صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

موضوع: جلسه دانشجویان ایرانی در مونیخ

موضوع: جلسه دانشجویان ایرانی در مونیخ


متن سند:

کشور آلمان غربی شماره: ۵۱۰ - ۳۱۵ - ۴۷۱/ک۳۰/۲/۴۴
موضوع: جلسه دانشجویان ایرانی در مونیخ

بعداز ظهر شنبه ۱۸/۲/۴۴ جلسه دانشجویان ایرانی در مونیخ تشکیل شد و برخلاف همیشه چون موضوع مورد بحث راجع به دستگیری ۷ نفر دانشجویان در تهران بود عده خیلی بیشتر از همیشه در حدود ۱۲۰ نفر در جلسه حاضر شده بودند. بطوری که مشاهده شده است اشخاصی که اصلاً در جلسات شرکت نمی‌کردند و هیچگونه علاقه به سیاست ندارند و حتی مخالف دسته بندیهای سیاسی بین دانشجویان می‌باشند در جلسه شرکت نموده بودند. درباره شرح اقدامات کنفدراسیون در لندن و پاریس که در نتیجه برتراند راسل۱ و ژان پل سارتر۲ اظهار علاقه به این موضوع نموده وعده داده‌اند از هرگونه اقدامات لازم از قبیل تشکیل یک جمعیت برای طرفداری از دانشجویان و انتشار اعلامیه در طرفداری از آنها مضایقه نکنند و به علاوه از طرف کنفدراسیون دستور داده شده است که از دانشجویان پول جمع آوری شود. کلیه دانشجویان بدون در نظر گرفتن دسته، جبهه و سیاست به طوری کلی برای اقدامات لازم در مورد دانشجویان بازداشتی پول داده‌اند بطوری که اغلب ۲۰ مارک و بیشتر و حداقل ۱۰ مارک و پنج مارک می‌دادند. کلیه دانشجویان در این مورد علاقه مند بودند و عموما نگران می‌باشند مخصوصاً این که روزنامه لوموند نوشته است که نیکخواه ممکن است مرده باشد بطوری که اطلاع حاصل شده برادر نیکخواه در انگلستان تحصیل می‌کند و از قرار معلوم پدر و مادرش برای او نوشته‌اند وضع نیکخواه نامعلوم است و دانشجویان میگویند چون نوشتن این که نامبرده مرده است غیر مقدور بوده لذا اولیای مشارالیه نوشته‌اند وضعش نامعلوم است پس حتما مرده است و این موضوع را دانشجویان به روزنامه لوموند و یک روزنامه انگلیسی اطلاع داده‌اند، بطوری که هیئت کارداران می‌گویند با مسئولین استاد دانشگاه مونیخ مذاکره نموده‌اند و آنها هم وعده هرگونه کمک داده‌اند و ممکن است در آینده تظاهراتی هم از طرف دانشجویان ایرانی به عمل‌‌اید و ممکن است دانشجویان آلمانی هم به این تظاهرات کمک نموده در مورد اجازه پلیس هم کمک نمایند. طبق اطلاع تاکنون در حدود ۸۰۰ مارک در مونیخ جمع آوری شده در جریان مجمع دانشجویان مونیخ علاوه بر هیئت کارداران که اصولا وظیفه دار می‌باشند که اقدامات لازم را بنمایند از افراد چپی که از حزب توده سابق قطع رابطه کردهاند و ظاهرا طرفدار سیاست چین می‌باشند همایون فرازی و بیژن افخم حکمت (پسر استاندار سابق تهران که معمولاً مقیم سوئیس است ولی فعلاً در مونیخ می‌باشد ) وی از توده‌ای‌های طرفدار چین است همچنین چند روزی است که هوشنگ توکلی که با فیروز فولادی در پاریس اقامت دارد به مونیخ‌آمده و بطوری که اظهار می‌داشت قبل از‌آمدن به مونیخ به شهرهای شمالی آلمان رفته و به مونیخ‌آمده است تا جریان جلسه مجمع دانشجویان را به فیروز فولادی در پاریس اطلاع بدهد و او هم با سازمان دانشجویان پاریس در تماس است که بتواند عملیات سازمان‌های شهرها و ممالک مختلف را با هم تطبیق دهد.
البته در این جریان فولادی و دوستان او خیلی علاقمند می‌باشند چون اکثر بازداشت شدگان از افراد همفکر و دوستان خیلی نزدیک آنها می‌باشند. مثلا شیروانلو و نیکخواه و همچنین ثابتیان که در لندن می‌باشند با فولادی و تهرانی و دسته آنها خیلی نزدیک و دوست می‌باشند این عده از لحاظ سیاسی هم سابقۀ جزء توده‌های طرفدار سیاست شوروی و سران توده در آلمان شرقی بودند ولی پس از تغییر سیاست شوروی از آنها قطع رابطه نموده و شدیداً با آنها اظهار مخالفت می‌کنند و از سیاست چینی طرفداری می‌نمایند.
در پرونده مهدی خان‌بابا تهرانی ضمیمه پس از تکمیل پرونده و تهیه فیش بایگانی شود ۳۱۵
۲۵/۵/۴۴
۵۱۹ - خ - الف

