تاریخ سند: 10 اردیبهشت 1357
درباره : پخش اعلامیه در مورد کانون نویسندگان
متن سند:
شماره : 491 /332
از : اداره سوم عملیات و بررسی 332
به : ریاست اداره یکم عملیات و بررسی 312
اخیرا سازمان دانشجویان منحرف ایرانی
مقیم فلورانس اعلامیه ای تحت عنوان «به
دفاع از کانون نویسندگان ایران بپاخیزیم»
چاپ و در محافل دانشجوئی پخش نموده
است.
فتوکپی اعلامیه جهت استحضار ارسال
می گردد.
رئیس اداره سوم عملیات و بررسی ـ آریائی
از طرف صادقیان
گیرنده :
ریاست اداره چهارم عملیات و بررسی 347 جهت استحضار و هرگونه بهره برداری.
موضوعی 122117 بایگانی شود علی روحانی 21 /2 /37
به دفاع از کانون نویسندگان
ایران بپاخیزیم
در نشریه خبری به اصطلاح سازمان جوانان و
دانشجویان دمکرات ایران سال سوم شماره
122 می خوانیم :
دوشنبه 30 ژانویه از سوی سازمان ما نشستی
برای شنیدن نوار «شب تاریخی» تحصن در
دانشگاه صنعتی و ابراز همبستگی با پیکار
مردم میهن مان با شرکت ایرانیان مبارز و
علاقمند مقیم برلن غربی در دانشگاه فنی این
شهر برگزار شد.
ماجرای تحصن چندین هزار
نفری مردم با شرکت نمایندگان اقشار مختلف
و شور انقلابی آنان، با طنین بانگ رسایشان،
برای شرکت کنندگان در نشست زنده شد و در
پایان قطعنامه ای برای آزادی پنج هنرمند مردمی که هم اکنون در بند شکنجه دشمن اند و
پشتیبانی از دانشجویان مبارز دانشگاههای ایران و «کانون نویسندگان ایران» به اتفاق آراء
بتوصیب رسید.
»
چنانکه از نقل و قول بالا مشاهده می شود کمیته مرکزی برای «پشتیبانی» از کانون نویسندگان
ایران نشستی برگزار نموده و قطعنامه ای تصویب کرده است تا به اصطلاح خود از جنبشهای
انقلابی و مترقی از جمله کانون نویسندگان ایران به «دفاع» برخیزد.
چرا کمیته مرکزی از کانون نویسندگان ایران «دفاع» می کند؟
در اوضاع کنونی که کمیته مرکزی تلاش می کند تا جبهه «ضد دیکتاتوری» خود را در بین
توده های خلق جا بیاندازد، مجبور به دفاع عوامفریبانه از کلیه جنبشهای توده ای در ایران
می باشد و کانون نویسندگان ایران یکی از آنها بشمار می رود.
هدف عمده جبهه «ضد دیکتاتوری» کمیته مرکزی بسیج طبقات ارتجاعی حاکم علیه شاه و
وحدت با آنان برای بدست آوردن قدرت سیاسی ایران می باشد.
رشد جنبشهای توده ای در
ایران و سرتاسری شدن این جنبشها کمیته را بر آن می دارد که جبهه «ضد دیکتاتوری» خود را
گذشته از وحدت با مرتجعین به دفاع قلابی و
پوشالی از جنبشهای توده ای بکار اندازد، تا
بدین وسیله بتواند از نیروی لایزال توده های
خلق در حرکات مترقی و انقلابی آنها، که در
زیر ترور و اختناق و استثمار رژیم و طبقات
ارتجاعی حاکم هستند، استفاده و بهره گیری
نمایند.
در این رابطه کمیته کوشش می کند در
درجه اول از مبارزات درخشان کانون
نویسندگان ایران استفاده نماید بدین ترتیب
که کانون نویسندگان ایران طی یک پروسه
طولانی توانست با تبلیغ فرهنگ مردمی و
اشعار مترقی به بسیج مردم کمر همت ببندد،
و رژیم فاشیستی محمد رضا شاه را به عقب
نشاند و برای خود فضائی بدست آورد که در
سطح علنی و توده ای به مبارزات خود ادامه
داده و گسترش یابد.
