صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

دلم به حال شاه مهربان سوخت!!!

دلم به حال شاه مهربان سوخت!!!


متن سند:

دلم به حال شاه مهربان سوخت!!!
فساد مالى، اختلاس و ارتشاء با رژیم شاهنشاهى پهلوى همزاد است و با آن پیوندى ناگسستنى دارد، ولى در دوران سیزده ساله نخست‌وزیرى هویدا، این وضع به شکل نمایان‌ترى درآمد. در این ایام همه مى‌چاپیدند و هویدا کاملاً نسبت به این وضع بى‌تفاوت بود.
حسین فردوست همین مسأله را باعث طولانى شدن دوران صدارت وى دانسته و مى‌گوید :
«در عرض هفت سال (1357 ـ 135) تنها در قسمت بازرسى دفتر ویژه اطلاعات 375 پرونده سوءاستفاده کلان تشکیل شد که همگى با دستور شفاهى نخست‌وزیر بایگانى مى‌گردید.»
واگذارى مناصب در رژیم پهلوى علاوه بر آنکه نیازمند وابستگى‌هاى فردى و خانوادگى به سرویس‌هاى اطلاعاتى آمریکا و انگلیس بود، رعایت پرداخت حق‌السهم رئیس دزدان و غارتگران را نیز لازم داشت.
در رابطه با وابستگى سردمداران رژیم شاه، حسین فردوست چنین نقل مى‌کند :
«انگلیسى‌ها مأمور جدید نیز، با معرفى افراد مورد اعتماد جلب مى‌کنند و به فهرست «اشرافیت اطلاعاتى» خود اضافه مى‌کنند. مثلاً عباس آرام از وابستگان انگلیس مدتها وزیر خارجه بود. موقعى که او سفیر ایران در ژاپن شد، هوشنگ انصارى کارمند محلى سفارت ایران بود. آرام تشخیص داد که انصارى فرد مناسبى است و او را به انگلیسى‌ها معرفى کرد. بدین ترتیب، انصارى ناگهان وزیر اطلاعات، سفیر ایران در آمریکا، وزیر دارایى و مدیرعامل شرکت نفت شد و جزء نامزدهاى نخست‌وزیرى بود که انقلاب رخ داد.»
هوشنگ انصارى، از جمله افرادى است که در این نقش به خوبى ظاهر شد و اربابان را به خوبى از خود راضى کرد. وى بهایى‌زاده‌اى است که پدرش به علت دارا بودن مذهب بهائیت، از محل سکونت خود فرارى گردید و در شهرهاى دیگر به تبلیغ بهائیت پرداخت و به علت خدماتى که به بهائیت نمود، بهاییان حضیره‌القدسى به نام وى در قزوین دایر کردند.
هوشنگ انصارى که مشهور است در شهر اصفهان به خدمت خارجیان در آمده پس از اخذ دیپلم، به انگلستان رفت و لیسانس اقتصاد گرفت و براى ادامه تحصیل به ژاپن رفت.
سوءاستفاده‌هاى مالى وى به دوران حضور وى در ژاپن (1337 ـ 1333) برمى‌گردد. وى در سال 1333 نماینده اداره کل انتشارات و تبلیغات ایران و پس از آن، نماینده بازرگانى ایران در ژاپن، بود و با عباس آرام که سفیر ایران در ژاپن بود نیز همکارى مى‌کرد.
هوشنگ انصارى پس از مراجعت به ایران به عنوان خبرنگار مخصوص «اینترنشنال نیوزسرویس» و «اینترنشنال فتو» مشغول کار شد که به واسطه این سمت با جرج آلن ـ سفیر آمریکا در ایران ـ تماس برقرار کرد و اخبار، اطلاعات و تحقیقات مورد نیاز او را، ضمن تماس با مقام‌هاى دولتى تهیه و در اختیار مى‌گذاشت.
گفته‌اند: در یکى از این مأموریتها، از طرف جرج آلن، به یکى از دولتمردان مراجعه و مى‌خواهد با او مصاحبه کند، وقتى سوالات مطرح مى‌گردد، آن فرد به او مى‌گوید:
خوب است همان کسى که این سئوالات را به تو داده مستقیما به خودم مراجعه کند. این جمله سبب مى‌شود که روز بعد جرج آلن شخصا با آن فرد ملاقات و موضوع مورد نظر را مطرح نماید.
هوشنگ انصارى که شهرت به ارتباط با «سیا» نیز داشت، در مناصب مختلفى قرار گرفت که از آن جمله‌اند : مستشار اقتصادى ایران در خاور دور، معاون فنى وزارت بازرگانى، رئیس هیأت نظارت بر انبارهاى عمومى، نایب رئیس صندوق ضمانت صنعتى ایران و آمریکا، عضو شوراى عالى هواپیمایى کشورى، عضو هیأت جلب سرمایه‌هاى خارجى، سفیر شاه در پاکستان، وزیر اطلاعات و وزیر اقتصاد و دارایى.
اسناد زیر گزارشى است از فردى به نام شیرزاد که در رابطه با چگونگى سوءاستفاده هوشنگ انصارى در سفرى که به بهانه معالجه به لندن داشته، نگاشته شده است. بدیهى است که این گزارش که در آن به سوءاستفاده انصارى اشاره گردیده، قطره‌اى است از دریا. چرا که آگاهى از چگونگى واسطه‌گرى او براى عباس آرام در ژاپن تا نحوه ازدواج وى با مریم پناهى ـ منشى مخصوص آرام در زمان تصدى وزارت خارجه ـ و سوءاستفاده‌هاى کلان در وزارتخانه‌هاى اطلاعات و دارایى و شرکت ملى نفت، نیازمند کتابى مستقل است.

