صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

موضوع: محمد حسین انزابی چهرگانی فرزند مرتضی

موضوع: محمد حسین انزابی چهرگانی فرزند مرتضی


متن سند:

گزارش
موضوع: محمد حسین انزابی چهرگانی فرزند مرتضی

محترماً به عرض می رساند.
الف: مشخصات و اتهام.
نامبرده بالا متولد سال 1299 تبریز ساکن شهرستان مذکور، دارای عیال و اولاد، شغل واعظ در تاریخ 13 /9 /42 بنابر تصمیم کمیته امنیت آذربایجان شرقی به علت فعالیت های مضره و اظهارات بر خلاف مصالح عالیه، دستگیر و به مرکز اعزام [گردیده] و از تاریخ 14 /9 /42 به اتهام اقدام بر ضد امنیت داخلی مملکت با صدور قرار بازپرس نظامی بازداشت گردیده است.
ب: سوابق قبلی.
به موجب محتویات پرونده و اطلاعات واصله، مشارالیه در مجالس مذهبی و بالای منابر، سخنان تحریک آمیزی ایراد و اعلامیه هایی علیه برنامه های دولت، صادر کرده و با وجود آنکه از طریق ساواک محل به مشارالیه تذکرات لازم داده شده [است]معذالک از روش خود منصرف نشده و حتی بعد از وقایع 15 خرداد1 ماه نیز فعالیت‌های مضره خود را دنبال نموده است و اینک اهم اظهارات وی را به منظور استحضار معروض می دارد.
1- در تاریخ 5 /3 /42 اظهار نموده[است:] «مراجع تقلید برای ما دستور داده بودند که در دهه عاشورا با منطق و استدلال، احکام الهی را بازگوییم، تا هیئت حاکمه پنبه ها را از گوش خود در آورند. اگر به حرف ما گوش دادند که هیچ؛ اگر گوش ندادند باید منتطر بمانیم تا دستوری از مراجع تقلید برای ما رسیده[برسد].» نامبرده در مسجد جامع نیز اظهار داشته که ما اعلام خودمان را به دولت ابلاغ خواهیم کرد و شما گوش به زنگ باشید اگر تا پنج روز دیگر به خواسته های ما جواب ندادند بایستی قیام نماییم و پنج سال عمر کردن بهتر از 5 سال می باشد.
2- مشارالیه در تاریخ 11 /3 /42 علناً مردم را تحریک به قیام علیه دولت نموده است و نیز در تاریخ 3 /3 /42 اظهار داشته[است:] «جوانان بایستی از محاکمه شدن باکی نداشته باشند و چون دین اسلام احتیاج به کمک دارد باید شماها سینه خود را سپر نمایید.»
3- وی در تاریخ 5 /4 /42 در مسجد شاهزاده، ضمن گفتاری اظهار نموده (من در این دنیا از هیچ کس نمی ترسم و حرف‌هایم را خواهم گفت اگر مرا در هر کجا شکنجه بدهند باز نمی‌ترسم و محکوم نخواهم شد در عوض مزدوری و خیانت‌کاری هیئت حاکمه ایران را به مسلمین خواهم گفت‌ای هیئت حاکمه ایران! شما از یزید ملعون بدتر هستید و روی یزید را شما سفید کرده اید و با زور و تهدید و پول نمی‌توانید رفراندم نمایید).
نامبرده اظهارات دیگری نیز که کلیه مفاد آن بر خلاف مصالح عالیه کشور می باشد ایراد نموده است ضمناً در مجلس روضه خوانی که روز 9 /8 /42 در منزل [آقای] قاضی طباطبایی دایر بود بالای منبر رفته و ضمن گفتار خود اظهار داشته (مسلمانان اگر اتحاد و اتفاق داشته باشید یک نفر نمی-تواند با اراده خود به شما حکومت کند. اگر دست به دست همدیگر بدهید حکومت جبار از بین خواهد رفت.)
ج: اظهارات متهم.
مشارالیه ضمن بازجویی، اتهامات منتسبه را انکار و اظهار میدارد: «آنچه بر روی منبر گفته ام، جنبه تحریک نداشته بلکه به صورت تقاضا و خواهش از مقامات دولتی بوده است و اضافه می کند که هرگز بر خلاف مصالح کشور سخنی نگفته فقط بر اثر فتوای آقایان شریعتمداری و آیت‌اله میلانی که انتخابات دوره اخیر را تحریم نموده بودند متن اعلامیه آنها را بر روی منبر قرائت نموده است.» (و می افزاید) اگر بر اثر عدم اطلاع از سیاست و مصالح ملی، سخنانی خلاف مصلحت ایراد نموده ام معذرت خواسته و پوزش می طلبم.
نظریه: با توجه به مراتب معروضه، چون متهم نامبرده بالا از اعمال و رفتار گذشته خود اظهار تأسف نموده و به علاوه تعهد نموده که در آتیه، هیچ گونه اظهاری بر خلاف مصالح کشور روی منابر ایراد ننماید لهذا در صورت تصویب، چنانچه اجازه فرمایند پرونده وی جهت تبدیل قرار به دادستانی ارتش احاله گردد صورت دستوری منوط به اوامر عالی است.

