صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

موضوع : جبهه ملی

تاریخ سند: 25 مرداد 1344


موضوع : جبهه ملی


متن سند:

شماره : 12730 /20 الف ساعت 0830 روز یکشنبه 24 /5 /44 جلسه حوزه جبهه ملی با حضور آقایان محمد شانه چی.
ابوالفضل قاسمی.
موسی شیخ زادگان.
مهندس هاشم صباغیان و حاج علی آقاصدری در منزل برادر خانم شانه چی واقع در سه راه سیروس جنب مسجد تشکیل گردید ابتدا درباره اعلامیه (ج ا.
م ا) جبهه آزادیبخش ملی ایران صحبت شد آقای شانه چی که اعلامیه اخیر این جمعیت را خوانده بود از آن تعریف کرد.
سپس آقای مهندس صباغیان اظهار نمود خوب چیز می نویسند.
تشکیلات منظمی برای پخش دارند من هم اعلامیه چهلم شهدای آنها را که برای بخارائی و غیره بود خواندم معلوم است افراد واردی در میان آنها است آنگاه درباره دستور جلسه قبل سه نفر کادر رهبری جبهه صحبت شد درباره شیخ حسین لنکرانی صحبت پیش آمد مهندس صباغیان گفت با او خیلی موافق نیستم.
شیخ زادگان گفت من او را از نزدیک می شناسم مرد مبارز و مؤمنی است.
در این وقت درباره افراد غیر آخوند صحبت ادامه پیدا کرد شخصیت آقایان دکتر کریم سنجابی احمد صدر حاج سید جوادی دادستان سابق مطرح شد با آشنائی که افراد با آنها داشتند بنا شد مهندس صباغیان با صدر حاج سید جوادی ـ قاسمی ـ شانه چی و شاه حسینی متفقا با دکتر سنجابی1 صحبت کنند و برای مصلحت و مشورت آقایان شانه چی و شاه حسینی آیت الله میلانی2 را ملاقات و او را در جریان کار خود قرار دهند.
بعد پیرامون جبهه آزادیبخش ملی ایران (ج ا.
م ا) صحبت شد شانه چی گفت به نظر من خوبست اینها را بشناسیم شاید بتوانیم با آنها کار کنیم چه آنها الان شروع بکار کرده اند احتیاج بوجود ما دارند.
حاج علی آقا صدر گفت نه آقا.
موضوع انحراف پیدا کرد بنا نبود ما با آنها کار کنیم آنها کی هستند باید شناخت آنوقت پیشنهاد همکاری کرد.
قاسمی گفت ما جلساتی با هم نشسته درباره هدف و تاکتیک و روش صحبت کرده ایم می دانیم چه می خواهیم بنابراین نباید صحبت را منحرف کرد شناسائی و تماس با آنها لازم است بعد باید درباره آنها تصمیم بگیریم.
مهندس صباغیان نیز این نظر را تأیید کرد و قرار شد در این باره تحقیق شود.
موسی شیخ زادگان گفت مثل اینکه از رفقای خیلی نزدیک ما هم کسی با آنها باشد چون من قلم اعلامیه ها را قلم آشنا می دانم.
مهندس صباغیان گفت مثلا چه کسی؟ نمی شود گفت؟ شیخ زادگان در پاسخ اظهار داشت به نظر من دکتر حبیب اللّه پیمان3 این اعلامیه ها را می نویسد.
سپس درباره شخصیت ها و افراد جبهه صحبت شد که در مورد آغاز این فعالیت با آنها نیز ملاقات و مذاکره شود با این نظر موافقت شد.
در پایان بحث درباره جبهه سوم به میان آمد عقیده عمومی بر این بود کار آنها پیشرفت نخواهد کرد و شانه چی گفت حیف آقای شاه حسینی غیبت کرده است ایشان در این مورد اطلاعاتی دارد ضمنا گویا در جبهه هم به فکر کارهائی افتاده اند و دکتر صدیقی4 و دکتر سنجابی مشغول کارهائی هستند.
این جلسه در ساعت 1230 پایان پذیرفت.
رونوشت برابر اصل است اصل در پرونده ک ـ 1050

توضیحات سند:

