صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

من رأی [منکم]سلطانا جائرا متسحلاً لحرم‌الله، ناکثا لعهدالله مخالفا لسنۀ رسول الله (ص) یعمل فی عبادالله بالاثم والعدوان فلم یغیّر علیه بفعل و لاقول کان حقّا علی‌الله ان یدخله مدخله.

من رأی [منکم]سلطانا جائرا متسحلاً لحرم‌الله، ناکثا لعهدالله مخالفا لسنۀ رسول الله (ص) یعمل فی عبادالله بالاثم والعدوان فلم یغیّر علیه بفعل و لاقول کان حقّا علی‌الله ان یدخله مدخله.


متن سند:

من رأی [منکم]سلطانا جائرا متسحلاً لحرم‌الله، ناکثا لعهدالله مخالفا لسنۀ رسول الله (ص) یعمل فی عبادالله بالاثم والعدوان فلم یغیّر علیه بفعل و لاقول کان حقّا علی‌الله ان یدخله مدخله.
ای مردم رسول خدا (ص) گفت: "هر کس حاکم بیدادگری را ببیند که حرمت‌های خدا را حلال می‌شمارد و عهد و پیمان پروردگار را می‌شکند و از سنت رسول خدا منحرف می‌گردد و در میان بندگان خدا به گناه و ستم عمل می‌کند، پس با عمل و گفتار خود او را باز ندارد و روش ناپسند و سرزنش‌آمیز او را تغییر ندهد به حق که خداوند او را با آن حاکم ظالم به یک جا برد."
رستاخیز حسین (ع) این ستاره تابناک مکتب انقلابی اسلام، پیام پرشکوهی است که در تاریخ طنین جاودانه دارد. حسین و یاران مؤمن و پاک‌باخته‌اش در حساس‌ترین لحظات تاریخ اسلام با دست زدن به عملی بزرگ که مافوق تصور عافیت‌جویان و کوته‌اندیشان زمان بود، فلسفه حیات را با خون پاک جوشان خود به وجهی درخشان‌تر از هر زمان، بر تارک تاریخ بشریت ثبت کردند. آنها با عمل فداکارانه خود، ثابت کردند که به خاطر مبارزه علیه ستمکاران و جباران تاریخ که انسان‌ها را برده خود ساخته‌اند و برای ادامه غارتگری و خوش‌گذرانی خود مردم را دچار فقر و گرسنگی و فحشاء و فساد کرده‌اند. باید به تنها حربه مؤثر یعنی جهاد متوسل گردید از این رو می‌گوییم عاشورای حسینی خطاب به همه انسان‌هایی است که پا به عرصه تاریخ می‌گذارند تا بدانند که از دیدگاه مکتب انقلابی اسلام در آن زمان که اجنبی بر جان و مال و ناموس مردم مسلمان مسلط شد، در آن زمان که دین و آزادی و فرهنگ مردم توسط فرهنگ اجنبی، به نابودی تهدید شد و فساد و فحشاء به زشت‌ترین شکلی رواج یافت در آن زمان که مردم فقیر و گرسنه زیر بار فشار حکام ستمگر به مرگ تدریجی دچار شدند و تبعیض و نابرابری در جامعه گسترش یافت، هر آن زمان که مخالفت مردم ستمدیده با دستگاه ظلم و جور، با کشتار و شکنجه و اسارت پاسخ داده شد، باید عاشوراهای دیگر به وجود آورد تا محیط زندگی مردم از وجود ستمگران جنایتکار پاک گردد. "کلّ یوم عاشورا و کلّ ارض1 کربلا".
هم‌اکنون نیز در وطن ما ایران سالیان درازی است که شاه این جرثومه خیانت با ماهیتی حتی پلیدتر از یزید، حکومت ظالمانه خود را بر ملت مسلمان ما تحمیل کرده است. شاه به همراهی اربابان امریکایی و انگلیسی و اسرائیلیش، به تاراج تمامی منابع ثروت ملی ما و مکیدن شیره جان همه اقشار و طبقات مردم اشتغال دارد و برای بقای سیستم پوسیده شاهنشاهی از هیچ‌گونه خونریزی و دغلکاری ابائی ندارد.
