تاریخ سند: 1 اسفند 1340
موضوع : کاندیدای نخست وزیری
متن سند:
شماره : 5625 /312
یکی از نزدیکان مهندس شریف امامی نخست وزیر سابق اظهار می داشت
مشارالیه اخیرا بر شدت فعالیت خود جهت احراز مجدد مقام نخست وزیری
افزوده است و اکثر مخالفین دولت نیز گرد مشارالیه جمع شده اند و اگرچه
شریف امامی اقدامات حادی علیه دولت به عمل نمی آورد ولی عده ای از
شخصیتهای مؤثر کشور از
جمله آقای حسین علاء1
وزیر دربار شاهنشاهی
عبداللّه انتظام2 رئیس هیئت
مدیره شرکت ملی نفت ـ
سپهبد امیر عزیزی وزیر
کشور و سرلشکر نعمت اله
نصیری3 رئیس شهربانی
کل کشور از مساعدت بوی
خودداری نمی کنند و از
وزرای فعلی کابینه آقای
دکتر آموزگار4 وزیر
بازرگانی نیز روابط
حسنه ای با مهندس
شریف امامی برقرار نموده و
آقای عطاءاله خسروانی5
وزیرکار نیز با ایشان در تماس است.
نسخه دوم این اطلاعیه در پرونده دولت دکتر امینی بایگانی است
5 نسخه رونوشت به پرونده های افراد مذکور ضمیمه و سپس بایگانی شود.
22 /12 /40
به پرونده مهندس شریف امامی ضمیمه گردد.
5 /12 /40
توضیحات سند:
1ـ حسین علاء (معین الوزارۀ)
فرزند میرزا محمد علیخان
علاءالسلطنه، در سال 1262
شمسی (1301 ق) در شهر
تفلیس بدنیا آمد در آن هنگام
پدرش کنسول ایران در تفلیس
بود و لقب معین الوزاره داشت.
در شب 11 محرم 1307 ق که
ناصرالدین شاه از سفر سوم
اروپا برمی گشت در تفلیس به
خانه معین الوزارۀ رفت و هنگام
ورود او، علاء به پیشواز شاه
رفت و به زبان فرانسه به شاه
خوشامد گفت.
در 1307 ق
معین الوزاره لقب علاءالسلطنه
گرفت و از طرف ناصرالدین شاه
به وزیر مختاری ایران در لندن
منصوب شد.
علاء هم به اتفاق
پدر عازم انگلستان گردید و
تحصیلات متوسطه را در آنجا به
پایان برد و در 1321 ق به
پیشنهاد پدرش از طرف
وزارت خارجه به عنوان
کارمند، مأمور خدمت سفارت
ایران در لندن شد.
در سال
1330 که علاءالسلطنه برای
چندمین بار وزیرخارجه شد،
علاء به ریاست کابینه وزارت
خارجه ارتقاء جست و لقب
«معین الوزاره» گرفت.
او چون
به زبان انگلیسی تسلط داشت
بیشتر اوقات در مشکلات
سیاسی که بین وزارت خارجه و
سفارت انگلستان روی می داد
واسطه ملاقات و مذاکره با وزیر
مختار بود و اولیاء سفارت
انگلستان با توجه به سوابق
مأموریت علاءالسلطنه در لندن
به فرزندش نیز اعتماد داشتند.
علاء در دوران جنگ اول جهانی
به مناسبت داشتن شغل ریاست
کابینه وزارت امور خارجه و
چیرگی بر دو زبان انگلیسی و
فرانسه در مذاکرات سیاسی
ایران با سفارتخانه های خارجی
نقش حساسی داشت، او برای
شکستن شهرت انگلوفیلی خود
گاهی به جانبداری از آلمان
تظاهر می کرد.
علاء در طول
دوران زمامداری وثوق الدوله و
مشیرالدوله و حکومت سپهدار
رشتی و حکومت کودتا، وزیر
مختار ایران در آمریکا بود.
علاء در انتخابات دوره پنجم به
وکالت تهران برگزیده شد و در
آذر ماه 1302 به طهران
بازگشت.
علاء همکاری صمیمانه
با تقی زاده را از مجلس پنجم
آغاز کرد و در جلسه نهم آبان
1304 که برای خلع سلطنت از
سلسله قاجاریه رأی گرفته شد.
