تاریخ سند: 26 آذر 1357
متن سند:
تلگرافات وارده
برابر اطلاع ساعت 2145 مورخه 26 /9 /57 حدود 30 الی 40 اتومبیل سواری
در حالیکه سرنشینان آنها شعارهای ضد ملی و ضد رژیم مرگ بر 66 مرگ بر
خاندان پهلوی و چند نقطه [= ...
] میدادند وارد ساری شده و پس از تحقیق معلوم
شد این تشریفات برای استقبال از طلبه عبدالحمید عبدالاحد1 که چندی قبل
بعلت اینکه یکی از مؤثرترین افراد محرک در آشوب ها و اغتشاشات در سطح
اکثر شهرستانهای استان بوده دستگیر و بکمیته اعزام شده بود صورت گرفته
رهبری مستقبلین را شیخ عبداله دارابی، سید مهدی پیشنمازی، عبدالوهاب
قاسمی و حاج حسین مفتاحی (مفتاح برنامه ریز اصلی کلیه اغتشاشات است) عهده دار و برابر اخبار واصله گفته شده آزادی سریع این فرد با وساطت شیخ مرتضی امامی که خود یکی از افراد مخالف موذی و ریاکار در لباس روحانیت است با مراجعه به دکتر جواد سعید
انجام شده ضمنا عبدالاحد علاوه بر همه تحریکات نسبت به دکتر جواد سعید اتهامات و بدگوئی مینموده لیکن اینک از کمک وی بهره مند شده و چون اکثر مردم ساری و حومه از دکتر
جواد سعید2 تنفر و انزجار شدید دارند لذا او میخواهد با این برنامه ها وجهه ای برای خود کسب نماید مأمورین و مردم تصور میکردند که عبدالاحد با سوابق متعدد حداقل چند سال محکوم میشد لیکن آزادی سریع او تسلط افراد روحانی را در امور مشخص و از هر جهت اثرات نامطلوبی بجای خواهد گذاشت و ضمن اینکه ترس از بازداشت در محرکین و آشوبگران از بین میرود از طرف گردانندگان تظاهرات به آنها گفته شده از بازداشت ترسی نداشته باشند زیرا بهر وسیله شده آنها را آزاد خواهند کرد ضمنا عبدالاحد در حالیکه یک دستش گچ گرفته شده از صبح روز جاری در منزل پدر همسرش حضور و مردم در گروههای مختلف بدیدن وی
میروند این برنامه را نیز حاج حسین مفتاحی تدارک دیده است و مطالب تحریک آمیزی پیاده می شود.
محترما بعرض می رساند.
28 /9 /57
اگر شیخ عبدالمجید عبدالاحد مجددا تحریک کرد.
دستگیر شود ولی نه اینکه [ناخوانا] به
تهران فرستاده شود.
28 /9
توضیحات سند:
1ـ حجت الاسلام عبدالحمید عبدالاحد پس از پیروزی انقلاب اسلامی به عضویت اداره سیاسی ایدئولوژیک ژاندارمری در آمد.
در سحرگاه 26 مرداد 1360 در خیابان دکتر فاطمی تهران به سوی او و عضو دیگر این اداره (حجت الاسلام محمدحسین خالصی) تیراندازی شد، اما از این سوء قصد جان به در برد.
2ـ رئیس وقت مجلس شورای ملی.
منبع:
کتاب
انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک - کتاب 23 صفحه 41