صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

موضوع: هلال مصطفائی فرزند صمد

تاریخ سند: 30 آذر 1349


موضوع: هلال مصطفائی فرزند صمد


متن سند:

از: 2/ ﻫ تاریخ:30 /9 /1349
به: 316 شماره: 5255/ ﻫ
موضوع: هلال مصطفائی فرزند صمد
عطف: 5056/ ﻫ ـ 21 /9 /49
پیرو: 4622/ ﻫ ـ 27 /8 /49
ساعت 11:00 روز 20 /9 /49 یادشده بالا به مغازه حجت‌اله احمدی واقع در علی‌آباد مراجعه و در حضور شیخ عبدالنبی احمدی و چند نفر دیگر به شیخ عبدالنبی احمدی گفت پدرت اظهار می‌کرد ماه مبارک رمضان به آمل رفته ‌بودی. چون جواب مثبت شنید گفت مردم بابل خیلی روشن‌فکر هستند. در زمان حزب توده ما تمام امیدهایمان از جلسات بابل بود زیرا افراد سرسخت و کله‌داری بودند محافل عجیبی حزب مقدس توده داشت. گمان می‌کنم در آینده اگر انقلابی به‌وقوع بپیوندد باز در بابل هستند که پرچم بلند نمایند.
سخنان مشارالیه به‌این‌جا که رسید دو مرتبه گفت سازمان امنیت1 چنان خوف و ارعاب در دل‌ها انداخته که کسی قدرت نفس کشیدن ندارد. اخیراً در هندوستان انتخابات آزاد صورت گرفت و کم‌کم تمام دنیا دارد اصلاح می‌شود. مگر این مملکت خاک‌بر‌سر که ما در آن هستیم. روزبه را می‌کشند ولی شعبان جعفری2 را در صدر امور قرار می‌دهند. همین مزین(تیمسار مزین) که در این حومه گرگان است آمریکائیست زیرا زن و دخترش در آمریکا هستند و هر موقع ناراحت می‌شود به‌ آمریکا می‌رود و اربابش به او می‌گوید برو خاطرجمع باش کسی قدرت ندارد با تو در بیفتد.3 همین خانم پارسا4 وزیر آموزش و پرورش نوکر آمریکائی‌ها است والا از او باسوادتر خیلی هستند صحبت نامبرده به‌این‌جا که رسید چون ساعت 23 را نشان می‌داد خداحافظی کرد و رفت.
نظریه شنبه: مدتی است هلال مصطفائی بیش از حد معمول از انتقادات فوق در محافل و مجالس می‌نماید ولی بعضی از اهالی علی‌آباد کتول معتقد هستند که مشارالیه ازطرف بعضی از سازمان‌های دولتی ماموریت دارد که این‌گونه مطالب را اظهاردارد.
نظریه یکشنبه: موضوع خبر به احتمال قوی صحت دارد مع‌ذلک5 انگیزه نامبرده از اظهارات مزبور هنوز روشن نیست و احتیاج به تحقیق بیشتری دارد قابوس
نظریه گ10: نظریه یکشنبه تائید می‌شود.

توضیحات سند:

