تاریخ سند: 22 اسفند 1334
سی و هفتمین صورتجلسه
متن سند:
تاریخ: 22 /12 /1334
سی و هفتمین صورتجلسه
سی و هفتمین جلسه مرکزی کمیته اصلی پارتیزانی بانوان کوک در ساعت 3 بعدازظهر روز سهشنبه 22 /12 /34 با حضور بانوان سمیعیان . زاهدی . ملکی . معاضد . آهی و کیا تشکیل شد. رابط نیز در جلسه شرکت کرد. (بانو پایور به علت مسافرت غایب بودند.)
ابتدا بانو عشرت معاضد به نام نامی بندگان اعلیحضرت همایونی جلسه را افتتاح کردند. سپس صورتجلسه قبل توسط دبیر کمیته قرائت و تصویب شد.
رابط، مقدمتاً تشریح کرد که مفهوم کلمه جاسوسی در زبان فارسی باید با کلمه اطلاعات از هم تفکیک شود و مثلاً اگر کسی به نفع میهن خودش شروع به کسب اطلاعات از دستگاههای خارجی میکند، در نظر خارجی این شخص جاسوس است؛ در صورتی که برای مملکت و میهن، خدمت انجام داده است. باید بدانیم که هیچکس برای میهن و زادگاه خود جاسوسی نمیکند، بلکه جاسوس کسی است که اطلاعات و گزارشات مملکت و میهن خود را در مقابل پول یا مقام به اجانب واگذار نماید؛ پس باید این دو موضوع به طور وضوح از هم جدا شود.
سپس رابط به بانو سمیعیان تذکر دادند که متن فرمان را مطالعه نموده و برای جلسه آینده، آنچه را که از این مرام فهمیدهاند، به صورت یک سخنرانی کوتاه 15دقیقه[ای] به سمع خواهران اعضای کمیته برسانند. (در این موقع چون رابط برای شرکت در جلسه برادران احضار شده بود، از جلسه خارج شد.)
بانو عشرت معاضد در جواب رفراندوم افسران نادم تودهای که در بازداشتگاه هستند، اظهار داشتند که باید وضع را طوریکنند که ناراضی بین مردم پیدا نشود، تا این جوانان اغفال نشوند و به این مرام درنیایند و باید به خانوادههای آنها رسیدگی شود و به طور خلاصه با آزادی این دسته مخالف بودند.
خانم ملکی: اظهار کردند که باید وضعیت آنها با کمال دقت بررسی شود. اولاً اوضاعشان اصلاح شود. ثانیاً در میان این عده قطعاً یک دسته صد در صد کمونیست با ایمان وجود دارد، که باید در حبس بمانند، بقیه که اغفال شده و نادم هستند، آزاد شوند.
خانم زاهدی: گفتند که به خانوادههای این افسران نادم باید کمک شود و روی خودشان باید مطالعه کامل بشود که سوابق زندگیشان چطور بوده و صلاح نیست که با یک اظهار ندامت یا دادن یک نمایش، آنها را آزاد کرد.
خانم سمیعیان: عقیده داشتند که باید مدت را در درجه اول در نظر گرفت. اگر کسی سالها مرام اشتراکی داشته و با ایمان و عقیده به این مسلک درآمده، ممکن نیست از عقیده خود عدول کند. بهتر است با خانواده آنها ارتباط برقرار کرد و عقیده آنها را هم مورد دقت و مطالعه قرار داد؛ مثلاً اگر در خانوادهها نیز مسلک و مرام اشتراکی حکمفرما است، به هیچ وجه صلاح نیست که این افسران آزاد شوند؛ چنانچه در نتیجه جهالت و از روی نادانی اغفال و گمراه شدهاند، بعد از تنبیه، آنها را ارشاد و آزاد نمایند.
