تاریخ سند: 10 آبان 1356
موضوع : فعالیت بازاریان طرفدار جبهه به اصطلاح ملی1 پیرو : 76511/20 ه 24 ـ 2/8/2536
متن سند:
به : 312
از : 20 ه 24 شماره : 76648 /20 ه 24
ساعت 1800 مورخه 2 /8 /36 طرفداران جبهه به اصطلاح ملی در پوشش
میلاد حضرت امام رضا جشنی در کوچه باغ حاج محمدحسن واقع در خیابان
ری برگزار نمودند که خود
بین 900 تا 1000 نفر از
طبقات بازاریان و
دانشجویان و عده ای از
اهالی شهرستان قم شرکت
داشتند و انتظامات محل را
تعدادی از افراد برگزارکننده
با آرم مخصوص عهده دار
بودند ساعت 1815 اذان
گفته شد و پس از آن شخصی
که نام او معرفی نشد اعلام
برنامه نمود و در ضمن
یادآور شد چون جشن
امشب ما مصادف با فوت
آیت اله حاج سید مصطفی
خمینی2 فرزند آیت اله
روح اله خمینی می باشد لذا مراسم جشن تبدیل به مجلس تذکر و قرآن خواهد
بود سپس دو نفر یکی تلاوت قرآن و دیگری تفسیر قرآن نمود و پس از آن حاج
محمود مانیان3 به حاضرین خیرمقدم گفت آنگاه صادقی سخنانی در مورد
اتحاد و اتفاق و وحدت گفته و سپس داریوش فروهر4 پشت تریبون قرار گرفت و
اظهاراتی در زمینه نارسائی در امور مملکت توسط مجریان و شکست حکومت
را نسبت به اصول انقلاب یادآور گردید و اضافه نمود اصلاحات ارضی با
شکست روبرو شده است گزارشها و ارقامی را برای حاضرین خواند که در سال
32 در حکومت دکتر مصدق5 (هر موقع اسمی از مصدق برده می شد حاضرین با
صلوات احترام می نمودند) ایران گندم به خارج صادر می نمود لیکن در این زمان
که اصلاحات ارضی در ایران پیاده شده ما گندم از خارج وارد می نمائیم ضمنا
واردات ایران به قدری زیاد و غیرقابل تصور است که همه حکایت از عدم توفیق
مملکت در جهت موفقیت در اصلاحات ارضی و توسعه کشاورزی می باشد و بعد
حمله به آموزش و پرورش کرده و گفت تعداد بیسوادان مملکت رو به فزونی
می باشد و مسئولان امر در این زمینه هیچگونه فعالیتی نمی کنند در خاتمه مجددا
در مورد اصلاحات ارضی بحث نمود که اراضی را ملی اعلام و بین کشاورزان
تقسیم نمودند لیکن در عمل کلیه اراضی سمنان را به یک نفر (هژبر یزدانی)
داده اند و قسمتی از زمین های کشاورزی قزوین و سایر شهرستانها را هم
حکومت در نظر دارد به نامبرده تسلیم نماید جلسه ساعت 1000 خاتمه یافت.
نظریه شنبه : در مجلس مزبور افرادی که مورد شناسائی قرار گرفته عبارت از
سنجابی6 ـ بختیار7 ـ داریوش فروهر بودند و عده ای از بازاریان و دانشجویان
در جشن حضور داشتند ضمنا تعدادی مأمور که گویا از طرف کلانتری به مجلس
آمده و نزدیک هم بودند مورد شناخت قرار گرفتند.
نظریه یکشنبه : متن خبر و نظریه شنبه مورد تایید است.
روحانی
نظریه سه شنبه : نظریه یکشنبه تایید می گردد.
شاهنگ
نظریه چهارشنبه : نظریه سه شنبه صحیح بنظر می رسد.
استاد
در کلاسه 57080 شخصی بایگانی شود.
خوانساری
26 /8 /36
توضیحات سند:
1ـ جبهه ملی : در روز 23 مهر
ماه 1328 جمعیت زیادی جلو
خانه مصدق گرد آمدند و همراه
او تا کاخ شاه در همان نزدیکی
رفتند.