حضرت آیت‌الله خمینی پیشوای ما و مرجع عالیقدر شیعیان جهان در آخرین بیانیه خود مورخه 16 رمضان المبارک 1393 2 چنین فرمودند: "اینجانب کراراً خطر اسرائیل و عمال آن را که در رأس آنها شاه ایران است گوشزد کرده‌ام. ملت اسلام تا این جرثومه فساد را از بن نکند روی خوش نمی‌بیند و ایران تا گرفتار این دودمان ننگین است روی آزادی را نخواهد دید."3
به درستی که تاریخ گذشته و حال به خوبی به ما نشان می‌دهد که چگونه بدون سرنگونی دربار پهلوی در رأس آن شاه خائن هیچ نوع آزادی برای ملت مسلمان ایران وجود نخواهد داشت.
در گذشته مردم مسلمان شاهد جنایات بی‌شمار شاه سفاک بوده‌اند. حمله به مدرسه فیضیه قم4 در فروردین 42 دستگیری مرجع تقلید شیعیان حضرت آیت‌الله خمینی ـ کشتار بی‌رحمانه 15 خرداد5 در محرم خونین 42 تبعید آیت‌‌الله خمینی به خارج از کشور ـ ایجاد خفقان و گرفتن هر نوع فعالیت آزاد از عناصر ملی مبارز و دستگیری‌های مکرر و زندانی ساختن بسیاری از مبارزین کشور ـ باز گذاشتن دست سرمایه‌داران امریکایی و انگلیسی و اسرائیلی در غارت کردن منابع ثروت ملی و انسانی ملت ـ ایجاد خفقان و ترور [و] قتل آیت‌‌الله سعیدی روحانی مبارز که علیه چپاول و غارتگری و فساد دربار و سرمایه‌داران داخلی و خارجی صدای اعتراض بلند کرده بودند همه و همه نشانۀ گذشته سیاه‌ دودمان پهلوی است و اکنون ادامه این اعمال جنایتکارانه را با شدت بیشتری مشاهده می‌کنیم. در سال‌های اخیر، شاه برای تثبیت موقعیت خود نزد اربابان امریکایی و انگلیسی و اسرائیلی‌اش و فرار از انتقام ملت بیش از پیش دست اربابانش را در غارت منابع ثروت ملی ما بازگذارده است. گروه‌ها و هیئت‌های متعدد سرمایه‌گذاران خارجی که به ایران یورش آورده‌اند مؤید این مطلب است. شاه از طرفی دست این سرمایه‌گذاران را برای غارت باز گذاشته است. از طرف دیگر تلاش وسیعی را در جهت تحریف واقعیت انقلابی اسلام آغاز کرده است تا فرهنگ زنده اسلام را که انسان‌ها را به مبارزه علیه ظلم و ستم و استقرار عدالت و برابری می‌خواند به صورت یک فرهنگ مرده و خرافی و تسلیم طلب‌ جلوه دهد. به خاطر این منظور است که سازمان اوقاف می‌خواهد با اتخاذ سیاست فریبکارانه و با توسل به زور پایگاه‌های مذهبی مردم را که سنگر آزادی و توحید و مرکز مبارزه با کفر و ظلم بود به مراکز تبلیغ شاه‌پرستی تبدیل کند و باز به همین منظور است که مشتی مزدور درباری به نام مروجین مذهبی را به وجود می‌آورد تا آئین آریامهرپرستی را به مردم تحمیل کنند در جشن‌ها و مسافرت‌های شاهانه در مقابل شاه تعظیم کنند و به اصطلاح به مردم وانمود کنند که شاه حامی دین اسلام است. ولی در مقابل این ژست‌های دروغین شاهانه می‌بینیم که روحانیون مترقی و مبارز را به زندان و شکنجه و تبعید محکوم می‌کند تا نتوانند اسلام واقعی را به مردم بشناسانند و می‌بینیم در مدارس چگونه به آزادی دختران مسلمان و محترمات مذهبی تجاوز می‌شود و به فرمان شاه چادرها از سر دختران مؤمن و مسلمان برمی‌دارند چرا که شاه با هر سنّتی که سدّ نفوذ فساد .... فرهنگ اجنبی در میان مردم باشد، دشمنی دارد.
