[موضوع:] دبیرستان احمدیه
متن سند:
[موضوع:] دبیرستان احمدیه
به عرض میرساند همانطوری که در تاریخ 5 /3 /1354 به عرض رسیده با توجه به کشف فعّالیتهای مضره اخیراً تعدادی دانشآموز و بررسی روی دبیران و مدیر دبیرستان احمدیه مشخص گردید دبیران و به ویژه رئیس دبیرستان از افراد مذهبی متعصب بوده لذا توجهی به مسائل ملی و میهنی در دبیرستان نداشته و عدم آموزش مسائل ملی و میهنی موجبات زمینه مساعد جهت فعّالیت مضره را ناآگاهانه در دانشآموزان معصوم فراهم و در نتیجه سبب گرفتاری برای خود و خانواده آنان گردیده است و از طرفی رئیس دبیرستان به علت اینکه غیر از شغل آموزشی واعظ نیز میباشد شایستگی و مدیریت ندارد لذا پیشنهاد میشود مراتب با مسئولین آموزش و پرورش مذاکره و شخص میهنپرست و مؤمن به لوایح انقلاب شاه و مردم با نظر این ساواک به سمت رئیس دبیرستان گمارده شود و نسبت به پراکندگی دبیران آن دبیرستان نیز تدریجاً اقدام و این محیط آلوده پاک شود.
در همان تاریخ پینوشت فرمودید با مدیرکل آموزش و پرورش مذاکره گردد که در اجرای امر با ایشان مذاکره و دستور لازم جهت برکناری رئیس دبیرستان (آقای بدری)1 را به ناحیه یک آموزش و پرورش صادر کردند و رئیس ناحیه با نظر این ساواک آقای حسین امامی فارغالتحصیل رشته علوم تربیتی که فردی شاه دوست و میهنپرست و از طرفی مؤمن و مذهبی میباشد را به این سمت گمارد مشارالیه در ابتدای سال تحصیلی جاری متوجه میگردد که در این دبستان دانشآموزان به هیچ وجه با مسائل ملی و میهنی آشنایی ندارند لذا با احتیاط شروع به روشن نمودن ذهن دانشآموزان مینماید ابتدا تمثال شاهنشاه آریامهر2 را در دفتر خود نصب و در هفته کودک (روز نهم آبان)3 در کلیه کلاسها مبادرت به نصب تمثال والاحضرت رضا پهلوی4میکند و در روز پنجشنبه و جمعه 23 و 24 آبانماه که مصادف با جشن تولد حضرت امام رضا بود مجلس جشنی همراه با یک نمایشنامه مذهبی در سالن دبیرستان ترتیب میدهد و در مراسم جشن عکس شاهنشاه آریامهر را در سالن نصب مینماید. (پنجشنبه شب جشن برای دانشآموزان بود و در جمعه شب برای پدران آنان)
رئیس دبیرستان متوجه میگردد در مراسم جشن دو عدد از تمثالهای والاحضرت رضا پهلوی از دیوار کلاسها کنده شده و پس از جستجو آن را در زیر صندلیهای کلاس پیدا میکنند.
در طول 5 روز اخیر رئیس دبیرستان قبلی (آقای بدری) با اینکه از طرف اداره آموزش و پرورش ناحیه یک حکم انتقال وی از این دبیرستان صادر و به دبیرستان خرد منتقل شده مرتباً در مدرسه مزبور حضور یافته و رئیس جدید دبیرستان را مورد ایراد قرار داده که چرا عکس شاه را در دفتر کلاسها و سالن نصب کرده است به ویژه در جریان جشن و متعاقب آن با حالت قهر از مدرسه خارج میشود و شخص ناشناسی در همان شب به مدرسه مراجعه و دهن معاون دبیرستان آقای محمود سجاد را میگیرد و او را به گوشهای میبرد و تهدید میکند اگر عکس شاه را بر ندارید شما را میکشیم و قصد مضروب کردن وی را داشته که مستخدم مدرسه سر میرسد و ناشناس متواری میگردد و در مراسم جشن نیز یکی از دبیران به نام محمدعلی امامی شیرازی وقتی چند از دانشآموزان که برنامه به عهدۀ آنان بود قصد امتناع از اجرای برنامه را میکنند که رئیس دبیرستان دانشآموزان را با تهدید وادار به اجرای برنامه نموده ولی دبیر مذکور به بهانۀ مریضی از اجرای سخنرانی خودداری میکند.