علاء هم به بیعت تقی زاده رأی
مخالف داد.
پس از پایان مجلس پنجم، در
مرداد 1306 به وزیر مختاری
ایران در پاریس برگزیده شد در
سال 1311 به تهران بازگشت به
ریاست بانک ملی برگزیده شد.
وی در نیمه دوم سال 1312 به
وزیر مختاری ایران در لندن
منصوب شد و چهار سال نیز در
این مقام بود، سپس در سال
1316 به تهران احضار و از
طرف جم نخست وزیر به ریاست
کل تجارت و امور اقتصادی
منصوب شد.
در نیمه دوم سال 1321 پس از
فوت فرزین، علاء به وزارت
دربار منصوب گردید و قریب سه
سال در این مقام بود و در سال
1324 به سمت سفیر ایران در
آمریکا برگزیده شد و رهسپار
واشنگتن گردید.
وی در اواخر
1328 به ایران بازگشت و در
فروردین 1329 در کابینه علی
منصور به عنوان وزیر خارجه
معرفی گردید.
به دنبال ترور
رزم آرا و مرگ وی در 16 اسفند
1329 توسط فداییان اسلام،
علاء مأمور تشکیل کابینه شد.
اما
دوران زمامداری وی به دو روز
پس از گرفتن رأی اعتماد از
مجلس در تاریخ 12 اردیبهشت
به طول نیانجامید.
وی پس از
استعفا در نیمه سال 1330 مجددا
وزیر دربار شد.
به دنبال برکناری
زاهدی از پست نخست وزیر در
سال 1334، علاء مأمور تشکیل
دولت شد.
به دنبال الحاق ایران
در پیمان بغداد، علاء تصمیم به
شرکت در کنفرانس دولت های
عضو پیمان در بغداد را داشت که
به دلیل مخالفت نبردهای ملی و
مذهبی با این پیمان، فداییان
اسلام در تاریخ 25 / آبان /
1334 وی را که قصد شرکت در
مجلس ترحیم سیدمصطفی
کاشانی (نماینده مجلس و فرزند
ارشد آیه اللّه کاشانی) که در
مسجد شاه منعقد گردیده بود،
ترور می نمایند.
اما وی از این
حادثه جان سالم بدر برد و در
حالی که سر و پیشانیش جراحات
سطحی برداشته بود و باند پیچی
نموده بود در جلسه های پیمان
بغداد شرکت کرد (به دنبال این
ترور نواب صفوی و برخی از
اعضاء فداییان اسلام دستگیر و
محاکمه و اعدام شدند و دولت
علاء تا اواخر 1335 به کار خود
ادامه داد.
وی در سال 1336 بار
دیگر به وزارت دربار منصوب و
تا شهریور 1342 در این مقام
بود، وی هم چنین ریاست شورای
جشن های شاهنشاهی، ریاست
هیئت امنا دانشگاه پهلوی ـ
ریاست هیئت مؤسسین دانشگاه
ملی ـ و ریاست انجمن برادری
جهانی و لاینز بین المللی و استاد
اعظم فراماسونری را به عهده
داشت.
وی سرانجام در 21 تیر
1343 فوت و در مجاورت
حضرت عبدالعظیم دفن گردید.
2ـ عبداللّه انتظام فرزند
سیدمحمد در سال 1275 در
تهران متولد شد.
وی پس از
فارغ التحصیلی از آمریکا به
ایران بازگشته و به استخدام
وزارت امور خارجه درآمد.
پس
از طی مشاغلی منجمله سفیر در
چند کشور در سال 1321 وزیر
بهداری دولت قوام السلطنه و در
سال 1330 به وزارت
امورخارجه در کابینه حسین علاء
و در سال 1326 رئیس هیئت
مدیره و مدیرعامل شرکت ملی
نفت ایران منصوب و تا سال
1341 در شرکت نفت ماند.
3ـ ارتشبد نعمت اللّه نصیری
فرزند (عمیدالممالک) در
مردادماه سال 1289 شمسی به
دنیا آمد.
پس از طی تحصیلات مقدماتی و
متوسطه و گذراندن دانشکده
افسری در سال 1313 به درجه
افسری رسید.
مدتی فرمانده
گردان 2 هنگ 18 کرمان شد.
