تاریخ سند: 15 دی 1357
روز 15/10/57 اعلامیه آقای قمی درباره آزادی زنان در مسجد گوهرشاد توزیع شده که متن آن به شرح زیر است
متن سند:
تاریخ: [15 /10 /1357]
روز 15 /10 /57 اعلامیه آقای قمی درباره آزادی زنان در مسجد گوهرشاد توزیع شده که متن آن به شرح زیر است.
همانطور که همه میدانند [در] دوران نامیمون خاندان کثیف و دست نشانده، کوشش فراوان و سعی وافی به عمل آمد تا ملت ایران را از کلیه مزایا و مشخصات اخلاقی و سنتهای اصیل ملی و اسلامی که طی سالیان دراز در اعماق خانوادهها ریشه دوانیده است جدا سازند و همانطور که سرمایههای مادی ما را به یغما بردهاند آداب و رسوم و سنتها و همه معنویتهای ما را بربایند و همانطور که کشور را زیر پوشش ترقی و پیشرفت (از لحاظ سیاسی و اقتصادی و سایر جهات) در مسیر بیگانه نمودند با تمام قدرت آداب و رسوم و خلقیات اروپائی را به عنوان تجدد در بین مردم رواج دادند و این بدان معنا است که میخواستند ملتی با مشخصات ملی و اسلامی خود باقی نماند تا دم از استقلال نزند و در برابر تهاجم همهجانبه بیگانگان ابراز وجود ننماید. این برنامه را دشمنان ایران و اسلام در سراسر کشورهای اسلامی به دست قدرتها و حکومتهای دستنشانده خود پیاده کردند و تا حدی پیشرفتهائی به دست آوردند از آن جمله برنامه منفور کشف حجاب1 که به دست خیانت گروه جنایتبار رضاخان2 قلدر تحت عنوان آزادی نسوان به زنان پاکدامن و با عفت با اجبار و اکراه و با بیشرمی تمام تحمیل گردید. زنان مسلمان در سراسر کشور حتی در عشایر و ایلات در عین آزادی و فعالیتهای مشروع به صورتهای مختلف هم به پوشش بدن از نامحرم مطابق احکام اسلامی مقید بودند و غالباً هنوز هم هستند و این خود مطمئنترین حفاظ عفت عمومی و مانع رواج انواع فساد که نمونههای آن را به وضوح میبینیم شمرده میشود و مسلماً هدف اجرای این برنامه فاسد دریدن پرده عفاف و شروع فساد از خانوادههای مسلمان بوده است نه آزادی زنان چنانکه عملی میکردند و چنانکه میدانید روز 17 دی به عنوان سالگرد این رسوائی آشکار مراسمی برپا میداشتند.
اینک اینجانب از زنان مسلمان میخواهم به منظور حفظ عفت و مبارزه با رژیم فاسد و کلیه آثار و خیانتها و فسادهایش روز یکشنبه 8 صفر . 17 دی با همان زیّ و لباس کاملاً اسلامی پس از کسب اجازه شوهر و پدر و مادر در منزل اینجانب تجمع تا مراسم راهپیمائی با آرامش در کمال نظم بدون شعار برگزار شود و ضربه کوبندهای دیگر بر پیکر رژیم در حال سقوط وارد آید و بدین وسیله وفاداری و همبستگی همهجانبه خود را با نهضت اسلامی اعلام دارند و مناسب است در شهرستانهای دور که نمیتوانند در برنامه مشهد مقدس شرکت کنند در همان محل خود این برنامه را اجرا نمایند.
امید است با عنایت خاصه حضرت ولیعصر عجلالله تعالی فرجه خداوند متعال توفیق کامل به همه مرحمت فرماید و جمیع مفاسد گذشته را در اسرع وقت اصلاح فرماید.
جمعه 6 صفر برابر 15 دی . سیدحسن طباطبائی قمی
توضیحات سند:
1. کشف حجاب: رضـاخان در 11 آذر ماه 1314 شـمسی کـه محمود جـم را مأمـور تشکـیل کابینه میکند، از وی میپرسد: «چطور مـیشود ایـن چـادر چـاقچورها را از بـین بـرد؟ از وقتی که به ترکیه رفتم و زنهای آنها را دیدم که پیچه و حجاب را دور انداختهانـد، دیگـر از زن چادری بدم میآید. اصل چادر و چاقچور دشمن تـرقی و پیشرفت است. درست حکم یک دمل را پیدا کـرده کـه بـاید بـا احتیاط بـه آن نـیشتر زد.» وی پس از مشورت با جم، در روز 17 دی 1314 شمسی هـمسر و دختران خود (تاجالملوک، شمس و اشرف) را بدون حجاب بیرون میآورد تا همراه وی در جشـن دانشسـرای مـقدماتی شـرکت کنند. در این مـراسـم هـمسران وزرا و جـمعی از مقامات مملکتی نیز بدون حجاب هـمراه با شوهرانشان شرکت داشتند. در پایان مراسم رضـاخان بـه جـم (نخستوزیر) دستور داد که باز هم از این قبیل جلسات تشکیل دهد تا بانوان کشور بـیشتر بـه وضع جدید و معاشرت با مردان آشنا گردند! از آن پس جشنهای متعدد برای این کار ترتیب داد و به مأموران نیز دستور اکـید داد که با بانوانی که با حجاب ظاهر میشوند با خشونت رفتار کنند و حجاب را از سر آنان بردارند. (ر.ک: کشف حجاب، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 2 جلد)
