تاریخ سند: 1 اسفند 1350
موضوع : شیخ محمد تقی فلسفی
متن سند:
به: 312 شماره: 141217 /20ه 12
از: 20 ﻫ 12
در تاریخ 25 /11 /50 سیدرضا صدر به یکی از روحانیون گفت در مورد رفع ممنوعیت از منبر آقای فلسفی تاکنون چه اقدامی شده است مصاحبش گفت فعلاً هیچ، و تصور نمیکنم به این زودی درست بشود.
سیدرضا صدر گفت شنیدهام عدهای از آقایان میخواهند اعتصاب بکنند و پیشنهاد دهندگان اعتصاب هم شیخ فضلاله محلاتی، نجمالدین شهرت اعتمادزاده و مروارید بودهاند آیا به نظر شما اقدام اینها مفید واقع خواهد شد؟
مصاحب سیدرضا گفت من با اعتمادزاده صحبت کردم او با این کار موافق نیست و از طرفی چون بین اینها اختلاف است همهشان اعتصاب نخواهند کرد و من به بعضیها که این حرفها را زدهاند گفتهام اگر چنین کاری بکنند احتمال دارد برای همیشه ممنوعالمنبر بشوند.
سیدرضا گفت اگر همه اعتصاب بکنند آنها نمیتوانند این کار را بکنند مصاحبش گفت آخر همه این کار را نمیکنند ضمناً شایع کردهاند عکسهای فلسفی1 را دولت عراق پخش کرده است.
سیدرضا با خنده گفت میگویند برای منبر مسجد جامع هم از عراق پول گرفته بوده است.
نظریه یکشنبه: مصاحب فلسفی به احتمال یقین محمدحسین علوی بروجردی امام جماعت مسجد فخریه بوده و مروارید مندرج در این گزارش همان شیخ علیاصغر مروارید میباشد.
آمال
نظریه سهشنبه: نظریه یکشنبه مورد تأیید است.
سپاهی
نظریه چهارشنبه: نظریه سهشنبه مورد تأیید است.
پاد
توضیحات سند:
1.
ممنوعالمنبر شدن آقای فلسفی: حجتالاسلام فلسفی در خاطرات خود در این باره میگوید: «چند روز بعد از مجلس ترحیم مسجد جامع تهران، ماه ذیالحجه آغاز شد.
از من دعوت کردند که به مدت ده شب در مسجد جامع منبر بروم.
[سندی در مورد این سخنرانیها از طرف ساواک و شهربانی گزارش نشده است] به مناسبت این ماه فکر کردم بحثی درباره حج داشته باشم.
لذا هر شب یکی از موضوعات حج را بحث میکردم تا به مسأله رمی جمره رسیدم.
گفتم: « سه نقطه است که حاجی باید از مشعرالحرام سنگریزه جمع کند تا به سمبل شیطان بزند.
این درسی است برای مردم مسلمان، که نه تنها باید از شیطان اطاعت نکنند، بلکه باید او را سنگسار کنند.
»
بعد گفتم: « امروز در دنیا اظهارتنفر از دشمن هر کجا یک جور است.
گاهی دیکتاتور مملکتی میخواهد به مملکت دیگر سفر کند.
حکومت آن مملکت هم با آن ظالم دوست است، ولی مردم از آمدن وی ناراضی هستند.
چون کاری نمیتوانند بکنند؛ حداقل تخم مرغ گندیده، گوجه فرنگی لهیده یا پوست هندوانه و امثال اینها به طرف او پرتاب میکنند تا بدینگونه اظهار تنفر نمایند و در مسیر او تظاهرات مخالف او را به راه اندازند.
این کار فعلاً در دنیا معمول است، ولی در جایی که صدها هزار نفر جمعیت و یا بیشتر به مکه میرود و باید رمی کند، با گوجه فرنگی و تخممرغ و امثال اینها که نمیشود اظهار نفرت از شیطان کرد، بلکه آنچه قابل عمل است پرتاب سنگریزه است.
فردای آن روز که طبق معمول، قبل از ظهر عدهای از آقایان اهل علم در اتاق بزرگ منزل ما بودند و من و مرحوم تولیت قم هم در اتاق کوچک دم در بودیم؛ تلفن زنگ زد گوشی را برداشتم.
رئیس کلانتری بازار بود؛ گفت: «دستور رسیده که الآن به شما ابلاغ کنیم از این تاریخ به بعد، دیگر حق منبر رفتن ندارید، همین».
بدین ترتیب بعد از گذشت پانزده روز از سخنرانی اعتراضآمیز علیه مجلس سنا، به طور دائم ممنوعالمنبر شدم که تا سرنگونی رژیم پهلوی و پیروزی انقلاب اسلامی و بازگشت امام به کشور ادامه یافت.
یعنی مدت هفت سال!
در طول مدت منع منبر، وقتی وارد مسجد و یا مجلسی میشدم، با شعار و صلوات مردم مواجه میگردیدم.
به یاد ندارم که آن ایام جایی رفته باشم و مورد تکریم مردم واقع نشده باشم و منبری آنجا اسم مرا با لطف و احترام نبرده باشد.
خلاصه مردم و وعاظ اقدام خصمانه رژیم را بدون عکسالعمل نمیگذاشتند و هر بار به گونهای مراتب تأثر خود را ابراز میکردند.
(همان، صفحه 340 و 341)
منبع:
کتاب
پایگاههای انقلاب اسلامی، مسجد جامع بازار تهران به روایت اسناد ساواک - جلد دوم صفحه 355