مزدوران سازمان امنیت که به زور خود را نمایندگان اصناف زحمتکش جا زده‌اند، از طریق اطاق اصناف به بی‌چیزترین پیشه‌وران نیز رحم نکرده، از آنان باج می‌گیرند و با کنترل پلیس زندگی را بر آنان تنگ کرده‌اند
دژخیمان سازمان امنیت شب و روز وحشیانه به خانه‌های مردم یورش برده و رزمندگان مبارز را اسیر می‌کنند. روحانیون مبارز را به اسارت گرفته و هر یک را به گوشه‌ای تبعید می‌کنند. اگر در زمان بنی‌امیه یزید با زور تازیانه و شمشیر از مردم بیعت می‌گرفت امروز سازمان امنیت شاه به زور سر نیزه و نمایش سلاح‌های مدرن امریکایی و اسرائیلی و شکنجه‌های شاهنشاهی در یک خفقان پلیسی، رژِیم جنایتکارانه خود را به مردم تحمیل کرده است. مردمی که با بیش از 12 ساعت کار طاقت‌فرسا جان می‌کنند و نان بخور و نمیری در می‌آورند با زور سر نیزه آنها را به تظاهرات و خیمه ‌شب‌بازی‌های ساختگی شاه می‌آورد، تا به مردم خارج از کشور وانمود کند که مردم ایران از شاه و رژیم شاهنشاهی حمایت می‌کنند. دستگاه تبلیغاتی شاه دم از رشد اقتصادی و رفاه ملی می‌زند، در حالی که بالا رفتن سرسام‌آور اجاره منزل و گرانی ارزاق عمومی و ثابت ماندن درآمدها، باعث تشدید فقر و گرسنگی همه طبقات مردم گردیده است. بلندگوهای تبلیغاتی رژیم، سیاست ایران را سیاست مستقل ملی می‌نامند. در حالی که شاه به عنوان ژاندارم صلح امپریالیسم امریکا و انگلیس دشمن شماره یک تمام ملت‌های مسلمان، کشور ما را کانون توطئه علیه ملت‌های مسلمان قرار داده و با خرید ده‌ها میلیارد تومان اسلحه امریکایی و انگلیسی و اسرائیلی که به بهای فقر و محرومیت هر چه بیشتر مردم ما تمام شده و در جهت نابودی مبارزات حق‌طلبانه ملت‌های: فلسطین ظفار، ترکیه و مراکش و ... با امپریالیسم امریکا و اسرائیل همکاری می‌کند. آیت‌الله خمینی در بیانیه فوق‌الذکر خود در این مورد چنین فرمودند: "این شاه است که نفت ایران را به دشمنان اسلام و بشریت تسلیم کرده تا در جنگ با مسلمین و اعراب غیور به کار برند و با قرارداد رسوای اخیر و افزایش استخراج نفت، به مبارزه علیه کشورهای نفت‌خیزی که می‌خواهند از حربه نفت علیه امریکا استفاده کنند برخاسته است.6 و بالاخره این غارت‌گری‌ها، خریدن میلیاردها دلار اسلحه و جشن‌های کمرشکن پی‌درپی شاه است که موجب بالا رفتن هزینه زندگی و گرانی سرسام‌آور اجناس گردید ایران را به قحطی سیاه تهدید می‌کند." و در مقابل وظیفه‌ای که برای ملت در مقابل شاه و اربابانش این دشمنان شماره یک اسلام، تعیین فرمودند، چنین است: "وظیفه ملت غیور ایران است که از منافع امریکا و اسرائیل در ایران جلوگیری کرده و آن را مورد هجوم قرار دهند هر چند به نابودی آنها بیانجامد." آری از دیدگاه اسلام، استقرار عدالت و توحید تنها از طریق جهاد و نابودی قطعی کفر و ظلم امکان‌پذیر است. «فاذا لقیتم الذین کفرو فضرب الّرقاب حتی اذا اتخنتموهم فشدوا الوثاق فامّا منا بعد و امّا فداء حتی تضع الحرب اوزارها ذلک ولو یشاء‌الله لانتصر منهم ولکن لیبوا بعضکم ببعض والذین قتلوا فی سبیل‌الله فلن یضل اعمالهم. پس هرگاه به کسانی که کفر ورزیدند برخورد کردید، گردنهایشان را بزنید تا زمانی که در خون آغشته‌شان سازید. پس از آن (اسیران را) محکم به بند کشید تا بعداً برآنها منت نهید و یا فدیه بگیرید، تا وقتی که جنگ بارهای خود را فرو گذارد این است (حکم خدا) و اگر خدا می‌خواست هر آینه خودش از ایشان انتقام می‌گرفت. ولیکن (این بدین سبب است که) بیازماید گروهی از شما را به وسیله گروهی دیگر و کسانی در راه خدا کشته شدند هرگز اعمالشان را ضایع نخواهد کرد.»