توضیحات سند:

____
١- برتراند راسل فیلسوف و ریاضی دان انگلیسی در ۱۸ ماه مه ۱۸۷۲ میلادی متولد شد. وی به خاندان سلطنتی انگلیس منسوب است و در عین حال سعی داشت خود را صلح دوست و طرفدار آزادی قلمداد نماید. زندگی او داستان قربانی دادن‌های مکرر در راه عقیده است. در جنگ جهانی اول به خاطر صلح طلبی به زندان افتاد. در ۱۹۴۰ مقام استادی خود را در دانشگاه نیویورک به جرم آن که تعالیمش مخالف اخلاق و خطرناک به حال جوانان‌آمریکائی» دانسته بودند از دست داد. پس از انفجار نخستین بمب اتمی بر فراز هیروشیما و ناکازاکی سالها تحت تعقیب و نظر بود، زیرا وی را مردی خطرناک می‌دانستند. جرم او عبارت از توجه بیش از حد به همنوع بود. راسل مکررا و شدید، به ساختن سلاح‌های هسته‌ای حمله می‌کرد و آن را خطرناک برای تمام بشریت می‌دانست. در فلسفه، راسل ریاضیات را مبنا و اساس تمام افکار می‌داند. از نظر او میان دین و علم، ستیزی نیست. زیرا علم به قبول یا انکار دین محتاج نیست. بالاخره زمانی خواهد رسید که علم جواب تمام سؤالات و مشکلات ما را بدهد. مع هذا در جانبداری از علم نیز راسل مردی متعصب و جری نیست. در کتاب‌هایش مکرر به این گفته بر می‌خوریم. برتراند راسل‌اندیشه‌های فلسفی خود را در کتب متعددی که نوشته است به رشته تحریر کشیده است. از آن جمله: تاریخ فلسفه غرب، قدرت و آزادی، مقدمه‌ای بر فلسفه ریاضی.
...علامه فقید استاد محمد تقی جعفری تبریزی طی مصاحبه و مکاتبه‌ای با راسل مباحثی داشت. علامه شهید آیت‌الله مرتضی مطهری نقدی بر «کتاب اخلاق» ایشان نوشته است. نقد و بررسی افکار برتراند راسل، استاد علامه محمد تقی جعفری تبریزی، بزرگان فلسفه، تهران، هنری توماس ۲- ژان پل سارتر در ۲۱ ژوئن ۱۹۰۵ نمایشنامه نویس و نول نویس فرانسوی و فیلسوف مکتب فلسفی اصالت وجود؛ متولد پاریس. پیروان مکتب اصالت وجود معتقدند که وجود انسان، سفر دل آزادی است که بدون دلیل و نظم بر او تحمیل شده است. سارتر می‌نویسد: «من زندگی می‌کنم، فقط برای آن که بمیرم ... همه ما وجودهای مجعولی در یک دنیای مجعول هستیم» سارتر با آن که تحت نفوذ «کیرککارد» که عموما وی را مؤسس مکتب اصالت وجود می‌دانند، بود ولی از فیلسوف دانمارکی در اعتقاد به هدایت الهی، افتراق جست. سارتر می‌گوید در این دنیای ماشینی، ما آدمیان «محکوم به آزادی» هستیم.‌ اما این آزادی ما را مجبور می‌سازد که در جستجوی ذات واقعی خویش برآئیم. و رنج و ملال شخصی را با بزرگواری پذیراگردیم. مذهب اصالت وجود سارتر را می‌توان به تسلیم شجاعانه به سرنوشت توصیف کرد. تعبیر جدیدی است از بدبینی فلاسفۀ رواقی، اما بدون گله و شکایت. سارتر در قلمرو‌اندیشه و عمل همواره در «تضاد» فکری و سیاسی بود. در عرصه ی سیاسی از یک سوی مدافع دیکتاتوری روسیه. از سوی دیگر «مدافع حکومت غاصب اسرائیل» و مخالف حرکت حق طلبانه فلسطین ... و در قلمرو فکری در یک سرگشتگی مستمر. بزرگان فلسفه، ترجمه فریدون بدره‌ای ٣- فیروز شیروانلو در سال ۱۳۱۷ متولد. دروس خود را در تهران آغاز و برای ادامه ی تحصیل به انگلیس رفت و در رشته جامعه شناسی فارغ التحصیل شد. پس از بازگشت به ایران در مؤسسه فرانکین مشغول شد. و سپس کارش را