تاریخ سند: 17 تیر 1346
موضوع: جنگ اعراب و اسرائیل و نظرات علما
متن سند:
از: 9/ﻫ تاریخ:17 /4 /1346
به: 316 شماره: 1880 /9ﻫ
موضوع: جنگ اعراب و اسرائیل و نظرات علما
طبق اطلاع از آقای میلانی دربارۀ اعراب و اسرائیل جواب فتوایی در تهران بهصورت فتوکپی چاپ شده و منتشر گردیده. این کار موجب عصبانیت شدید رئیس ساواک از میلانی گردید. شیخ رضا نوغانی واعظ از طرف میلانی با ریاست ساواک خراسان مذاکره که این ناراحتی برطرف شود. ایشان در جواب گفتهاند بختیاری از طرف میلانی پیش من آمد که چون علمای قم و تهران راجع به یهود اعلامیه دادند، آقای میلانی هم یکی از مراجع است، باید برای حفظ شئونش ساکن نباشد [و] اعلامیه بدهد. من هم گفتم اشکالی ندارد، ولی اول ما باید ببینیم و اینها نشان نداده، بدون اطلاع در تهران پخش کردند و با اینکه من در تمام مدت اقامت در مشهد همیشه نسبت به میلانی محبت کردم و گفتم او را به نفع مملکت نگهداری کنم و غالباً خواستههای او را محترم میشمردم، انتظار نداشتم در این موقعیت حساس با شرایط آرام کشور ایشان چنین کاری بکنند؛ آنهم با اینکه من گفتم اطلاع بدهد و بکند. هم ناجوانمردی کرده و هم مرا مورد بیمهری مرکز قرار داده که من به تهران گفتم نماینده میلانی پیش من آمد و بنا شده اول اعلامیه را ما ببینیم، بعد منتشر کند. مرکز گفته به شما دروغ گفتند، اعلامیه در تهران منتشر شده. بنابراین من هیچ ارفاق نمیکنم نسبت به خودش و پسرش سیدمحمدعلی که پرونده در دادگاه نظامی دارد. دستور تعقیب میدهم تا بدانند ما نوکر افراد نیستیم و نوکر شاه مملکت هستیم. چون برای خدمت به مردم آمدیم، نمیگذارم بدون جهت افرادی به خواستۀ خود تشنج ایجاد کنند یا علیه مصالح چیزی بگویند یا منتشر کنند و ما با میلانی هم حساب خود را بستیم و دیگر هیچکدام از شما به ما مراجعه نکنید. این مطلب را نوغانی با میلانی در بین میگذارد. مجدداً بختیاری و نوغانی از تیمسار بهرامی وقت ملاقات میگیرند؛ در اداره با ایشان مذاکره میکنند. تقریباً همان جوابهای قبل را باز ایشان میدهد و اضافه میکند اگر آقای میلانی میخواهد با ما دوستی کند باید اسامی اشخاصی که از ایشان سؤال و استفتاء کردند بدهد و اگر کسی نبود و این سؤال و جواب را خود ایشان طرح کرده، باز هم باید بگوید و این عمل ایشان برای ما قابل هضم نیست که قبلاً شما آقای بختیاری آمدی، آنجور گفتی و بعد اینجور عمل کردید. بختیاری در جواب با قسم زیاد میگوید کسی که این سؤال را کرده تعهد کرده یا منتشر نکند یا با چندین امضاء و متن سؤال پخش کند و آقا که مرا خدمت شما فرستادند، برنامه همان بود که با تصویب خود شما اعلامیه بنویسند. وقتی شنیدند اینها تهران بدون اطلاع آقا جواب را آنهم بدون سؤال و امضاء پخش کردند، از پخش اعلامیه منصرف شدند.
