهریور 1328
به طوری که شنیده شده نمایندگان اقلیت مجلس سابق، از اینکه حزب منحله توده1 شرکت در انتخابات را تحریم کرده است
متن سند:
تاریخ: 17شهریور ماه 1328
13280617
به طوری که شنیده شده نمایندگان اقلیت مجلس سابق، از اینکه حزب منحله توده1 شرکت در انتخابات را تحریم کرده است، عصبانی بوده و میگویند به جای منفیبافی، خوب بود دستور میدادند که به دکتر مصدق . حائریزاده . مکی . عبدالقدیر آزاد2 . دکتر بقایی3 . دکتر جزایری4 . ارسلان خلعتبری5 . اللهیار صالح . نریمان6 رأی بدهند.
توضیحات سند:
1. حزب توده، پس از سقوط رضاشاه و فروپاشی استبداد بیستساله رضاخانی، بار دیگر فضای باز سیاسی میهن این امکان را به وجود آورد تا مارکسیستهای بازمانده از «حزب کمونیست ایران» به همراه گروه «53 نفر» و عناصر ملی و روشنفکر بتوانند آزادانه ناشر افکار و اندیشههای دور و دراز خود باشند.از همین روی در مهرماه1320 در منزل (سلیمان محسن اسکندری) بیش از هفتاد تن از انقلابیون حرفهای، کمونیستها، سندیکالیستها و عناصر ملی و آزادیخواه شرکت یافتند تا آغازگر تلاشی نو در تاریخ حزب توده باشند.به هر صورت «حزب توده ایران» در دهم مهرماه1320 تأسیس و «سلیمان محسن اسکندری»به عنوان رهبر حزب انتخاب میگردد.پس از مرگ «سلیمان محسن اسکندری» تا برگزاری اولین کنگره حزب «نورالدینالموتی» به مقام رهبری نائل میگردد ولی احدی او را به عنوان رهبر حزب قبول نداشت. در کنگره دوم، اساسنامهای به تصویب میرسد که طبق مصوبات آن مقام دبیر کلی تصریح و حدودی تعیین میشود.در این کنگره (رضارادمنش) به عنوان دبیر کل انتخاب و به مدت بیست سال، یعنی تا (پلنوم چهارم) در این سمت باقی میماند. پس از خلع (رضارادمنش) از مقام دبیر کلی، (ایرج اسکندری) به مقام دبیر اولی حزب نائل و تا پلنوم شانزدهم حزب در این سمت باقی میماند.
پس از برگزاری «شانزدهمین پلنوم»کمیته مرکزی حزب توده، سرانجام سکان کشتی به گل نشسته حزب، در اسفند ماه1357 در دستان لرزان «نورالدین کیانوری» برای مدتی در امواج پر تلاطم انقلاب اسلامی به حرکت در میآید. اما تمام مسیرش همانند پیشینیان کژراهه بود و پایانش سر درگمی و در هم شکستن! سر انجام به دنبال اعترافات تکاندهنده سران حزب توده، در سال 1362کارنامه پر اعوجاج و سیاه این حزب که مملو از خیانت و جاسوسی بود پس از 42 سال حیات سیاسی بسته و انحلال آن از زبان اعضای کمیته مرکزی حزب توده ایران اعلام میگردد.
(ر.ک: سیاست و سازمان حزب توده ایران از آغاز تا فروپاشی، موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی.)
2. عبدالقدیر آزاد خراسانى، فرزند ملا جان محمد در سال 1270 ش در سبزوار متولد شد. وى کارمند اداره پست و وزارت دادگسترى و از رجال دوران مشروطه بود که در اوایل دوران رضا شاه، «روزنامه آزاد» را در مشهد منتشر مىکرد. در سال 1310 به جرم ارتباط با «آقابکف» جاسوس شوروى در ایران، دستگیر و تا شهریور 1320 در زندان بود . وی در همان جا با اعضاى گروه 53 نفر، آشنا و پس از آزادى به جلسه مؤسسان حزب توده دعوت شد، اما پس از آن دیگر با حزب توده همکارى نکرد و به همراه «آل بویه» حزب استقلال را بنیان نهاد که به هوادارى از آلمان نازى شهرت داشت. در سال 1323 حزب استقلال به همراه احزاب پیکار، آزادىخواهان و میهنپرستان، حزب میهن را تشکیل دادند، اما پس از چندى او راه خود را از حزب میهن جدا کرد و در دوران صدارت احمد قوام به وى نزدیک شد. در انتخابات مجلس پانزدهم به نمایندگى از سبزوار انتخاب شد. پس از برکنارى قوام، حزب استقلال فعالیت خود را مجدداً آغاز کرد و تا مدتى «روزنامه بهمن» که صاحب امتیاز آن حسین على بهرامى بود ارگان حزب استقلال محسوب مىشد. پس از روى کار آمدن دولت هژیر و استیضاح وى به علت توقیف نشریات، عبدالقدیر آزاد و حزب استقلال به تدریج در صحنه سیاسى کشور مطرح شدند و ارتباطاتى با دربار برقرار کردند. در سال 1327 او به آیتالله کاشانى نزدیک شد و با فدائیان اسلام ائتلاف کرد و در دوره شانزدهم نیز به مجلس راه یافت و در آنجا به علت مخالفت با قرارداد «گس . گلشائیان» اعتبار بسیارى کسب کرد و در زمره مؤسسین جبهه ملى ایران قرار گرفت. وى از نمایندگان اقلیت مجلس شوراى ملّى، موافق سلطنت و برنامههاى شاه و طرفدار سیاست انگلستان بود. در خردادماه 1330 از جبهه ملى استعفا داد و علیه آن و دکتر مصدق به فعالیت پرداخت.
