نشستن ژنرال تیلور
متن سند:
نشستن ژنرال تیلور
صرفنظر از عوامل وراثتى در شکلگیرى شخصیت افراد، محیط اجتماعى، خانوادگى و تربیتى، از جمله عوامل بسیار مؤثرى است که شخصیت روحى و روانى افراد را شکل مىدهد.
محمدرضا پهلوى که سىوهفت سال و اندى بر اریکه شاهنشاهى ایران تکیه داشت، تحت تعلیم پدرى قزاق که داراى روحیاتى خشن و بىرحم بود نشو و نما نمود. پدرى که از 15 سالگى به نیروى قزاق پیوسته و در بافت نظامى و محیط خشن سربازى تربیت یافته بود. او با افرادى که در درجات پایینتر قرار داشتند، رفتارى تند و حاکى از شکاکى و بدبینى داشت و بدزبانى به خصیصه درونى او تبدیل شده بود و با وجود آنکه به یارى افرادى چون: ذکاءالملک فروغى، مخبرالسلطنه هدایت، عدلالملک دادگر، سردار اسعد بختیارى و ... به قدرت رسیده بود، اما همین رفتار و خوى درونى موجب شد تا به تدریج یکایک آنان را به گونهاى از میدان به در کند. لذا برخى را سر به نیست کرد و برخى را از مصادر امور کنار گذاشت تا دیکتاتورى تمام عیار خود را به نمایش گذارد.
افزون بر موارد فوق، نشستن بر تخت سلطنت، قرار گرفتن در جایگاه عتاب و خطاب و نیز حضور افرادى که خود را غلام خانهزاد، و چاکر او مىنامیدند، از دیگر عوامل اصلى و اساسى رفتارهاى متکبرانه محمدرضا پهلوى بود که به گونههاى مختلف در طول دوران سلطنت، از او بروز مىکرد.
ماروین زوینس با اشاره به یکى از این حالات روحى محمدرضا پهلوى، مىنویسد:
«از دیگر خصلتهاى غفلتآور و حکومت برانداز شاه، حس شدید تملق دوستى او بود. محمدرضا چندان به خوشایندگویى و تملقخواهى شهرت یافته بود که نه تنها اطرافیان داخلى، بلکه شخصیتهاى خارجى نیز در مجامع و محافل خصوصى خود، از اینکه توانستهاند از این راه هم عوایدى به جیب بزنند، بر حماقتهاى شاه مىخندیدند...»
و پرویز راجى سفیر شاه در لندن نیز آورده است :
«... در ضیافت شام که به افتخار 62 سالگى «هارولد ویلسون» نخستوزیر سابق انگلیس، توسط «جرج وایدان فلد» ترتیب یافته بود، شرکت کردم ... ویلسون گفت: یک بار در ملاقات با محمدرضا، او را به عنوان یکى از بزرگترین رهبران دنیا توصیف کردم و شاه از این تملق من بسیار خوشش آمده بود...»1
و فخر روحانى در این باره مىنویسد:
«از دیگر خصایل نکوهیده محمدرضا، سنگدلى و بىرحمىهایى است که او را به گونه یک درنده فاقد عطوفت انسانى نشان مىداد. این خصلت نفرتانگیز، از همان دوران کودکى در وجود او خودنمایى مىکرد.»
و همکلاسى بسیار نزدیک وى ـ حسین فردوست ـ در این خصوص مىگوید:
«نکته قابل توجه دیگر درباره روحیات ولیعهد این است که او طى دوره شش ساله دبستان نظام در کلاس مخصوص، به شاگردان ظلم مىکرد. بخصوص بعضى را خیلى آزار مىداد. هر روز نوبت یک نفر بود که آزار ببیند...»
و در خصوص دوره دبیرستان او در سوئیس مىگوید:
«خلاصه، محمدرضا که تصور مىکرد در اینجا نیز مانند ایران مىتواند به همکلاسىهایش زور بگوید از همان آغاز در رابطه خود با دیگران مشکلاتى ایجاد کرد و تعدادى از شاگردان، حسابى جلویش ایستادند و او را سر جایش نشاندند...»