1ـ کریم سنجابی فرزند قاسم سنجابی (سردار ناصر، رئیس ایل سنجابی) در سال 1283 شمسی در سنجابی از محلات کرمانشاه متولد شد.
تحصیلات ابتدایی را در قصر شیرین و دوره اول متوسطه را در کرمانشاه و دوره دوم متوسطه را در تهران و دوره لیسانس را در مدرسه عالی حقوق گذارند.
وی در سال 1307 جزو اولین گروه محصلین اعزامی به فرانسه رفت و در آنجا مجددا دوره لیسانس حقوق را در دانشگاه نانسی و دوره دکترای حقوق را در دانشگاه پاریس گذارند و رساله خود را راجع به کشاورزی و روستاییان و مالکیت ارضی در ایران به زبان فرانسه در سال 1313 گذارند و در همان سال به ایران بازگشت.
سنجابی مشاغلی را در اداره کل اوقاف، وزارت فرهنگ و وزارت دارای به عهده داشت و در عین حال ابتدا دانشیار و سپس استاد دانشکده حقوق دانشگاه تهران شد.
در سال 1322 به سمت رئیس دانشکده حقوق برگزیده شد.
و در سال 1325 جزو هیأتی بود که اولین برنامه هفت ساله صنعتی ایران را تدوین کرد.
در سال 1330 در کابینه مصدق وزیر فرهنگ بود، امّا برای شرکت در انتخابات دوره هفدهم از این سمت استعفا داد.
وی در سفرهای مصدق به شورای امنیت سازمان ملل و دیوان داوری لاهه با وی بود و در لاهه به عنوان قاضی اختصاصی ایران در دادگاه شرکت کرد.
در آغاز انقلاب به پاریس رفت و در نوفل لوشاتو به دیدار حضرت امام (ره) رفت و با اعلام موافقت با مواضع امام، با حرکت انقلاب اسلامی همگام گشت و در کابینه بازرگان مدتی کوتاه سمت وزارت امور خارجه را داشت.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی جبهه ملی در یک موضع گیری سیاسی به مقابله با جمهوری اسلامی پرداخت و اعلام کرد که حکومت اسلامی به بن بست رسیده است.
حضرت امام (ره) با مرتد دانستن افرادی که چنین بیانی دارند، باعث برچیده شدن این گروه از کشور شد و سنجابی از ایران گریخت.
وی نهایتا در اول تیر ماه سال 1374 در سن 90 سالگی در گذشت.
2ـ آیت الله العظمی حاج سید محمدهادی میلانی، به روایت اسناد ساواک، 3 جلد، 1380 3ـ پیمان، حبیب اللّه فرزند حسن، متولّد 1314 شیراز می باشد.
مشارالیه، در حالی که 16 سال بیشتر نداشت و در دبیرستان سلطانی شیراز به تحصیل مشغول بود، به حزب مردم ایران پیوست و در تشکیلات دانش آموزی آن حزب، به فعّالیت پرداخت.
وی، عضویّت در حزب ایران نوین، جمعیّت آزادی و نهضت مقاومت ملّی و...
را نیز، تجربه کرده است.
حبیب اللّه پیمان ـ که با نام مستعار «پایدار» نیز، شناخته می گردد (برخی از نوشته های خویش را به این نام امضا می کرد.) یک سال پس از کودتای 28 مرداد سال 1332، از شیراز به تهران آمد و در حالی که در رشته دندانپزشکی دانشگاه تهران تحصیل می کرد، در سال 1343، با همکاری برخی از افراد جبهه ملّی، مبادرت به تشکیل سازمانی تحت عنوان «جنبش آزادیبخش ایران، جاما» نمود و در سال 1344، به همراه تعدادی از عناصر وابسته، دستگیر و به دو سال حبس محکوم شد.
پیمان، در سال 1345، با ارسال عریضه هائی برای شاه، رؤسای دادرسی ارتش و ساواک، درخواست عفو و بخشودگی نمود که مورد موافقت قرار گرفت و از زندان آزاد شد.
دکتر حبیب اللّه پیمان، تا سال 1356، در سکوت به سر برد.
ولی با شروع حرکتهای گسترده انقلابی مردم به رهبری روحانیّت، او نیز، ضمن مسافرت به بعضی نقاط، سخنرانیهایی در انتقاد از رژیم شاه، ایراد کرد و ذیل اعلامیّه های «کمیته ایرانی دفاع از آزادی حقوق بشر» را نیز، امضا می کرد.
پیمان را در سال 1357 (نوزدهم شهریور)، فرمانداری نظامی دستگیر کرد ولی پس از مدّت کوتاهی، از زندان آزاد شد و در تاریخ 8 /10 /1357، کشور را به قصد ایتالیا ترک کرد.
دکتر پیمان ـ که در سال 1357، با درجه دکترای دندانپزشکی، کارمند انستیتو بهداشتی دانشگاه تهران بود ـ پیش از پیروزی انقلاب اسلامی، جنبش مسلمانان مبارز را بنیاد نهاد و با رویکردی التقاطی به معارف اسلامی، خود را مدافع انقلاب اسلامی و رهبری امام خمینی قلمداد نمود.
مواضع متّضاد وی، باعث تشکیک گردید.
در سال 1360، به عنوان ضعف مبانی ایدئولوژیکی، جنبش را تعطیل نمود.
دکتر پیمان در طی سال های گذشته مواضع نادرستی نسبت به انقلاب اسلامی و نظام جمهوری اسلامی در پیش گرفت.
4ـ دکتر صدیقی در آذرماه 1284 ه ش در تهران متولد شد.
تحصیلات ابتدایی و متوسطه خود را در تهران گذراند و سپس برای ادامه تحصیل جزو دومین گروه دانشجویان اعزامی اروپا به فرانسه رفت.
در سال 1316 به درجه دکتری نایل شد و سپس به ایران بازگشت و با درجه استادی در دانشگاه تهران به تدریس مشغول شد.
وی چندین بار به عنوان نماینده ایران در کنفرانس های بین المللی تعلیم و تربیت یونسکو انتخاب شد.
صدیقی که از اعضای کمیته مرکزی جبهه ملی بود، در سال 1330 در کابینه مصدق به عنوان وزیر پست و تلگراف منصوب شد و پس از مدتی تا سال 1332 وزیر کشور این کابینه بود.
وی با سایر همکاران مصدق در زندان لشگر 2 زرهی تحت نظر قرار گرفت.
غلامحسین صدیق با تأسیس مؤسسه مطالعات و تحقیقات اجتماعی با احسان نراقی همکاری داشت و در ظاهر ریاست افتخاری با وی بود.
در سال 1357 صدیقی کاندیدای نخست وزیری بود که شاهپور بختیار گوی سبقت را از او ربود.
وی سرانجام روز دوشنبه نهم اردیبهشت ماه 1370 فوت کرد و در ابن بابویه به خاک سپرده شد.

منبع:

کتاب شیخ حسین لنکرانی به روایت اسناد ساواک صفحه 76


صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.