پس از کودتاى 28 مرداد به پاداش مخالفت با مصدق به ریاست شرکت فرش ایران منصوب شد و از فعالیت سیاسى کناره گرفت. او در سال 1352 درگذشت. اسناد ساواک . پروندههاى انفرادى
3. مظفر بقائی، فرزند میرزا شهابالدین کرمانی در سال 1287 ش در کرمان به دنیا آمد. باقر عاقلی، سال تولد وی را 1291ش، ثبت نموده است. پدرش از اعضای مجلس پنجم شورای ملی بود که به انقراض سلسله قاجاریه و استقرار رضاخان رأی داد.
نامبرده جزء اولین دسته محصلینی بود که در زمان رضاشاه برای تحصیل به اروپا اعزام شد و در دانشگاه سوربن پاریس در رشته فلسفه وآموزش و پرورش کودک تحصیل کرد و به ادعای خودش مدرک دکتری گرفت، اما در کتاب «ایران و تاریخ» نوشته بهرام افراسیابی در صفحه 126 چنین ذکر شده است:
«مظفر بقائی برای تحصیلات به فرانسه رفته بود و به علت عیاشی و ولگردی موفق به درس خواندن نگشته و بدون گرفتن عنوان از فرانسه باز میگردد. اولین دغلکاری او این بود که برایخودش عنوان دکتری جعل کرده بود...»
بقائی از سال 1324ش وارد فعالیتهای سیاسی شد و در تشکیل حزب دموکرات ایران با قوام السلطنه همکاری کرد که در این زمان، در دانشگاه تهران نیز کار میکرد.
او که در سال 1336ش، به عنوان نماینده شهر کرمان به مجلس شورای ملی راه یافته بود، در جنبش ملیگرایی ایران، چهرهای شاخص بود که از طریق روزنامهاش (شاهد) خط مشی سیاسی خود را دنبال نمود و با تأسیس حزب زحمتکشان، به عقاید سیاسی خود تشکل بخشید.
بقائی از جمله سیاستمدارانی بود که با اِعمال سیاستهای منافقانه خود، آسیبهای فراوانی به کشور وارد کرد.
همدستی او البته به طور مخفیانه و غیرمحسوس با کودتاچیان 28 مرداد 32 و مخالفتهایش با دکتر مصدق از آن جمله است. او در یک دادگاه مسخره شاه ساخته، در محاکمات بدوی محکوم شد؛ اما دادگاه تجدید نظر پس از خوشرقصیهای بقائی او را تبرئه کرد.
بقائی پس از پیروزی انقلاب اسلامی ظاهراً ادعای طرفداری از انقلاب را داشت اما انتشار وصیتنامه سیاسی او مطالب را به گونه دیگری نشان داد.
او در سال 1359ش دستگیر شد و ضمن سپردن تعهد به این که از کشور خارج نشود، آزاد گردید ولی در شهریور همان سال، سفری به امریکا انجام داد که در فروردین ماه سال 66 پس از بازگشت از امریکا، در کرمان دستگیر شد که در بازرسی از منزل وی، مقادیر زیادی اسناد مربوط به حزب زحمتکشان و اشیاء و نشریات غیرمشروع، به دست آمد. مظفر بقایی در آبان ماه 1366 در بیمارستان مهر تهران درگذشت.
زندگینامه سیاسی دکتر مظفر بقائی کرمانی، حسین آبادیان، تهران، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، 1380 و باقر عاقلی . شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران . ج 1 . ص 307
4. سید شمسالدین جزایرى، فرزند آیتالله سید حسین شوشترى جزایرى در سال 1283 ش در تهران متولد شد. وی از اولین گروه محصلین دارالفنون بود که پس از تحصیلات مقدماتى وارد دانشکده حقوق تهران شد و پس از اخذ مدرک لیسانس، با پنجمین دوره محصلین، با سمت عضو مقدم هیئت سرپرستى محصلین به فرانسه رفت و در آنجا براى تکمیل تحصیلات خود از خدمت استعفا داد و در سال 1316ش با درجه دکترا در رشته اقتصاد به ایران برگشت.