نظریه: شواهد و قراین نشان میدهد که آقای بدری رئیس سابق دبیرستان و آقایان اکبر پرورش و علی اکبر اژهای5 و محمد علی امامی شیرازی همچنان به تحریکات خود در بین دانشآموزان ادامه میدهند لذا پیشنهاد میگردد بدری احضار و مورد تحقیق واقع و برابر مقررات تحت تعقیب واقع. ضمناً از طریق آموزش و پرورش ناحیه مربوط نسبت به تعویض دبیران سابقهدار این مدرسه سریعتر و در مورد لغو امتیاز مدرسه به نام بدری و کوتاه کردن دخالت در امور مالی این مدرسه اقدام گردد. ضمناً از اداره کل آموزش و پرورش خواسته شود که در زمینه فوق رأساً تحقیق و نتیجه تحقیقات خود را جهت بهرهبرداری لازم به این ساواک ارسال نماید.
تابش
آقای بدری و آقای پرورش و علی اکبر اژهای و آقای امامی شیرازی به تدریج احضار و مورد بازجویی دقیق قرار گیرند و نتیجه گزارش شود. آن شخصی که تهدید کرده با تحقیق از آقایان مزبور و سایر امکانات باید مشخص شوند هر چه سریعتر نتیجه گزارش با مدیر کل آموزش و پرورش مذاکره به عمل آید اگر اهانت مشخص گردید باید تسلیم دادگاه داده شوند. 4 /9[تقوی]
توضیحات سند:
1. حجتالاسلام سید ابوالحسن بدرى در سال 1302 ﻫ ش در اصفهان متولد شد و پس از فراگیرى علوم ابتدایى و متوسطه وارد حوزه علمیه اصفهان گردید و نزد اساتیدى همچون ملا حبیبالله حبیبآبادى، شیخ حیدر على محقق، سید فاضل هرندى، سید باقر موحد ابطحى، حاج صدر کوهپایى و میرزا على محمد بدرى به فراگیرى علوم حوزوى پرداخت و در سال 1329 به استخدام آموزش و پرورش درآمد و ضمن تدریس در مدارس در دانشکده ادبیات قبول و موفق به اخذ لیسانس گردید. وى ضمن وعظ و خطابه همزمان مؤسسه احمدیه را نیز اداره مىنمود که در سال 1354 به علت مخالفت با رژیم شاه از کار برکنار و سپس مدتى بازداشت گردید و در سال 1355 بازنشسته شد.
در سال 1357 پس از اعلام حکومت نظامى در اصفهان از سوى ساواک تحت تعقیب قرار گرفت و در تهران متوارى شد و در استانه پیروزى انقلاب اسلامى به اصفهان بازگشت.
حجتالاسلام بدرى پس از پیروزى انقلاب در ارگانهاى مختلف مشغول به خدمت شد و در سال 1363 ﻫ ش مدرسۀ النفیسه را جهت تعلیم علوم حوزوى (ویژه خواهران) تأسیس نمود و ریاست آن را به عهده داشت.
وی سرانجام در 23 مرداد ماه 1391 ﻫ ش دار فانی را وداع و در جوار مرقد صاحببن عباد به خاک سپرده شد.