فردریک ژاکوبى همکلاس دیگر شاه ـ از امریکا ـ در مجله نیوزویک شماره 2 فوریه 1949، (1328 ش) خاطرات نخستین روز ورود محمدرضا به کالج لهروزه سوئیس را چنین شرح مىدهد:
«ورود پهلوى، بعدازظهر همان روز که من به مدرسه وارد شدم، اتفاق افتاد. او با تشریفاتى وارد مدرسه شد و مدیر مدرسه و همسرش با شتاب به استقبال او رفتند. یک روز ما چند نفر دانشآموز روى نیمکتى زیر درختى نشسته بودیم، چارلى چیذر ـ یک دانشآموز امریکایى همسن و سال من ـ که یک ماه پیش از من به مدرسه آمده بود، براى من از بازى بیس بال صحبت مىکرد و طورى غرق صحبت بودیم که به اطراف توجه نداشتیم. ناگهان دیدیم که پهلوى به ما نزدیک شد... او به جلو و عقب مىجهید ولى کسى به او اعتنا نکرد... تا اینکه به ما نهیب زد که برخیزیم! با زبان نیمه فرانسوى نیمه انگلیسى به ما فهماند که در مقابل ولیعهد ایران، اشخاص نباید نشسته، به این طرف و آن طرف نگاه کنند، بلکه باید بایستند! یکى از دانشآموزان خندهاش گرفت و او را مسخره کرد. سپس قاهقاه به خنده افتادیم...»2
علت پرداختن اجمالى به خصوصیات روحى و اخلاقى محمدرضا پهلوى و نقش دولتمردان او، در تقویت این خصوصیات، گزارشى است اعتراضگونه از اداره کل سوم ساواک در خصوص چاپ عکس محمدرضا پهلوى به همراه غلامرضا پهلوى و رؤساى هیئتهاى نظامى کشورهاى عضو سازمان پیمان مرکزى، که در تاریخ دوازدهم اردیبهشت سال 1342 صادر شده است. در این عکس محمدرضا در حال مشاهده مانور لشکر یک گارد در ارتفاعات علىآباد قم است و علت تهیه این گزارش، حالت نشستن ژنرال تیلور در حضور محمدرضا پهلوى است که برخلاف شئون و رسوم دربار سلطنتى تشخیص داده شده است(!)
متن این سند چنین است:
گیرنده : مقامات ساواک به ترتیب سلسله مراتب
فرستنده : بخش 335
اداره کل انتشارات و رادیو عکس پیوست را که در روزنامه مهر ایران مورخه 9 /2 /42 گراور گردیده جهت چاپ به روزنامهها داده است چون وضع نشستن ژنرال تیلور در حضور اعلیحضرت همایون شاهنشاه برخلاف شئون و رسوم دربار سلطنتى مىباشد لذا به اداره کل انتشارات و رادیو تذکر داده شد تا من بعد از ارسال اینگونه عکسها جهت چاپ به جراید خوددارى نمایند. مراتب، استحضارا به عرض مىرسد.