اکنون مجاهدین خلق، این فرزندان واقعی اسلام، به عنوان پیشگامان ملت غیور ایران، قدم به میدان جهاد مسلحانه گذارده‌اند و با عملیات قهرمانانه خود مردم را به شرکت در جنگ سرنوشت دعوت نموده‌اند. آنان با نثار خون پاک شهدای قهرمان خویش چون حنیف‌نژاد، بدیع‌زادگان و رضائی‌ها، صداقت و ایمان خود را در میدان عمل به اثبات رسانده‌اند و پیوند خود را با مردم مستحکم نموده‌اند. آنها معتقد به ایمانی هستند که آنان را به عمل صالح دعوت می‌کند و معتقد به اسلامی هستند که انسان‌ها را دعوت به شکستن زنجیرهای اسارت می‌کند. رژیم شاه سعی دارد که با توطئه سکوت و قلب حقایق، چهره واقعی این مجاهدین راه خدا و راه بهروزی خلق را از مردم پوشیده بدارد تا جایی که از بردن نام آنها در هراس است. همان طوری که معاویه دستور داده بود که مردم علی (ع) را به جرم بی‌دینی بعد از نماز لعن کنند و همان طور که یزید امام حسین (ع) [را] خارجی و اخلالگر معرفی می‌کرد، شاه این شاگرد تاریخی یزید نیز مذبوحانه تلاش می‌کند مجاهدین را بی‌دین و خرابکار معرفی نماید. ولی حمایت روزافزونی که ملت مسلمان از این فرزندان خلف خود، به عمل آورده و می‌آورند، به وضوح نشان می‌دهد که مردم به صداقت و کاردانی فرزندان مسلمان خود ایمان دارند و با گذشت زمان این ایمان رو به گسترش و فزونی است. و نظر مرد درست‌ترین نظرهاست.
ما به پیروی از علمای مبارز، حضرت آیت‌الله منتظری نجف‌آبادی، آیت‌الله ربانی شیرازی، آیت‌الله مشکینی صالحی نجف‌آبادی، معادیخواه، طباطبایی، غیوری و تعدادی دیگر از روحانیون مبارز که به وسیله رژیم ضداسلامی شاه به اسارت و تبعید درآمده‌اند، حمایت فعال خود را از سربازان مجاهد اسلام اعلام می‌داریم و به این وسیله مردم را به خیانت‌های پشت پرده و شکنجه‌های وحشیانه‌ای که در حق مبارزین کرده‌اند آگاه می‌سازیم.
برافراشته باد پرچم سرخ عاشورای حسینی
نابود باد دودمان سیاه پهلوی
درود بر همه رزمندگان و سربازان مجاهد اسلام
روحانیون مبارز قم ـ محرم الحرام 1393

توضیحات سند:

1. اصل: مکان
2. برابر است با: 22 مهرماه 1352
3. صحیفه امام، پیام برای ملت مسلمان ایران، جلد سوم؛ ص 7 ـ 5
4. در نوروز سال 1342، مراجع عظام و علما و روحانیون و مردم مسلمان از پیشنهاد امام خمینی مبنی بر تحریم عید و برافراشتن پرچم سیاه بر سر در منازل در عید نوروز، استقبال کردند، و بدین‌سان عید شادی‌آفرین، رنگ عزا گرفت و کارت تبریک مبدّل به کارت تسلیت شد. در مساجد، حسینیه‌ها و منازل، علما به جای جلوس عید، مجلس عزا برپا بود. سخنرانان دینی و علما خطرات هیأت حاکمه را برای اسلام بازگو کردند. در بسیاری از محافل، مخصوصاً در شهر قم ـ پارچه‌های سیاهی آویخته شده و عبارت «امسال مسلمین عید ندارند.» روی آنها نوشته شده بود. بسیاری از روحانیون و طلاب نوار سیاه رنگی به سینه زده بودند و اعلامیه‌های زیادی به صورت جمعی یا فردی از جانب روحانیان شهرهای مختلف صادر شد. چون شهادت امام جعفر صادق (ع) هم در همان ایام بود، غالب اعلامیه‌ها به دو مناسبت اعلام عزای عمومی کرده بودند. نمونه‌ای از تراکت‌ها این بود: «ملت عزا دارد، زیرا هیأت حاکمه مستبد ایران تجاوز به احکام قرآن و قانون اساسی نموده و روحانیون و آزادیخواهان را به زندان و زجر و شکنجه کشیده است.» در اعلامیه جمعی علمای روحانی تهران آمده بود که «به مناسبت تصادف ایام نوروز با شهادت رئیس مذهب تشیع حضرت امام جعفر صادق (ع) و حوادث ناگواری که به اسلام و مسلمین وارد و موجب تأثر شدید شده است، جامعه روحانیت عزادار، و به‌عنوان عید جلوس نخواهند داشت».