و اما متن این اسناد نمونه چنین است :
مستخرج از نامه آقاى شیرزاد
آقاى انصارى همان‌طورى که اطلاع دارى به‌عنوان معالجه به لندن آمد و در اینجا من چیزهایى از او دیدم که نه تنها از او بدم آمد بلکه دلم به حال شاه مهربان مملکتمان و بالاخره خود ما سوخت. روزى که ایشان وارد شد من به فرودگاه به استقبالش رفتم و در V.I.Pواردش کردم و با اتومبیل خود به شهر آوردمش... به هر حال اولین نقطه منفى که از آقاى انصارى در لحظه ورود در فکر من نقش بست این بود که با ایشان پس از ورود، راجع به هتلى که اقامت خواهند کرد صحبت شد. از طرف سفارت بنا به توصیه آقاى زاهدى یک اتاق در کارلتون هتل رزرو شده بود شما خوب مى‌دانید که کارلتون هتل از هتل‌هاى درجه یک لندن است ولى ایشان در جواب گفتند من به کارلتون نمى‌روم، خودم در هیلتون هتل یک آپارتمان رزرو کرده‌ام که البته پس از ورود فهمیدم کرایه این آپارتمان هر روز 38 لیره است یعنى حدود 9 تومان و حالا حساب کنید در همین یک ماه اخیر فقط کرایه به 27 ریال سر مى‌زند، حساب مخارج دیگر را هم اگر بکنید به هفتاد یا هشتاد هزار تومان سر مى‌زند.
من پیش خودم فکر کردم از دو صورت خارج نیست، اگر این مخارج از بودجه سرى وزارت اطلاعات پرداخت شود باید یک چنین آدمى را به جرم خیانت محاکمه و مجازات کرد و اگر نه بگوییم از جیب پر فتوت شخصى خودش خرج مى‌شود (که یقینا نخواهد شد) تازه باید پرسید از کجا آورده است که در یک سفر کوتاه چنین خرج مى‌کند... تازه خود این عمل از نظر یک فرد عادى ایرانى یک خیانت است و از نظر یک وزیر ایرانى دو خیانت.
ایراد اول اینکه این پول بالاخره هر چه باشد از مملکت است و این‌طور سیل‌آسا بیرون ریختن آن انصاف نیست. دوم اینکه خرج کردن یک وزیر دست سوم به این سبک براى خارجیها و حتى ایرانى‌هایى که به جزئیات توجه دقیق دارند این سوءتفاهم را ایجاد خواهد کرد که بگویند وزراء از یک طرف پول مملکت را بى حساب خرج مى‌کنند و از طرف دیگر براى طرح‌هاى اقتصادى و عمرانى پول بیشتر مطالبه مى‌کنند.
روز دوم به اتفاق نزد دکتر معالج که قبلاً وقت گرفته شده بود رفتیم. قبلاً بگویم من آن روز هم اتومبیل رعیت منشانه خودم را براى بردن ایشان به دکتر به هتل بردم وقتى آمدیم سوار شویم گفت دستور داده‌ام از طرف هتل اتومبیل حاضر کنند... به محض اینکه اتومبیل آمد با عصبانیت به دربان هتل گفت من اتومبیل هیلمن سوار نمى‌شوم. نگهبان با تعجب پرسید چه اتومبیل مى‌خواهید؟ گفت : «رولزویز» و اگر نبود «جک‌وار» به دنبال حرفش گفت یک وزیر سوار ماشین هیلمن نمى‌شود...