دکتر جزایرى سمتهاى مختلفی از مدیریت کلى دخانیات تا وزارت فرهنگ کابینه رزم آرا و استاندارى خراسان در زمان دکتر امینى را طى کرد و در دوره هجدهم نیز از تهران به نمایندگى انتخاب شد و ریاست کمیسیون برنامه را عهده گرفت. وى بعد از شهریور 1320 فعالیت سیاسى خود را در «حزب ایران» آغاز کرد و در سال 1324 که این حزب با حزب توده ایران و حزب دمکرات پیشهورى ائتلاف کرد، نخستین کسى بود که انشعابى به وجود آورد و به یارى ارسلان خلعتبرى و چند نفر دیگر حزب جدیدى را به نام «حزب وحدت ایران» تشکیل داد. ارگان حزب وحدت ایران، روزنامه «شفق» بود که امتیاز آن را جزایری بر عهده داشت. وى پس از قتل رزمآرا از کارهاى دولتى کناره گرفت و در دوران حکومت دکتر مصدق از او کناره گرفت و به اروپا رفت. در سال 1341 به عنوان امیر الحاج به مکه رفت و در سال 1347 پس از چهل و دو سال کار فرهنگى و تدریس، در مقام استاد ممتاز دانشگاه بازنشسته شد و به انگلستان رفت و در آنجا اقامت گزید.
از وى تألیفاتى در زمینه حقوق مالى و قوانین محاسباتى بر جاى مانده است که میتوان: اقتصاد اجتماعى، حقوق کار و بیمههاى اجتماعى، قوانین مالیه و محاسبات عمومى و مطالعه بودجه از ابتداى مشروطیت تاکنون را نام برد. جزایری در اواخر مهرماه 1369 در لندن درگذشت.
5. ارسلان خلعتبرى فرزند علیقلى در سال 1283 ﻫ ش در شهر تنکابن به دنیا آمد. پس از آنکه تحصیلات ابتدایى و متوسطه خود را در مدرسه امریکایى تمام کرد، وارد دانشکده حقوق شد و سال 1311 لیسانس گرفت. خلعتبرى که با آمریکایىها الفت بسیار داشت، از سال 1311 در دادگسترى مشغول کار شد و سال 1317 که کانون وکلاء تأسیس شد، به عضویت هیئت مدیره کانون وکلاء انتخاب شد و از 1325 هم سه دوره نائب رئیس اول کانون بود.
وقتى حزب ایران تشکیل شد، وى عضو کمیته مرکزى حزب ایران گردید، ولى وقتى در حزب انشعاب رخ داد، او هم به همراه رفقاى دیگرش از حزب جدا شد و حزب وحدت را تشکیل داد.
خلعتبری در زمان کابینه حسین علاء، به مدت 20 روز شهردار تهران بود و بعدها به استاندارى گیلان رسید؛ ولی بعد از سه ماه استاندارى را هم رها کرد و در انتخابات دوره هفدهم بابل شرکت کرد، ولى انتخابات بابل به نتیجه نرسید. بعدها در دورههاى هجدهم، نوزدهم مجلس شوراى ملى از بابل و دوره بیستم از شهسوار . تنکابن به نمایندگى رسید. ارسلان خلعتبرى در سال 1365 ش فوت کرد و در مقبره ظهیرالدوله تهران به خاک سپرده شد.
6. سید محمود نریمان، فرزند عدلالملک در سال 1272 ش متولد شد. وی از حامیان دکتر مصدق و نهضت ملى به شمار مىرفت. محمود نریمان در انگلستان و سوئیس به تحصیل پرداخت و در رشته تجارت دانشنامه از دانشگاه ژنو دریافت کرد. وى نماینده دورههاى 16 و 17 از تهران، عضو فراکسیون نهضت ملى، وزیر دارایى و راه در کابینه محمد ساعد، وزیر پست و تلگراف در کابینه ابراهیم حکیمى، وزیر دارایى در کابینه مصدق و شهردار تهران در دولت حکیمى از آبان تا اسفند 1324 بود. وی در 5 فروردین 1340 در تهران درگذشت.
ر.ک: شهرداران تهران از عصر ناصرى تا دولت خاتمى، سیدعلى اصغر موسوى عبادى، تهران، نشر خرم، ص 75 ـ 76.
منبع:
کتاب
اللهیار صالح به روایت اسناد ساواک-جلد اول صفحه 6