مصدق در آن جا نامه ای
را که در اعتراض به مداخلات
نامشروع دولت در انتخابات
تمام شهرستانها و تقاضای
ابطال انتخابات تهیه کرده بود،
تحویل داد.
جمعیتی که در بیرون
کاخ گرد آمده بود، می خواست
که در داخل کاخ تحصن کند .
سرانجام فرمانده گارد پس از
ادای احترام ورود مصدق و
نوزده نفر دیگر را به کاخ بلامانع
اعلام کرد.
از این نوزده نفر،
هفت نفر (فاطمی، شایگان،
سنجابی، نریمان، امیر علائی،
زیرک زاده و کاویانی) تا
کودتای 1323 پشتیبان مصدق
ماندند، پنج نفر (بقائی، مکی،
آزاد، حایری زاده و مشار) بعدا
هر یک به طرفی رفتند و با
دولت مصدق بنای مخالفت را
گذاشتند، چهار نفر (سید جعفر
غروی، ارسلان خلعتبری، حسن
صدر و جلالی نائینی) یا کنار
گود نشستند یا مختصر انتقاداتی
از مصدق می کردند، و بقیه
(عمیدی نوری، احمد ملکی و
عباس خلیلی) کمی بعد بکلی از
نهضت بریدند.
پس از گذشت
دو روز از تحصن در کاخ، که
بدون هیچ واقعه ای سپری شد ،
تحصن کنندگان تصمیم گرفتند
که با دست زدن به اعتصاب غذا،
اعتراضشان را نمایانتر کنند .
اما
اعتصاب غذا چندان به درازا
نکشید در نتیجه در روز 27 مهر
ماه 28 با انتشار بیانیه ای
نگرانی خود را از اینکه
مداخلات غیر قانونی در
انتخابات به حیف و میل شدن
عزیزترین ذخایر ایران یعنی
نفت منتهی شود ، ابراز داشتند و
بدون حصول نتیجه ای ملموس
کاخ را ترک کردند .
سپس در
خانه مصدق گرد آمدند تا
تصمیمی آغاز کنند که پر دامنه
تر از صرف مبارزه انتخاباتی از
کار درآید .
در این زمان این
گروه احساس می کردند که
علاوه بر نام به چارچوبی
سیاسی نیز نیازمندند بر سر
ماهیت و نوع سازمان سیاسی
مورد نظر اختلافهایی وجود
داشت .
سرانجام همگان بر سر
تشکیل جبهه به توافق رسیدند
بر سر مسائل تشکیلاتی نیز
بحث هایی مطرح شد این گروه
در اول آبان 1328 با نام جبهه
ملی اعلام موجودیت کرد .
در سال 1339 در زمان
حکومت شریف امامی جبهه
ملی بار دیگر به عنوان جبهه
ملی دوم اعلام موجودیت و
فعالیت کرد .
همین گذاشتن نام
جبهه ملی دوم دلیلی است بر
اینکه رهبران آن پذیرفته بودند
که کار جبهه ملی اول مدتهاست
تمام شده و فعالیتش متوقف
مانده است .
با وجود این گروهی
از مردم دعوت سران جبهه ملی
دوم را قبول کرده و در تظاهرات
آن شرکت می کردند بدون اینکه
با دستگاه رهبری ارتباط
سازمانی داشته باشند .
در سال
1341 کنگره ای با 170 نماینده
متشکل از حزب ایران، حزب
مردم ایران، حزب ملت ایران
جمعیت آزادی مردم ایران
(جاما) و ...
.
برای تعیین خط
مشی جبهه ملی تشکیل شد .
سرانجام جبهه ملی دوم نیز بر
اثر اختلاف اعضا بر سر تعیین
چهار چوب فعالیتهای آن از هم
پاشیده شد و آخرالامر «جبهه ملی
سوم» متشکل از ملی گراها
و معدودی از افراد مذهبی و حتی
نیروهای چپ به وجود آمد که
پس از مدت کوتاهی به پایان کار
خود رسید.
در سال 56 با وزیدن نسیم
آزادیها و فضای باز سیاسی به
دنبال اتخاذ سیاست فریبکارانه
حقوق بشر از سوی کارتر، جبهه
ملی در چهار چوب قانون اساسی
آرام آرام خود را مجددا احیا کرد
.
