تاریخ سند: 7 مرداد 1349
گزارش
متن سند:
از : مقدس زاده
به : تیمسار ریاست محترم ساواک خراسان
در اجرای اوامر تیمسار ساعت 13150 مورخ 6 /5 /49 در اداره اوقاف با
سرکار سرهنگ صالحی در مورد برنامه مسلمانان شوروی ملاقات حاصل و
قرار شد رأس ساعت 1650 در خیابان فرح جلو اداره اصلاحات ارضی حاضر
باشم و موعد مقرره در محل
مذکور، سرهنگ صالحی
آمدند و در معیت ایشان با
بنز مشکی به طرف منزل
آقای آیت الله میلانی حرکت
نمودیم در بین راه آقای
نوغانی به ما ملحق شد و
سپس به کوچه میلانی که
نزدیک موزه آستان قدس
رضوی واقع گردیده وارد
شدیم دم در میلانی
پیشخدمتی ایستاده بود که ما
را راهنمائی نمود و وارد
اطاق تقریبا 4×6 شدیم که
وسط آن حوضی به رنگ
آبی بود و اطراف آن فرش
شده بود و روی فرشها پتو انداخته بودند پس از این که نشستیم چند دقیقه بعد
پسر آقای میلانی آمد و خوش آمد گفت و سرهنگ صالحی اینجانب را به عنوان
دوست خود معرفی نمود که چند روزی به مشهد آمده و سپس چائی آوردند و
تقریبا پس از 15 دقیقه خود میلانی آمدند و به گرمی احوالپرسی نمودند رأس
ساعت 1730 سه نفر از مسلمانان روس به همراهی آقای کمال زاده کارمند
بانک عمران وارد منزل میلانی شدند و پس از مراسم سلام و مهمان نوازی از
طرف صاحبخانه یکی از آنها که سفید پوست و قد متوسط و هیکل متوسطی
داشت و صورت وی شباهت به بربریها داشت و روبروی آقای میلانی نشست و
چون اسمش مشخص نشد ردیف 1 نامگذاری می شود و یکی از آنها که قد بلند و
هیکل بسیار قوی و سفید پوست بود در نزد میلانی نشست، ردیف 2 نامیده
می شود و نفر بعدی که ضعیف بود و قد کوتاهی داشت و پوست گندم گون داشت و
به ایرانیها شباهت بیشتری داشت قنبراف نام داشت آن هم در ردیف 2 نزد میلانی
نشست.
آقای میلانی از ردیف 2 به زبان ترکی پرسید که وضع شیعه در کشور شما چطور
است آیا آزاد هستید که
مراسم دینی خود را انجام
دهید او قدری فکر کرد و
چون قدری مکث کرد
میلانی افزود ما به کارهای
سیاسی و غیره کاری نداریم
در مورد امور دینی بحث
می کنم وی جواب داد من
اهل بادکوبه آذربایجان
شوروی هستم و در آنجا
مساجد زیاد است ما آزاد
هستیم نماز و قرآن
می خوانیم و روزه می گیریم
و کسی به کار ما کاری ندارد
قنبراف افزود در اتحاد
جماهیر شوروی در
پرسشنامه ای که مردم شوروی پر می نمایند دین و مذهب مطرح نیست لنین گفته
است مذهب موضوع خصوصی است و مربوط به خود شخص است کسی با کسی
در این مورد کاری ندارد میلانی اظهار رضایت نمودند و سپس در مورد شیعه و
سنی در شوروی میلانی سئوال نمود ردیف 2 جواب داد سنی ها سه نفر را قبول
دارند و ما 12 امام را قبول داریم خدا و قرآن یکی است و مثل این که می خواست
اظهار نماید که از نظر مادی در شوروی بین سنی و شیعه تبعیض قائلند حرف
خود را پس گرفت و اصولاً قنبراف شخص اطلاعاتی به نظر می رسد چون که
مواظب صحبتهای دو نفر دیگر روسی بود و شخص مرموزی می باشد و
صحبتهای دو نفر دیگر را مرتب قطع می نمود نمی گذاشت حاشیه بروند و از طرز
صحبتهایش معلوم بود که قنبراف را در روسیه کاملاً آموزش داده و سه نفر روس
دیگر را با خود جهت زیارت به مشهد آورده است.
میلانی دو مرتبه تاکید نمود که
شما شیعه ها با هم دوست و برادر باشید در شوروی و به هم کمک کنید و با هم
رفت و آمد داشته باشید و بچه های خود را نگذارید به میل خودشان در اجتماع
بزرگ شوند آنها را درست تربیت کنید و پایه دین آنها را به خوبی بگذارید.