در
سال 1329 فرماندهی هنگ پیاده
پهلوی و سپس فرماندهی گارد
شاهنشاهی را به عهده گرفت.
در
کودتای 28 مرداد 1332 نقش
بسیار مهمی داشت.
در سال
1337 به درجه سرلشکری
رسید.
در سال 1339، ژنرال
آجودانی و سپس رئیس شهربانی
کل کشور شد.
در مرداد 1341 به
درجه سپهبدی رسید و در سال
1342، فرماندار نظامی تهران
شد.
او در سال 1343 به معاونت
نخست وزیری و ریاست ساواک
کشور منصوب گردید.
در 13
مهرماه سال 1350 و مقارن با
جشنهای 2500 ساله
شاهنشاهی، به درجه ارتشبدی
رسید.
در طول دوازده سال
ریاست وی در ساواک،
همکاری گسترده ای بین
دستگاههای جاسوسی آمریکا و
اسرائیل با ساواک برقرار و
مدرن ترین دستگاههای فنی
جهت سرکوبی مبارزین به ایران
منتقل گردید.
در سندی از لانه
جاسوسی مورد عملکرد نصیری
در دستگاه امنیتی شاه چنین
گزارش شده است : «نصیری در
زمینه مسائل امنیتی، فردی
محافظه کار است و ترجیح
می دهد به جای رسوخ در میان
گروههای مخالف و پی بردن به
اهداف و روشهایشان، آنان را
یک باره سرکوب و نابود کند.
»
او در طول زندگی، بیش از 40
مورد نشانهای داخلی و خارجی
گرفت.
با اوج گیری انقلاب اسلامی،
نصیری که به علت دخالت مستقیم
و غیرمستقیم در ارعاب و تعقیب
و شکنجه و قتل آزادیخواهان
مورد نفرت همه طبقات جامعه
بود، در تیرماه 1357 از ریاست
ساواک برکنار و به عنوان سفیر به
پاکستان اعزام شد.
رژیم پهلوی
در عقب نشینی گام به گام خود در
برابر انقلاب اسلامی، وی را به
تهران فراخواند و در یک حرکت
عوامفریبانه، در 16 آبان 1357
او را بازداشت و روانه زندان
کرد.
سرانجام نصیری در 22
بهمن 1357 توسط مردم دستگیر
و در 27 بهمن 1357 به حکم
دادگاه انقلاب اسلامی، تیرباران
شد.
4ـ جمشید آموزگار در سال
1302 ه ش در تهران به دنیا آمد.
سپس در ایام جنگ جهانی دوم
به آمریکا رفت و در رشته
مهندسی بهداشت دکترا گرفت.
مشارالیه که به استخدام سازمان
ملل متحد در آمده بود، در سال
1330 به ایران آمد و در اصل 4
ترومن در تهران مشغول به کار
شد.
آموزگار که وارد دانشگاه
دولتی ایران شده بود، در نخستین
تجربه شغلی به سمت معاون وزیر
بهداری گمارده شد و از سال
1336 که فشار امریکا برای
واگذاری مسئولیت های کشور به
تحصیل کردگان در آمریکا فزونی
یافت، وی نیز که دارای روابط
نزدیکی با اقبال بود در کابینه وی
به وزارت کار رسید و در
گیرودار اصلاحات به اصطلاح
ارضی شاهانه، وزارت
کشاورزی را تصرف کرد و در
سال 1342 در کابینه حسنعلی
منصور، وزیر بهداری شد.
مشارالیه پس از 9 سال که
تصدی وزارت دارائی را به
عهده داشت، در سال 1353
وزیر کشور شد و در سال 54 به
همراه وزرای نفت اوپک گروگان
کارلوس شد.
وی در سال 1355
دبیر کل حزب رستاخیز شد و در
مرداد سال 1356 به آرزوی
دیرین خود رسید و بر صندلی
نخست وزیری تکیه زد.
5ـ عطاءاللّه خسروانی فرزند
محمدهاشم (شهاب) در سال
1298 ه ش به دنیا آمد پس از
اتمام تحصیلات و اخذ دیپلم
متوسطه از کالج البرز تهران در
رشته های زبان و حقوق در
دانشسرای عالی و دانشکده
حقوق به تحصیل پرداخت و
سپس برای ادامه تحصیلات
عازم فرانسه شد و در آنجا موفق
به اخذ دانشنامه در رشته علوم
اجتماعی گردید.