1. ساواک: سازمان اطلاعات و امنیت کشور با نام اختصاری «ساواک» در سال 1335 ش توسط 10 نفر از مستشاران آمریکایی مطابق سازمان اطلاعاتی و امنیتی آمریکا ایجاد شد؛ با این تفاوت که چون فعالیت خارجی ایران ناچیز بود سازمان مستقلی همچو سیا که عهده‌دار اطلاعات خارجی باشد به وجود نیامد بلکه مسئولیت اطلاعات خارجی و وظایف امنیت داخلی به عهده یک سازمان نهاده شد و نام آن را «سازمان اطلاعات و امنیت کشور» گذاردند. در واقع ساواک تلفیقی از دو سازمان «سیا» (C.I.A) و اف.بی.آی (F.B.I) بود. تشکیلاتی که توسط مستشاران آمریکایی پایه‌ریزی شد متشکل از 11 بخش زیر بود: 1ـ رئیس ساواک؛ 2ـ معاون یکم(عملیاتی) 3ـ معاون دوم (اداری) 4ـ اداره کل یکم (امور اداری) 5ـ اداره کل دوم (کسب اطلاعات خارجی) 6ـ اداره کل سوم (امنیت کشور) 7ـ اداره کل چهارم (حفاظت پرسنل و اسناد و اماکن) 8ـ اداره کل پنجم (امور فنی) 9ـ اداره کل ششم (امور مالی) 10ـ اداره کل هفتم (بررسی اطلاعات خارجی) 11ـ اداره کل هشتم (ضدجاسوسی) در طول دوران 22 ساله ساواک چهار نفر بر این سازمان ریاست کردند. نخستین رئیس ساواک سپهبد بختیار بود که از بدو تأسیس ساواک تا اسفند 1339 ش بر این سازمان فرمان راند و با قساوت و خشونت تمام به سرکوب مخالفان شاه پرداخت. پس از او سرلشکر حسن پاکروان به سمت رئیس ساواک منصوب گردید و همزمان حسین فردوست با حفظ سمت رئیس دفتر ویژه اطلاعات به قائم‌مقامی ساواک گماشته شد و از سوی شاه اختیارات تام گرفت تا ساواک را تجدید سازمان کند. حسین فردوست که تا فروردین 1350 ش قائم‌مقام ساواک بود مدعی است در امور عملیاتی این سازمان هیچ نقشی نداشته است و تنها به آموزش پرسنل و سازماندهی مجدد ساواک می‌پرداخته است و می‌گوید رئیسان ساواک نیز در امور سازماندهی وآموزش و حوزه کاری او هیچ دخالتی نداشتند. دومین رئیس ساواک سرلشکر حسن پاکروان بود که بعد از قیام 15 خرداد 1342 ش شاه او را به دلیل غافلگیری ساواک از کار برکنار و سرلشگر نعمت‌الله نصیری را به جانشینی او منصوب کرد. دوران فرماندهی نصیری بر ساواک که تا بهار 1357ش ادامه یافت اوج فعالیت ساواک در دستگیری، شکنجه و سرکوب مخالفان رژِیم است و این سازمان را به مخوف‌ترین و وحشتناک‌ترین نهاد رژِیم مبدل کرد. با اوج‌گیری قیام مردم مسلمان ایران شاه مجبور شد مهره منفور و بدنام خود را در ساواک یعنی ارتشبد نصیری را برکنار و سپهبد ناصر مقدم را به جای او منصوب کرد. اما پیروزی انقلاب اسلامی در 22 بهمن 57 به موجودیت ساواک و ریاست آن خاتمه داد. حسین فردوست تاریخ ساواک را به 4 دوره تقسیم می‌کند: دوره نخست از تأسیس رسمی ساواک در اسفند 1335 تا برکناری تیمور بختیار از ریاست ساواک در اسفند 1339، این دوره را دوره ایجاد و راه‌اندازی ساواک توسط مستشاران آمریکا می‌داند. دومین دوره را دوران قائم‌مقامی خود در ساواک از ابتدای سال 1340 ش تا فروردین 1350 ش می‌داند وی تحولات ساواک را در این زمان چنین برشمرده است:
1ـ تصفیه ساواک از هواداران تیمور بختیار و تبدیل آن به یک سازمان صددرصد وفادار.
