تاریخ سند: 5 آبان 1357
موضوع: آیتالله حاج سیدحسین خادمى
متن سند:
از: 10 ﻫ تاریخ: 5 /8 /1357
به: 312 شماره: 11438 /10 ﻫ
موضوع: آیتالله حاج سیدحسین خادمى
مورخه 30 /7 /57 خبرنگار روزنامه کیهان ضمن تماس تلفنى با نامبرده بالا پس از سلام و احوالپرسى اظهار مىدارد منظور از مزاحمت این بود که اگر خبر تازهاى هست به ما بگویید. آیتالله خادمى در پاسخ مىگوید شما خودتان چه خبرى دارید. خبرنگار در جواب مىگوید ما دیروز نامهاى داشتیم از آیتالله شریعتمدارى که پشتیبانى کرده بودند از دانشگاهیان اصفهان و دستخط ایشان را نیز به تهران فرستادیم.
ضمناً دانشآموزان هم دیروز در سراسر اصفهان اعتصاب کرده بودند و خلاصه روزنامه کیهان همهاش شده اعتصاب. مضافاً اینکه آن خبر مربوط به دستگیرى طلبهاى که فرستاده بودید به تهران مخابره کردیم و فکر مىکنم فردا چاپ شود.
نظریه چهارشنبه: آیتالله حاج سیدحسین خادمى فرزند ابوجعفر در کلیه جریانات اخیر اصفهان دخالت داشته و خانواده زندانیان سیاسى و عناصر افراطى در منزلش تا مدتى متحصن شده بودند که بالاخره منجر به برخورد با پلیس و کشته شدن تعدادى از مردم شد. ضمنا طلبه اشاره شده توسط فرماندارى نظامى اصفهان و حومه دستگیر گردیده است.1 تکاپو
نظریه جمعه: نظریه چهارشنبه مورد تأیید است
نظریه 10 ﻫ : نظریات بالا مورد تأیید است. ضمناً مراقبت از نامبرده بالا ادامه دارد.
توضیحات سند:
1. علاوه بر خبر فوق در (30 /7 /57) در محکومیت وقایع مسجد جامع کرمان اعلامیهاى نیز از طرف آیتالله سید مهدى یثربى خطاب به آیتالله صالحى منتشر گردید در قسمتى از این اعلامیه چنین آمده است:
«حادثه مؤلمه و حمله مغولانه مزدوران دستگاه ستمکار به مسجد جامع کرمان و مردم بىدفاع و کشتن و زدن برادران و خواهران و ضرب و شتم به حضرات علماى اعلام دامت برکاتهم و سوزانیدن کتابخانه مسجد و قرآنها و کتب دینى و مغازههاى مردم دیندار آن سامان، که یکى از مهمترین مظاهر تعدى و تجاوز حکومت آشتى محسوب مىگردد، موجب تأسف عمیق عموم مردم مذهبى کاشان گردید. گرچه مردم دیندار کرمان در طول تاریخ از جباران زمان مصیبتها دیدند، این همان شهرى است که چشمهاى مردمش فداى رژیم تبهکار قاجار گردید، معالوصف به مسجد حمله نکرده و قرآن نسوزانیدند، اما ستمکاران زمان ما با تظاهر به اسلام از هیچ جنایتى دریغ نمىنمایند.
ر. ک: اسناد انقلاب اسلامى، مرکز اسناد انقلاب اسلامى، ج دوم، ص 410
منبع:
کتاب
انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان اصفهان، کتاب 4 صفحه 508