(متولد 1298)
از مهره های قدیمی وابسته به
بریتانیا و دربار بود که در سال
1322 به همراه برادرش (خسرو
خسروانی) نشریه افکار ایران را
منتشر می کرد.
خسروانی در
دولت منوچهر اقبال معاون وزیر
کار در امور پارلمانی شد و در
سال 1340 به همراه دوستان
قدیمی خود در دبیرستان
«ایرانشهر» (حسنعلی منصور،
جمشید آموزگار و...) در نقش
«نخبگان» آمریکایی ظاهر گردید
و در دولت های امینی و علم و
منصور وزارت کار را به دست
گرفت.
در پی ترور منصور و
همزمان با انتصاب امیرعباس
هویدا به صدارت، در اسفند
1343 محمدرضا پهلوی،
خسروانی را به دبیر کلی «حزب
ایران نوین» گمارد و این امر، از
آغاز، نارضایی جواد منصور،
دکتر حسن زاهدی و دیگر
بنیانگذاران «کانون مترقی» را
برانگیخت.
خسروانی علاوه بر
دبیر کلی «حزب حاکم» در دولت
هویدا وزارت کار و سپس
وزارت کشور (1347) را
به عهده داشت.
خسروانی که طبق
ارزیابی ساواک، فردی
«عوامفریب و حرّاف» محسوب
می شد، تصور می کرد که به
سادگی خواهد توانست رقیب
بی صلاحیت خود را کنار زند و به
ریاست دولت برسد.
از این رو
وی در سال 1345 از طریق
برادرش خسرو خسروانی، سفیر
ایران در واشنگتن، به ایجاد
ارتباطاتی با برخی از مقامات
آمریکایی دست زد.
«تحقیقات
غیر محسوس» ...
تا سال 1348
ادامه یافت و شاه که اقدامات
جاه طلبانه خسروانی را خطرناک
تلقی می نمود.
در این سال وی را
از وزارت و دبیرکلی حزب ایران
نوین کشور برکنار ساخت و
بدینسان یکی از فعال ترین
رقبای هویدا برای همیشه از
صحنه سیاست خارج شد.
با
تشکیل کنگره ای به نام کنگره
آزاد زنان و آزاد مردان که در
دوره ریاست علم فراهم گردید که
ظاهرا محصول انقلاب سفید
شاهانه و جمعی از نمایندگان
کارگران و کشاورزان و
روشنفکران (که بیشتر اعضای
کانون مترقی حسنعلی منصور
بودند) و زنان بود، کاندیداهای
نمایندگی مجلس شورای ملی و
سنا را تعیین نمود.
ولی در واقع
کنگره فقط نمایشی برای تأیید و
تصویب صورت کاندیداهایی
بود که از طرف یک گروه پنج
نفری مرکب از احمد نفیسی
(شهردار تهران و رئیس کنگره)
حسنعلی منصور (رئیس کانون
مترقی) عطاء خسروانی (وزیر
کار) حسن زاهدی (رئیس بانک
کشاورزی) و نصرت اللّه معینیان
(وزیر مشاور و سرپرست
تبلیغات) تعیین شده بودند.
در اوایل حکومت هویدا،
عطاءاللّه خسروانی وزیر کار که
به دبیر کلی حزب ایران نوین
انتخاب شده بود از هویدا تمکین
نمی کرد و هویدا نه فقط بر هیئت
دولت، بلکه به حزب اکثریت هم
تسلط نداشت.
هویدا سرانجام با
تمهید مقدماتی توانست موقعیت
خسروانی را در رهبری حزب
متزلزل کند و کاندیدای مورد نظر
خود دکتر منوچهر کلالی را به
مقام دبیر کلی حزب تعیین نماید.
(ر.ک : ظهور و سقوط سلطنت
پهلوی ج 2 ص 378، 379 ؛
طلوعی، محمود، بازیگران عصر
پهلوی، ص 472 و 519 و 486 ؛
ج 2، ص 699 ؛ دلدم، اسکندر،
زندگی و خاطرات امیر عباس
هویدا، صص 107، 110، 203،
281)
منبع:
کتاب
جعفر شریف امامی به روایت اسناد ساواک صفحه 43