سیر فعالیتهای آن بعدها اثبات
نمود که این احیاء هم به سود
سیاستهای استعماری و به ضرر
انقلاب اسلامی مردم ایران بود .
در حالی که زمینه های مساعد
برای انفجار عمومی فراهم گشته
و می رفت که نطفه های آغازین
انقلاب منعقد گردد ، جبهه ملی به
عنوان نیروی سیاسی مخالف در
صحنه حاضر شد تا با مخالفتهای
صوری و محدود خود ابتکار
عمل را در دست گرفته از تکوین
انقلاب اسلامی برای سرنگونی
رژیم پهلوی و استقرار حکومت
اسلامی جلوگیری کند.
نامه های
سرگشاده به شاه اولین قدم در راه
تثبیت سلطنت و تقلیل حدود
مخالفتها از شاه به دولت بود.
با اوج گیری انقلاب اسلامی،
دستگاه تبلیغاتی اربابان شاه در
داخل و خارج بر روی جبهه ملی
و عناصر همفکر آن متمرکز شد.
در روزنامه ها و رادیوهای
خارجی نظیر بی بی سی با رهبران
جبهه ملی مصاحبه شده و
تظاهرات و اعتصابات را به دروغ
به آن منتسب می ساختند و از آن
به عنوان بزرگترین جناح سیاسی
مخالف و اصلی ترین جناح
اپوزیسیون نام می بردند.
جبهه ملی در آن زمان سعی
می کرد با تکیه به پذیرش رهبری
حضرت امام (ره) چهره واقعی
خود را و محافظه کاریها و
نظرهای مسالمت آمیز و غیر
انقلابی در مورد سلطنت رژیم
شاهنشاهی ، دمکراسی غربی،
حاکمیت ملی غیر مذهبی و
روابط با غرب را بپوشاند.
هرچند که در موضعگیریهای دو
جانبه آن به وضوح برتری
دیدگاههای غرب گرایانه و غیر
انقلابی مشهود بود.
رک : خط سازش ص 50ـ 51 و
52 و 61
تحقیق و نگارش: مجتبی سلطانی
رک : محمد علی همایون
کاتوزیان مصدق و مبارزه برای
قدرت در ایران ، فرزانه طاهری ،
چاپ اول، نشر مرکز، تهران
1372، صفحات 93 و 94
رک : خاطرات امینی و روزنامه
پیام انقلاب شماره های 61 و 63
2ـ آیه اللّه سید مصطفی خمینی
فرزند گرانقدر امام خمینی
(سلام اللّه علیه) در آذرماه 1309
شمسی (12 رجب 1349 هجری
قمری) در شهر قم دیده به جهان
گشود.
او در محیطی آکنده از
معنویت رشد کرد و در سن 15
سالگی در حوزه علمیه قم به
تحصیل علوم دینی پرداخت.
دوره سطح را از محضر اساتیدی
چون حائری، صدوقی، سلطانی و
محمدجواد اصفهانی گذراند.
در
سن 21 سالگی مشغول فراگیری
دروس خارج شد و از محضر
حضرات آیات بروجردی، امام
خمینی و محقق داماد استفاده های
علمی بسیاری نمود.
فلسفه و
کلام را نزد فیلسوفان نامداری
چون علامه طباطبایی و آیه اللّه
سید ابوالحسن قزوینی آموخت و
در علم رجال و تاریخ نیز
اطلاعات فراوانی کسب کرد.
وی
در حدود 27 سالگی به درجه
اجتهاد رسید.
از آغاز مبارزه
حضرت امام تا زمان تبعید ایشان
به ترکیه، پشت سر امام گام بر
می داشت.
همزمان با دستگیری و
تبعید امام خمینی به ترکیه در 13
آبان 1343، منزل حاج آقا
مصطفی نیز مورد تعرض
مأموران رژیم قرار گرفت و در
اثر حمله مأموران فرزند
خردسالش به شهادت رسید و
خود توسط مأموران شهربانی قم
دستگیر و روانه زندان قزل قلعه
شد.
