تاریخ سند: 26 خرداد 1344
موضوع: رونوشت تلگراف ساواک سمنان
متن سند:
شماره: 1618 /14 الف
ساواک سوم (301) ساعت 1415 روز جاری والا حضرت شمس پهلوی1 به اتفاق جناب آقای پهلبد2 همسر والاحضرت وزیر فرهنگ و هنر جناب آقای وزیر بهداری جناب آقای وزیر آبادانی و مسکن رئیس مجلس شورای ملی جناب آقای مهندس ریاضی جناب آقای سناتور دکتر نفیسی جناب آقای سناتور مسعودی مدیر روزنامه اطلاعات جناب آقای دکتر خطیبی3 مدیرعامل جمعیت مرکزی تیمسار سرلشگر خسروانی4 مخبرین جراید و عکاسان و تعدادی از خانم¬های عضو جمعیت مرکزی به منظور افتتاح بیمارستان شیر و خورشید سرخ و زدن اولین کلنگ بنای خانه جوانان و افتتاح لوله¬کشی آب با هواپیما به شاهرود تشریف¬فرما شدند.
اصل در پرونده ت-31 بایگانی می¬باشد.
کمیته وزارتخانه¬ها جهت اطلاع ضمناً جریان در تاریخ 27 /3 /44 تلفنی به دفتر ویژه اطلاع داده شد.
کمیته فرهنگی " " " " " " " " ".
رونوشت این تلگراف در پرونده مسعودی به کلاسه م- س-90 بایگانی شود.
احمدی 1 /4 /44
توضیحات سند:
1.
شمس پهلوی، اولین فرزند رضاخان از همسر دومش تاجالملوک در سال 1296 در تهران متولد شد.
شمس از عزیزترین فرزندان رضاخان به شمار میرفت و حتی خود رضاخان که ظاهراً به لحاظ ابراز عواطف بسیار خوددار بود، علاقهی خاصی به وی داشت.
زندگی نامبرده دو مرحله دارد؛ مرحلهی اول در زمان حیات پدر و سیطرهی دیکتاتورمآبانهی رضاخان و مرحلهی دوم دوران محمدرضا و مرحلهی آزادی عمل میباشد.
از مرحلهی اول زندگی شمس که عمدتاً دورهی نوجوانی اوست، اطلاع زیادی در دسترس نیست.
مهمترین فعالیت اجتماعی شمس در این مرحله را باید حضور وی در مراسم کشف حجاب و پیش از آن در کانون بانوان ایران دانست.
او به اجبار پدر با فریدون جم ازدواج کرد، ولی سرانجام خوشی نداشت و پس از مرگ رضاخان به طلاق و ازدواج مجدد شمس انجامید.
شمس از اواخر سال 1322 زندگی مستقلی را برای خود آغاز کرد و به ابتذال و زندگی غیراخلاقی روی آورد و اوج این زندگی مبتذل آشنایی و رابطهی نامشروع با عزتالله مینباشیان (مهرداد پهلبد) است که با آشکار شدن این ارتباطات شمس از فریدون جم در مهر سال 1323 طلاق گرفت و در سال 1324 با عزتالله مینباشیان که با اصرار شمس به مهرداد پهلبد تغییر نام داد، ازدواج کرد.
شمس گرایش به آئین مسیحیت داشت که این گرایش نهایتاً به مسیحی شدن وی انجامید.
او به واتیکان رفت و با پاپ ملاقات کرد و یک مدرسهی مذهبی ـ مسیحی در ملک اختصاصیاش در کرج و کلیسای کوچکی نیز در کاخ شخصیاش ـ مهرشهر ـ ساخت.
علاوه بر شمس همسر و فرزندانش نیز طبق رویهی او به این آئین گرویدند.
شمس پهلوی دنبال یک زندگی آرام بود، ولی برای کسب وجههی اجتماعی، ریاست جمعیت شیروخورشید سرخ را برعهده داشت.
با به قدرت رسیدن دکتر مصدق و اختلاف وی با اعضای خاندان پهلوی، اعضای این خاندان از جمله شمس و همسرش به آمریکا رفتند و پس از کودتای آمریکایی ـ انگلیسی 28 مرداد 1332 به ایران مراجعت کردند.