توضیحات سند:

1. قیام 15 خرداد1342: به دنبال ادامۀ مبارزه و ایراد سخنان کوبندۀ عصر عاشورا از سوی حضرت امام خمینی‌(ره‌)، شب 12 محرم 1383 مطابق با 15 خرداد 1342 حمله وحشیانۀ رژیم شاه به سنگر روحانیت آغاز گردید. بسیاری از روحانیون دزدیده شدند و جمعی هم تحت تعقیب قرار گرفتند. در ساعت 3 بعد از نیمه شب 15 خرداد سربازان گارد به منزل امام یورش بردند و پس از دستگیری ایشان به سوی تهران روانه شدند. حاج آقا مصطفی‌، فرزند امام که شاهد عینی این جریان بود، با تمام نیرو فریاد سر داد که "خمینی را بردند" و مردم قم سراسیمه از خانه‌ها بیرون ریختند و اطراف خانه امام اجتماع نمودند. همزمان با دستگیری قائد بزرگ‌، حضرت آیت‌الله قمی از مشهد و آیت‌الله محلاّتی از شیراز دستگیر گردیده و به تهران گسیل شدند. روز 15 خرداد فریاد «یا مرگ یا خمینی‌ِ» مردم قم‌، شهر را به لرزه در آورد. زنان که در صف مقدم تظاهر کنندگان حرکت می‌کردند، قبل از دیگران هدف گلوله واقع شدند. مردم که طالب آزادی بی قید و شرط قائد خویش بودند، بی مهابا پیش می‌رفتند و با رگبار مسلسل دژخیمان چون برگ درخت بر روی زمین می‌ریختند. اجساد و مجروحین را با کامیون به سوی مقصد نامعلومی حرکت دادند و ماشینهای آتش نشانی سراسر خیابانها و کوچه‌ها را شسته و از خون پاک کردند! خبر دستگیری قائد بزرگ به مقامات برجستۀ روحانی‌، ملّی و سیاسی پایتخت رسید و ساعتی بعد، این خبر در سراسر تهران مثل بمب صدا کرد. بازاری‌ها مغازه‌ها را تعطیل کردند و به تظاهرات پرداختند. مردم از خانه‌ها و دانشگاهها بیرون ریختند و فریاد اعتراض سر دادند و همگی به سوی کاخ شاه به راه افتادند. تانکها و توپها از کشته‌ها پشته ساخت و خیابانهایی که به کاخ منتهی می‌شد، به صورت کشتار گاه مخوفی در آمد. فجیع‌ترین این کشتارها سرپل "باقرآباد" اتفاق افتاد که صدها دهقان کفن پوش ورامین با فریاد « یا مرگ یا خمینی» به نظامیان یورش بردند. امّا رگبار مسلسل‌، آنان را قتل عام کرد و چرخ سنگین تانکها، گوشت و استخوانشان را در هم کوبید و جمجمه های آنان را خرد کرد؛ به طوری که شناخت اجساد آنان حتّی برای بستگان نزدیکشان دشوار بود. جهت سرکوبی جنبش و خاموش ساختن آتش انقلابی که می‌رفت تهران را شعله ور سازد، از ساعت 8 بعد از ظهر حکومت نظامی اعلام شد و تهران در سکوتی وحشت زا فرو رفت‌. در همان شب بسیاری از شخصیتهای ملّی و سیاسی و افراد سرشناس بازار و دانشجویان دستگیر شدند. امّا علیرغم این تدابیر امنیتی با طلوع صبح‌، هزاران تن از مردم مسلمان و از جان گذشته به پشتیبانی از قائد زندانی خویش به خیابانها آمده و با فریاد "یا مرگ یا خمینی‌"، به طرف کاخ شاه به حرکت در آمدند. شاه فرمان «آتش به قصد کشت‌!» داد و در روز 16 خرداد تهران به کشتارگاه مخوف و حمام خون بدل گشت‌. همزمان با کشت و کشتار فجیع در تهران و قم‌، شهرهای بزرگ بویژه شیراز و بسیاری از شهرستانها زیر آتش توپ و مسلسل قرار گرفت‌.
ر.ک‌: نهضت امام خمینی‌، سید حمید روحانی‌، دفتر اول.


منبع:

کتاب حجت‌الاسلام و المسلمین محمد حسین انزابی به روایت اسناد ساواک صفحه 141


صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.