عوامل رژیم قصد داشتند او
را با میل خود از ایران برانند تا
یاد و خاطره امام به دست
فراموشی سپرده شود.
بنابراین
وی را پس از 57 روز از زندان
آزاد کردند و موافقتش را جهت
خروج از ایران جلب نمودند.
اما
او پس از مشورت با استادان و
فضلای حوزه علمیه از مسافرت
به ترکیه منصرف شد.
به همین
دلیل سرهنگ بدیعی، رئیس
ساواک قم مجددا او را دستگیر و
به تهران اعزام کرد و از آنجا به
ترکیه تبعید گردید.
در سال
1344 به همراه امام عازم نجف
اشرف شدند.
او مدت 13 سال در
حوزه علمیه نجف به تدریس و
تألیف و تربیت طلاب اشتغال
یافت و دست به تألیفات زیادی
از جمله القواعد الحکمۀ، القواعد
الاصولیۀ، اصول مختصر و
مفصل، شرح زندگانی معصومین
(علیهم السلام) و تفسیر قرآن به
سبک جدید زد که برخی از آنها
ناتمام مانده است.
وی دست
راست امام محسوب می شد و
یک چهره انقلابی بود که با
روحانیون، روشنفکران و
دانشجویان مسلمان داخل و
خارج کشور ارتباط داشت.
از
این رو ساواک بر آن شد تا با به
شهادت رساندن او، یک مخالف
جدی را از سر راه رژیم بردارد و
بدین ترتیب در اول آبان
1356 به طرز مرموزی وی را
در نجف اشرف به شهادت رساندند.
پیکر پاک او را به کربلا بردند و
پس از غسل در آب فرات و
طواف در حرم های مطهر حضرت
امام حسین و حضرت ابالفضل (علیهما السلام)
به نجف بازگردانده و در ایوان طلای
حضرت امیر (علیه الاسلام)
به خاک سپردند.
پس از شهادت
ایشان جمعی از طلاب با
چشمانی اشکبار جهت عرض
تسلیت خدمت حضرت امام رسیدند
و ایشان به رغم مصیبت
زدگی، در کمال صبر و آرامش
فرمودند: «امانتی بود که خدا به
ما داد و از ما گرفت، گریه ندارد!
ذلک فضل الله یوتیه من یشاء»
ر.ک : راز توفان، یادنامه آیه اللّه
سید مصطفی خمینی.
3ـ محمود مانیان فرزند سلمان
در سال 1299 ش در تهران بدنیا
آمد.
نامبرده طبق گزارش ساواک
از بازاری های طرفدار جبهه ملی
و حضرت امام خمینی (ره)
معرفی شده و در مسیر مبارزات
مردمی سال های 56 و 57 در
حوزه بازار نقش فعال داشته و به
همین لحاظ از سوی ساواک
تحت مراقبت بوده است.
در ضمن
در مراسم ختم آیت اله حاج
مصطفی خمینی در مورخه
8 /8 /1356 در مسجد ارک در
تهران حضور داشته و در مورخه
30 /7 /1357 تهران را به قصد
پاریس و دیدار با حضرت امام
ترک نموده است.
در گزارش
دیگری آمده : نامبرده در تاریخ
25 /8 /1357 به قم رفته و قرار
بوده اعلامیه ای از آیت اله
شریعتمداری مبنی بر حمایت از
سنجابی و فروهر دریافت نماید.
وی همچنین در سال 1333 در
جزیره خارک و 1342 در تهران
نیز به اتهام اقدام به ضد امنیت
کشور زندانی بوده است.
ـ اسناد ساواک، پرونده های
انفرادی
4ـ داریوش فروهر در سال
1307 در اصفهان بدنیا آمد.
مبارزات سیاسی اش را از سال
1322 در دبیرستان آغاز کرد و
در سال 1327 هنگام تحصیل در
دانشکده حقوق به «مکتب که
هسته بنیادی یک گروه سیاسی
بود»، پیوست و در سال 1328 به
هنگام بنیانگذاری جبهه ملی
ایران، همراه با دانشجویان دیگر،
به یاری دکتر مصدق شتافت و در
دوره 16 مجلس شورای ملی در
موفقیت دکتر مصدق به او
کمکهای شایانی کرد.