در زمینهی اقتصادی، شمس با داشتن املاک وسیع در غرب تهران و مهرشهر کرج بالقوه صاحب ثروتی عظیم در کشور بود.
نامبرده پول فروش این زمینها را به حبیب ثابت پاسال سرمایهدار داد تا تجارت کند و از سود به دست آمده مشترکاً استفاده کنند.
او به غیر از این از اموال بیتالمال نیز بدون محدودیت در شیروخورشید استفاده میکرد.
از جمله سرمایهگذاریهای اقتصادی فراوان شمس میتوان به موارد زیر اشاره کرد: تصفیه شکر اهواز، لبنیات پاک، قند دزفول، باغداری گل چشمه، سازمان زراعی مهرشهر، سردخانههای متعدد با ظرفیتهای مختلف در مهرشهر و گرگان، شرکت مهر ساختمان، شرکت آلوم پارس، شرکت دامداری ایران و اسکاتیش، شرکت آبمیوه و مربا، شرکت دامپروری و علاوه بر این بخشی از ثروت وی صرف تأسیس اماکن کمهزینه از قبیل رستوران، پمپ بنزین و سوپرمارکت میشد.
شمس علاوه بر داشتن ویلاها و کاخهای متعدد در ایران چندین ویلای بزرگ نیز در خارج از کشور داشت که میتوان به ویلای واشنگتن، ویلای پاریس و ویلای کالیفرنیا اشاره کرد.
طبق اسنادی که بعد از انقلاب منتشر شد، گوشهای از هزینههای او بدین شرح است: 1ـ هزینهی شمس پهلوی در سال 1349 پانزده میلیون تومان، در سال 1350 بالغ بر 20 میلیون تومان و در سال 1351 معادل 25 میلیون تومان و مخارج کاخهای شمس: قصر مروارید 40 میلیون تومان و کاخ نوبهار 225 میلیون تومان و هزینهی خرید جواهرات در سال 1351، 25 میلیون تومان بود.
با آغاز طوفان انقلاب اسلامی بسیاری از پروژههای اقتصادی شمس که اکثراً نیمهکاره باقی مانده بود متوقف شد و به همراه خانوادهاش در 19 شهریور 1357 یعنی درست دو روز بعد از جمعهی خونین تهران، صلاح خود را در این دید که کشور را به سوی خارج ترک کند.
سرانجام شمس در سال 1374 در 78 سالگی درگذشت و طبق آئین مسیحیت به خاک سپرده شد.
زنان دربار به روایت اسناد ساواک، شمس پهلوی، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1387
2.
مهرداد پهلبد، فرزند نصرالله در سال 1296 ﻫ ش در تهران به دنیا آمد، تحصیلات متوسطه را در تهران گذراند، سپس به دانشکدهی فنی تهران راه یافت و در رشتهی راه و ساختمان تحصیل کرد و بعد از آن به فرانسه رفت.
مشارالیه که نام و شهرت خود را از عزتالله مین باشیان به مهرداد پهلبد تغییر داده بود، با شمس پهلوی ازدواج کرد و در سال 1329 که اداره کل هنرهای زیبا تأسیس شد، به عنوان معاون وزیر فرهنگ و ریاست آن اداره کل به کار مشغول شد و در زمانی که اداره کل هنرهای زیبا زیر نظر نخستوزیری اداره میشد، وی به عنوان معاون نخستوزیر وقت ـ علی امینی ـ و ریاست آن اداره کل به کار خود ادامه داد.
پس از تفکیک اداره کل هنرهای زیبا از وزارت فرهنگ، وزارت فرهنگ به وزارت آموزش و پرورش تغییر نام داد و اداره کل هنرهای زیبا نیز به عنوان وزارت فرهنگ معرفی گردید که مهرداد پهلبد وزیر آن شد.
مشارالیه که از عزتالله به مهرداد و از مین باشیان به پهلبد رسیده بود و عضوی از خاندان سلطنتی به شمار میرفت، تا سال 1357 وزیر فرهنگ بود و ضمن شرکت در لژهای فراماسونری، عضویت دفتر سیاسی حزب رستاخیز را نیز به عهده داشت.