خانم آهی: گفتند برای من جواب دادن به این سؤال خیلی مشکل است، چون من با یک خانواده آشنایی دارم که یک نفر از آنها را برای دارا بودن مرام اشتراکی زندانیکردهاند؛ تاکنون تمام کسان و پدر و مادر این شخص، هر چه التماس میکنند و به او فشار آوردند که بیا و توبه کن و قسم یاد کن و از این مرام برگرد، جواب میدهد من با ایمان راسخ به این مسلک عقیده دارم و محال است رفیق نیمهراه باشم. من که آکتور نیستم و نمایش نمیدهم و خودم این مرام را به جان و دل قبول کردم. بالاخره همین شخص با اصرار زیاد خانوادهاش، در نمایش افسران نادم شرکت کرد، ولی در عین حال به کسانش گفته است که من ممکن نیست دست از این مرام تودهای بردارم؛ بالاخره فعلاً به صورت ظاهر مطیع جمع میشوم و بعد از هر فرصت و آشوبی استفاده کرده، مقصود خود را عملی میکنم. خلاصه عقیده بانو آهی این بود که برای آنان در زندان ایجاد کار باید کرد و به خانوادههایشان باید کمک نمود، ولی فعلاً نباید آزاد شوند.
بانو آهی: ضمناً از رشوهخواری. خرابی اوضاع. گرانی طاقتفرسا و مفاسد روزافزون اجتماعی که همه به آن واقف هستیم، شرح مبسوطی تذکر دادند و گناه این پیشامدها را به گردن اجتماع خراب و عقبافتاده ما انداختند.
عقیده مریم کیا: نظر به اینکه این طبقه از اشخاص روشنفکر و تحصیلکرده هستند، به هیچ وجه نمیتوان نام گول خوردن و اغفال روی آن گذاشت؛ چون اکثر اینها علاوه بر تحصیل در دانشکده افسری. حقوقدان. دکتر یا مهندس نیز هستند و محال است که یک عده جوان تحصیلکرده، که به شرافت سربازی سوگند یاد کرده بودند، کورکورانه به چاه افتاده باشند؛ بلکه با چشم باز و ذهنی روشن و از روی ایمان و عقیده به این مرام گرویدهاند. اینها از همان طبقهای هستند که یک عدهاشان مثل سرهنگ مبشری1 و غیره، حتی تا هنگام مرگ هم با ایمان و عقیده به مرام اشتراکی مرگ را با آغوش باز استقبال کردهاند. بعلاوه کسانی که یک مرتبه به مرام اشتراکی مؤمن شده باشند، به مذهب و سایر معتقدات، عقیدهای ندارند، که به پرچم ایران یا قرآن کریم سوگند یاد کنند که نادم شدهاند. در این صورت مثل سایر همکارانشان که موقعی که در تنگنا بودند، اظهار ندامت و پشیمانی کردند؛ ولی مجدداً وقتی محیط را پرآشوب و دولت وقت را مساعد دیدند، شروع به تاخت و تاز کرده، بلوا و خونریزی را با تظاهر به میتینگ و احقاق حق کارگران و طبقه زحمتکش، هر روز و ساعت توسعه دادند. به دلایل فوق بهتر است در وضع زندان آنها تجدیدنظری بشود؛ جلسات مطالعه و سخنرانی داشته باشند؛ از حیث خوراک و آسایش خیلی به آنها سختگیری نشود؛ ولی به هیچ وجه آزادی به آنها داده نشود، تا آنکه بتوانند آنها را صددرصد آزمایش کنند، که آیا حقیقتاً روزی در صورت آزادی وجودشان منشأ فساد و آشوبی نباشد. البته بهبود اوضاع خانواده آنها که بدون شک تمایل تودهای دارند نیز نباید از نظر دور باشد.
موضوع دوم: عقیده خانمها راجع به جاسوسی معاون وابسته نظامی شوروی خانم آهی عقیده داشتند که چون سیاست شوروی تاریک است، من به هیچ وجه نمیتوانم اظهار عقیده کنم در این مورد چه عکسالعملی نشان خواهند داد. سایر خانمها هم همین عقیده را پیروی کردند و قبول داشتند.
مریم کیا اظهار داشت که چون ما از قدیم همیشه شنیدهایم انگلیس در سیاست سیادت بر دنیا دارد و روسها در این مورد ضعیف هستند، شاید عکسالعملی از قبیل مثلاً یک انفجار مهم یا ربودن یک شخصیت برجسته بنمایند، یا برای مدت نامعلومی تظاهر به سکوت نمایند.
خانم آهی اعتراض کردند که برعکس، شوروی در سیاست خیلی قوی است به دلیل ارشاد مردم به حزب توده.
خانم سمیعیان مخالفت کردند به عقیده خانم آهی و گفتند که این موضوع دلیل قدرت سیاسی شوروی نبوده بلکه نبودن عدالت اجتماعی در مملکت و فقر و مذلت عمومی، محیط مساعدی برای تبلیغات آنها درست کرد که این مرام در میان مردم ستمدیده ایران مورد قبول واقع شود، برای رسیدن به وضع بهتری که آنها به این مردم بدبخت نوید میدادند.