این حرکت مترقی که رژیم شاه را به عقب نشانده است سنگری دیگر در
جبهه خلق برای تهاجم به ارتجاع محمد رضا شاه باز نموده است.
و همزمان این فرصتی است
مناسب برای کمیته مرکزی این دشمن خلق که خود را پشت چنین سنگری قرار داده و از مبارزه
مردم علیه رژیم شاه به نفع خود و اربابش بهره گیری نماید.
زیرا که کمیته مرکزی بعد از حاد
شدن تضادش با رژیم بر سر بدست گرفتن قدرت سیاسی و علم کردن تز جبهه «ضد دیکتاتوری»
مجبور است در هر سنگری که خلقهای ایران علیه رژیم بدست می آورند، نفوذ کرده و از تضاد
آشتی ناپذیر مردم ایران با رژیم میهن فروش و جنایتکار شاه برای رسیدن به هدف ضد مردمی
خود استفاده نماید.
در این اوضاع مناسب و عالی که جبنشهای توده ای رو به رشد هستند،
کمیته سعی می نماید که انگل وار خود را به بدنه تنومند این جنبشها بچسباند و از نیرو و توان آن
تغذیه کرده و خود را بانی و حامی این جنبشهای توده ای در بین مردم جا زده و تلاش
مذبوحانه ای در نفوذ و بدست آوردن رهبری این جنبشها می نماید.
این یک تاکتیک کهنه شده و زنگ زده ارتجاعیون است که تاریخ مبارزاتی ایران در عمر هشتاد
ساله خود بارها و بارها شاهد آن بوده است.
در درجه دوم کمیته مرکزی با برافراشتن علم
«دفاع» از کانون نویسندگان ایران سعی می کند
از منفرد شدنش در بین توده های خلق و
حفظ پوشش چهره اش برای بروز ندادن
ماهیت اصلی اش جلوگیری نماید.
چه فرار کمیته مرکزی از صحنه اصلی مبارزه
در زمان کودتای ننگین 28 مرداد1 سال
1332 و رها نمودن توده های خلق در مقابل
ارتش مزدور رژیم، چه تبدیل شدن کمیته به
عامل ابرقدرت شوروی و تعریف و تمجید از
میهن فروشی شاه راجع به قراردادهای منعقد
شده با ابرقدرت شوروی، چه حملات ضد
مردمی این دارودسته به جنبشهای مترقی و
انقلابی خلقهای ایران، ارتجاعی خواندن قیام
15 خرداد سال 1342، چه حمله به سازمان
چریکهای فدائی خلق، حمله به روحانیت مترقی، حمله به کنفدراسیون جهانی و آن را «شبکه
سازمان امنیت» خواندن «همه و همه برای او دیگر آبروئی نگذارده و مشتش را در مقابل
توده های وطن باز نموده است.
کمیته با «دفاع» از کانون نویسندگان ایران و استفاده از نام
هنرمندان، شعرا و نویسندگان و مبارزات آنها خیال کسب آبروی از دست رفته و فریب توده های
مردم را در سر میپروراند کمیته مرکزی با دفاع از این کانون خود را مقابل توده های خلق مدافع
یک حرکت مترقی جاه زد تا شاید مردم ایران فریب او را خورده، او را مدافع حرکتهای مترقی و
انقلابی علیه رژیم شاه بدانند.