2ـ تبدیل ساواک به صورت یک سازمان منظم و آموزش‌دیده و نیز مرخص کردن محترمانه مستشاران آمریکایی و استخدام مربیان و استادان علاقمند اسرائیلی به جای آنان. به عقیده فردوست سومین دوره ساواک با خروج او از ساواک آغاز شد و این سازمان دربست در اختیار نصیری، سرلشگر علی معتضد و پرویز ثابتی قرار گرفت و به مرکز همه بند و بست‌های سیاسی و اوج شهرت و بدنامی رسید. وی چهارمین دوره را دوره سقوط و زوال ساواک می‌داند که با برکناری نصیری شروع می‌شود.
2. شعبانعلى جعفرى، فرزند غلامعلى در سال 1300 ﻫ ش در تهران متولد شد. وی معروف به «شعبان بى مخ» از سردستگان اوباش تهران بود. در تظاهرات ضد دولتى سال‌هاى 32 ـ 1331 و نیز سرکوب مخالفان شاه و زاهدى پس از کودتا دست داشت و جنایات زیادى مرتکب شد. از آغاز حکومت دکتر مصدق تا دی‌ماه 1331، شعبان جعفرى با دار و دسته‌اش در سخنرانی‌ها و تظاهرات خیابانى با جبهه‌ی ملى همکارى داشت و بعضى اوقات کنار دکتر فاطمى به عنوان محافظ دیده مى‌شد. اوایل بهمن‌ماه، شعبان جعفرى خط خود را عوض کرد و در جریان نهم اسفند 1331 به اتهام حمله به خانه‌ی نخست وزیر بازداشت و محاکمه شد. ماجرا از این قرار بود که در 9 اسفند 1331 مصدق که بى خبر از همه جا مشغول انجام تشریفات سفر شاه به عتبات بود، گروهى از اوباش و چاقوکشان به سردستگى شعبان بى مخ با همراهى یک واحد کوچک ارتشى، بیرون در اصلى کاخ شاه گرد آمدند و با شعارهایى بر ضد مصدق و به نفع شاه انتظار شکار خود را مى‌کشیدند. مصدق موفق شد از در پشتى کاخ خارج شده و خود را به منزل مسکونى‌اش برساند. طرفداران شاه خود را به خانه‌ی مصدق رساندند، اما با شلیک نیروهاى ارتشى محافظ، در محاصره افتاده و حرکت آنها شکست خورد و شعبان بى مخ که پس از 28 مرداد به لقب «سرهنگ تاج بخش» مفتخر گردید، دستگیر شد.
شعبان جعفرى باشگاهى به اسم «باشگاه جعفرى» تأسیس کرده و خود مدیر آن بود. در جریان انتخابات مجلس هجدهم که در فروردین ماه 1333 انجام گرفت، چاقوکشان شعبان بى مخ به همراه پاسبانان و مأموران فرماندارى نظامى جلوى شعبه‌هاى اخذ رأى ایستاده و راى کسانى را که مى‌خواستند راى دهند مى‌گرفتند و اگر از جبهه‌ی ملى کسى را نوشته بود او را مضروب و یا بازداشت مى‌کردند و رهگذران را به زور وادار مى‌کردند اسم نامزدهاى دولت را به صندوق بریزند.
این جریان در روزنامه‌هاى غربى منعکس شد و حتى مجله‌ی تایم مطلبى تحت عنوان «ژنرال بى مخ» چاپ کرد و بر بى‌آبرویى دولت زاهدى و شاه افزود. با پیروزی انقلاب اسلامی شعبان بی‌مخ از کشور گریخته و به آمریکا رفت. وی در 29 مرداد 1385 در لس‌آنجلس درگذشت.
3. اصل: بیآفتد
4. فرخ‌رو پارسای، فرزند فرخدین، در سال 1301 ﻫ ش در خانوادهای بهایی در تهران یا قم به دنیا آمد. پارسای تحصیلات خود را تا درجه دکترای پزشکی ادامه داد و سمتهایی از جمله: دبیر دبیرستانهای تهران، نمایندهی مجلس شورای ملی و معاون پارلمانی وزارت آموزش و پرورش را عهده دار بود. در سند زندگینامه ساواکِ وی چنین آمده است: «نامبرده فاقد سابقه مضره سیاسی بوده و طرفدار سیاست غرب و رژیم مشروطه سلطنتی و عضو حزب «ایران نوین» و کانون مترقی