تاریخ سند: 21 اردیبهشت 1353
موضوع : ملاقات عده ای از اعضای جبهه به اصطلاح ملی سابق با سیدمحمود طالقانی
متن سند:
شماره : 16266 /20 ه 12
ساعت 1830 روز 18 /2 /53 حبیب اللّه ذوالقدر،1 احمد مقدم، موسی
شیخ زادگان، حسین سکاکی، حسین بهاور، ابوالفضل قاسمی به منظور ملاقات با
طالقانی در منزل حسین شاه حسینی اجتماع نمودند و طالقانی ساعت 1900
وارد گردید ابتدا مسائل مربوط به گوشت مطرح شد طالقانی اظهار نمود چهار و
پنج سال پیش دکتر قوامی
نامی اظهار نموده است در
سازمانی کار می کرده که از
مصرف گوشت یخ زده
جلوگیری می نماید که به
همین جهت شغلش را
عوض کردند و اطباء نظر
داده اند این گوشت
غیربهداشتی است نمی دانم
حالا چرا این سروصداها
بلند شده است مقدم اظهار
نمود اخیرا مقداری زیادی
وارد کرده اند و باید مصرف
شود برای همین است که
جلو کشتار را گرفته اند
شیخ زادگان اظهار نمود دو
نفر از طرف آیت الله شریعتمداری در میدان فوزیه اعلامیه تحریم گوشت را منتشر
می کردند به اسامی عارف و تبارنیا که گویا تبارنیا را گرفته اند قاسمی اظهار نمود
علت کمی گوشت گویا تأمین گوشت اکراد است.
طالقانی از کتاب (فساد مدرن)
نوشته احمد مقدم که منتشر شده است تعریف کرد و سپس بحث به نحوه مبارزه
کشیده شد طالقانی اظهار نمود باید معلوم شود از چه راهی علیه دستگاه مبارزه
کرد عده ای کارهای چریکی را خوب می دانند و عده ای به سکاکی اظهار نمود نه
خوب است طالقانی افزود کافی نیست بگوئیم خوب است اگر خوب است باید
کمک کرد مقدم اظهار نمود هر کمکی از ما ساخته باشد باید بکنیم طالقانی اظهار
نمود نظر من این است وضع جبهه ملی در این مورد معلوم شود مثلاً اگر فردا گفتند
بیائید اداره کنید یا مبارزه کنید مثل سابق نباشد اختلاف عقیده داشته باشیم و
بسر یکدیگر بکوبیم شیخ زادگان اظهار نمود بهتر است این جلسات ادامه داشته
باشد ذوالقدر افزود با این که توده ای ها با کارهای چریکی و تروریستی مخالفند
ولی پشت سر هم از طریق رادیو پیک ایران با پخش اعلامیه مجاهدین خلق را
دعوت به تشکیل جبهه واحد می نمایند طالقانی افزود سابقا همین به چریکها
فحش می داد قاسمی اظهار نمود سیاست خارجی تغییر کرده و روسها از وضع
ایران گله دارند حالا این حرفها شنیده می شود و جلسه در ساعت 2200 خاتمه
یافت.
نظریه شنبه : نظری ندارد.
نظریه یکشنبه : با تأیید اجتماع افراد اشاره شده در متن خبر در منزل شاه حسینی
که سوابق آنان در بخش 312 آن اداره کل است هرگونه اقدام مستقیم پیرامون
مفاد گزارش خبر موجب سوخته شدن شنبه می گردد و به طوری که از مفاد
گزارش خبر استنباط می گردد طالقانی تلویحا اعضای جبهه به اصطلاح ملی را
تشویق به فعالیت و همکاری با چریکها نموده است که با اعمال مراقبتهای لازم
عکس العمل اعضای جبهه مزبور در این زمینه به موقع به استحضار می رسد.
نظریه چهارشنبه : نظریه یکشنبه مورد تأیید است ضمنا تبارنیا ذکر شده در متن
خبر بنی طباء می باشد که به علت توزیع فتوای گلپایگانی1 دستگیر شده است.
توضیحات سند:
1ـ حبیب اللّه ذوالقدر، فرزند
علی اکبر، در سال 1282 ه .
ش.
،
در شهرستان اصطهبانات به دنیا
آمد.
تحصیلات را، تا دوم
متوسطه ادامه داد و مقداری نیز،
مقدمات عربی خواند.
سپس به
استخدام اداره اوقاف شیراز
درآمد.