هنگام تحویل سال بین انبوه جمعیت که در صحن حضرت معصومه (ع) و مساجد اطراف موج می‌زد و به محض این‌که چراغ‌ها به علامت تحویل سال خاموش شد، اعلامیۀ امام و تراکت «روحانیت اسلام امسال عید ندارد» پخش شد. امام خمینی در این اعلامیه چنین اعلام کرده بود: «دستگاه حاکمه به احکام مقدسۀ اسلام تجاوز کرد و به احکام مسلمۀ قرآن قصد تجاوز دارد. نوامیس مسلمین در شرف هتک است و دستگاه جابر با تصویب‌نامه‌های خلاف شرع و قانون اساسی می‌خواهد زنان عفیف را ننگین و ملت ایران را سرافکنده کند، دستگاه جابره در نظر دارد تساوی حقوق زن و مرد را تصویب و اجرا کند، یعنی احکام ضروریه اسلام و قرآن کریم را زیر پا بگذارد، دخترهای هیجده ساله را به نظام اجباری ببرد و به سربازخانه‌ها بکشد یعنی با زور سرنیزه دخترهای جوان عفیف مسلمانان را به مراکز فحشاء ببرد. هدف اجانب قرآن و روحانیت است. دست‌های ناپاک اجانب با دست این قبیل دولت‌ها قصد دارد قرآن را از میان بردارد. روحانیت را پایمال کند ما باید به نفع یهود آمریکا و فلسطین هتک شویم، به زندان برویم، معدوم گردیم، فدای اغراض شوم اجانب شویم. آنها اسلام و روحانیت را برای اجرای مقاصد خود مضر و مانع می‌دانند، این سد باید به دست دولت‌های مستبد شکسته شود موجودیت دستگاه رهین شکستن این سد است، قرآن و روحانیت باید سرکوب شود من این عید را برای جامعۀ مسلمین عزا اعلام می‌کنم تا مسلمین را از خطرهایی که برای قرآن و مملکت قرآن در پیش است آگاه کنم. من به دستگاه جابر اعلام خطر می‌کنم، من به خدای تعالی، از انقلاب سیاه و انقلاب از پایین نگران هستم، دستگاه‌ها با سوء تدبیر و سوء‌نیت گویی مقدمات آن را فراهم می‌کنند. من چاره در این می‌بینم که این دولت مستبد به جرم تخلف از احکام اسلام و تجاوز به قانون اساسی کنار برود و دولتی که پایبند به احکام اسلام و غم‌خوار ملت ایران باشد بیاید. بارالها! من تکلیف فعلی خود را اداء کردم. «اللهم قد بلّغت» و اگر زنده ماندم تکلیف بعدی خود را به خواست خداوند ادا خواهم کرد. خداوندا قرآن کریم و ناموس مسلمین را از شر اجانب نجات بده.«روح‌الله الموسوی‌الخمینی»
دولت اسداله علم، در پناه سازمان امنیت رفراندوم را به انجام رساند، اما شعله‌ای که در قم مشتعل شده بود، تبدیل به آتشی شد که آسایش و آرامش خیال را از دستگاه حکومتی سلب کرد، و آخرین اقدام تبدیل جشن عید نوروز به عزای عمومی بود.