دکتر پس از معاینات مفصل گفت این بابا هیچ ناراحتى و کسالت ندارد و حتى به شوخى گفت شاید براى هواخورى تمارض کرده‌اید گفت اگر لازم باشد من گواهى مى‌کنم که هیچ علتى که موجب درد در ناحیه گردن باشد وجود ندارد.
یک روز دیگر به هتل رفتم تا اگر به کمکى احتیاج دارد برایش انجام دهم، 25 برگ یادداشت به دستم داد و گفت اینها را به وزارت اطلاعات مخابره کنید و بگویید براى اشخاصى که مربوط است بفرستند.
(منظور این بود که به حساب وزارت اطلاعات مخابره شود.) تلگرافها به عنوان چند نفر بود که به فرودگاه براى مشایعت ایشان آمده بودند... و براى چند نفر دیگر که فکر مى‌کرد مؤثر هستند فقط تملق عرض کرده بود.
روز دیگر به مناسبت تحویل نامه‌ها و تلگرافهایى که براى ایشان به آدرس من آمده بود به آپارتمانش رفتم آثار پذیرایى شبانه در اتاق پذیرایى و حتى اتاق خواب ایشان هنوز باقى بود احساس خستگى مى‌کرد. گفتم ظواهر امر نشان مى‌دهد که دیشب خوب نخوابیده‌اید گفت بله چند نفر از بچه‌هاى دوره تحصیلى‌ام را که دو دختر و یک پسر بودند دیدم و یکى از این دخترها که به اسم ژانت معرفى شد تا 1 روزى که من با او تماس داشتم اغلب نزد او بود.
روز دیگر تصمیم گرفت خودش را به طبیب دیگرى نشان دهد در تهران نام دکتر JONES WATSONرا شنیده بود به دیدن او رفتیم او نیز پس از معاینات مفصل و عکسبردارى و تجزیه و غیره گفت: عیبى ظاهرا نمى‌بیند و اگر از ناحیه گردن احساس درد مى‌کند ممکن است به علت عدم تناسب وزن سر به بدن فشار مى‌آید. یک کمربند تجویز کرد که دور گردنش بپیچید، که البته این کمربند یا گردن‌بند را ایشان در ملاقات‌هایى که مثلاً با آقاى آتاباى، سمیعى، خوش‌کیش، امامى (پدر زن آقاى هویدا) و آقاى آرام داشتند مى‌بستند ولى من ندیدم که در دیدارهاى میس‌ژانت مورد استعمال قرار دهند و یا به مهمانى «بالماسکه» که در همان هتل هیلتون ترتیب داده شده بود شرکت کردند به‌بندد...






منبع:

کتاب اتفاقات تاریخی به روایت اسناد ساواک - جلد اول صفحه 229



صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.