بطور مثال در موقعی که هنرمند، شاعر و نویسنده انقلابی رفیق
شهید خسرو گلسرخی در بیدادگاه رژیم مانند سرو ایستاده و سرخم نکرد و برای پاسداری از
منافع خلق ایستاده جان داد، این دارودسته خائن پرجم «دفاع» از این هنرمند انقلابی را اینگونه
علم نمودند که :
فرنج مستعمل نخ نمای امریکائی، که سه فصل از سال از تن او بیرون نمی آمد، در هماهنگی با
پیراهن مخملی سیاهی که نزدیک به نیمی از سال او را همراهی می کرد، اگر چه فقر پنهان او را
افشاء می کردند، در عوض به او حالت بی نیازی و برازندگی یک انقلابی را می دادند که در زندگی
متلاطمش جائی برای ظاهر آرائی و زمانی
برای نگریستن در آینه وجود ندارد.
(دنیا
شماره 4 تیرماه 1354) (تاکید از ماست).
و در همین شماره نشریه دنیا اینگونه نوشتند
که :
«اگر در این دم سیگاری لای انگشتانش بود، با
نفسهای بلند آن را می مکید و دودش را تا
اعماق ریه اش می فرستاد.
»
اصولاً این دارودسته خائن قادر به دفاع از
رفیق شهید خسرو گلسرخی نمی باشد.
چون
اندیشه و ایده این رفیق، تبلیغ انقلاب
قهرآمیز توسط توده های خلق برای بدست
آوردن حکومت خلق می بود.
این ایده با
ماهیت این دارودسته تضادی آشتی ناپذیر
داشته و راهی را جز دفاع از «فرنج مستعمل
امریکائی» یا مکیدن سیگار و فرستادن دودش در اعماق ریه باقی نمی گذارد.
کارنامه سیاه و ننگین این دارودسته که در بالا به اختصار آمد با این عوامفریبی ها پاک شدنی
نیست کمیته مرکزی با چنین برنامه های ضد مردمی نه تنها جلوگیری از انفرادش در بین
توده های مردم نمی تواند بکند بلکه باعث افشاء هر چه بیشتر ماهیت او می گردد.
برای شناخت بیشتر از ماهیت «دفاع» کمیته مرکزی از کانون نویسندگان ایران نظری به
چگونگی این «دفاع» و شیوه ضد مردمی آن بسیار لازم ضروری می باشد.
همانطور که در بالا
آوردیم هدف کمیته از به اصطلاح دفاع از جنبشهای توده ای فقط نفوذ در جنبشهای خلق و
جلوگیری از انفرادش در بین صفوف خلق نمی باشد، بلکه او قصد گرفتن رهبری این جنبشهای
توده ای را در سر میپروراند، که شیوه های «دفاع» او گویای بسیار خوبی برای برنامه های او
می باشند.
کمیته مرکزی برای گرفتن رهبری این جنبشها شیوه های زیرین را تا به حال اتخاذ
کرده که در مورد تبلیغ او از کانون نویسندگان ایران هم تا جایی که در ورق پاره های خود نوشته
است، صادق می باشد.
کمیته مرکزی گذشته از اینکه از حرکت مترقی یک جنبش «دفاع»
می کند و این ماسک را به چهره می زند، ولی این سیاست اصلی او را تشکیل نمی دهد.
بلکه
تمرکز «دفاع» خود را بر روی یک بخش یا افرادی از جنبش متمرکز می کند.
بطوریکه در هر
نوشته خود این بخش و یا این افراد را طوری برجسته می کند که توجه همگان را به آن جلب
نماید.
و این حرکت را طوری به جلو می برد که گویا حرکت کل جنبش فقط و فقط از این بخش یا
افراد سرچشمه گرفته و ناشی شده است.
و ضامن پایداری و پیروزی جنبش را فقط در این بخش
و یا از این افراد جلوه می دهد.
اینگونه شیوه «دفاع» گذشته از اینکه تخم نفاق افکنی و پراکندگی را
در جنبش می افشاند، هدف مذبوحانه دیگری را در بردارد.
این هدف چیست؟ کمیته بدین گونه می خواهد اظهار نماید که بخش و یا افرادی از جنبش که او
آنها را برجسته نشان می دهد.
مواضع و یا خط مشی کمیته مرکزی را دارا می باشند.