بعد از مذاکرات طولانی و اصرار نوغانی و بختیاری، با اینکه آقای میلانی سوءنیت در این کار نداشته و مکرر ایشان فرموده که من تا امروز اجازه ندادم یک نفر در خانه من اهانت به اعلیحضرت بکند و عقیده شرعی من این است که چون این مملکت جعفری است، باید کیان این کشور محفوظ بماند و من آشوب و انقلاب و خونریزی را مشروع نمیدانم، لذا در این جواب هم آقای میلانی کوچکترین اشارهای به دولت یا علیه مصالح مملکت چیزی ننوشتهاند و گفتهاند چون من مجتهدم و عدهای از من تقلید میکنند، آنها از نظر شرعی راجع به معامله با یهود از من سؤال کردند و من هم از نظر شرعی جواب دادم و به جنبههای سیاسی موضوع اشاره نکردم و کاری ندارم. از این مطالب این دو نفر با رئیس ساواک زیاد صحبت میکنند. در پایان بعد از عصبانیتهای شدید و ناراحتیهای زیاد تیمسار بهرامی از عمل آقای میلانی و تهدید به اینکه ما با میلانی دیگر صحبت و رابطه نداریم و هر کس بخواهد با مصالح بجنگد ما ترحم نمیکنیم و امثال این کلمات، باز ایشان میگوید باید آقای میلانی سؤالکنندهها را معرفی کند تا ما بشناسیم افرادی که در مواقع حساس تحریکات میکنند چه کسانی هستند و چه هدفی دارند و از کجا آب میخورند؟ و اگر معرفی نکنند نسبت به سیدمحمدعلی که پرونده دارد [در] دادگاه نظامی، اقدام میکنند و نسبت به خود آقا هم بازپرس لشکر را میفرستم منزل از ایشان دراینباره سؤال کند و هر جوابی ایشان داد به تهران منعکس میکنیم و هر دستوری تهران داد اجرا خواهم کرد. آنها به خانه میلانی میروند و تمام مطالب را با او در میان میگذارند و میگویند رئیس ساواک گفته آخرین مهلت تا نیم بعد از ظهر چهارشنبه است؛ باید بگویند وإلا صبح پنجشنبه ما اقدام خواهیم کرد. آقای میلانی میگوید هر اقدامی نسبت به من میخواهند بکنند. من اسم احدی را نخواهم گفت چون مردم از من هرگونه سؤالی میکنند و من مأمور نیستم که اسامی آنها را فاش کنم یا به دستگاه بگویم و در این زمینه هم خیلی از من سؤال کردند و نظر شرعیام را به آنها گفتم یا نوشتم.
و میلانی ضمن تقدیر از محبتهای تیمسار بهرامی و روش ملایم دستگاه با ایشان در تمام مدت، باز تکرار میکند که من عقیده مخالف ندارم و هر پیشآمدی هم که کرده، با اینکه زیاد به من فشار آوردند هیچگونه اقدامی نکردم چون خوف تشنج و خونریزی داشته و من با این کارها مخالفم چون میدانم در هر انقلابی که شده یا بشود، به ضرر ایران و مسلمین است و بیگانگان استفاده میکنند. چه وقتی آقای خمینی را تبعید کردند، چه قمی و چه کارهای دگر، الآن هم همان عقیده را دارم. اقدام مضر و سوئی نمیکنم و صلاح نمیدانم کسی بکند؛ اما اسم کسی را نمیگویم. از اطاق خارج میشود. نوغانی و بختیاری با سیدمحمدعلی صحبت میکنند که خودت برو پیش آقای بهرامی، شاید تفاهم کنی و این نگرانی برطرف شود و یا حسن تفاهم برقرار گردد؛ چون ما که نتوانستیم ایشان را آرام یا قانع کنیم. نوغانی تلفن میکند، وقت میگیرد. سیدمحمدعلی میلانی میرود با رئیس ساواک ملاقات میکند و مأیوس برمیگردد؛ چون جواب قانعکنندهای نداده و ایشان هم اصرار داشته که باید اسامی را بگویید. بعد از این ملاقات گویا نوغانی، بختیاری [و] سیدمحمدعلی سهنفری جلسه مشورت تشکیل میدهند و چند راه پیشنهاد میکنند: 1) سیدمحمدعلی [به] تهران برود با تیمسار نصیری و دیگران ملاقات، در این زمینه صحبت کند؛ 2) بختیاری تهران برود، به خود کسانی که سؤال کردند بگوید چون دستگاه آقای میلانی را در مضیقه گذاشته وظیفه شرعی شما است؛ آقا که محال است اسم شما را بگوید، شما بروید خودتان را معرفی کنید و با شجاعت بگویید ما سؤال کردیم و پخش کردیم؛ 3) جوابی به ساواک ندهند و هر اقدامی آنها میخواهند بکنند و اینها هم مقاومت کنند و هرچه میخواهد پیش آید. بالاخره بعد از صحبت زیاد آن دو نفر، سیدمحمدعلی را قانع میکنند که مصلحت شما و مملکت ایجاب میکند که اوضاع آرام باشد، حریم آقا هم محفوظ بماند و بین شما و دستگاه هم حسن رابطه باشد، نه مبارزه و خوب است شما اسامی را بدهید. او میگوید این کار را میکنیم اما دو شرط دارد: یکی اینکه تیمسار بهرامی که ما به قول ایشان اطمینان داریم، شرافتاً قول بدهد در تهران مزاحم آنها نشوند و دیگر اینکه آقا هم اطلاع پیدا نکند. بعد میگوید: حاجآقا رضا گارسچی تهران سرای امین پیش آقا آمد، این استفتاء را داد. آقا گفته برای خودت سؤال میکنی یا دیگران و یا میخواهی پخش کنی؟ گفت ممکن است پخش کنم.