در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان ادامه داد شیروانلو مدتی عضو فرهنگسرای نیاوران بود. کار ترجمه و نگارش را در کنار کار اجرائی ادامه داد. و با مجله تماشا همکاری می‌نمود. شیروانلو در سال ۱۳۶۷ درگذشت. ۴- پرویز نیکخواه عضو کنفدراسیون جهانی دانشجویان و کمونیست هوادار چین (مائوئیست) بود. وی در سال ۱۳۴۴ به اتهام دروغ و خلاف واقع همدستی با شهید رضا شمس آبادی مأمور ترور محمدرضا پهلوی، بازداشت شد و در دادگاه نظامی فرمایشی به ده سال زندان محکوم گردید. او در آغاز سال ۱۳۴۹ پس از دو سال زندان انفرادی در بروجرد، یکباره تغییر موضع داد و به قول خودش، دریافت که شاه انقلاب کرده است. از این رو ندامت نامه‌ای به شاه نوشت و تقاضای عفو کرد و شاه نیز او را بخشید. پرویز نیکخواه، سپس به عنوان یکی از‌ایدئولوگ‌های رژیم در کنار رضا قطبی و محمود جعفریان (دو کمونیست سابق و اکنون مهره‌های سرسپرده شاه) در رادیو و تلویزیون به نوشتن تفسیر و مقاله در توجیه اقدامات شاه پرداخت. او آنچنان دفاع از رژیم از خود نشان داد که محمدرضا از او تجلیل کرد و در مصاحبه با‌امیر طاهری سردبیر کیهان در سال ۵۶ از پرویز نیکخواه به عنوان «جوانکی که تفسیرهایش خوب است!» یاد نمود. نیکخواه پس از پیروزی انقلاب اسلامی دستگیر شد و دادگاه انقلاب اسلامی به جرم خیانت به ملت ایران و اقدام در جهت تثبیت رژیم طاغوت به اعدام محکوم کرد. لازم به توضیح است که رضا شمس آبادی جوان روستایی و محرومی که در روز ۲۱ فروردین ماه ۱۳۴۴ قصد داشت محمدرضا را با شلیک گلولهای آتشین به جهنم بفرستد، فردی نبود که به طور کلی و اصولی با پرویز نیکخواه و دار و دسته مائوئیست او رابطه و ارتباطی داشته باشد. او سرباز وظیفه ساده و بی‌آلایشی بود که طعم تلخ فقر و محرومیت را سالها در کنار پدر رعیت و مادر قالی بافش در دهکده دورافتاده‌ای در قلب کویر سوزان نمک، (روستای شمس آباد از توابع کاشان) چشیده بود و قلبی مالامال از خشم و کینه نسبت به عاملان دربدری و نداری و محرومیت خانواده فقیرش داشت و هنگامی که شاه را، کاخ مرمر را با کبکبه و دبدبه اش، با کلبه خشت و گلی و سیاه شده از دود خانواده اش، مقایسه می‌کرد خونش به جوش می‌آمد. او زندگی شاهانه‌اما بی‌بند و بار و پر از فساد شاه و خاندانش را از نزدیک می‌دید و به یاد می‌آورد که مادر پیرش مجبور است برای تهیه کوزه آبی فاصله سه کیلومتری روستا تا چاهی را که‌اندکی آب شیرین در قلب کویر داشت با پای برهنه بپیماید.... و چه بسا که او سر بی‌شام بر بالین نهاده و از این که دل پدر و مادر را به درد نیاورد سکوت کرده بود. رضا، با همه این عقده‌ها که بر دل داشت ماشه را کشید، اما پیش از آن که توفیق یابد به دست مزدوران شاه به شهادت رسید. با این اوصاف، رضا کسی نبود که فریب کسانی را بخورد که برای فرار از مرگ بر دست و پای طاغوت بوسه زدند و بر آستانش زانو زدند و همچون عجوزه‌ها اشک ریختند. رضا، مسلمان بود و وابستگی‌اش به از خدا بریدگانی چون نیکخواه، منصوری و کامرانی یک دروغ ساخته شده بیش نبود.

منبع:

کتاب چپ در ایران به روایت اسناد ساواک / کنفدراسیون دانشجویان ایرانی در اروپا صفحه 256



صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.