و رئیس جمعیت زنان دانشگاهی میباشد. مشارالیها زنی محتاط، ترسو، معرفی شده و همسر تیمسار شیرینسخن است.» گزارش خبری تاریخ 18 /11 /42 حاکی است که در محل جامعه لیسانسیههای وابسته به رضا معرفت، ناصر هیدی مدیر دبیرستان ملی مدائن اظهار داشتهاست: «خانم دکتر پارسای، مبلغ ششصد هزار تومان از وجوه دبیرستان رضاشاه کبیر سوءاستفاده نموده منتهی سعی میشود که سروصدای موضوع بلند نشود. لیکن در بخش دو فرهنگی، کلیه کارمندان از جریان باخبر شدهاند و معرفت گفتههای وی را تائید نموده است».
طبق گزارش دیگری از ساواک، مشارالیها بهایی بوده و به خاطر ترس از روحانیت و اوجگیری مخالفت با وی سعی داشته تا قضیه برملا نشود. در یکی از گزارشهای ساواک در تاریخ 8 /9 /52 راجع به وی آمده است: «نامبرده بالا اظهار داشته وقتی خانم پارسای وزیر آموزش و پرورش از سفر خارج از کشور برگشته، هفت چمدان پر از اجناس مختلف با خود آورده و مأموران گمرک با ترخیص آنها مخالفت نمودند، لذا راننده مذکور با مراجعه به رئیس گمرک چمدانها را گرفته و تحویل خانم وزیر داده و مشارالیه در مقابل این خدمت به رئیس ناحیه 11 آموزش و پرورش تلفن زده و از طریق رئیس اداره مزبور یک گواهینامه ششم ابتدایی با معدل 25 /13 به وی داده است.» ساواک تهران در گزارشهای بعدی مدرک تحصیلی نامبردهی فوق و وضعیت روحی و رفتاریاش را مورد بررسی و تائید قرار داده است. ضمناً جامعهی زنان ایرانی در نامهای به فرح، خواستار برکناری و عدم شرکت رسمی مشارالیها در مراسم جمعیت جامعهی زنان شدهاند. پارسای در دوران تصدی خود در وزارت فرهنگ، مروج فساد و بیدینی بود و به دلیل طرفداری از بهائیت و ضدیت با اسلام، مدارس اسلامی، خصوصاً مدارس دخترانه را همواره تحت فشار و محدودیت قرار میداد. در چندین مورد با همکاری ساواک و هجوم به مدارس دخترانه، چادر و روسری دختران را برداشته و هتک حرمت کردند. وی عضو کلوپ روتاری ایران بود و پدرش اولین کسی بود که نخستین مجلهی اختصاصی زنان را نشر داد، پارسای نماینده دورهی 21 مجلس شورای ملی بود و پس از مدتی معاونت پارلمانی وزارت آموزش و پرورش در 2 /8 /47 به جای آقای هدایتی وزیر آموزش و پرورش شد و تا 10 /2 /53 در این پست باقی ماند. او قبل از وزارت مالک یک آموزشگاه دخترانه بود.
فرخرو پارسای در کارهای زیر مشارکت داشته و با سازمانها و مؤسسات و جمعیتهای متعددی همکاری میکرد ایجاد و تأسیس انجمن بانوان فرهنگی، رئیس جمعیت زنان دانشگاهی ایران، رئیس سازمان همکاری جمعیتهای زنان، نایب رئیس هیأت مدیرهی شرکت تعاونی فرهنگیان، عضو شورای ورزشی بانوان و رئیس کمیسیون فرهنگی شورای عالی جمعیتهای زنان. وی پس از پیروزی انقلاب اسلامی دستگیر و پس از محاکمه توسط دادگاه انقلاب اسلامی در اردیبهشت 1359 به مرگ محکوم شد.
ر.ک: زنان دربار به روایت اسناد ساواک، فرخرو پارسای، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1382
5. اصل: مع ذالک

منبع:

کتاب انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان گلستان- کتاب1 صفحه 178

صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.