2. محمدرضا پهلوی فرزند رضاخان در چهارم آبان 1298 ﻫ ش در تهران به دنیا آمد. او سالهای کودکی را در ایران گذراند و در 1306 در 8 سالگی به ولایتعهدی برگزیده شد. سال اول ابتدایی را در تهران گذراند و سپس در 1310 برای ادامه تحصیل عازم سوئیس شد. پس از بازگشت از سوئیس در 1315 مقدمات ازدواج وی فراهم شد و در 1318 با فوزیه خواهر ملک فاروق پادشاه مصر ازدواج کرد. این ازدواج دوامی نداشت و محمدرضا پس از چندی فوزیه را طلاق داد و با ثریا اسفندیاری و بعد از وی با فرح دیبا ازدواج کرد. محمدرضا در 25 شهریور 1320، پس از آنکه پدرش توسط متفقین برکنار شد، به سلطنت ایران منصوب شد. محمدرضا در سالهای نخستین حکومت خود، تحت نفوذ شدید استعمار انگلیس قرار داشت. در 1332 با به قدرت رسیدن محمد مصدق و موج احساسات ضد استعماری مردم به ایتالیا گریخت. دولت امریکا که آثار قریب الوقوع موفقیت ایران را در خلع ید از انگلیس و ملی کردن صنعت نفت احساس میکرد، توسط سازمان سیا و از طریق ایادی داخلیاش و با برانگیختن جمعی از اوباش موفق شد با همکاری انگلستان دولت مصدق را سرنگون و شاه را مجدداً به ایران بازگرداند. پس از کودتا سرکوب و نابودی کلیه گروهها و شخصیتهای مخالف رژیم آغاز شد.
لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی در 16 مهر 1341در هیئت دولت به تصویب رسید و چون شرایط اسلامی بودن اعضا و قید سوگند به قرآن را در آن حذف کرده بود، با مخالفت شدید و یکپارچه روحانیت به رهبری امام خمینی(ره) مواجه شد و پس از یک کشمکش دو ماهه سیاسی مجبور به لغو آن شد. پس از آن، محمدرضا پهلوی طرح 6 مادهای موسوم به انقلاب سفید را در ششم بهمن 1341 به همه پرسی نمایشی گذاشت و مدعی موافقت مردم با آن شد. درگیری مستمر روحانیت و افشای ماهیت امریکایی اصلاحات شاه برخورد خشن رژیم با روحانیت را در پی داشت. در این دوره مدرسه فیضیه در قم مورد تاخت و تاز نیروهای مسلح حکومت قرار گرفت و عده زیادی از طلاب و مردم کشته و زخمی شدند. پس از آن حکومت معافیت طلاب از قانون نظام وظیفه عمومی را لغو کرد. و این بر شدت تشنج افزود. تداوم اعتراضات و مبارزات عمومی به رهبری امام خمینی(ره) به دستگیری ایشان و قیام پانزدهم خرداد انجامید و هزاران کشته و مجروح برجای گذاشت. پس از آزادی امام بار دیگر این اعمال با تصویب لایحه کاپیتولاسیون در مجلس شورای ملی که امریکاییها را از محاکمه و مجازات در برابر هر جرمی در ایران معاف میساخت به اوج رسید و سخنرانی و بیانیه شدیداللحن امام موجب تبعید ایشان به ترکیه و استقرار دوره جدیدی از خفقان در کشور شد.