خانم ملکی اظهار کردند که در سوئیس هم که مردم غنی هستند، مرام اشتراکی وجود دارد.
خانم معاضد گفتند اگر در ممالک مترقی مثل سوئیس، آمریکا و سوئد کسی مرام اشتراکی داشته باشد، عقیده شخصی است، نه اینکه این مرام را برای رسیدن به هدف اصلی، مثلاً مقام و پول قبول کند. در ایران چون سطح فرهنگ پایین و مردم عقبافتاده هستند، فوراً آلت[دست] شده و گول میخورند. مثلاً در این شب عید، به جای اینکه به فکر مردم بیچاره باشند، به کسبه بدبخت کنار خیابان فشار آورد[ه] به عنوان سد معبر تمام بند و بساطشان را زیرورو میکنند؛ در صورتی که این بدبخت، تمام سال را کار کرده، شاید شب عید چند تومانی بیشتر به دست بیاورد و به زخم زندگیاش بزند، حالا آوارهاش میکنند و تمام سرمایهاش از دستش میرود. آیا نمیشد قبلاً این موضوعات را پیشبینی کنند که اینقدر بین مردم نارضایتی و بدبینی تولید نشود.
خانم آهی گفتند در مورد بحث روز موضوعی دارم. چند روز قبل با یکی از وکلا که از ذکر نامش خودداری میکنم، مباحثه میکردم که در این دوره وکالتت میخواستی اقلاً برای مردم آن سامان فکری بکنی، قدری وضعشان بهتر شود، مطمئن باش که این مرتبه هیچکس به تو رأی نخواهد داد. جواب داد من به مردم چه کار دارم، برای من رأی یک نفر موکل من کافی است و آن هم شاه است؛ چه کار دارم که موکلین من برق و آب ندارند و جاده و راههایشان خراب است. من صد در صد وکیل این دوره هستم.
خانم زاهدی گفتند حال که تنقیدات آزاد است، مطلبی دارم، مثلاً وزیر فعلی کشاورزی2 که نه از کشاورزی و نه از سدسازی اطلاع و معلوماتی ندارد و به سؤالات فنی نمیتواند جواب بدهد و به امور کشاورزی ابداً ذیعلاقه نیست، چرا او را با این همه اصرار روی این پست نگه میدارند. این شخص بسیار آدم خوبی است، ولی آیا مگر ما در مملکت مهندس کشاورز تحصیلکرده نداریم که فقط این قسم اشخاص باید وزرای ما باشند؛ در صورتی که تعداد زیادی مهندسین کشاورزی تحصیل کرده هستند که به کلیه امور کشاورزی وارد هستند. تصور میکنم این روش، جز دلسرد کردن اشخاص تحصیل کرده درست، فایده دیگری نداشته باشد.
خانم سمیعیان گفتند متأسفانه در مملکت ما کار به اشخاص به روی کفایت و لیاقت شخص واگذار نمیشود؛ بلکه فقط روی تشبث به مقامات بالا میرسند. اغلب اشخاص پست و بدسابقه را میبینیم که با تشبث به مقامات عالیه رسیدهاند و نتیجه این شده که همه میبینیم که امور مملکت به کلی مختل مانده است. در مملکتی که یک حمال بیسواد حق دارد قانونگذار و نماینده ملت را انتخاب کند، ولی یک خانم تحصیلکرده که درجه لیسانس و دکترا دارد از این حق محروم است و نباید وکیل تعیین کند، چه عدالت اجتماعی مراعات شده است؟
خانم آهی عقیده داشتند خوب است تصویب کنند که اشخاص باسواد حق رأی دادن داشته باشند؛ البته منظور اعم از زن و مرد، این موضوع سبب میشود که ملاکین سعی کنند برای وکیل شدن، رعایای خودشان را باسواد کنند، شاید از این راه با بیسوادی مبارزه شود.
در ساعت 30 /5 جلسه ختم و جلسه آینده به روز بیست و دوم فروردین موکول شد. مریم کیا
______________________
1. سرهنگ دوم توپخانه محمدعلی مبشری، عضو هیئت اجرائیه سازمان افسران حزب توده بود، که در 27 مهرماه سال 1333ش اعدام شد.