تهیهکننده : شاهین
رئیس اداره سوم به عرض برسد 12 /2
مدیرکل اداره سوم
در پرونده انتشارات و رادیو الف ـ 52 بایگانى شود
به عرض رسیده است 19 /2
و اما خوب است خوانندگان محترم این سند که به ظاهر، داراى محتوایى سطحى است و بیشتر براى تحلیل اوضاع روابط حاکم بر دربار و محمدرضا پهلوى، قابل بهرهبردارى است، ضمن مطالعه مجدد این سند، به تاریخ برگزارى این نمایش جنگى ـ که در آن، جتهاى نظامى به مدت یک ساعت به بمباران فرضى مشغول بودهاند ـ و مکان جغرافیایى آن ـ علىآباد قم ـ توجه فرمایند و از طرفى به حوادث و وقایعى که در آن ایام در حوزه علمیه قم در جریان بود و حرکت حضرت امام خمینى (ره) نظر کنند تا این سؤال به ذهنها متبادر گردد که آیا برگزارى این مانور که صداى بمبهاى آن به اطراف و شاید تا شهرستان قم مىرسید و پرواز جتهاى جنگى که شاید در آسمان شهر قم نیز نمایان مىشدند، مىتواند با ایجاد رعب و وحشت در دل فریادگران آزادى، ارتباطى داشته باشد؟
حضرت امام خمینى (ره) که پس از رحلت آیهاللّه بروجردى (ره) زعامت حوزه علمیه و بسیارى از مردم مسلمان دنیا را به عهده گرفته بود، در تاریخ 12 /6 /1341 در دیدار با یکى از سردفتران اسناد رسمى، به مخالفت با سیاستهاى رژیم شاه پرداخت و فرمود:
«ما با اسرائیل و بهاییها نظر مخالف داریم و تا روزى که مسئولین امر، دست از حمایت این دو طبقه برندارند، ما به مخالفت با آنها، ادامه مىدهیم.»3
که این موضعگیرى، در همین تاریخ در بولتن خیلى محرمانه ساواک درج شد.
و پس از آن در هفدهم مهرماه همان سال، در نامهاى به محمدرضا پهلوى، در مورد تصویبنامه انجمنهاى ایالتى و ولایتى به او هشدار داد.4
برخى دیگر از فرمایشهاى معظمله در خصوص مخالفت با رژیم پهلوى به این شرح است:
ـ 28 مهر 1341، تلگرام به اسداللّه علم نخستوزیر وقت و هشدار در خصوص تصویبنامه انجمنهاى ایالتى و ولایتى
ـ 6 آبان 1341، سخنرانى در جمع بازاریان تهران، مبنى بر لزوم لغو لایحه انجمنهاى ایالتى و ولایتى
ـ 15 آبان 1341، تلگراف به محمدرضا پهلوى، در پاسخ به تلگراف او و اعتراض به عملکرد اسداللّه علم که در همین تاریخ تلگرافى نیز مستقیما به اسداللّه علم ارسال فرمودند که در آن آمده است:
«اگر گمان کردید مىشود با زور چند روزه قرآن کریم را در عرض اوستاى زرتشت، انجیل و بعض کتب ضاله قرار داد و به خیال از رسمیت انداختن قرآن کریم، تنها کتاب آسمانى چند صد میلیون مسْلم جهان افتادهاید و کهنهپرستى را مىخواهید تجدید کنید، بسیار در اشتباه هستید...»
ـ 2 آبان 1341، سخنرانى در مسجد اعظم در خصوص لایحه انجمنهاى ایالتى و ولایتى:
«... بیش از این با احساسات مردم بازى نکنند. علماى اسلام دست بردار نیستند...»
و در این بین، دعوت از روحانیون و مردم شهرهاى مختلف براى پشتیبانى از روحانیت قم و ضرورت پایدارى مردم و تأیید بر ادامه قیام تا لغو این لایحه و... از دیگر اقداماتى بود که توسط حضرت امام (ره) صورت گرفت. در همین ایام بود که سران ایلات و عشایر طى تلگرافى حمایت خود را از قیام امام اعلام کردند، تا آنکه، دولت اسداللّه علم، مجبور به اعلام لغو این لایحه شد و حرکت امام و روحانیت و مردم مسلمان به ثمر نشست. امام در پیام تشکر خویش از ملت ایران در تاریخ 11 آذر 1341 فرمودند:
«... الحق در این نهضت اسلامى خود را در پیشگاه مقدس خداوند تعالى سربلند و در نزد حضرت ولى عصر و سلطان دهر ـ عجلاللّه تعالى فرجه ـ روسفید نمودید...»