بارها و بارها
دیده شده است که کمیته مرکزی عمدا از بخشی و یا افرادی از جنبش به «دفاع» برخواسته یا
عوامفریبانه در مقابل توده های خلق این بخش و یا افراد را بخود نسبت دهد.
تا بدین وسیله
افکار مردم را در تمیز دادن صف خلق و ضد خلق مخدوش کرده و به نفع خود بهره گیرد.
بدین
گونه که بخشهای دیگر جنبش بر علیه این بخش و یا افرادی که کمیته آنها را بخود منصوب
نموده موضعگیری نمایند تا نیرو و توان جنبش را که باید علیه منفرد کردن دشمنان خلق بکار
گرفته شود، علیه این جنبش و یا افراد بکار افتاده و به هرز رود.
برای خنثی نمودن این تاکتیک
ضد مردمی باید هوشیاری لازم را به خرج داد و در دام این مرتجعین نیافتاد.
زیرا اگر بنادرست و
بدون تحقیق و بررسی کامل این امر صورت گیرد به تقویت جبهه دشمن می انجامد و این هدف
مذبوحانه ای است که کمیته تعقیب می کند.
بطور مثال هدفی را که نشریه دنیا شماره 4 سال
1354 تعقیب می کند، این است که خسرو گلسرخی با یک «توده ای جوان» (منظور نویسنده
یکی از افراد حزب توده ایران است) آشنا شده و طی پروسه ای رفیق شهید خسرو گلسرخی
«توده ای» شده است و بدین ترتیب چنانکه مشاهده می شود این مرتدین خسرو گلسرخی را
بخود نسبت دادند.
برای روشن شدن بهتر چند نقل و قول می آوریم :
«و در یکی از اینگونه بحثها بود که با یک عده ای جوان ـ یا به قول خسرو توده ای نسل جدید آشنا
شد.
این آشنائی طوفانهای فکری شدیدی در پی داشت.
اولین برخوردها دوئل عقیده و مرام
بود.
» (دنیا شماره 4 تیرماه 1354).
در این مقاله بعد از دادن مشخصات مختلف از چگونگی زندگی رفیق شهید خسرو گلسرخی و
آشنا شدنش با توده ای جوان نویسنده این مقاله نتیجه گیری می کند که رفیق خسرو گلسرخی
«یک پرسنده محتاط و شکاک» این «توده ای جوان» می گردد.
و بعد هم از نظرات چریکی رفیق
شهید خسرو گلسرخی دست کشیده و بزعم این مرتدین او به یک «توده ای» تبدیل می شود.
ولی بر همگان روشن است که این تاکتیک کمیته مرکزی و این سیاست ضد مردمی هیچگونه
ثمره ای برای او ببار نیاورد که هیچ، بلکه کینه مردم را نسبت باین خائنین که بدین گونه
لاشخوروار خواهان استفاده از شهدای خلق و نام و نشان پاک و مبارزه جویانه آنها است، بیشتر
کرد.
کمیته مرکزی بعد از «دفاع» و مجزا کردن یک جنبش : برجسته نمودن بخشی و یا افرادی از آن
جنبش و منصوب نمودن این بخش و یا این افراد بخود، شیوه انشعاب را پایه می گذارد.
سیاستی
که برای کنفدراسیون جهانی با طرح پلاتفرم انشعاب خود به جلو برد و یا سیاستی که درباره
چریکهای فدائی خلق : دادن اعلامیه ای که در سازمان چریکهای فدائی خلق «انشعاب» رخ داده
و «انشعاب» مذکور به نفع کمیته مرکزی بوده است، عملی نمود.
کمیته با هر انشعابی که در کنفدراسیون جهانی رخ می داد.
سرود شادی و مسرت خویش را
می نواخت و به «دفاع» از انشعابگران علیه بخش ضد انشعاب برمی خواست.
