صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

موضوع: وصول 1800 کشف 1840 کاشف 444

تاریخ سند: 28 شهریور 1350


موضوع: وصول 1800 کشف 1840 کاشف 444


متن سند:

از: شیراز تاریخ:28 /6 /1350
به: کل سوم 322 شماره: 12278/ ﻫ
موضوع: وصول 1800 کشف 1840 کاشف 444

ساعت 00: 17ـ27 /6 /50 عده‌ای از وزراء از جمله آقایان اسداله علم، پهلبد1، مهندس ستوده، ولیان، مهندس روحانی، کورس، آموزگار، محمدسام2، وحیدی رهنما، شاهقلی، شالچیان3 و همچنین تیمسار اویسی4 و خاتم فرماندهی نیروی هوائی به شیراز وارد شدند.
7/ ﻫ ـ خبر صحت دارد. لحسائی
روی پرونده 86486 بایگانی شود. 29 /6 /50

توضیحات سند:

1. مهرداد پهلبد، فرزند نصرالله در سال 1296 ﻫ ش در تهران به دنیا آمد، تحصیلات متوسطه را در تهران گذراند، سپس به دانشکده‌ی فنی تهران راه یافت و در رشته‌ی راه و ساختمان تحصیل کرد و بعد از آن به فرانسه رفت‌. مشارالیه که نام و شهرت خود را از عزت‌الله مین باشیان به مهرداد پهلبد تغییر داده بود، با شمس پهلوی ازدواج کرد و در سال 1329 که اداره کل هنرهای زیبا تأسیس شد، به عنوان معاون وزیر فرهنگ و ریاست آن اداره کل به کار مشغول شد و در زمانی که اداره کل هنرهای زیبا زیر نظر نخست‌وزیری اداره می‌شد، وی به عنوان معاون نخست‌وزیر وقت ـ علی امینی ـ و ریاست آن اداره کل به کار خود ادامه داد. پس از تفکیک اداره کل هنرهای زیبا از وزارت فرهنگ‌، وزارت فرهنگ به وزارت آموزش و پرورش تغییر نام داد و اداره کل هنرهای زیبا نیز به عنوان وزارت فرهنگ معرفی گردید که مهرداد پهلبد وزیر آن شد. مشارالیه که از عزت‌الله به مهرداد و از مین باشیان به پهلبد رسیده بود و عضوی از خاندان سلطنتی به شمار می‌رفت، تا سال 1357 وزیر فرهنگ بود و ضمن شرکت در لژهای فراماسونری‌، عضویت دفتر سیاسی حزب رستاخیز را نیز به عهده داشت‌.
مهرداد پهلبد که در مدت طولانی تصدی اداره کل هنرهای زیبا و وزارت فرهنگ‌، بنابر اسناد موجود، هیچگونه خدمت قابل‌توجهی به فرهنگ و هنر ایران نکرده بود در ارزیابی ساواک‌، فردی رفیق باز، ولخرج‌، علاقمند به مقام، شهرت‌، پول‌، زن و یکی از زن بازهای معروف‌، معرفی شد. در دوران وزارت وی، کتب اسلامی عموماً ممنوع شد و فیلم‌های ضداخلاقی و نشریات ضددینی گسترش یافت.
مهرداد پهلبد در شهریور ماه 1357 در راستای سیاست عوامفریبی‌، به همراه نخست‌وزیر و تعدادی دیگر از وزرا برکنار شد. وی هم‌اکنون در لس‌آنجلس سکونت دارد.
2. محمد سام، فرزند محمدباقر در سال 1303 ﻫ ‌ش در کرمان متولد شد. پس از گذراندن تحصیلات ابتدایى و متوسطه در کرمان به تهران رفت و موفق به اخذ لیسانس زبان از دانشکده ادبیات و لیسانس علوم تربیتى از دانشسراى عالى دانشگاه تهران شد. سپس موفق به اخذ فوق‌لیسانس تعلیمات روستائى از دانشگاه نبراسکاى آمریکا و دکترا در رشته علوم ادارى و اداره موسسات تربیتى از دانشگاه کالیفرنیاى جنوبى آمریکا گردید. وى از سال 1321 فعالیت خود را با شغل معلمى آغاز کرد و با سمت‌هایى همچون مدیر دبستان، دبیرستان، بازپرس تعلیماتى، معاون اداره کل کارگزینى وزارت فرهنگ، نماینده وزارت فرهنگ در بنگاه خاور نزدیک، رئیس حوزه عمرانى، استاد و معاون موسسه علوم ادارى و بازرگانى دانشگاه تهران و مشاور عالى و ادارى بانک مرکزى ایران فعالیت‌هاى خود را ادامه داد تا اینکه در دوره بیست و یکم به نمایندگى مجلس شوراى ملى انتخاب شد. وی در اسفند 1344 استاندار گیلان شد و تا 1349 در این سمت بود و پس از آن به سمت استاندار اصفهان منصوب گردید. وى در فروردین 1350 وزارت کشور را به عهده گرفت و در سال 1353 از کابینه هویدا برکنار و به جاى او جمشید آموزگار وزیر کشور شد. سام از عناصر مؤثر و فعال جمعیت فراماسونرى بود و در طول مدت استاندارى اصفهان از بودجه استاندارى خدمات قابل توجهى مانند واگذارى زمین، روکش آسفالت محوطه ساختمان لژ اصفهان و ... را انجام داد. او از اعضاء مؤثر کانون مترقى به رهبرى حسنعلى منصور و عضو هیئت اجرائیه حزب ایران نوین بود.