و پس از گذر از این جریان، زمانى که مسئله رفراندوم انقلاب سفید مطرح شد، حضرت امام در اواخر دى ماه 1341 در جمع آیات عظام و علماى قم فرمودند:
«... حوادثى که اکنون در جریان است، اساس اسلام را به خطر نابودى تهدید مىکند. توطئه حسابشدهاى علیه اسلام و ملت اسلام و استقلال ایران تنظیم شده است. باید توجه داشت که این حادثه را نمىتوان با غائله «تصویبنامه» مقایسه کرد و به همان ملاک، نسبت به این ماجرا برخورد نمود...... در اینجا آن که رو به روى ما قرار دارد و طرف خطاب و حساب ما مىباشد، شخص شاه است که در مرز مرگ و زندگى قرار گرفته و چنانکه خود اظهار داشته، عقبنشینى او در این مورد به قیمت سقوط و نابودى او تمام خواهد شد. بنابراین او مأمور است که این برنامه را به هر قیمتى است به مرحله اجرا بگذارد...»
و پس از حمله مأموران ساواک به مردم و طلاب در مدرسه فیضیه و محاصره منازل آقایان خوانسارى و بهبهانى در تهران در تاریخ 3 بهمن 1341 در پیامى فرمودند:
«مسلمین آگاه باشند که اسلام در خطر کفر است. مراجع و علماى اسلام بعضى محصور و بعضى محبوس و مهتوک هستند. دولت امر داد حوزههاى علمیه را هتک کنند و طلاب بىپناه را کتک بزنند. با ما معامله بردگان قرون وسطى مىکنند. به خداى متعال من این زندگى را نمىخواهم...»
و پس از آن در بیانات همان روز ضرورت عزل علم از نخستوزیرى را یادآور شدند:
«... دیگر جاى هیچگونه تفاهم و حُسن مراوده با دستگاه حاکمه باقى نمانده است و هیچ راهى جهت ملاقات با شاه وجود ندارد مگر آنکه شاه براى جبران اهانت و تجاوزى که به حریم مقدس روحانیت شده، آقاى علم را به عنوان مجرم اصلى از مقام نخستوزیرى عزل نماید...»
و در 29 اسفند 1341، ضمن برشمردن مسئولیت سنگین علماى اسلام و توطئههاى استعمار بر ضد اسلام، فرمودند:
«امسال ما عید نداریم و این عید را عزاى ملى اعلام مىکنیم... ما در این عید عزاداریم براى مصیبتها و لطمههایى که در این سال به اسلام وارد شد...»
در همین ایام بود که، ضمن محکوم کردن ارائه تسهیلات به بهایىها جهت مسافرت به لندن و شرکت در محفل بهائیان، در خصوص رسالت سنگین روحانیت به عنوان سرباز امام زمان (عج) در خصوص تصمیم رژیم مبنى بر اعزام طلاب به سربازى، فرمودند:
«نگران نباشید، تزلزل به خود راه ندهید و با کمال رشادت و سربلندى و روحى قوى بایستید... رسالت سنگینى که اکنون به عهده دارید روشن ساختن و آگاه کردن سربازان و درجهدارانى است که با آنان سروکار دارید...»5
و هنوز چند روزى از این مانور نگذشته بود که خون سربازان امام (ره) در 15 خرداد 42 سنگفرش خیابانها را مزین کرد و انقلاب اسلامى به صورت جدى آغاز شد.
توضیحات سند:
پینوشتها:
1. تاریخ جوان، ج 5، روانشناسى شخصیت شاه، صص 5 ـ 64 به نقل از : زوینس، ماروین، شکست شاهانه،روانشناسى شخصیت شاهانه، ترجمه عباس فخر، تهران، طرح نو، 1370، ص 446
2. همان، صص 4 ـ 103 به نقل از : روحانى، فخر، اهرمهاى سقوط شاه، نشر بلیغ، 1370، ص 423
3. صحیفه امام، ج 1، ص 77
4. همان، ص 78
5. پیشین. برداشت از صفحه 80 تا صفحه 188
منبع:
کتاب
اتفاقات تاریخی به روایت اسناد ساواک - جلد اول صفحه 111