با اَعمال خشن ساواک، مبارزان مذهبی چارهای جز مبارزه زیرزمینی نیافتند. شاه نیز که احساس ثبات میکرد، در 1346ﻫ ش تاجگذاری کرد. ورود امریکاییان و سایر همپیمانان آن، به ویژه اسراییلیها به ایران، وابستگی سیاسی و اقتصادی رژیم پهلوی را آشکارتر میساخت. در پی اقدامات شاه، در 1354ش. تقویم رسمی کشور از هجری شمسی به شاهنشاهی تبدیل شد و در کنار آن بسیاری از رسوم و آداب غیر اسلامی در کشور رایج شد. با افزایش قیمت نفت و رشد درآمدها، صنایع مونتاژ و روبنایی در ایران پای گرفت و وابستگی به غرب تشدید شد. از سوی دیگر کشاورزان برای کسب درآمد بیشتر از روستاها به شهرها مهاجرت کرده و به کارگران ساده بخش صنعت مونتاژ مبدل شدند. مهاجرت روستاییان به شهرها عوارض اجتماعی و اقتصادی چندی را به دنبال داشت که از جملۀ آنها از هم گسیختگی فرهنگی و نیز کاهش شدید محصولات زراعی و وابستگی بیشتر ایران به مواد غذایی غرب بود. در این شرایط دلزدگی از تمدن غرب در مردم ایران پدیدار شده بود. سیاست ضد اسلامی شاه که مورد حمایت غربیها و بعضاً دیکته شده از جانب آنها نیز بود، با وجود مبارزه بنیادینی که با فرهنگ معنوی ایران داشت، نتوانست بخش عظیمی از مردم را جذب خود سازد. برعکس، با اشاعه آداب و رسوم غربی که تزلزل مبانی اخلاقی و اجتماعی جامعه را در پی داشت، احساسات ضدغربی و ضدرژیم تشدید میشد. این آزردگی و دلزدگی، در کنار بی حرمتی گاه و بیگاه و صریح رژیم به مقدسات اسلام که نقطه اوج آن درج مقالهای در هفدهم دی 1356 در روزنامه اطلاعات بود، موجب آغاز دور جدیدی از مبارزه اجتماعی و سیاسی مردم به رهبری امام خمینی(ره) شد. محمدرضا روز 26 دی 1357 از ایران گریخت و به ترتیب به کشورهای مصر، امریکا، مکزیک و پاناما رفت. وی سپس بیمار شد و به قاهره بازگشت و در 5 مرداد 1359 مقارن با سالگرد مرگ پدرش در یکی از بیمارستانهای این کشور جان سپرد.
دوران عمر محمدرضا پهلوی به 5 دوره مشخص تقسیم میشود: دوره اول از تولد تا حکومت اوست که 22 سال دوام یافت. (1320- 1298)، دوره دوم 5 سال اول حکومت اوست (1325-1320) که ایران تحت اشغال نیروهای بیگانه بود و محمدرضا آشکارا تحت اوامر مستقیم آنها قرار داشت. دوره سوم به مدت 7 سال از 1325 تا 1332 بود که به حکومت مصدق و فرار وی از ایران انجامید. دوره چهارم به مدت 22 سال از 1332 تا بهمن 1357 بود که از سقوط مصدق آغاز و به سقوط حکومت شاه انجامید. بالاخره دوره پنجم به مدت 18 ماه از 26 دی1357 تا مرگ او در 5 مرداد 1359 بود.
