تاریخ سند: 29 فروردین 1357
موضوع: مهندس حاج اعظم قلیزاده مدیرعامل و سهامدار کارخانه فولاد سازی ارفوی تهران
متن سند:
از: 2ﻫ ب تاریخ: 29 /1 /2537[]
به: 2ﻫ 1 و 312 شماره: 3216 /2ﻫ ب
موضوع: مهندس حاج اعظم قلیزاده مدیرعامل و سهامدار کارخانه فولاد سازی ارفوی تهران
0129
یکی از تحریمکنندگان عید و محرّک بنام مردم که توصیه میکرد بیایید از زیر چتر اسلام در نروید و از شور و شادی عید بگذریم تا در غم شهدای قم شریک شوید همان مارکسیستاسلامی معروف آقای مهندس حاج اعظم قلیزاده1 مدیرعامل و سهامدار بزرگ کارخانه فولادسازی ارفوی تهران که اصلش اهل پادشا امیربندپی پرپشت که دو روز مانده به عید به بخش بندپی آمده تا با دیدن دوست و اقوام هدف خود را اجرا نماید. آن طوری که تحقیق شده به احتمال قوی حامل اعلامیه قم برای آقای موسیزاده موسوی پوست کلا ایشان بودند چون اکثر روحانیون این بخش با او در تماس بودند. ضمناً یادآور میشود که آقای مهندس قلیزاده یک بار تقریباً دو سال پیش با مدرک به دام قانون افتاده بود که پس از مدت پنج ماه آزاد شد.
نظریه شنبه: خبر صحت دارد.
نظریه یکشنبه: منبع توجیه گردید حتیالمقدور اعمال و رفتار وی را در برخوردها زیر نظر داشته باشد.
نظریه دوشنبه: مراقبت از وی از طریق مرکز ضروری است.
توضیحات سند:
_
1. اعظم قلیزاده پاشا، فرزند نعمتالله در سال 1314 ه ش در روستای پادشاه امیربندپی بابل به دنیا آمد. اداره کل سوم ساواک در 6 /3 /57 در مورد وی نوشت: « نامبرده در تاریخ 22 /11 /1351 به اتّهام فعالیت به نفع گروه مجاهدین خلق دستگیر گردید لیکن باتوجه به این که در جریان تحقیقات معموله مدارک و دلایل کافی مبنی بر ارتباط با گروه موصوف به دست نیامده لذا با اخذ تعهد لازم در تاریخ 6 /2 /52 مرخّص و سرانجام قرار منع پیگرد جهت وی صادر گردید.» وی در تحقیقات معموله اظهار داشت که بعد از فارغالتحصیل شدن، به عضویت انجمن اسلامی مهندسین که صرفاً فعالیتهای اجتماعی و خیّریه داشته درآمد و در این معاشرتها با مهدی بازرگان و علی اصغر بدیع زادگان آشنا و در سال 47 به پیشنهاد انجمن مذکور و پشتیبانی وزارت اقتصاد شرکت ایرفو (ایران فولاد) را تشکیل و جز هیئت مدیره آن گردید. بعد از انقلاب هم در این شرکت به عنوان مدیرعامل مشغول خدمت بود و سپس مسئول شرکت کشت و صنعت کارون شد و نیز مشاور نظامی وزیر دفاع اسبق آقای سلیمی بود.( اسناد ساواک- پرونده انفرادی)
منبع:
کتاب
انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان مازندران، کتاب 04 صفحه 210