تاریخ سند: 5 مهر 1354
موضوع : غلامرضا نیک پی شهردار پایتخت
متن سند:
از : 340
1ـ فردی به نام موسوی از دفتر موسوی واعظ (دارای دفتر اسناد رسمی
می باشد) به رئیس دفتر سوژه تلفن کرد و اظهار داشت قرار است یک دفتر اسناد
رسمی را در اختیار بگیرد لذا اگر ممکن است به اداره حقوقی شهرداری سفارش
کند که ماهی چند کار به این دفترخانه رجوع شود.
رئیس دفتر سوژه پاسخ گفت
این کار را خواهد کرد.
بعد از
صحبت موسوی با روضاتی
و رئیس دفتر سوژه) موسوی
واعظ شروع به صحبت کرد
و گفت عالم روحانیت به
روضاتی احترام می گذارد.
از طرفی چنانچه دفتر مورد
نظر تحت مسئولیت این
شخص قرار گیرد شایسته
خواهد بود.
مشارالیه اضافه
کرد چون وی گرفتار است
لذا 18 سال است که دفتر وی
توسط رفقایش اداره شده و
همه آنها از هیچ به همه چیز
رسیده اند.
2ـ آقای دانشور از فرودگاه
با روضاتی تماس گرفت و اظهار داشت چون چند روزی عازم خارج است
بدینوسیله خداحافظی می کند.
ضمنا در مورد کارش به شهرداری شمیران
سفارش بشود.
در پایان صحبت دانشور، روضاتی گفت چون حمید نیک پی
(رئیس انجمن شهر اصفهان)، پسرش مسعود نیک پی اتومبیل می خواهند لذا
دستور تحویل ماشین داده شود.
دانشور پاسخ گفت همین الان دستور آن را به
یکی از مسئولین امر که اینجا است خواهم داد.
3ـ روضاتی به رئیس راهنمایی و رانندگی تلفن کرد و اظهار نمود شش قطعه
عکس آقای قریب (سفیر ایران در ترکیه) را می فرستم تا گواهینامه رانندگی او را
تجدید بفرمایید.
گواهی چشم پزشک بعدا از ترکیه خواهد رسید.
رئیس
راهنمایی پاسخ گفت آخر بدون گواهی پزشک نمی شود تجدید کرد.
روضاتی
اظهار داشت به همین ترتیب به عرض آقای شهردار رسیده و موافقت کرده اند که
صادر شود تا از طریق وزارت دربار شاهنشاهی گواهینامه وی جهت او ارسال و
گواهی چشم پزشک ترکیه نیز اخذ و سپس به اداره راهنمایی و رانندگی داده
شود.
4ـ آقای نیک پی بعضا در
ایام فراغت برای سوارکاری
به میدان اسبدوانی می رود.
منبع:
کتاب
غلامرضا نیکپی به روایت اسناد ساواک صفحه 226