میلانی پرسید شما آزاد
هستید جهت زیارت به
کشورها مسافرت نمائید
ردیف 2 جواب داد هر ساله
عده ای جهت زیارت خانه
خدا می روند و از امسال
زیارت امام رضا علیه السلام
آزاد شده است و ما خیلی
خوشحال هستیم از این
موضوع موقع آمدن به
خراسان عده زیادی از
مسلمانان برای بدرقه ما
صدها نفر از مسلمان
شوروی تا فرودگاه آمده بود
و به گرمی ما را مشایعت
نمودند شوروی کرایه راه ما
را مجانی داد و در مشهد هم مفت می خوریم و مهمان آستان قدس رضوی هستیم
در این مدت به ما خیلی خوش گذشت و از مهمان نوازی شما مسلمانان خیلی
ممنون هستیم و این موضوع را در شوروی خواهیم گفت.
آقای میلانی پرسید شیخ مظفر را می شناسید تقریبا زمانی که من در کربلا بودم
آن هم از بادکوبه برای تحصیل آنجا آمده بود[؟] اظهار نمودند نمی شناسیم و
سپس ردیف 1 پرسید آقا شیخ احمد را می شناسید چون که او اهل باد کوبه بود
میلانی جواب داد بلی می شناسم با او دوست بودم و در حدود بیست سال قبل
رفته بودم او را در تبریز دیدم ضمنا با صاحب هتل دربندی دوست بود گاه گاهی به مشهد می آمد ردیف 1
اضافه نمود فرزندان او کجا هستند؟ آیا جای آنها را می دانید؟ میلانی جواب منفی داد و ردیف 1 خیلی
مایل بود که از فرزندان شیخ احمد خبری داشته باشد و محل سکونت آنها را بداند.
در قیامت ما را کمک
خواهد کرد.
سرهنگ صالحی موقعی که روسا بلند شدند برای خداحافظی به ردیف 1 طوری وانمود کرد حالا که شما
راضی هستند [هستید] از ایران و از ما در روسیه بگوئید ردیف 2 و قنبراف زودتر از ردیف 1 خارج شدند
ردیف 1 به سرهنگ صالحی اظهار نمود من تا تهش صحبت شما را فهمیدم و خاطر جمع باشید در شوروی
مطابق میل شما تبلیغ خواهم کرد.
ضمنا قبل از خداحافظی آقای میلانی دستور داد سه عدد کتاب به نامه های 1ـ تفاهم 2ـ شیعه در اسلام 3ـ
تعلیم شیعه، در اختیار مسلمانان روس قرار دادند و از نفری که نیآمده بود پرسیدند که چرا نیامده جواب
سربالائی دادند و علت غیبت او معلوم نبود و آقای کمال زاده از کتابهای اهدائی برای نفر غایب خواست و
سه کتاب نیز به کمال زاده دادند که به او بدهد.
و به خواهش مسلمانان روس چهار جلد رساله آقای میلانی
در اختیار قرار گرفت پسر میلانی به سه نفر روسی اظهار نمود که اگر کتب دینی خواستند برای شیعیان
روسها حاضریم نامه بنویسید تا در اختیارتان بگذاریم میلانی اضافه نمود منزل من مال خودم نیست تعلق
به شیعیان دارد هر موقع دلتان خواست بیائید (چونکه منزل ملا منزل خودش نیست مال شیعیان است)
تقریبا ده دقیقه پس از رفتن مسلمانان روس ما هم خانه میلانی را ترک گفتیم و در کوچه میلانی یک نفر در
دکان بقالی که از اطلاعات شهربانی بود ایستاده بود به احتمال از اشخاصی که به منزل میلانی آمده بودند
مراقبت می نمود از سرکار سرهنگ صالحی خداحافظی نمودم و قرار شد برنامه آینده را به موقع اطلاع
بدهد.
و از کتابهای منظور سه جلد به سرهنگ صالحی و 2 جلد به اینجانب اهدا نمودند مراتب استحضارا
به عرض می رسد و این دو جلد کتاب نیز از نظر مبارک می گذرد مستدعی است مقرر فمرائید[فرمائید] در
صورت مصلحت در اختیار دفتر ساواک قرار گیرد موکول به او امر عالیست.
با تقدیم احترام مقدس زاده
پی نوشت تیمسار ریاست محترم ساواک خراسان
1ـ به مرکز گزارش شود.
2ـ امنیت داخلی هم یک نسخه روی پرونده میلانی به مرکز منعکس کنید (فردا بفرستید)
و توضیح دهید این 4 نفر آمده بودند.
و با چه اشخاصی ملاقات کردند و برنامه تنظیمی را هم بفرستید.
7 /5 /49 بهرامی
منبع:
کتاب
آیتالله العظمی سید محمدهادی میلانی به روایت اسناد ساواک - جلد سوم صفحه 446