(اسناد ساواک - پرونده‌ انفرادى)
3. حسن شالچیان، فرزند اسدالله در سال 1290 ﻫ ش در تهران متولد شد. تحصیلات خود را تا مهندسى راه و ساختمان از بلژیک ادامه داد. مشاغلى از جمله: ریاست اداره فنى وزارت راه، رئیس اداره کل راه یزد، معاونت ثابت و فنى وزارت راه، وزیر راه و ... را عهده‌دار بود. وى در شرکت هامون با مهندس جهانگیر حق‌شناس و شاپور بختیار و احمدعلى صمصام شریک بود و طبق گزارش ساواک «از طرفداران و اعضاى حزب توده بوده و از نظر صحت عمل گزارشاتى در خصوص سوءاستفاده او در زمان وزارتش وجود دارد مانند: نامبرده با وساطت مهندس شریف امامى احداث و مرمت راههاى جنوب کشور که هزینه آن حدود 300 میلیون تومان بوده را بدون مناقصه به برادر شریف امامى و یک نفر دیگر واگذار مى‌کند که این موضوع باعث تعویض وى از وزارت راه مى‌گردد.»
(اسناد ساواک - پرونده‌ انفرادى)
4. غلامعلی اویسی، فرزند غلامرضا در سال 1297 ﻫ ش در قم به دنیا آمد. در سال 1315 دوره‌ی شش ساله دبیرستان نظام مرکز را طى کرد و در سال 1317 دوره‌ی دانشکده‌ی افسرى را به پایان رسانید. اویسى در سال‌هاى 1331 تا 1337 در مشاغل گوناگون و فرماندهى گروهان و گردان و آموزشگاه گروهبانى لشکر 2، ریاست شعبه‌ی بازرسى دژبان مرکز و فرماندهى هنگ 52 دژبان قرار داشت و در سال 1332 فرمانده هنگ 16 تیپ کازرون شد. پس از کودتاى 28 مرداد 1332 اویسى به دریافت نشان درجه 2 رستاخیز نایل شد و به تدریج در هرم دیوانسالارى نظامى ترقی کرد. پس از طى دوره‌ی دانشگاه جنگ در تهران و دوره‌ی ستاد فرماندهى در آمریکا، در سال 1339 به ریاست ستاد گارد و در سال 1341 به فرماندهى لشکر یک گارد رسید و در همین سمت بود که به عنوان فرماندار نظامى تهران به قتل عام قیام‌کنندگان 15 خرداد 1342 دست زد. او در سال 1348 فرماندهى ژاندارمرى کشور و در سال 1351 فرماندهى نیروى زمینى ارتش را عهده‌دار بود. اویسى در جریان انقلاب اسلامى بار دیگر در سمت فرماندار نظامى تهران قرار گرفت و به علت موقعیتش در رأس نیروى زمینى فرماندارى نظامى سایر شهرها را نیز تحت کنترل داشت. او در دی‌ماه 1357 به بهانه‌ی معالجه از ایران خارج شد و تقاضاى بازنشستگى کرد. اویسى در زمره‌ی نخستین افسران عالیرتبه متوارى رژیم پهلوى بود که با سرمایه‌ی سرویس‌هاى اطلاعاتى غرب فعالیت تروریستى علیه نظام نوپاى جمهورى اسلامى را از خاک عراق و ترکیه آغاز کرد. او در تاریخ 18 /11 /1362 توسط افراد ناشناسى در پاریس به قتل رسید. اسناد موجود، موارد متعددى از فساد مالى و اخلاقى غلامعلى اویسى، همسر و پسرش (محمدرضا) را نشان مى‌دهد. در سند مورخ 13 /3 /1340 سازمان ضد اطلاعات ستاد ارتش چنین آمده است: «اطلاعیه واصله حاکى است که ساعت 30 /11 صبح روز سه شنبه 9 /3 /1340 سى نفر از اهالى یکى از دهات قم به اداره روزنامه اطلاعات مراجعه و با متصدى روزنامه مذکور که از طرف هیئت تحریریه مأموریت داشت مصاحبه نموده و اظهار مى‌دارند که ما اهالى ده اطراف قم و از رعایاى سرتیپ اویسى هستیم. ما از دست این افسر ارتش به تنگ آمده‌ایم. ما را تنبیه بدنى کرده و اظهار مى‌نماید که من نماینده شاه هستم و با شاه به گردش مى‌روم و با شاه آمد و رفت دارم. اگر شما حرف من را گوش ندهید شما را با قدرتى که دارم از بین خواهم برد.»
ـ ظهور و سقوط سلطنت پهلوى، جلد 2، نشر اطلاعات، صص 445 و 446.
(اسناد ساواک - پرونده‌ انفرادى)

منبع:

کتاب منصور روحانی به روایت اسناد ساواک صفحه 232

صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.