صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

موضوع: سخنرانی ناصر مکارم شیرازی در مسجد ارک

تاریخ سند: 9 مهر 1351


موضوع: سخنرانی ناصر مکارم شیرازی در مسجد ارک


متن سند:

به: 312 شماره: 14779 /20 ه‍ 12 از: 20 ه‍ 12 نامبرده بالا از ساعت 2000 روز 29 /6 /51 درباره چگونگی جنگ امام حسین با لشگریان یزید و صلح امام حسن1 با معاویه و شمه‌ای نیز راجع به اخذ پول به وسیله کشیش‌ها از اشخاصی که می‌خواهند توبه بکنند صحبت کرد و سپس چگونگی شفاعت در اسلام را تشریح نمود و در پایان از اشخاصی که همسران خود را برای انجام کار با وضع زننده بیرون می‌فرستند و دیگران جلوی پای آنها ماشین خود را نگه می‌دارند انتقاد کرده و لزوم افزایش مجالس مذهبی را تأکید نمود و به گفتار خود خاتمه داد.
مشارالیه هم‌چنین بعدازظهر روز 5 /7 /51 نیز در محل فوق به منبر رفت و ضمن صحبت راجع به انگیزه خلقت بشر به وسیله خداوند و هم‌چنین شفاعت در دین اسلام به تفصیل سخنرانی کرد و از اشخاصی که در تهران در مورد بی‌اساس بودن شفاعت در اسلام تبلیغ می‌کنند انتقاد نمود و در پایان اظهار داشت من به دعوت عده کثیری از دوستان تصمیم دارم ماه رمضان را در تهران بمانم و در هر موردی که آقایان علاقمند هستند می‌توانند بنویسند و به من بدهند تا من طبق خواسته اکثریت برنامه سخنرانیم را در ماه رمضان تعیین کنم و در همان مورد صحبت نمایم.
نظریه شنبه: نظری ندارد.
نظریه یکشنبه: نظری ندارد.
آمال نظریه سه‌شنبه: نظری ندارد.
سپاهی نظریه چهارشنبه: نظری ندارد.
دایره عملیات 11 /7 /51 در پرونده 75281 بایگانی شود.
11 /7 /51

توضیحات سند:

1ـ امام حسن (ع) در زمان حیات پدر بزرگوار خود یعنی از جنگ صفین و قضیۀ حکمین به این طرف سستی و تزلزل رأی بیشتر مردم کوفه را در جنگ با معاویه به خوبی درک کرده بود و می‌دانست که مردم کوفه از سخت‌گیری علی (ع) در تقسیم بیت‌المال و از رفتار سخت او حتی با خانواده و خویشان خود در مورد اموال عمومی ناراحت هستند و با حسرت طالب معاویه هستند که در بذل بیت‌المال مرزی شرعی و قانونی نمی‌شناسد و اصحاب خود را غرق مال و نعمت می‌کند و بزرگان را که در اطراف علی (ع) هستند با اموال گزاف می‌فریبد و از راه در می‌برد.
عدۀ کسانی که صرفاً اهل تقوی بودند و آرزویی به جز اجرای دقیق احکام الهی نداشتند در میان اصحاب امیر (ع) کم بودند و به تدریج کمتر می‌شدند.
معاویه از سستی و تزلزل یاران علی (ع) جرأت و جسارت بیشتری به دست آورد و اطراف بصره و کوفه را به باد غارت گرفت و هرچند امیرالمؤمنین (ع) اصحاب خود را به جهاد و مقابله با دشمن ترغیب کرد چیزی جز سستی از ایشان ندید.
شهادت حضرت علی (ع) به دست متعصبی قشری که در اثر گرفتاری به تعصب کورکورانه بهترین فرد روی زمین را شهید کرد بر د‌ل‌سردی و نومیدی حسن مجتبی (ع) افزود و او از این که بتواند در چنین محیط آلوده‌ای با سپاهیان منظم و مصمم معاویه بجنگد مأیوس شد.
امام تصمیم خود را گرفت و خلافت را تحت شرایطی به معاویه بازگذاشت.
شرایط صلح را به گونه‌های مختلف نوشته‌اند و مفصلتر از همه روایتی است که صدوق از کتاب‌ الفروق بین‌الاباطیل و الحقوق تألیف محمدبن بحرالشیبانی نقل کرده است و مجلسی در بحارالانوار (10 /101) آورده است.
به موجب این روایت حسن‌بن علی (ع) با معاویه بیعت کرد به این شرط که حسن او را (یعنی معاویه را) امیرالمؤمنین نخواند و پیش او شهادتی ندهد و معاویه شیعۀ علی را تعقیب نکند و ایشان را امان و زنهار دهد و بدی به ایشان نرساند و هر که از ایشان صاحب حقی باشد آن حق را به او بازگرداند و یک میلیون درهم به فرزندان کسانی که در جنگهای صفین و جمل در رکاب علی (ع) کشته شده‌اند از خراج داراب‌گرد بدهد.
ولی معاویه به هیچ یک از این شروط وفا نکرد.
در فصول‌المهمۀ ابن‌الصباغ مالکی صلح‌نامه چنین آمده است: حسن‌بن علی با معاویۀبن ابی‌سفیان صلح کرد به این شرط که ولایت مسلمانان را به او بسپارد و معاویه با مسلمانان به موجب کتاب خدا و سنت رسول عمل کند و معاویه کسی را پس از خود ولی‌عهد نکند و مردم در همه‌جا در امان باشند و اصحاب و شیعۀ علی برجان و مال و زن و فرزند خود در امان باشند و معاویه عهد و میثاق می‌بندد که در نهان و آشکار با حسن و برادرش حسین و اهل بیت رسول بد نیندیشد و کسی از ایشان را در جهان نترساند.
به گفتۀ طبری یکی از شروط امام حسن آن بود که آن‌چه در بیت‌المال کوفه موجود است در اختیار او باشد و این موجودی پنج میلیون درهم بود.
امام حسن (ع) میان گروهها و دسته‌هایی که هواها و آمال و اهداف گوناگونی داشتند گرفتار شده بود و نمی‌توانست با وسایلی که منطبق بر امر دین و احکام الهی باشد همۀ این گروهها را راضی سازد و متوجه شد که در برابر کسی قرار دارد که در رسیدن به اهداف خود از هیچ وسیله و واسطه‌ای ابا ندارد و او از این راه مسلماً بر او غلبه خواهد کرد و اگر این غلبه در اثر جنگ باشد نتیجۀ آن برای او و خانواده‌اش و اصحاب و شیعیان بسیار گران تمام خواهد شد و به همین جهت تصمیم به مصالحه گرفت.
بنا بر روایت ابوالفرج در مقاتل‌الطالبین، معاویه، عبیدالله‌بن عباس را که امام او را در مقدمۀ لشکر فرستاده بود با یک میلیون درهم بفریفت و او شبانه سپاه خود را ترک کرد و داخل سپاه معاویه شد در این میان معاویه دو تن از اصحاب خود را پیش امام فرستاد و او را دعوت به آشتی کرد و شرایطی در برابر صرف‌نظر کردن امام از خلافت به او وعده داد که از جمله آن بود که به شیعیان علی‌ آزاری نرساند و از علی (ع) جز به نیکی یاد نکند با شرایطی که خود امام برای این کار پیشنهاد کند.
آن دسته از یاران امام که وفادار بودند از موافقت امام ناراضی بودند و او را ملامت می‌کردند و از این واقعه که پیش آمده بود گریه می‌کردند و حتی یک تن از اصحابش او را «مذل‌المؤمنین» (خوارکنندۀ مؤمنان) خواند.
می‌گویند معاویه پس از موافقت امام روی به کوفه نهاد و در نخیله خطبه‌ای برای مردم کوفه ایراد کرد و گفت: «من با شما جنگ نکردم که نماز بخوانید و روزه بگیرید و حج کنید و زکات بدهید.
این کارها را شما می‌کردید من با شما برای آن جنگیدم که بر شما حکومت کنم وخداوند این را با آن‌که شما نمی‌خواستید به من عطا فرمود و هرچه به حسن‌بن علی داده‌ام (یعنی وعده کرده‌ام) زیر این دو پایم می‌گذارم و به آن وفا نمی‌کنم».
معاویه مسلماً به شروطی که امام کرده بود وفا نکرد و مهمتر از همه ناسزا گفتن به حضرت امیر (ع) و تعقیب دوستان آن حضرت از جمله قتل حجربن عدی بود.
به هر حال امام حسن (ع) خلافت را به معاویه بازگذاشت و خود به مدینه مراجعت فرمود.
بنا به گفتۀ ابوالفرج اصفهانی معاویه می‌خواست برای فرزند خود یزیدبن معاویه بیعت بگیرد و با وجود امام حسن (ع) و سعدبن ابی وقاص جرأت چنین کاری نداشت تا آن‌که هر دو را مسموم ساخت و پس از آن برای بیعت گرفتن به یزید آماده گردید.
معاویه امام حسن (ع) را از راه زن ایشان که دختر اشعت‌بن قیس کندی به نام جعده بود مسموم ساخت و آن زن را بفریفت که در صورت مسموم ساختن امام او را به پسرش یزید به زنی بدهد و صد هزار درهم برای او فرستاد.
اما معاویه پس از مسموم شدن امام و شهادتش به شرط ازدواج او با یزید وفا نکرد و گفت می‌ترسم با پسر من هم کاری را بکند که با پسر رسول‌ خدا (ص) کرد.
او را می‌خواستند بنا به وصیتش در جوار جدش دفن کنند ولی مروان‌بن‌الحکم نگذاشت و می‌گویند عایشه نیز مخالفت کرد.
امام در ساعات واپسین عمر با این‌که ظن قوی داشت که به دست همسرش جعده مسموم شده است نگذاشت او را قصاص کنند و عذاب وجدان را که با خلف وعدۀ معاویه توأم می‌شد و تا آخر عمر سرافکنده‌اش می‌داشت برای جعده کافی دانست.
برای امام حسن (ع) پانزده فرزند پسر و دختر از مادران مختلف شمرده‌اند اما نسل آن حضرت فقط از دو فرزند ذکور او مانده است، یکی حسن‌بن حسن معروف به حسن‌مثنی و دیگری زیدبن‌الحسن.
(دایرۀ‌المعارف تشیع، جلد دوم، صفحه 346 تا 349، چاپ اول سال 1368)

منبع:

کتاب پایگاه‌های انقلاب اسلامی، مسجد ارک تهران به روایت اسناد ساواک صفحه 464

صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.