حوادث فروردین سال 42 به خصوص تهاجم به مدرسه فیضیه به دو منظور انجام می‌شد اولاً روحانیت و به خصوص مقام نخست آن که به صورت شخصیت مقاوم و مبارزی درآمده بود سرکوب گردد و این اقدام نیز با نام ملت به ویژه قشر کارگر و دهقان انجام گیرد و درثانی با تبلیغات گسترده وانمود شود که مخالفان تمدن بزرگ ـ دشمنان ملت ـ معترضان به رفراندوم از هر طبقه و هر لباسی که باشند از خطر مصون نیستند. نویسنده کتاب بررسی و تحلیلی بر نهضت امام خمینی می‌نویسد:
«... صبح روز دوم فروردین که مصادف با 25 شوال 1382 سالگرد شهادت حضرت امام صادق (ع) بود ماشین‌های شرکت واحد یکی پس از دیگری وارد قم شده، سرنشینان خود را پیاده کردند، کسی نمی‌دانست که سرنشینان آن چه کسانی هستند و روی چه غرض و انگیزه‌ای راهی قم شده‌اند؟ بسیاری گمان می‌کردند اتوبوس‌ها و سواری‌هایی که در خط تهران ـ قم کار می‌کنند به علت ازدیاد مسافر نتوانسته‌اند جوابگوی مراجعین و مسافرین باشند، بنابراین از ماشین‌های شرکت واحد کمک گرفته‌اند. غافل از آن که سرنشینان آنها شه‌پرستان جلادی هستند که به منظور ریختن خون پاک مبارزان روحانی راهی قم شده‌اند. به دنبال آمدن ماشین‌های شرکت واحد ناگهان ده‌ها کامیون نظامی که مجهز به پایه‌های مسلسل سنگین بود، مملو از سربازان زره‌پوش و مسلح وارد قم شد و پس از مانور کوتاهی در شهر به بیرون دروازه بازگشت و در آنجا متوقف گردید.»عصر دوم فروردین در مدرسه فیضیه مجلس عزاداری برپا و جمعیت زیادی از هر طبقه و قشر حضور داشتند. کامیونهای سربازان مسلح در میدان آستانه متوقف شده و مأموران امنیتی محل را در محاصره داشتند. اوضاع غیرعادی می‌نمود، و رفت و آمد مأموران حاکی از وقوع یک حادثه بود.گوینده بالای منبر به شرح زندگی حضرت امام جعفر صادق(ع) و مبارزات آن حضرت پرداخت، تا به حوزۀ علمیه قم به عنوان دانشگاه امام صادق (ع) رسید و از این که حفظ و حراست احکام اسلام و استقلال کشور به آنها ارتباط مستقیم دارد و در همین حال، صلوات فرستادن جمعی آغاز شد. ناطق از مردم خواست بی‌جا صلوات نفرستند. در همین زمان یکی از روحانیان، وقتی دید اطراف او صلوات نا بجا می‌فرستند، اعتراض کرد؛ که یک باره مورد هجوم همان مأموران آماده و پراکنده قرار گرفت. واعظ سعی نمود که مجلس را آرام کند، اما متوجه شد موضوع بیش از اینهاست، ناگهان فریاد کشید:
«آی مردم، آی مسلمانانی که از صدها فرسنگ راه به این شهر مقدس آمده‌اید، به شهر و دیار خود که بازگشتید به همه برسانید که دیگر به روحانیت اجازه ذکر مصیبت برای رئیس مذهب جعفری هم نمی‌دهند....» ناگاه صدای صلوات بلند شد و واعظ امکان ادامه سخن نیافت و پایین آمد، یکی از مأموران میکروفون را در اختیار گرفت و فریاد زد «به روح پرفتوح اعلیحضرت فقید رضاشاه کبیر!» بلندگو قطع شد و جمعی فریاد زدند که خفه شو! اجتماع به هم ریخت. عده‌ای فرار کردند، جمعی فریاد می‌کشیدند، هجوم جمعی به سوی درب خروجی، بیرون رفتن را با اشکال بیشتر مواجه ساخت. طولی نکشید که فقط طلاب و مأموران لباس عوض کرده باقی ماندند که تعداد آنها را حدود هزار نفر یا بیشتر ذکر کرده‌اند. همۀ آنها سرها را به فرم آلمانی زده بودند. لباس‌های دهاتی یک شکل پوشیده و فریاد «جاوید شاه!» را سر داده و به طلاب حمله کردند، روحانیون به دفاع برخاستند، و عده‌ای در طبقه دوم سنگر گرفته و با آجر به سوی شاه‌پرستان حمله کردند و در این هنگام نیروی شهربانی با اونیفورم وارد معرکه شد، و مدرسۀ فیضیه میدان نبرد گردید. رگبار گلوله شروع شد. تعدادی از طلاب از ارتفاع به پایین پرتاب شدند.