در سال
1329 برای نخستین بار زندانی
شد و در زمان حکومت رزم آرا
بخاطر مبارزات ملی شدن صنعت
نفت در دانشگاه، بار دیگر
زندانی شد.
در سال 1330
«مکتب» به «حزب ملت ایران»
تبدیل شد و فروهر در دیماه همان
سال به دبیری این حزب انتخاب
شد.
وی در 29 خرداد 1331،
سالروز خلع ید استعمارگران،
برای سومین بار بازداشت شد و
در 30 تیر همان سال، مبارزات
یارانش را در میدان بهارستان
رهبری کرد.
پس از 28 مرداد
1332 فروهر به مبارزات پنهانی
ادامه داد و مردم را به مقاومت
علیه کودتاچیان دعوت کرد و
سرانجام در دی ماه همان سال
دستگیر شد و به جزیره قشم تبعید
گشت.
در 30 تیر 1339 در حالی
که در زندان به سر می برد، به
عضویت شورای مرکزی جبهه
ملی دوم برگزیده شد.
فروهر از
اندک شمار رهبران جبهه ملی بود
که از دوران زندان قیام 15
خرداد را نقطه عطف و
دگرگون ساز در پیکارهای ملت
ایران اعلام کرد.
وی در سال
1343 بار دیگر به همراه گروهی
از یارانش به زندان افتاد و به 3
سال زندان محکوم گشت.
وی در
سال 45 از زندان آزاد شد و در
سال 49 نیز بدون محاکمه به 3
سال زندان محکوم گشت.
در
سال 56 به کوشش او و یارانش،
«اتحادیه نیروهای جبهه ملی»
تشکیل شد.
در سال 57 (26 دی ماه 57)
همراه با دکتر سنجابی که از دیدار
با امام باز گشته بود، برای (26)
بیست و ششمین بار زندانی شد و
پس از آزادی به پاریس رفت و
پس از 18 روز همراه امام به
ایران باز گشت.
و در دولت
موقت به سمت وزیر کار انتخاب
شد.
وی در سال 58 نماینده منتخب
حزب ملت ایران برای ریاست
جمهوری ایران شد.
سرانجام داریوش فروهر در
تاریخ 30 آبان 1377 در منزل
مسکونی خود در تهران به همراه
همسرش به قتل رسید.
5ـ دکتر محمد مصدق ملقب به
مصدق السلطنه فرزند میرزا
هدایت در سال 1261 شمسی به
دنیا آمد.
وی در سن 17 سالگی
مستوفی خراسان شد.
تحصیلات
مقدماتی را در تهران به انجام
رسانید و در سال 1287 برای
تحصیلات عالیه به پاریس رفت.
بعد از اتمام دوره مدرسه علوم
سیاسی پاریس، به دانشگاه
توشاش سوئیس وارد شد و در
سال 1293 با اخذ درجه دکتری
در حقوق، به ایران بازگشت.
چون مخالف قرارداد 1919
ایران و انگلیس بود، در بهار
1298 به سوئیس بازگشت و
قصد داشت در آنجا مشغول
کار شود که کابینه مشیرالدوله
برای تصدی وزارت دادگستری
از وی دعوت کرد.
در حین
مراجعت به ایران در پائیز 1299
به حکومت فارس منصوب شد.
با
این همه در همان سال از
شناسایی کودتای سیدضیاءالدین
طباطبائی امتناع ورزید.
پس از
سقوط سید ضیاءالدین در
سال1300 به وزارت دارایی
منصوب شد و به اصلاحات در
این وزارتخانه پرداخت.
در سال
1301 به حکومت آذربایجان
دست یافت و بعد از چندی به
علت عدم موافقت دولت مرکزی
با نظریات او از این سمت استعفا
داد.
در سال 1302 وزیر امور
خارجه شد در سال 1303 در
دوره پنجم قانونگذاری به
نمایندگی مردم تهران در مجلس
شورای ملی انتخاب گردید و در
این دوره با واگذاری سلطنت به
سردار سپه مخالفت کرد.