2. در این موقع، خلیل طالقانی در کابینه حسین علاء وزیر کشاورزی بود. خلیل طالقانی فرزند میرزا علیاصغر در سال 1294 ش در تهران به دنیا آمد. پس از طی مقدمات تحصیلی، از کالج آمریکایی تهران دیپلم و از دانشسرایعالی لیسانس گرفت و در سال 56 از دانشگاه بیرمنگام انگلستان فوق لیسانس مهندسی دریافت نمود.
مشاغل وی به شرح زیر است:
1 . مهندس شرکت پولینک در بیرمنگام (سد بیرمنگام) و شرکت پیتر لینه در لندن 2 . مدیرعامل شرکت ساختمانی ایلنور (مقاطعهکار) 3 . مدیرعامل شرکت ساختمانی ابتکار (مقاطعهکار) 4 . مدیر فنی شرکت آبیاری گلپایگان (سدگلپایگان) 5 . مدیرعامل سازمان سد کرج 6 . رئیس هیئتمدیره بانک توسعه صنعتی و ایران معدنی 7 . رئیس هیئتمدیره شرکت سهامی ب اف گودریچ ایران 8 . رئیس هیئتمدیره شرکت سهامی کاغذ پارس 9 . رئیس هیئتمدیره شرکت سهامی ایران کالیفرنیا 10 . عضو هیئتمدیره شرکت سهامی کشاورزی و عمرانی. وی همچنین در مشاغل زیر، بصورت افتخاری فعالیت داشته است: عضو شورای عالی بانک عمران . عضو شورای سازمان گسترش و نوسازی صنایع ایران . عضو شورای انجمن مهندسان مشاور ایران . عضو هیئت امنای بنیاد فرهنگ ایران . عضو هیئت امنای مدرسه عالی برنامهریزی و کاربرد کامپیوتر . عضو رسمی انجمن مهندسان سیویل آمریکا . عضو شورای انجمن مدیریت ایران.
خلیل طالقانی پنج بار در کابینههای مصدق، علاء و اقبال به عنوان وزیر کشاورزی و وزیر مشاور حضور داشت.
وی از محارم و مشاورین سیاسی آمریکاییها بود و در سال 1339 که آمریکا قصد تضعیف دولت اقبال و تقویت اعضا جبهه ملی را داشت طالقانی یا امینی را برای نخستوزیری در نظر داشت، ولی هنگامیکه شایع شد مشارالیه فراماسون و عامل رقیب آنها یعنی انگلستان است از این مساله ناراحت شد. در اسناد ساواک در این باره از قول رحمتی کارمند اداره اطلاعات سفارت آمریکا چنین آمده است: «آمریکائیها روی طالقانی خیلی حساب کرده و او را طرفدار آمریکا میدانستند، ولی چون مطرح است که نامبرده فراماسون است لذا از او سلب اعتماد کردهاند چون عامل رقبای سیاسی آنها بوده است.» وی در جهت منافع شخصی و سودهای بادآورده، شرکتهای مختلفی را تأسیس و از طریق رابطه و دوستی در جهت پیشرفت و سودهای کلان به تبانی و تقلب میپرداخت از جمله این شرکتها: 1ـ شرکت اسد 2ـ شرکت طالقانی ـ تشکری 3ـ شرکت مترو (اخوی و مهندس طالقانی) 4ـ شرکت ماکارام 5 ـ شرکت آمریکائی موریسن میباشد، که طالقانی در همۀ آنها دارای سهام بود.
نامبرده در سال 1340 حزب استقلال آزادی را تشکیل داد که عدهای از اعضا آن در تاریخ 13 /6 /40 در خیابان سیتیر به نفع جبهه ملی شعار دادند. خلیل طالقانی همچنین در احزاب فرمایشی رستاخیز و ایران نوین و باشگاه ورزشی شاهنشاهی عضویت داشت. مشارالیه از طرف رژیم پهلوی نشانهای درجه 2 تاج، یک همایون و یک عمران و آبادانی را دریافت کرد. نامبرده در لژهای فراماسونری همایون ـ پهلوی ـ تهران ـ مولوی و ابنسینا عضویت داشت. خلیل طالقانی در سال 1371 درگذشت.
منبع:
کتاب
سپهبد حاجعلی کیا و سازمان کوک - کتاب اول صفحه 223