و اظهار می داشت که
این بخش هم سر عقل آمده و از کنفدراسیون جهانی انشعاب کرده و نصیحتهای این خائنین را
گوش داده است ولی در آخر تمام دانشجویان متشکل در جنبش خارج از تصور دیدند که
هیچگونه بهره ای نگرفته و کمیته خود کوس رسوائی خویش را پرصداتر از همیشه نواخت.
کمیته خیال داشت که بعد از کلیه تلاشهای مذبوحانه بتواند رهبری جنبش دانشجوئی را در
دست گیرد.
ولی با مبارزات دانشجویان آگاه و مترقی به کسب چنین آرزوی پلیدی موفق نگردید.
همینطور هم در مورد کانون نویسندگان ایران، اگر هزارها سیاست و تاکتیک و کوششهای
مذبوحانه تر دیگری بنماید، باز هم نمی تواند با بکار گرفتن چنین شیوه هائی منافع جنبش بحق
مردم را در چارچوبه منافع اربابش یعنی ابرقدرت شوروی محدود کند و رهبری آنرا در دست
گیرد.
شیوه کمیته مرکزی یعنی «دفاع» از جنبشهای حق طلبانه مترقی و انقلابی، برجسته کردن
بخشی و یا افرادی از این جنبشها، تفکیک و مجزا نمودن آنها، انشعاب و تفرقه افکنی و بالاخره
کسب رهبری این جنبشها برای مردم ما امری است شناخته شده و این دارودسته و رسواکاری از
پیش نخواهد برد، و آبروی از دست رفته را برای آنان ببار نخواهد آورد.
خلقهای ایران و سنگرهای مختلف جنبش مملو از تجربه های تلخ و شیرین است و امروزه
جنبش ما با کوله باری پر از تجربه به جلو می رود و با هوشیاری انقلابی سیاست کمیته مرکزی
خائن را در هم خواهد شکست.
کمیسیون فرهنگی اتحادیه فلورانس
توضیحات سند:
1ـ پیروزی کودتای 28 مرداد 1332 (19 اوت 1953) و بازگرداندن محمدرضا شاه از رُم به ایران، سرآغاز ظهور رژیم
استبدادی برای اجرای مقاصد سیاسی و اقتصادی ایالات متحده امریکا و متحدین غربی او بود؛ و انجام این امر، ابتدا به
عهده فضل اللّه زاهدی (که پس از کودتا سپهبد شد) نخست وزیر منتخب امریکا و انگلیس واگذار گردید، زیرا شایستگی
و صلاحیت محمدرضا شاه پس از کودتای 25 مرداد و فرار شتابزده اش به بغداد و سپس به رُم، مورد تردید لندن و
واشنگتن قرار گرفته بود.
اسامی اعضای کابینه و کابینه ترمیم شده فضل اللّه زاهدی بدین شرح بود: وزیر دادگستری: جمال الدین اخوی، دکتر
فخرالدین شادمان - وزیر جنگ: سرلشکر عبداللّه هدایت - وزیر دارائی: دکتر علی امینی - کفیل وزارت فرهنگ: رضا
جعفری - وزیر راه: غلامعلی میکده، سرلشکر عباس گرزن - وزیر اقتصاد ملی: دکتر علی اصغر پورهمایون، دکتر
فخرالدین شادمان - وزیر کشاورزی: احمد حسین عدل- وزیر کار: ابوالقاسم پناهی، مسعود ملکی - وزیر خارجه:
عبداللّه انتظام ـ وزرای مشاور: محمد نمازی، علی اصغر حکمت، امیر حسین ایلخان بختیار، دکتر محمد سجادی؛
معاونان اداری: غلامرضا فولادوند، موسی سرابندی .
وزارت کشور را خود نخست وزیر به عهده داشت و سرتیپ محمدحسن جهانبانی به معاونت وزارت کشور اشتغال
داشت.
(نجاتی - سرهنگ غلامرضا تاریخ سیاسی بیست وپنج ساله ایران)
منبع:
کتاب
کانون نویسندگان ایران به روایت اسناد ساواک صفحه 420