در دوره
ششم مجددا به وکالت مجلس از
طرف مردم تهران انتخاب شد و
ضمن مخالفت با تشکیل مجلس
مؤسسان، پس از اتمام این دوره
چون دولت در انتخابات مجلس
دخالت کرد، از سیاست کناره
گرفت و در قریه احمدآباد در
غرب تهران اقامت گزید.
با اینکه
به کلی از سیاست کناره گرفته
بود، در چهارم تیرماه 1319 به
وسیله شهربانی تهران توقیف شد
و پس از اعزام به بیرجند، تا
آذرماه همان سال در زندان
عمومی آن شهر محبوس بود.
سپس مجددا به احمدآباد تبعید
شد.
پس از وقایع شهریور
1320 در دوره چهاردهم و
شانزدهم بار دیگر از طرف مردم
تهران به وکالت مجلس شورای
ملی انتخاب گردید.
در این دوره
برای استیفای حفاظت ایران از
شرکت نفت ایران و انگلیس و
دولت انگلستان جبهه ملی را
تشکیل داد و به مبارزه پرداخت
و در 29 اسفند 1329 قانون ملی
شدن صنعت نفت را از تصویب
مجلس شورای ملی گذراند در
اردیبهشت 1330 برای اجرای
این قانون و خلع ید از شرکت
نفت سابق، نخست وزیری ایران
را قبول کرد.
موفقیت مصدق در
جریان نهضت ملی شدن نفت،
مرهون حمایتها و پشتیبانیهای
روحانیون و نیروهای مذهبی بود
که در رأس آنها آیه اللّه کاشانی
قرار داشت.
اما بروز اختلاف
میان آیه اللّه کاشانی و مصدق که
با تفکرات لیبرالیستی و
ملی گرایی همواره مدافع جدایی
دین از سیاست بود، موجب
گردید که حکومت شاه با
همکاری سیا، نقشه هایی را برای
سرنگونی حکومت مصدق
طرح ریزی کنند.
در تیرماه
1331 با اینکه مجلس جدید
(دوره هفدهم) به نخست وزیری
او رأی تمایل داده بود، به سبب
اختلاف نظر با محمدرضا پهلوی
برای تصدی وزارت دفاع ملی،
از تشکیل دولت جدید استنکاف
کرد و شاه، قوام السلطنه را به
نخست وزیری منصوب نمود،
ولی ملت با قیام سی تیر به رهبری
آیه اللّه کاشانی مجددا او را به
نخست وزیری برگزید.
در 28
مرداد 1332 دولت مصدق
سقوط کرد و او پس از محاکمه
در یک دادگاه نظامی، به 3 سال
زندان محکوم شد.
در شهریور
1335 از زندان آزاد شد و در
احمدآباد تحت نظر قرار گرفت.
مصدق در 14 اسفند 1346 بر اثر
بیماری درگذشت.
6ـ کریم سنجابی فرزند قاسم
سنجابی (سردار ناصر، رئیس ایل
سنجابی) در سال 1283 شمسی
در سنجابی از محلات کرمانشاه
متولد شد.
تحصیلات ابتدایی را
در قصر شیرین و دوره اول
متوسطه را در کرمانشاه و دوره
دوم متوسطه را در تهران و دوره
لیسانس را در مدرسه عالی
حقوق گذارند.
وی در سال
1307 جزو اولین گروه محصلین
اعزامی به فرانسه رفت و در آنجا
مجددا دوره لیسانس حقوق را
در دانشگاه نانسی و دوره
دکترای حقوق را در دانشگاه
پاریس گذارند و رساله خود را
راجع به کشاورزی و روستاییان
و مالکیت ارضی در ایران به
زبان فرانسه در سال 1313
گذارند و در همان سال به ایران
بازگشت.
سنجابی مشاغلی را در
اداره کل اوقاف، وزارت فرهنگ
و وزارت دارائی به عهده داشت
و در حین حال ابتدا دانشیار و
سپس استاد دانشکده حقوق
دانشگاه تهران شد.
در سال 1322 به سمت رئیس
دانشکده حقوق برگزیده شد.
و
در سال 1325 جزو هیأتی بود که
اولین برنامه هفت ساله صنعتی
ایران را تدوین کرد.
