تاریخ سند: 21 شهریور 1357
موضوع: شیخ محمد صدوقی
متن سند:
از: 26/ ﻫ تاریخ: 21 /6 /1357
به: 312 شماره: 4207 /26/ ﻫ
موضوع: شیخ محمد صدوقی
احمد خمینی1 از نجف با منزل نامبرده بالا تماس گرفت و با محمدعلی پسرش صحبت نمود و پرسید یزد و شهرهای دیگر چه خبر؟
جواب داده شد: یزد سراسر تعطیل است و قم هم تعطیل میباشد و در تهران اکثراً تعطیل کردهاند و خلاصه بیشتر شهرها تعطیل میباشد و اگر بشود آقا (خمینی) یک اعلامیهای در مورد تعطیلی از نجف بدهند خوب است.
احمد خمینی با خنده پاسخ داد: همان یکی بس است و سپس پرسید: روحیه مردم چطور است؟
محمدعلی پاسخ داد: نسبتاً خوب است.
خمینی پرسید: شنیدم آقای دستغیب2 را در شیراز گرفته اند؟
محمد علی گفت: بله
خمینی به صدوقی تأکید نمود تا به قم نرود و به پدرش هم بگوید مواظب خود باشد و پرسید از قم کی را گرفته اند؟
محمدعلی گفت: روحانی3 را.
خمینی اظهار داشت: به موسوی در قم بگوئید منزل باشد من بهش زنگ میزنم.
صدوقی گفت: اینها منزل نیستن و پشت خشت میباشند و همه منبریها از منزل بیرون نمیآیند، البته از ترس.
و در خاتمه خمینی پرسید: پدرتان اعلامیه ندادهاند.
جواب داده شد: چرا و خیلی هم تند، که خمینی از وی خواست در صورت امکان نمونه آن را برایش بفرستد.
نظریه شنبه: نظری ندارد.
نظریه یکشنبه: اعمال و رفتار شیخ محمد صدوقی و محمدعلی صدوقی پسرش کماکان تحت کنترل و مراقبت قرار دارد.
نظریه سهشنبه: نظریه یکشنبه مورد تائید میباشد.
نظریه 26/ ﻫ: نظرات فوق مورد تائید است.
پدرام فر
افخمی 21 /6 /57
در پرونده صدوقی بایگانی شود.
توضیحات سند:
1. حجت الاسلام والمسلمین حاج سید احمد خمینى فرزند امام خمینی(ره) در 1324 ش در قم دیده به جهان گشود. پس از گذراندن تحصیلات متوسطه، به توصیه پدر، به فراگیرى علوم اسلامى پرداخت و پس از گذراندن مقدمات، در محضر درس اساتید بزرگى چون سلطانى، فاضل و ابطحى شرکت کرد. پس از آن 5 سال از محضر درس خارج فقه و اصول حضرت امام خمینى، آیتالله حاج شیخ مرتضى حائرى، زنجانى و آیتالله حاج آقا مصطفى خمینى کسب فیض کرد. هنگامى که پدر و برادرش تبعید شدند او وظیفه داشت تا مشعل مبارزه را در کانون قیام، روشن نگه دارد. وى در اواخر سال 1344 به همراه یکى از دوستان، مخفیانه از طریق آبادان به نجف اشرف رفت. وى پس از پنج ماه اقامت در نجف اشرف به ایران بازگشت و به هنگام مراجعت در مرز خسروى به دست ساواک دستگیر و پس از مدتى آزاد شد و به قم رفت. در پایان سال 1345 دوباره براى اطلاع رسانى به پدر بزرگوارش از اوضاع ایران، از طریق خرمشهر به عراق رفت و در همین سفر مُلَبس به لباس روحانى شد و در سلک روحانیون درآمد و پس از مدتى به ایران بازگشت، اما هنگام مراجعت براى دومین بار دستگیر شد و بعد از بازجویى و مدتى حبس در زندان «قزل قلعه» در سال 1346 از زندان آزاد شد. منزل امام خمینى به هنگام حضور او در قم، محل برگزارى مجالس خاص بود و حرکتهاى مبارزان ضد رژیم شاه، از آن خانه رهبرى و هدایت مىشد. در سال 1356 مجدداً عازم نجف اشرف شد و رابط بین امام و سایر مراکز مبارزاتى بود. وى در طول مبارزات خستگى ناپذیر پدر، یار و یاور امام خمینى(ره) بود. سرانجام حاج سید احمد خمینى در آخرین روزهاى سال 1373 پس از عمرى کوشش و مجاهدت به دیار باقى شتافت و در جوار مرقد پدر گرامیش به خاک سپرده شد.
2. شهید آیتالله سید عبدالحسین دستغیب فرزند سید محمدتقى در شب عاشوراى سال 1292 ش در شیراز به دنیا آمد. خاندان دستغیب از خاندانهاى اصیل و شریف استان فارس و شیراز است که سابقهاى 800 ـ 700 ساله دارد و با 33 واسطه به حضرت امام سجّاد (سلام الله علیه) مىرسد.