هزاران نفر از مردم در میدان آستانه ناظر هجوم مسلحانۀ مأموران به مدرسه فیضیه بودند. مردم را با گاز اشک‌آور و سرنیزه متفرق کردند، و در پایان لباس و کتاب و وسایل طلاب را وسط مدرسه جمع کردند و به آتش کشیدند و در تاریکی شب پس از اتمام وحشی‌گری‌های تاریخی و به جا گذاشتن تعدادی زیاد کشته و مجروح و مصدوم با خوشحالی و غرور از اعمالی که انجام داده بودند محل را ترک گفتند. در روز بعد در حمله دیگری به همین مدرسه جمعی دیگر را مجروح ساختند، و هم‌زمان مدرسۀ طالبیۀ تبریز به علت نصب اعلامیه امام خمینی (ره) به دیوار مدرسه مورد یورش قرار گرفت. صدمات وارده بر طلاب با چاقو و دشنه و گلوله زیاد بود. این اعمالِ رژیم بیش از پیش موجب خشم و تنفر عمومی شد.
اسداله علم به دنبال فاجعۀ فیضیه در مصاحبه‌ای اعلام کرد: روحانیان که با اصلاحات ارضی مخالفند با دهقانانی که به قصد زیارت به قم رفته بودند نزاع نمودند که منجر به قتل یک دهقان شد. روزنامه‌ها ضرب و جرح طلاب قم را با تفصیل نوشتند و از قتل یک دهقان بدون ذکر نام و نشان خبر دادند.
هجوم به حوزۀ علمیه قابل دفاع نبود و خبر تا اعماق روستاها پیچید و رسوایی زیادی برای دستگاه به بار آورد بسیاری مرعوب شدند و حادثه فیضیه را با واقعۀ مسجد گوهرشاد دوران رضاخان مقایسه کردند، روحانیانی نیز خانه‌نشین شدند و اضطراب و نگرانی در چهره جمعی دیگر دیده می‌شد. در شهرها و روستاها شایع کرده بودند که در تهران و قم روحانیان حق بیرون آمدند از منزل ندارند. گرچه خشونت فیضیه بسیار شدید بود، اما رژیم سعی داشت از آن بهره‌برداری نموده برای مدت طولانی از قهر روحانیت و سکوت این گروه استفاده کند.
عصر دوم فروردین، منزل امام (ره) مرکز اجتماع مردم و روحانیان مبارز شد. امام (ره) در همان لحظه اول آگاهی از حمله به فیضیه، نقش سازندۀ یک رهبر را ایفا کرد. از بستن درب منزل، با وجود شایعۀ حمله مأموران به آن جلوگیری کرد و خود در میان جمع باقی ماند و به آنها دلگرمی و شجاعت بخشید. در همان حالی که بسیاری، روحانیت را شکست خورده می‌دیدند، امام (ره) در همۀ آنها که با ایشان تماس داشتند مؤثر واقع شد. امام (ره) دستور داد مجروحان را به بیمارستان ببرند و سعی داشت هر چه بیشتر اقدامات شاه و مأموران او را به مردم بنمایاند و افشاگری‌ها را بزرگ‌ترین پیشرفت می‌شناخت. به یقین هیچ کس جز امام (ه) نمی‌توانست در آن شرایط دشوار، درس مقاومت و پایداری به پیروان و شاگردان خود بدهد و آنان را برای مبارزۀ مستمر و طولانی آماده سازد. (روزها و رویدادها، مرکز فرهنگی تربیتی نور ولایت، صفحه 18 تا 22، چاپ دوم، سال 1379)