در سال
1330 در کابینه مصدق وزیر
فرهنگ بود، امّا برای شرکت در
انتخابات دوره هفدهم از این
سمت استعفا داد.
وی در سفرهای
مصدق به شورای امنیت سازمان
ملل و دیوان داوری لاهه با وی
بود و در لاهه به عنوان قاضی
اختصاصی ایران در دادگاه
شرکت کرد.
در آغاز انقلاب به
پاریس رفت و در نوفل لوشاتو
به دیدار حضرت امام (ره) رفت
و با اعلام موافقت با مواضع امام،
با حرکت انقلاب اسلامی همگام
گشت و در کابینه بازرگان مدتی
کوتاه سمت وزارت امورخارجه
را داشت.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی
جبهه ملی در یک موضع گیری
سیاسی اعلام کرد که حکومت
اسلامی به بن بست رسیده است.
حضرت امام (ره) با مرتد دانستن
افرادی که چنین بیانی دارند،
باعث برچیده شدن این گروه از
کشور شد و سنجابی از ایران
گریخت.
وی نهایتا در اول تیر ماه
سال 1374 در سن 90 سالگی در
گذشت.
7ـ شاپور بختیار فرزند سالار
فاتح بختیاری نوه دختری
صمصام السلطنه، در سال 1294
ش.
، در چهارمحال بختیاری
متولّد شد.
تحصیلات ابتدائی و
قسمتی از متوسطه را در اصفهان
گذراند.
18 سال داشت که
پدرش در زندان قصر به اتفاق
عده زیادی از سران عشایر
فارس و بختیاری اعدام شدند.
شاپور، برای ادامه تحصیل به
لبنان رفت و در مدرسه
فرانسویها به تحصیل پرداخت و
دیپلم خود را در بیروت گرفت.
سپس برای ادامه تحصیل، راهی
فرانسه شد.
ابتدا از دانشگاه
حقوق پاریس، درجه دکترای
حقوق بین المللی عمومی دریافت
و سپس به سوربن رفت و در
رشته علوم سیاسی، دکترا گرفت.
چون زمان پایان تحصیل وی،
مصادف با جنگ جهانی دوم بود،
به عضویت ارتش فرانسه درآمد
و مدّت یک سال و نیم در ارتش
خدمت کرد و به درجه افسری
رسید.
اواسط دهه 1320، به ایران
بازگشت و به استخدام وزارت
کار و تبلیغات درآمد.
مدّتی
مدیرکل اداره کار خوزستان بود.
سپس در تهران به معاونت
وزارت منصوب و تا کودتای 28
مرداد 1332، در این سمت باقی
ماند.
پس از دستگیری دکتر مصدّق،
فعالیت خود را در نهضت
مقاومت و جبهه ملّی آغاز و چند
بار دستگیر و احضار شد.
وی ـ
که از اوان ورود، به حزب ایران
پیوسته بود ـ پس از برکناری
اللهیار صالح، به رهبری حزب
ایران رسید و در دی 1357،
پیشنهاد نخست وزیری را
پذیرفت و به محض انتشار این
خبر، شورای جبهه ملّی، در یک
نشست فوق العاده، وی را از
عضویت برکنار و حزب ایران،
ابوالفضل قاسمی را به جای وی،
تعیین کرد.
بختیار، در دوران حکومت 37
روزه خود، مرتکب جنایات و
کشتار وسیعی گردید و علی رغم
ادعای سوسیال دمکرات بودنش،
به قتل عام پرداخت.
اما قدرت
ایستادگی در برابر انقلاب را
نداشت.
سرانجام در ظهر 22
بهمن 1357، از نخست وزیری
گریخت و به فرانسه پناهنده شد.
وی، با کمک آمریکا، عراق، مصر
و کشورهای منطقه، به تبلیغات
وسیعی علیه انقلاب پرداخت.
اما
کاری از پیش نبرد و سرانجام در
پاریس کشته شد.
(روزشمار انقلاب اسلامی، ج
اول، دفتر ادبیات انقلاب
اسلامی)
منبع:
کتاب
هژبر یزدانی به روایت اسناد ساواک صفحه 171