تاریخ سند: 25 مهر 1357
موضوع: شیخ مرتضى امامى تلارمى
متن سند:
سند شماره (98)
به: 312 تاریخ گزارش: 25 /7 /57
از: 2 ه 1 شماره گزارش: 3671 /2 ه 1
موضوع: شیخ مرتضى امامى تلارمى
مورخه 19 /7 /57 یکى از کارمندان کشاورزى سارى بنام جویبارى با شیخ مرتضى امامى تماس و پس از احوالپرسى جویبارى به اوضاع و احوال روز اشاره و مىگوید نمىدانم چه مىشود. امامى شاید این مرده آمده (به نظر خمینى) بهش گفتند با اطمینان خاطر بزن دیگر. جویبارى: به قول یارو هر چه بیشتر بشکافند بیشتر گندش در مىآید. امامى: خدا وقتى که بخواهد بگیرد این سید را از آنجا در کرد او هم رفت پاریس حالیه تمام مخالفان اطرافش جمع مىشوند و پدرشان را در مىآورند با این تلگرافهائى که مىزنند اگر در پاریس بماند معرکه مىکند زیرا عزیمت به پاریس آزاد است و من مىخواهم بروم و چنانچه در آنجا بماند پایگاهى است براى مذهب تشیع و در شهر پاریس تقریباً 000 /600 الجزایرى هست. جویبارى: بله در حدود 10 الى 20000 دانشجوى ایرانى مىباشند. امامى: بله دانشجویان هستند بدتر مىشود. و تمام دانشجویان با او رابطه پیدا مىکنند و به شما قول مىدهم از ایران قافله ـ قافله پاریس بروند در این موقع جویبارى به وضع آمل اشاره نمود و گفت یک قسمت از اداره کشاورزى (دامپرورى) را آتش زدند و افزود ماجرا از این قرار بود که چند روز پیش گویا مأمورین شهربانى از اداره کشاورزى تقاضاى چند دستگاه ماشین مىکنند و این مردیکه بهائى ماشین در اختیارشان مىگذارد و مأمورین شهربانى در ماشین جیپ چادردار کشاورزى سوار شده و بعد به داخل تظاهرکنندگان رفته و آنها به مسلسل و گاز اشکآور مىبندند و تظاهرکنندگان این مسئله را تعقیب مىنمایند تا این که چند دستگاه ماشین کشاورزى و اداره کشاورزى آمل را آتش زدند و مردم خشمگین شدهاند و تصمیم دارند اداره ترویج سارى را هم آتش بزنند البته اقدامى که اداره کشاورزى کرد حالیه خودبخود دامنه پیدا مىکند. امامى: گمان نمىکنم اینجا خبرى بشود. جویبارى: چرا اینجا (سارى) متوجه شده بودند مثل این که امروز تیراندازى بود و یک کمى کوتاه آمدند. امامى: فردا هم دستور تیراندازى هست. جویبارى: بله یک چنین شایعهاى شنیدهام و فردا را دستور دادهاند کارمندان اداره ترویج به آن اداره نروند و به اداره کل بروند وى (جویبارى) اضافه نمود هشت الى ده مورد از دزدیهاى او را کاملاً گرفتهام و امروز اعلام کردم که مىخواهم این موارد را در روزنامه درج نمایم. امامى: صورت این دزدیها را به من بدهید تا من با آقاى آزمون1 تلفنى صحبت کنم. جویبارى: باشد من فتوکپى نامههاى دزدىها را مىآورم. امامى: دو روز پیش شهردار منزل ما بود به او گفتم این مرتکیه فلان... شده چى درست کرد. نمایشگاه ماشینهاى کشاورزى ما درست است پدرسوخته. جویبارى: گفت این شخص از یک قران هم نمىگذرد و همگى کارمندان کشاورزى جمع شدند و طومارى به عنوان استاندار و سازمان امنیت و وزیر کشور تهیه کردیم و من فردا مدارک مىآورم نزد شما فعلاً خداحافظ.
نظریه شنبه: صحت خبر مورد تائید است.