مهرداد پهلبد که در مدت طولانی تصدی اداره کل هنرهای زیبا و وزارت فرهنگ، بنابر اسناد موجود، هیچگونه خدمت قابل توجهی به فرهنگ و هنر ایران نکرده بود در ارزیابی ساواک، فردی رفیق باز، ولخرج، علاقمند به مقام، شهرت، پول، زن و یکی از زن بازهای معروف، معرفی شد.
در دوران وزارت وی، کتب اسلامی عموماً ممنوع شد و فیلمهای ضداخلاقی و نشریات ضددینی گسترش یافت.
مهرداد پهلبد در شهریور ماه 1357 در راستای سیاست عوامفریبی، به همراه نخستوزیر و تعدادی دیگر از وزرا و...
.
از کار برکنار شد.
وی هماکنون در لسآنجلس سکونت دارد.
3.
حسین خطیبی نوری، فرزند محمدعلی در سال 1294 ﻫ ش به دنیا آمد.
وی دوره ابتدایی را در دبستان ثریا و متوسطه را در دبیرستان دارالفنون به پایان برد و سپس به دانشسرای عالی راه یافت.
خطیبی در سال 1316 لیسانس گرفت و پس از آن به دانشگاه تهران رفت و دکترای ادبیات را اخذ کرد.
وی از سال 1316 به خدمت دولت درآمد و در مشاغل زیر به فعالیت پرداخت:
الف : دبیری دبیرستان های تهران
ب : عضویت در دفتر مؤسسهی وعظ و خطابه دانشکدهی معقول و منقول
ج : ریاست کتابخانهی دانشکده حقوق
د : عضویت در هیأت مدیرهی چاپخانهی دانشگاه تهران
ه : دانشیار و استاد دانشکدهی ادبیات.
و : مدیر عامل شیر و خورشید
ز : نمایندهی مجلس شورای ملی
مشارالیه علاوه بر مشاغل فوق، به عنوان عضویت هیأت امنای دانشگاه پهلوی، شورای عالی فرهنگ و هنر، شورای عالی حفاظت آثار باستانی، شورای مرکزی دانشگاهها، شورای عالی خانه های فرهنگ روستایی، جمعیت مبارزه با سرطان و شورای عالی کار و خدمات اجتماعی، در خدمت محمدرضا پهلوی بود.
حسین خطیبی که قبل از سال 1325، با شماره عضویت 9 در قسمت قضائی «شورای متحده کارگران»، وابسته به حزب توده برای مدتی فعالیت داشت و از سال 1321 تا سال 1324 عضو هیأت تحریریه روزنامه کیهان بود، در سال 1332 در حکومت مصدق مدتی بازداشت شد که اتهام وی شرکت در قتل افشار طوس عنوان شده است.
وی که در سال 1332 رئیس کل دفتر نخست وزیر بود، در جایی عنوان کرد که به اتهام جاسوسی برای انگلیس، از حزب توده اخراج شده است و از همکاری مستقیم خود در مسائل امنیتی با پاکروان، علوی کیا، سپهبد بختیار و...
سخن گفت که این همکاری قبل از سال 1332 و با اطلاع مظفر بقائی بوده است.
حسین خطیبی در گزارشی مربوط به سال 1342، چنین معرفی شده است:
«نامبرده به همراه نعمت اللّه کلان و سرتیپ تقی علویکیا یک باند زد و بند تشکیل داده و با رشوه گیری از افراد با انواع کلک و حیله دنبال حل غیر قانونی مشکل آنها بوده و شایع بوده که در کار قاچاق مواد مخدر هم دست داشته است.
نامبرده از طریق همسرش ـ [که کارمند وزارت خارجه بوده] با کارمندان ادارات و افسران ارتش طرح دوستی می ریزد تا بدین وسیله به اهداف خود برسد.
نامبرده به دروغ خود را معاون سازمان امنیت معرفی و دیگران را در صورت عدم موافقت با خواسته های خود تهدید به زندان می کند.