ایشان پس از خواندن دروس مقدماتى و سطح، امامت جماعت مسجد باقرخان شیراز را عهدهدار گردید و در سال 1314ش به منظور ادامه تحصیل، راهى نجف اشرف شد. در آنجا از محضر اساتیدى چون آیات عظام: شیخ کاظم شیرازى، سید ابوالحسن موسوى اصفهانى، سید میرزا آقا اصطهباناتى و میرزا على آقا قاضى طباطبایى کسب فیض نمود و در سن 24 سالگى به درجه اجتهاد رسید.
آیت الله دستغیب به اهل بیت عصمت و طهارت(علیهمالسّلام) ارادتی خاص داشت و غالباً به ریاضتهاى شرعى و مجاهدت مىپرداخت. از وى که در تمام عمر، داراى نفسى مطمئنه بود، کرامات زیادى نقل شده است.
آیتالله دستغیب، در میان مردم و با آنها زندگى مىکرد و این امر را سعادتى انکارناپذیر مىدانست. وى بسیار ساده مىزیست و تجمّلات در زندگی او راه نداشت.
مبارزات سیاسى ایشان، از هنگامى شروع شد که اساس دین را با روى کار آمدن رضاخان در خطر دید. بنابراین در منابر و سخنرانیهای خویش، مردم را از توطئه آگاه مىنمود؛ به ویژه در مورد کشف حجاب. در اواخر سال 1341ش و در جریان طرح لایحه انجمنهاى ایالتى و ولایتى از سوی رژیم شاه، که زمزمه مخالفت از قم به رهبرى امام خمینی (ره) برخاست و نخستین اعلامیه ایشان به دست شهید دستغیب رسید، صریحاً اعلام نمود: «کلاً و دربست در اختیار اسلام هستم ». وى با اظهار این جمله که «من اطاع الخمینى فقد اطاعالله»، پیروى از دستورهای امام (ره) را اطاعت از خداوند سبحان مىدانست. شهید دستغیب که پیوسته بر دامنه مبارزاتش مىافزود ، پس از دستگیرى امام (ره) در 15 خرداد 1342،دستگیر و مستقیماً روانه زندان عشرتآباد گردید. در سال 1343 نیز یک بار دیگر مزدوران رژیم مانند سال 1342 نیمه شب به منزل ایشان ریختند و باز مستقیماً او را به تهران و زندان قزل قلعه منتقل کردند که پس از آزادى، مدت 3 روز میهمان امام خمینى(ره) بود. این شخصیت بزرگوار در حرکت دادن به مبارزات مردم مسلمان فارس علیه رژیم مزدور شاه نقش بسیار مهّم و مؤثرى داشت. افشاگری هاى بىپرواى او در مورد جشن هنر فسادانگیز شیراز، حرکتهاى اسلامى مردم فارس را عمق بیشترى بخشید و سخنرانیها و حضورش در تظاهرات و راهپیمایىها و مبارزات امت مسلمان منطقه، پشتوانه محکمى براى مردم ستمدیده بود. در واقعه دى ماه 1356، در برابر مقاله توهینآمیزى که نسبت به امام (ره) در روزنامه اطلاعات به چاپ رسید، به شدّت به موضعگیرى پرداخت و گفت: « ... . خمینى مرجع تقلید چند میلیون شیعه مىباشد و چون روزنامه اطلاعات به وى تهمتهایى زده، طبق قانون، عاملین این امر بایستى تحت تعقیب قرار گرفته و از یک تا سه سال زندانى شوند.» در همان سال ایشان مدتى در منزل خود در محاصره ساواک به سر برد. با شروع حکومت نظامى و پس از حادثه خونین 17 شهریور 1357، مأمورین شبانه به منزل ایشان رفته و او را در حال بیمارى و تب بازداشت، ابتدا به کمیته شهربانى و پس از آن به زندان اعزام کردند.
شهید آیتالله دستغیب پس از پیروزى انقلاب شکوهمند اسلامى، به نمایندگى مردم فارس در مجلس خبرگان برگزیده و از سوى حضرت امام (ره) به امامت جمعه شیراز منصوب شد. با شروع جنگ تحمیلى، او با بیانات بسیار رسا، جوانها را تشویق به شرکت در جبههها مىکرد و در بسیج نیروهاى مردمی به جبهه و تأمین امکانات و تدارکات براى رزمندگان تلاش مستمر و پیگیر داشت.
آیتالله دستغیب در روز جمعه 20 آذرماه سال 1360 به دست گروهک منافقین در راه نماز جمعه به شهادت رسید. ایشان داراى تألیفات فراوانى است که بعضی از آنها چند بار تجدید چاپ شده است، که از آن جمله آست: قلب سلیم، گناهان کبیره در دو جلد، معاد . تفسیر سوره حمد . توحید . امامت . معراج و ...
3. آیتالله سید صادق روحانى فرزند سید محمود در سال 1300ش در قم متولد شد. پس از گذراندن دروس مقدماتى و ادبیات، در سال 1315ش به شهر نجف مهاجرت کرد و در حوزه علمیه این شهر تحصیلات خود را پى گرفت. در سال 1327 به ایران بازگشت و به تدریس فقه و اصول پرداخت. ایشان در طول دوران مبارزه، همگام با دیگر علماى ایران با موضعگیریها و انتشار اعلامیهها، از نهضت اسلامى ایران پشتیبانى کرد.
منبع:
کتاب
انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان یزد، کتاب 4 صفحه 242