نظریه چهارشنبه: احتمالاً شیخ مرتضى امامى تصمیم دارد با عنوان نمودن سوءاستفاده در اداره کشاورزى با آقاى دکتر آزمون وزیر مشاور تماس و بدروغ خود را از روحانیون طراز اول مازندران معرفى و بدین طریق ضمن ارتباطهاى مکرر از موقعیت ایشان نیز بهرهبردارى نماید. رومى
در کلاسه 70429 به نام امامى تلارمى بایگانى شود. قاسمپى 16 /8[ /57]
توضیحات سند:
1. منوچهر آزمون فرزند ابوالقاسم در سال 1309 شمسى در تهران به دنیا آمد. پدرش کارمند ساواک بود. او پس از طى تحصیلات ابتدایى و متوسطه، در کنکور اعزام محصل به خارج شرکت نمود و راهى آلمان غربى شد. بعد از مدت کوتاهى به دلیل مشکلات اقتصادى راهى آلمان شرقى گردید و با تودهاىها دست همکارى داد. در شهریور 1336 دانشنامه دکتراى خود را در رشته اقتصاد سیاسى از دانشگاه لایپزیک دریافت داشت و همزمان دوره تخصى فلسفه مارکسیستى و اصول سازمانى احزاب کمونیست را در دانشکده کارل مارکس گذراند و سپس به آلمان غربى بازگشت. در همان سال طى عریضهاى به شاه معدوم، از فعالیتهاى خود در حزب توده ابراز ندامت نمود و با پیگیرىهاى بعدى در سال 1337 به عنوان کارمند قراردادى ساواک با نام مستعار «خوش نقش» در نمایندگى ساواک در آلمان غربى مشغول به کار گردید. در اردیبهشت سال 1340 به ایران مراجعت و در بخش کمونیسم ساواک مشغول به کار گردید. در آبان سال 1346 به سِمت مشاور عالى و معاون سیاسى سرپرست تلویزیون به منظور نظارت بر برنامههاى اجتماعى و سیاسى منصوب شد.
در این سمت بود که نوشتههاى او به عنوان «تفسیر سیاسى» با نام مستعار دکتر منوچهر قاطع از شبکههاى تلویزیون پخش گردید. آزمون در 29 فروردین 1347 به ریاست کل خبرگزارى پارس رسید و در 20 شهریور 1347 از ساواک به وزارت اطلاعات و جهانگردى منتقل و در سمت معاون فنى این وزارتخانه مستقر شد. در دیماه 1349 ریاست حوزه 175 حزب ایران نوین را عهدهدار گردید. وى در اول خرداد 1350 به معاونت وزارت کشور و مدت کوتاهى بعد، در 23 شهریور همان سال، به معاونت نخستوزیر و ریاست سازمان اوقاف منصوب شد. در انتخابات دوره بیست و چهارم مجلس شوراى ملى 30 خرداد 1354 به عنوان نماینده اول تهران به مجلس راه یافت. در 18 آبان ماه 1355 به سِمت وزیر کار و امور اجتماعى منصوب شد و پس از سقوط دولت هویدا، در 31 مرداد 1356 در دولت آموزگار به عنوان استاندار فارس راهى این خطه شد. با اوجگیرى حوادث انقلاب و صعود دولت «آشتى ملى» جعفر شریف امامى، منوچهر آزمون در 5 شهریور ماه 1357، به عنوان وزیر مشاور در امور اجرائى به دولت راه یافت. او در این سمت به تحرکات وسیعى دست زد تا شاید اعتماد مردم را به رژیم جلب کند و زمانى که بىنتیجه بودن اقدامات خود را دریافت، در 5 آبان استعفا داد و چند روز بعد، در 9 آبان ماه، حزب «اتحاد خلق ایران» را بنیان نهاد. این دوره جدید از زندگى سیاسى وى دیرى نپایید و او مدت کوتاهى بعد قربانى یک تاکتیک فریبکارانه از سوى محمدرضا پهلوى شد که براى نجات تاج و تخت خود جمعى از بدنامترین چهرههاى رژیم را به عنوان عوامل نارضایتى مردم به زندان افکند. آزمون در 16 آبان ماه 1357 در دوره نخستوزیرى ارتشبد غلامرضا ازهارى دستگیر و به زندان دژبان مرکز تحویل داده شد. این بازداشت تا پیروزى انقلاب شکوهمند اسلامى ادامه یافت و سرانجام او در 20 فروردین 1358 به دلیل معاونت در کشتار 17 شهریور سال 1357 به جهت تصویب و تدوین قانون استقرار حکومت نظامى و نیز توصیه به کودتا به وسیله ارتش و بالاخره حیف و میل عواید اوقاف و اموال وقفى اعدام گردید.
ر. ک: مجله مطالعات سیاسى، مقاله آرزوهاى پایانناپذیر، ص 145ـ 189، موسسه مطالعات و پژوهشهاى سیاسى.
دکتر منوچهر آزمون به روایت اسناد ساواک، (مرکز بررسى اسناد تاریخى وزارت اطلاعات تهران 1380)
خاطرات نورالدین کیانورى، مؤسسه تحقیقاتى و انتشاراتى دیدگاه، ص 380.
منبع:
کتاب
انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، روزشمار استان مازندران(ساری)، جلد 2 صفحه 71