تاریخ سند: 10 اردیبهشت 1354
حزب رستاخیز ملی ایران
متن سند:
شماره: 4000 تاریخ: [10 /2 /1354]
حزب رستاخیز ملی ایران
جناب آقای فرهنگ مهر
چون از طرف هیئت معتمدان تهران به عضویت مجمع نمایندگان مؤسس حزب رستاخیز ملی ایران1 انتخاب شدهاید، خواهشمند است در ساعت 8 صبح روز چهارشنبه دهم اردیبهشت ماه 1354 به سالن ورزشی محمدرضا شاه پهلوی تشریف بیاورید.
کارت شرکت در مجمع پیوست2 میباشد.
رئیس هیئت معتمدان تهران
نصیرالدین خواجوی3
آدرس . خیابان شمالی پارک شهر
توضیحات سند:
1. حزب رستاخیز: شاه ابتدا به تشکیل احزاب گوناگون مانند «مردم»، «ملیون»و«ایران نوین» امر کرده بود. اما در سال 1353 ش حزب «رستاخیر» را به عنوان تنها حزب قانونی کشور اعلام کرد و عضویت آن را اجباری ساخت و دستور داد کسانی که با آن مخالف هستند ایران را ترک کنند! این حزب بر سه اصل استوار بود: وفاداری به قانون اساسی، وفاداری به نظام شاهنشاهی و وفاداری به انقلاب شاه و ملت. هویدا، نخستوزیر وقت، به دبیرکلی حزب رستاخیز انتخاب شد و «رستاخیز» کانونی گردید برای تجمع کسانی که به دنبال نفوذ و قدرت بودند. امام به محض تأسیس حزب رستاخیز آن را مخالف شرع شمرده فتوا به حرمت عضویت در آن دادند و اجبار مردم را به عضویت در آن نقض قانون اساسی دانشتند. در اولین سالگرد تشکیل حزب، رژیم اعلام کرد که بیست و سه میلیون نفر عضو آن هستند! (جمعیت ایران در آن زمان 33 میلیون نفر بود) شاه هیچگاه اجازه نمیداد در حزب، اعضا پیرامون نفت، بررسی اصلاحی یا انتقادی انقلاب سفید، خرید اسلحه و تجهیزات و سیاست خارجی، جلسات و مذاکراتی داشته باشند. شش ماه پس از تشکیل حزب مقامات آمریکا در ایران به واشنگتن گزارش کردند که این حزب عملاً نقشی در سیاست ایران ندارد. هنگام انحلال این حزب حتی یک نفر هم مخالفت نشان نداد!
امام طی پاسخ به استفتای مردم در مورد حزب رستاخیز در 28 صفر 1395 چنین اعلام کردند: «نظر به مخالفت این حزب با اسلام و مصالح ملت مسلمان ایران، شرکت در آن بر عموم ملت، حرام و کمک به ظلم و استیصال مسلمین است و مخالفت با آن، از روشنترین موارد نهی از منکر است و چون این نغمه تازه که به دستور کارشناسان یغماگر برای اغفال ملت از مسائل اساسی، از حلقوم شاه برخاسته تا کشور را بیش از پیش خفقانزده کند و راه را برای مسائلی که در نظر دارند، بازنمایند و قوه مقاومت را به کلی از ملت سلب نموده و نفسها را در سینهها حبس سازند... علمای اعلام و سایر طبقات بدانند که تشکیل این حزب، مقدمه بدبختیهای بسیاری است که اثراتش به تدریج ظاهر میشود. بر مراجع اسلام است که ورود در این حزب را تحریم کنند و نگذارند حقوق ملت ایران پایمال شود.»
2. کارت مورد اشاره پیوست نبود.
3. نصیرالدین خواجوی فرزند میرزا صادقخان منتصرالسلطان در سال 1280ش به دنیا آمد. پس از انجام تحصیلات مقدماتى، از مدرسه عالى حقوق لیسانس گرفت و در دادگسترى استخدام شد و در مشاغل قضائى مختلف کار کرد و در غالب شهرهاى ایران، دادستان یا رئیس دادگسترى بود که از آن جمله است: ریاست استیناف خوزستان و مستشارى دیوان عالى کشور
وی در 1330ش که اللهیار صالح وزیر کشور بود، به معاونت آن وزارتخانه رسید که این معاونت چندان طولی نکشید و مجدداً به دادگسترى بازگشت و به ریاست شعبه 8 دیوان عالى کشور منصوب شد و تا پایان بازنشستگى در آن شعبه بود.
در انتخابات نخستین دوره انجمن شهر تهران در سال 1347ش، عضو انجمن شهر تهران شد که این عضویت در یک دوره چهارساله دیگر ادامه یافت. خواجوى در 1366ش در تهران از دنیا رفت.
منبع:
کتاب
دکتر فرهنگ مهر به روایت اسناد ساواک صفحه 420