3. جشنها در دوران پهلوى: پس از دستگیرى و تبعید حضرت امام در سال 1342 ﻫ ش، مخالفان رژیم به مبارزه زیرزمینى روى آوردهاند و شاه از سال 1345 به بعد براى نشان دادن موقع و قدرت خود و نیز سرگرم کردن مردم، جشنهاى متعددى برگزار کرد که مهمترین آنها جشنهاى دو هزار و پانصدمین سال شاهنشاهى ایران بود. یکى از نویسندگان بیش از 30 نوع جشن و سالروز را شمارش کرده که در حوالى دهه 40 و 50 با صرف مبالغ زیادى برپا مىشدند و همگى مربوط به خانواده شاه و نظام سلطنت بودند. امام به مناسبتهاى گوناگون با صدور اعلامیهها و ایراد سخنرانىها این جشنهاى غیر ملى را که از دسترنج تودههاى مردم برگزار مىشد، به شدت محکوم مىکردند. مانند جشن 2500 ساله شاهنشاهى که براى برگزارى این جشن، که به عنوان بزرگترین نمایش عصر در جهان از آن یاد شده است، شهرى با گرانبهاترین تزئینات در کنار تخت جمشید بنا شد. جشنهاى پر خرجى که در دوران حکومت شاه به مناسبتهاى مختلف برگزار مىشد و بار سنگین هزینه آن بر دوش مردم بود. این جشنها مردم از ترس ساواک و پلیس ناگزیر بودند بر سر در مغازههاى خود پرچم یا آرم و علایم شاهنشاهى بیاویزند و نیز براى تأمین هزینههاى مراسم سهمى بپردازند. کارکنان دولت نیز طبق بخشنامههاى صادره مىبایست در جشنها شرکت میکردند. رژیم این مراسم را یکسر براى بزرگداشت خاندان پهلوى و ندرتا آن هم به جهت اغفال و فریب مردم براى یادبود رویدادهاى مهم میهنى برگزار مىکرد. نمونههایى از این جشنها عبارتند از:
7 فروردین جشن زاد روز لیلا(دختر شاه)، 21 فروردین روز «شجاعان شهید» (مامورانى که شاه را از ترور نجات دادند)، 4 اردیبهشت سالروز تاجگذارى رضاشاه، 16 اردیبهشت زاد روز ملکه مادر، 8 اردیبهشت زادروز شاهپور غلامرضاپهلوى، 4 مرداد سالروز درگذشت رضاشاه، 28 مرداد رستاخیز ملى (سالروز کودتا)، 25 شهریور آغاز سلطنت محمدرضا، 9 مهر زادروز عبدالرضا (برادر شاه)، 20 مهر سالروز جشنهاى دو هزار و پانصدمین سال بنیانگذارى شاهنشاهى ایران، 22 مهر زادروز فرح (روز مادر)، 4 آبان سالروز تولد شاه (سالروز تاجگذارى)، زادروز اشرف پهلوى، 5 آبان زادروز شهناز پهلوى (دختر شاه)، 6 آبان زادروز شمس (خواهر شاه)، 8 آبان زادروز محمودرضا(برادر شاه)، 29 آذر سالروز ازدواج وى با فرح، 17 دى، روز کشف حجاب، 6 بهمن سالروز انقلاب شاه و ملت، 15 بهمن روز«شکرگزارى» رفع خطراز شاه، 3 اسفند روز رضاشاه(سالروز کودتاى 1299)، 8 اسفند اعطاى حقوق سیاسى به زنان، 21 اسفند زادروز فرحناز(دختر شاه) 24 اسفند زادروز رضاشاه(روز پدر).
البته غالب این جشنها و روزها فقط به گرامى داشتن خاندان پهلوى اختصاص داشت. جشنهاى موسمى و فصلى و سنواتى و مراسمى، همچون جشنهاى 2500 ساله نیز جداگانه برگزار مىگردید.
4. رضا پهلوی (پسر محمدرضا) در 9 آبان 1339 ﻫ ش پس از سالها که شاه در انتظار فرزندى پسر بود از همسر سوم او ـ فرح دیبا ـ زاده شد. دوران تحصیل ابتدایى را در مدرسه مخصوصى که در کاخ نیاوران تشکیل مىشد به پایان برد و دوره دوم تحصیلات مقدماتى او در دبیرستان ویژه رضا پهلوى که دانشآموزان معدود آن از میان فرزندان و نزدیکان به دربار برگزیده شده بودند به انتها نرسیده بود که با اوجگیرى انقلاب اسلامى ایران همراه دیگر اعضاى خانواده سلطنتى به خارج از کشور فرستاده شد. پس از فرار شاه و اقامت او در مصر، رضا نیز به همراهان شاه پیوست و با فرح از معدود تشییعکنندگان جنازه شاه در قاهره بود.