آقا هم گفت شرعاً باید تعهد کنی اگر خواستید منتشر کنی سؤال و جواب با امضای خودت باشد. پیش آیتالله بحرالعلوم رشتی و آیتالله خادمی اصفهانی قسم خورد که من میروم تهران، پانصد امضا جمع میکنم، بعد اینها را چاپ کرده منتشر میکنم و اگر امضا نشد پخش نمیکنم. آقا هم نوشته و رفت دو روز بعد به ما خبر دادند که حاجآقا رضا گارسچی چند جا گفته آقای میلانی گفته یهود و سنیها در نظر من یکی هستند؛ از هر طرف کشته شوند برای ما یکی است. من او را خواستم، اعتراض کردم. گفت مخصوصاً این حرف را زدم که موضوع لوث شود و دستگاه توجه نکند. من این سؤال را کرده، میخواهم برای چاپ تهران ببرم و این مرد دو نارو به ما زده: یکی انتشار این حرف از طرف آقا در مشهد و دیگری پخش جواب بدون سؤال و امضا و بدون اطلاع به من و آقا. و اعلامیههای آقای خمینی را هم که به مناسبت جنگ اعراب و اسرائیل نوشته، همین
کس چاپ و در تهران پخش کرده و اصولاً هم مرد ناراحتی است و همیشه تحریکات میکند و اخیراً هم که من تهران و قم میخواستم به دیدن آقای خونساری بروم، با من آنجا آمد و مرتب در راه به من تلقین میکرد که به خونساری چنین و چنان بگو که من گوش نکردم و خدا رحم کرد چیزی نگفتم؛ چون حالا میفهمم که این مرد فقط میخواهند از دیگران کار بکشند و خودشان در راحت باشند. بلافاصله نوغانی و بختیاری به ساواک میروند، این مطالب را در بین میگذارند و رئیس ساواک به آنها میگوید من به تهران خواهم گفت. به اینها قول دادم به نام میلانی و سؤال از آقای میلانی مزاحم آنکس نشوند و نخواهند شد، مطمئن باشید؛ و اگر مصلحت باشد او را تعقیب کنند، اعلامیه خمینی را هم داده و کارهای دگر هم کرده، به آن عنوان تعقیب میشود و اسامی را آنها میگویند که کسی که سؤال کرده و چاپ کرده، حاجآقا رضا گارسچی است و کسان دگری هم از قبیل شرکت لوکس لوستر و غیره پرسیدند که پخش نکردند. ایشان هم اظهار رضایت از این گفتار میکنند و میگویند من میکوشم سوءتفاهم بین آقای میلانی و دستگاه برطرف شود. باید مراقب باشید این اعمال تکرار نشود؛ چون ایادی مرموز همیشه در فعالیت هستند و میخواهند اذهان را مشوّب کنند و بدانید ما نمیتوانیم نه ناصر که دشمن ایران است و نه کمونیست، هیچکدام را تقویت کنیم؛ به مصالح مملکت ما نیست.
اینها منزل میلانی برمیگردند و میگویند مطلب تمام شد و به خیر گذشت و همانطوری که قبلاً تیمسار گفته بود تا نیم بعدازظهر اگر اسامی نیاورید اقدام میکنم. ما دیدیم نامه اعزام بازپرس لشکر برای سؤال از آقا و به جریان افتادن پرونده سیدمحمدعلی در دادگاه نظامی نوشته شده بود که امضاء نشد و متوقف گردید. بعداً خود آقای میلانی وارد میشود، از این نامه میپرسد موضوع چی شد؟ بدون شرح قضیه، اینها جواب میدهند الحمدلله تمام شد. آقای میلانی میگوید اولاً تیمسار بهرامی و دستگاه همیشه به ما محبت کردند و من احسان آنها را فراموش ندارم؛ ثانیاً یکی از دوستان سیاسی من که مورد اعتماد من است نامه پنج ورقی از تهران برای من نوشته بود و اوضاع جنگ را کاملاً تشریح کرده بود و از من خواسته بود در این مورد چیزی ننویسم چون جنگ اسلام و کمونیست و جنگ کمونیست و ضدکمونیست است و تضاد سیاستهای بزرگ. متأسفانه این نامه دیر رسیده وإلا به همین سؤال هم جواب نمیدادم چون وظیفۀ ما این است که در مسائل شرعی مردم جواب بگوییم و اظهارنظر کنیم نه در مسائل سیاسی که با دین ارتباطی ندارد و البته میلانی از اصلاح قضیه و تفاهمی که به وجود آمده بود خیلی خوشحال و راضی به نظر میرسید و باز تکرار میکند که قرار نبود این مرد سؤالکننده بدون اطلاع من و بدون امضا نوشتۀ مرا منتشر کند و کرد وإلا من میخواستم اعلامیه بدهم که با سیاست دولت هم مخالف نباشد و انجام وظیفه دین هم کرده باشم.
نظریه ساواک خراسان: اقدامات این ساواک برای به دست آوردن اسامی افرادی که از میلانی استفتاء کردهاند در تضعیف روحیۀ میلانی مؤثر واقع شده و تصور میرود منبعد دچار چنین اشتباهی نشود.
منبع:
کتاب
انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان خراسان رضوی- 05 صفحه 332