تاریخ سند: 21 دی 1343
موضوع: مجلس وعظ در مسجد جامع
متن سند:
موضوع: مجلس وعظ در مسجد جامع تاریخ: 21 /10 /43
محل: تهران شماره: ۲۰۱1 ست / 3
پیرو 2003 ست / 3 – 20 /10 /43
از ساعت ۱۳ روز 20 / 10 / 43 عدۀ [عدهای] در حدود ۲ هزار نفر از طبقات مختلف در شبستان گرمخانه مسجد جامع حضور یافتند. پس از نماز ظهر شیخ غلامحسین جعفری پیشنماز شبستان مزبور از جایش برخاست و پس از شرح مختصری پیرامون کمک به مستمندان در خاتمه صحبتهایش گفت پروردگارا حضرت آیتالله خمینی را به سلامت به ما برگردان. سپس ربانی واعظ به منبر رفته و پیرامون سرمایهداری و هدف کمونیستها در مورد تقسیم سرمایه صحبت کرد و اضافه نمود در قوانین اسلام مقرر شده که هرکس از راه حلال کسب نماید و به فراخور مال خود سرمایهای کسب کند و در آخر سال خمس و زکوه مربوطه را به مراجع تقلید بپردازد تا از طرف مراجع تقلید بین مستمندان تقسیم گردد و یا صرف امور بیمارستانها و مدارس و غیره شود ولی متأسفانه اسلام را از شما گرفتهاند و برای کسی ایمان باقی نگذاشتهاند مردم به دولت اعتماد ندارند که مالیات بدهند. همه میدانید که این پولهای جمعآوری شده از طریق مالیات به خرج عیاشی و مهمانیهای متفرقه میرسد چرا باید در یک کشور اسلامی این قدر بدبختی وجود داشته باشد که یکی اینقدر سرمایهدار است که برای سگش بهترین لباس و غذا تهیه کند ولی دیگری قادر نیست حتی نان خالی را برای فرزندانش تهیه نماید و مجبور است آنها را مانند حیوانات علفخواری به صحرا ببرد. چرا ما باید محتاج اجانب باشیم و دستمان را بهسوی آنها دراز کنیم سپس اضافه نمود اگر واعظی برای به دست آوردن پول بعضی صحبتها را نمود و یا از ترس و شکنجه و زندان حقایق را نگفت باید لباس روحانیت را از تنش بیرون آورد. در خاتمه با حالت روضهخوانی گفت خدایا ما قرآن داریم. ما پیغمبر داریم پس نباید نوکر اجانب باشیم. خدایا مقام روحانیت را حفظ کن. خدایا مرجع تقلید ما را حفظ کن و او را به وطن بازگردان.
نظریه: چون از اول ماه رمضان تاکنون به غیر از مسجد جامع وعاظ و پیشنمازان سایر مساجد به خصوص در حوالی بازار از بیان صحبتهای بیرویه و یا تجلیل از خمینی خودداری میکنند به همین جهت عده زیادی از طرفداران خمینی برای استماع صحبتهای جعفری و ربانی در این مسجد حضور مییابند.
اطلاعیه شود. 23 /10 /43
گیرندگان: ریاست ساواک استان مرکزی جهت اطلاع (۲ نسخه)
تعداد نسخه: ۳
منبع:
کتاب
آیتالله حاج شیخ مهدی ربانی املشی به روایت اسناد ساواک صفحه 48