» حسین خطیبی که به نمایندگی مجلس شورای ملی منصوب شده بود و عضو هیأت رئیسهی مجلس و در صورت نبودن رئیس مجلس، ادارهی مجلس را به عهده می گرفت و عضو اصلی شورای مرکزی حزب ایران نوین بود، به اتفاق محسن خواجه نوری (لیدر فراکسیون حزب ایران نوین) و رامبد (لیدر فراکسیون حزب مردم) مأمور اقدام در مورد دستور محمدرضا پهلوی، مبنی بر عضویت اجباری نمایندگان مجلس در دو حزب مذکور شد و در سال 1346 که ریاست اولین کنگرهی حزب ایران نوین را برعهده داشت، عضو کمیسیون تهیهی لوحهی تاجگذاری نیز بود.
خطیبی که تا سال 1346 مدت 20 سال مدیر عامل شیروخورشید و مدیر عامل شرکت مقاطعه کاری فرانکلین بود، در این سال چنین مورد ارزیابی ساواک قرار گرفت:
« عصبانی، عجول، به خاطر فعالیت هایش در شیروخورشید مورد توجه است، اهل زدوبند، متظاهر به نیکوکاری، سیگار می کشد گاهی هم تریاک، مشروب هم مصرف می کند.
» و در جای دیگر معایب او به شرح زیر عنوان شده است: «نادرست و بی حقیقت، صحت عمل و درستی ندارد، به زن و پول و مقام و قدرت خیلی زیاد علاقمند است.
»
مشارالیه که عضو تشکیلات فراماسونری ـ لژ دانش ـ بود، با اکثر سفارتخانه های کشورهای خارجی، مخصوصا اروپایی رابطه داشت و در سال 1353 به پیشنهاد وزیر فرهنگ، از طرف محمدرضا شاه به عضویت هیأت امنای بنیاد مولوی و مرکز تحقیقات عرفانی منصوب شد و همچنین عضویت هیأت امنای دانشگاه بلوچستان و مجتمع آموزشی پزشکی را دارا شد.
خطیبی که به عضویت حزب رستاخیز درآمده بود، از طرف فرح پهلوی به عضویت هیأت مؤسس انجمن ملی روابط فرهنگی و سپس هیأت رئیسهی آن نیز درآمد.
او که چندین نشان از رژیم شاه گرفته بود و همچنین از کشور اردن، نشان کوکب و از کشور افغانستان و پاکستان، نشان ستاره را داشت، کتابهایی نیز دربارهی دوره و تاریخ نثر فارسی تألیف کرد و با بعضی جراید نیز همکاری داشت.
خطیبی بعد از انقلاب بازداشت و به 6 سال حبس تأدیبی محکوم و پس از مدت کوتاهی آزاد شد و در سال 1380 درگذشت.
4.
مرتضی خسروانی، فرزند محمدهاشم در 1284 ش در تهران به دنیا آمد، پس از پایان تحصیلات متوسطه برای ادامه تحصیل به اروپا رفت و در کشورهای فرانسه، انگلستان و ایتالیا در رشتهی هوایی تحصیل کرد.
خسروانی در ایران نیز دانشکدهی دیده بانی و آموزشگاه خلبانی را به پایان رساند، مدتی در دانشکده افسری خدمت کرد و به نیروی هوایی پیوست و تا معاونت آن نیرو ارتقا پیدا کرد.
سپس به ریاست ادارهی چهارم و بعد پنجم ستاد ارتش منصوب شد.
او در 1327 ش همزمان با معاونت ستاد ارتش مدتی فرماندار نظامی تهران بود، در 1338 ش به درجه سرلشگری رسید و در 1340 به سمت رئیس ادارهی دادرسی ارتش منصوب شد.
وی که مقام آجودانی مخصوص شاه را دارا بود، دهها نفر از مخالفان رژیم را روانهی جوخه های اعدام کرد.
وی با پیروزی انقلاب اسلامی به خارج از کشور گریخت و در پاریس درگذشت.
ر.ک : شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران، باقر عاقلی، ج 1، ص 616.
(اسناد ساواک ـ پرونده انفرادی)
منبع:
کتاب
مسعودیها به روایت اسناد ساواک صفحه 144