2. رضاخان (رضاشاه)، فرزند عباسقلی خان سوادکوهی، مشهور به داداش بیک، در سال 1256 ﻫ ش در قصبه آلاشت از توابع سوادکوه مازندران متولد شد. در دوران کودکی فاقد سرپرست بود و در نتیجه از کسب معلومات و سواد معمولی زمان خویش محروم ماند. رضاخان ابتدا در فوج سوادکوه، وارد خدمت شد و بعد در سن 22 سالگی به عنوان قزاق به خدمت قزاقخانه درآمد. هنگامی که جنبش مشروطه خواهی در ایران پا گرفت، علیه آزادیخواهان میجنگید. پس از واقعهی به توپ بستن مجلس در سال 1287 خورشیدی توسط محمدعلیشاه قاجار و مقاومت تبریز در برابر قوای دولتی، رضاخان فرمانده یکی از دستههای قزاق بود که تحت فرماندهی عینالدوله، برای سرکوب قیام تبریز به آن شهر رفت. در مدتی که در قزاقخانه خدمت میکرد، مناصب و درجاتی را طی کرد و در سال 1294 رئیس آتریاد همدان شد. در سال 1299 با زمینهچینی دولت انگلیس، در روز سوم اسفند توسط رضاخان و به همدستی سید ضیاءالدین طباطبایی، کودتایی به وقوع پیوست که تاریخ ایران را دگرگون ساخت. دربارهی چگونگی روی کار آمدن رضاخان، خود وی در محافل بسیاری اعتراف کرد که این کودتا به وسیله دولت انگلیس اتفاق افتاد. پس از کودتا در روز چهارم اسفند 1299 فرمان ریاست وزرایی سید ضیاءالدین طباطبایی از طرف احمد شاه قاجار صادر شد و رضاخان نیز به سمت فرماندهی کل قوا و رئیس دیویزیون قزاق منصوب گشت. هنوز چند ماهی از عمر کابینهی سید ضیاءالدین نگذشته بود که تحت فشار عناصر آزادیخواه و از طرف دیگر زیر فشار دربار و با تحریک رضاخان کابینه سقوط کرد و سید ضیاء به حالت تبعید از ایران خارج شد و رضاخان که در کابینهی سیدضیاء سمت وزارت جنگ را در اختیار داشت، در کابینههای قوامالسلطنه، مشیرالدوله و مستوفیالممالک نیز همین سمت را حفظ کرد. او با دسیسه و توطئه چینی هر کابینهای را که روی کار میآمد، ساقط میکرد تا پست رئیسالوزرایی را به چنگ آورد. یکی از کارهایی که رضاخان انجام داد تا افکار عمومی را جلب کند، سرکوبی ملوک الطوایف و ایجاد حکومت مقتدر مرکزی بود. هنگامی که رضاخان وزیر جنگ بود، اقدام به سرکوبی نهضت جنگل و عشایر لرستان و سایر مناطق کرد. این اقدامات جهت ایجاد رعب و وحشت در دل آزادیخواهان و کسب اقتدار نظامی و سیاسی صورت میگرفت.
سرانجام رضاخان سردار سپه در تاریخ 1302 فرمان رئیسالوزرایی را گرفت و در سال 1303 مقدمات به سلطنت رسیدن رضاخان با ترور و تهدید و تطمیع فراهم شد. در سال 1304 به اشاره و تحریک وی سیل تلگراف از شهرستانها به مجلس سرازیر شد که طی آن تلگراف کنندگان خواستار عزل احمدشاه و انتصاب رضاخان به سلطنت بودند. با تلاش نزدیکان رضاخان مانند تیمورتاش و علیاکبر داور در آبان 1304 این موضوع به تصویب مجلس شورای ملی رسیده و رضاخان در اردیبهشت 1305 رسماً تاجگذاری کرد. رضاخان عنصری وابسته و مستبد بود که در طی دوران زمامداریاش از هیچ جنایتی فروگذاری نکرد. زورگویی، فحاشی، مشروبخواری و توهین و اهانت به زیردستان از ویژگیهای شخصی وی بود. با شروع سلطنت وی بسیاری از خواستههای استعمار تحقق قطعی یافت و دوران بدبختی مادی و معنوی ملت ایران شروع شد. دورهای که زجر، شکنجه، تبعید، قتل، چپاول اموال مردم، اختناق و خفقان شدید، مبارزه قهرآمیز با روحانیت، اسلام زدایی، غرب گرایی، تغییر لباس و کشف حجاب، تملق و چاپلوسی، زبونی و حقارت و همه کاره بودن مشتی نظامی و ... به اجرا درآمد و ملت را به روز سیاه نشاند.
در سال 1320 به دنبال ورود قوای متفقین به خاک ایران، رضاخان پس از واگذاری سلطنت به فرزندش محمدرضا، توسط متفقین به خارج از کشور تبعید شد و به همراه خانوادهاش ایران را به سوی جزیرهی موریس ترک گفت و پس از مدتی به ژوهانسبورگ در آفریقای جنوبی رفت. سرانجام خبر مرگ رضاخان پهلوی در روز چهارشنبه 4 مرداد ماه سال 1323 در شهر ژوهانسبورگ اعلام و جنازهاش در همان سال به قاهره انتقال یافت. در اردیبهشت 1329 هیئتی به ریاست شاهپور علیرضا پهلوی عازم قاهره شد و جسد رضاخان را به ایران منتقل کرد. بسیاری از جمله اعضای فدائیان اسلام نسبت به این موضوع شدیداً اعتراض داشتند. ر. ک: زندگینامه رجال و مشاهیر ایران، حسن مرسلوند، ج 2، صص 181 تا 188.
منبع:
کتاب
انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان خراسان رضوی- 21 صفحه 193