مشارالیه، در سال 1341، خود
را چنین معرفی کرد :
«در اواخر سال 28، در آغاز
طلوع جبهه ملّی، به اتهام نوشتن
یک سلسله مقالات در روزنامه
شبیخون ـ که از روزنامه های
محلی شیراز است ـ در حدود
یک ماه بازداشت شدم.
در سال
32، به اتهام روزنامه نویسی و
طرفداری از مصدّق، بازداشت
و پس از ده روز، آزاد شدم.
از
سال 28، با جبهه ملّی همکاری
نمودم؛ به حزب زحمتکشان و
نیروی سوم، وابسته شدم ...
و تا
آخر بهمن سال 32 ـ که در
فارس بودم ـ ارتباط و همکاری
صمیمانه با جبهه ملّی داشتم و از
30 تیر 39 ـ که مجددا جبهه
ملّی، شروع به فعالیّت کرد ـ در
میتینگها حاضر [می شدم] و با
سران جبهه ملّی، ارتباط برقرار
نمودم ...
از سال 24، روزنامه جهان نما
را در شیراز، زیر نظر داشته و
منتشر می کردم ...
در اواخر سال
28، امتیاز روزنامه شبیخون را
به [نام] خانمم گرفتم ...
در سال
31 یا اوایل 32، آن را به نام
«هنگامه روز»، در سه چهار
شماره، منتشر کردم...
»
حبیب اللّه ذوالقدر ـ که به اتهام
عضویت در حزب توده، دستگیر
و پس از سه ماه با ضمانت،
موسی صادقی و مرتضی حکمت
(نماینده مجلس) آزاد شده بود ـ
در نامه ای به رکن دوم
ارتش نوشت : «اینجانب، عضو
حزب نیروی سوم شیراز بوده و
خاطر محترم مستحضر است که
روش حزب مزبور، همواره
مخالف حزب منحله توده بوده
است...
»
مشارالیه ـ که در سال 1332 به
تهران آمده و به عنوان کارمند
اوقاف تهران، مشغول به فعالیّت
بود ـ در سال 1340، از طرف
وزیر فرهنگ، به ریاست اوقاف
تهران منصوب شد و مدّتی نیز،
کفالت اداره تحقیق اوقاف را، به
عهده داشت.
»
وی ـ که مدیریت روزنامه
صرصر را نیز، به عهده داشت ـ
در سال 1344 بازنشسته شد و
در سال 49، از طرف نیروی
هوائی ارتش، نامزد تصدی دفتر
بیمارستان جرجانی گردید.
حبیب اللّه ذوالقدر ـ که طبع شعر
نیز داشت ـ به عنوان شاعر جبهه
ملّی شهرت یافت و در سالهای
بعد، به عنوان مدیر روزنامه، به
فعالیّت ادامه داد.
(پرونده انفرادی)
1ـ آیت الله العظمی حاج سیّد
محمّدرضا گلپایگانی، در سال
1277 ه .
ش.
در روستای گوگد،
در شش کیلومتری گلپایگان،
دیده به جهان گشود.
ایشان،
تحصیلات مقدماتی را، در
زادگاه خود و اراک گذراندند.
سپس به دعوت آیت الله العظمی
حائری یزدی، به قم رفتند و
مدارج عالی علوم حوزوی را،
در آن شهر کسب کردند.
تبحّر
آیت الله گلپایگانی در علم فقه،
موجب شد که ایشان، هفتاد سال
مدرس این علم در حوزه علمیه
قم باشند.
گذشته از خدمات
علمی و آموزشی، از ایشان
مدارس، بیمارستانها و مراکز
عام المنفعه بسیاری، به
جای مانده است.
واکنشهای
سیاسی حضرت آیت الله العظمی
گلپایگانی، نسبت به مسائل روز
ایران و جهان اسلام، رژیم
پهلوی را وامی داشت تا همواره
از موضع گیریهای ایشان،
بیمناک باشد.
اعلامیه هائی که
علیه رژیم شاه، در مناسبتهای
مختلف بویژه در سالهای 56 و
57 از سوی ایشان صادر شد،
تنور مبارزه مردم را علیه رژیم
شاه، گرم نگاه داشت.
مراسم
نیایشی که ایشان، در سال
1352 برای پیروزی مسلمانان،
در جنگ با اسرائیل برپا کردند،
در آن زمان، واکنش قابل
توجهی به همراه داشت.
حضرت
آیت الله العظمی گلپایگانی، در
آذرماه سال 1372، به ملکوت
اعلی پیوست.
(انقلاب اسلامی به روایت اسناد
ساواک، ج 1، صفحه 4)
منبع:
کتاب
آیتالله سید محمود طالقانی به روایت اسناد ساواک - جلد سوم صفحه 497