5. واقعه‌ی 15 خرداد: به دنبال ادامه‌ی مبارزه و ایراد سخنان کوبنده‌ی عصر عاشورا از سوی حضرت امام خمینی‌(ره)، شب 12 محرم 1383 مطابق با 15 خرداد 1342 حمله‌ی وحشیانه‌ی رژیم شاه به سنگر روحانیت آغاز شد. بسیاری از روحانیون دزدیده شدند و جمعی هم تحت تعقیب قرار گرفتند. در ساعت 3 بعد از نیمه شب 15 خرداد سربازان گارد به منزل امام یورش بردند و پس از دستگیری ایشان به سوی تهران روانه شدند. حاج آقا مصطفی‌، فرزند امام که شاهد عینی این جریان بود، با تمام نیرو فریاد سر داد که "خمینی را بردند" و مردم قم سراسیمه از خانه‌ها بیرون ریختند و اطراف خانه‌ی امام اجتماع کردند. همزمان با دستگیری قائد بزرگ‌، حضرت آیت‌الله قمی از مشهد و آیت‌الله بهاءالدین محلاّتی از شیراز دستگیر و به تهران گسیل شدند. روز 15 خرداد فریاد «یا مرگ یا خمینی‌ِ» مردم قم‌، شهر را به لرزه درآورد. زنان که در صف مقدم تظاهرات کنندگان حرکت می‌کردند، قبل از دیگران هدف گلوله واقع شدند. مردم که طالب آزادی بی قید و شرط قائد خویش بودند، بی محابا پیش می‌رفتند و با رگبار مسلسل دژخیمان چون برگ درخت روی زمین می‌ریختند. ماموران حکومتی اجساد و مجروحین را با کامیون به سوی مقصد نامعلومی حرکت دادند و ماشین‌های آتش نشانی سراسر خیابان‌ها و کوچه‌ها را شسته و از خون پاک کردند! خبر دستگیری قائد بزرگ به مقامات برجسته‌ی روحانی‌، ملّی و سیاسی پایتخت رسید و ساعتی بعد، این خبر در سراسر تهران مثل بمب صدا کرد. بازاری‌ها مغازه‌ها را تعطیل کردند و به تظاهرات پرداختند. مردم از خانه‌ها و دانشگاه‌ها بیرون ریختند و فریاد اعتراض سر دادند و همگی به سوی کاخ شاه به راه افتادند. تانک‌ها و توپ‌ها از کشته‌ها پشته ساخت و خیابان‌هایی که به کاخ منتهی می‌شد، به صورت کشتارگاه مخوفی درآمد. فجیع‌ترین این کشتارها در سرپل "باقرآباد" اتفاق افتاد که صدها دهقان کفن‌پوش ورامین با فریاد "یا مرگ یا خمینی‌" به نظامیان یورش بردند. اما رگبار مسلسل‌، آنها را قتل عام کرد و چرخ سنگین تانک‌ها، گوشت و استخوانشان را در هم کوبید و جمجمه‌هایشان را خرد کرد؛ به طوری که شناخت اجساد آنها حتی برای بستگان نزدیکشان نیز دشوار بود. جهت سرکوبی جنبش و خاموش کردن آتش انقلابی که می‌رفت تهران را شعله ور سازد، از ساعت 8 بعد از ظهر حکومت نظامی اعلام شد و تهران در سکوتی وحشت زا فرو رفت‌. در همان شب بسیاری از شخصیت‌های ملّی و سیاسی و افراد سرشناس بازار و دانشجویان دستگیر شدند. اما باوجود این تدابیر امنیتی با طلوع صبح‌، هزاران تن از مردم مسلمان و از جان گذشته به پشتیبانی از قائد زندانی خویش به خیابان‌ها آمده و با فریاد "یا مرگ یا خمینی‌"، به طرف کاخ شاه به حرکت درآمدند. شاه فرمان «آتش به قصد کشت‌!» داد و در روز 16 خرداد تهران به کشتارگاه مخوف و حمام خون بدل گشت‌. همزمان با کشت و کشتار فجیع در تهران و قم‌، شهرهای بزرگ به ویژه شیراز و بسیاری از شهرستان‌ها نیز زیر آتش توپ و مسلسل قرار گرفت. رک‌: بررسی و تحلیلی از نهضت امام خمینی‌، سید حمید روحانی‌، صص 494 ـ 468
6. اشاره است به تحریم فروش نفت به اسرائیل از سوی کشورهای اسلامی پس از جنگ میان اعراب و اسرائیل، در این تحریم رژیم پهلوی شرکت نکرد.

منبع:

کتاب انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان کرمان، کتاب 3 صفحه 109


صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.