پس از مرگ شاه، رضا به آمریکا رفت و ضمن اخذ تابعیت آن کشور سرپرستى ثروت افسانهاى شاه را که از کشور خارج کرده بود، با مشاوران ایرانى و آمریکاییاش به عهده گرفت و چند سال نیز با اشاره سیا اقداماتى تبلیغاتى را علیه جمهورى اسلامى ایران سامان داد و خود را شاهنشاه دموکرات ایران خواند. رضا پهلوى هم اکنون دفاترى را در لندن، پاریس و نیویورک براى انجام امور تجارى در اختیار دارد.
گوشههایى از زندگى خصوصى او که نحوه حیف و میل اموال به سرقت رفته مردم ایران را در کابارهها و مراکز فساد اروپا و آمریکا نشان مىدهد، توسط احمد على مسعود انصارى ـ یکى از مشاوران اقتصادیاش ـ در کتاب «پس از سقوط» روایت شده است.
5 . شهید حجتالاسلام علىاکبر اژهاى فرزند آیتالله علی محمد اژهای در سال 1331 ﻫ ش در اصفهان به دنیا آمد. پدرش از مجتهدان بنام اصفهان بود که در تربیت فرزندش نقش مؤثری داشت. تحصیلات علوم اسلامی را در منزل نزد پدر آغاز و بعد از تحصیلات ابتدائی وارد دبیرستان گلبهار اصفهان شد. از سال دوم دبیرستان به تحصیل معارف دینی، در مدارس علمیه صدر بازار، صدر خواجو و ملاعبدالله مشغول گردید. همزمان تحصیلات کلاسیک خود را ادامه داد و به دانشگاه اصفهان راه یافت و موفق به اخذ لیسانس در رشته روانشناسى و فلسفه گردید. وى در حوزه از اساتیدى نظیر على اکبر فومنى و محمد باقر امانى بهره برد و در درس فلسفه شهید دکتر بهشتى به طور خصوصى شرکت مىکرد. پس از گرفتن لیسانس در دبیرستانهای احمدیه، فارابی و حکیم سنایی اصفهان به تدریس مشغول شد. شهید اژهای که دارای استعدادی درخشان و شخصیتی جذاب و پر تلاش بود، فعّالیتهاى اجتماعى و سیاسى خود را از سال 1344 در کانون علمى و تربیتى جهان اسلام شروع نمود. در آن زمان در اصفهان جزوههایی با عنوان «فرصت در غروب» مخفیانه پخش میگردید، که با دخالت ساواک نشر آن متوقف شد و شهید اژهای مسئولیت انتشار مجدد آن را به عهده گرفت و پس از بسته شدن کانون علمى و تربیتى جهان اسلام در سال 1352، فعّالیتهاى خود را در مسجد امام على اصفهان متمرکز نمود و همکارى نزدیکى با سازمان مهدویون و گروه توحیدى صف داشت. او در سال 1353 توسط ساواک دستگیر و سپس آزاد گردید. وی در همان دوره، نوشتههایی در نقد کتاب شناخت مجاهدین خلق نوشت و انتشار داد و در سخنرانیهای خود نیز انحرافات این کتاب را در زمینه معتقدات دینی افشا کرد. شهید اژهای پس از پیروزی انقلاب اسلامی به روشنگری و افشای ماهیت منافقین و لیبرالها پرداخت. پس از تأسیس حزب جمهوری اسلامی، به عضویت شورای مرکزی حزب (شاخه اصفهان) انتخاب شد. سرانجام در هفتم تیر ماه 1360 در حالى که به عنوان عضو شوراى مرکزى حزب جمهورى اسلامى اصفهان و نماینده مردم اصفهان در جلسهاى براى بررسى اوضاع کشور شرکت داشت، در کنار استادش، شهید مظلوم دکتر بهشتى، به دست منافقین کوردل به شهادت رسید.
منبع:
کتاب
استاد سید علی اکبر پرورش به روایت اسناد ساواک صفحه 47