تاریخ سند: 3 شهریور 1343
موضوع: ملاقات آقایان شیخ محمدصادق قمی و شیخ طبسی . شیخ مروارید با طلاب علوم دینی مشهد
متن سند:
شماره: 11288 /20 الف تاریخ: 3 /6 /1343
گزارش اطلاعات داخلی
موضوع: ملاقات آقایان شیخ محمدصادق قمی و شیخ طبسی . شیخ مروارید با طلاب علوم دینی مشهد
برابر اطلاع روز 29 /5 /43 آقایان شیخ محمدصادق قمی . شیخ طبسی . شیخ علیاصغر مروارید که اخیراً از زندان مرخص گردیدهاند، به مشهد رفته و با طلاب علوم دینی ملاقات کردند، ضمن ملاقات شیخ طبسی اظهار داشت: ما دست از مبارزه نمیکشیم، ولی حالا که مصلحت در سکوت است و باید آنقدر مبارزه کنیم تا موفق شویم، منتها مبارزه طول دارد. ضمناً آقایان شیخ ناصر مکارم. شیخ دوانی.1 شیخ مفتح2 . شیخ نوری، طلاب حوزه علمیه قم در مشهد دیده شده اند. همچنین شیخ ابوالفضل محلاتی به طلاب مشهد اظهار داشته چند نفر عراقی به ایران پناهنده شدهاند دولت ایران استرداد آنان را در قبال استرداد دکتر محمد صادقی3 که اکنون پناهنده عراق میباشد خواستار شده است.
توضیحات سند:
1. حجتالاسلام علی دوانی، فرزند اسماعیل، در 1308 در دوان از توابع کازرون شیراز متولد شد. تحصیلات خود را در زادگاهش آغاز نمود و در سال 1322 ﻫ ش به نجف عزیمت کرد. دروس مقدماتی، سطح و عالی را در نجف اشرف گذراند و از محضر استادانی چون شیخ عبدالحسین خراسانی، شیخ محمدعلی افغانی، مرحوم شیخ احمد اردبیلی، آیتالله شیخ کاظم تبریزی، مرحوم آقا شیخ علیآقا نجفی کاشانی، شهید محراب آیتالله مدنی، آیتالله مرحوم شیخ محمدرضا صلبی و آیتالله حاج میرزا علی فلسفی کسب فیض نمود.
در 1327 به ایران بازگشت و در حوزهی علمیه قم به ادامه تحصیل پرداخت و از محضر استادانی چون آیتاللهالعظمی بروجردی و حضرت امام خمینی(ره) کسب معلومات کرد. پس از پایان دروس در ایام رمضان و محرم و صفر در بیشتر شهرهای ایران و چند سال هم در کویت به وعظ و خطابه و تبلیغ دین اشتغال داشت و در روزنامههای «ندای حق» و «وظیفه» و نشریه مکتب اسلام به نوشتن مقاله میپرداخت. با شروع نهضت امام خمینی(ره) وی نیز پای به این عرصه نهاد و اقدامات موثری را انجام داد. استاد علی دوانی تا 1348 در قم اقامت داشت و پس از آن در تهران رحل اقامت افکند و به کار تألیف و تبلیغ پرداخت که از آثار وی میتوان به کتاب نهضت روحانیون ایران در 11 جلد اشاره کرد. حجتالاسلام دوانی در سال 1385 دار فانی را وداع گفت و در قم به خاک سپرده شد. وی از نویسندگان پرکاری بود که بسیاری از آثار وی اعم از تالیف و ترجمه به چاپ رسیده است.
2. اصل: مفتحی، شهید آیتالله دکتر محمد مفتح، عالم اندیشمند، مبارز ژرفاندیش، استاد دانشگاه، نویسنده و مترجم معاصر، در سال 1307 ﻫ ش در همدان متولد شد. پس از دوره دبستان، جهت فراگیرى معارف اسلامى به مدرسه مرحوم آخوند ملاعلى معصومى همدانى (ره) رفته و پس از آن در 15 سالگى به حوزه علمیه قم هجرت نمود و در آن جا به سرعت مدارج و مراحل علمى را با استفاده از محضر حضرات امام خمینى(ره)، آیتالله بروجردى، علامه طباطبایى و آیتالله محقق داماد پیمود و به درجه اجتهاد رسید. در کنار آن، دکتراى فلسفه را نیز از دانشکده الهیات دریافت نمود و در نزدیک کردن دو قشر دانشجو و طلبه سعى فراوان کرد. پس از اوجگیرى مبارزه روحانیت و تبعید حضرت امام خمینى به مبارزه در ابعاد مختلف آن ادامه داد که منجر به اخراج وى از آموزش و پرورش و تبعید به نقاط دورافتاده گردید. پس از تبعید ناچار به اقامت در تهران شد و فصل دیگرى از زندگانى مبارزاتى او آغاز گشت. وى در منبر و درس علیه استبداد و استعمار فرهنگى به مبارزه پرداخت. در سالهاى 1340 ـ 1342 جزء مبارزان نهضت امام بود و پس از آن سالها در خط امام حرکت میکرد. بارها دستگیر، تبعید و ممنوعالمنبر گردید. در سال 1352، مسجد جاوید را احیاء و با تشکیل کلاسها، حرکت فرهنگى خود را آغاز نمود، اما ساواک آن مسجد را تعطیل کرد و او را به همراه حضرت آیتالله خامنهاى دستگیر و روانه زندان ساخت. پس از آن، مسجد قبا را تأسیس نمود و آن را به صورت پایگاه مهمى در جهت فعالیتهاى مبارزاتى علیه رژیم شاه درآورد. در سال 1356 و 1357 نماز عید فطر را با عظمت برگزار کرد. پس از پیروزى انقلاب اسلامى، به عضویت شوراى انقلاب و جامعه روحانیت مبارز درآمد. وى همچنین ریاست دانشکده الهیات را به عهده گرفت. شهید مفتح در 27 آذر 1358، در حالى که وارد دانشکده مىشد، به دست مزدوران آمریکا (موسوم به گروه فرقان) به شهادت رسید. از آثار وى حاشیه بر منظومه، ترجمه تفسیر مجمعالبیان و روش اندیشه مىباشد.
ر. ک: یاران امام به روایت اسناد ساواک، شهید آیتالله دکتر محمد مفتح، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1382
3. آیتالله محمد صادقی تهرانی، فرزند رضا، در سال 1307 ﻫ ش در تهران متولد شد. پس از اتمام تحصیلات جدید تا مقطع «سیکل دوم»، به تحصیل علوم دینى روى آورد و به کسوت روحانیت درآمد و به مدت دوازده سال در شهر مقدس قم و در جمع طلاب مدرسههاى فیضیه و پس از اخذ «تصدیق مدرسى» وارد دانشگاه تهران ـ دانشکده معقول و منقول ـ شد و پس از اخذ مدرک لیسانس، به عنوان دبیر به جمع معلمان «وزارت فرهنگ» (آموزش و پروش فعلى) پیوست. از سال 1337 در خلال تبلیغ و تدریس و تألیف، به تحصیل در دوره دکترى اشتغال ورزید و ظاهراً در سال 1343 فارغالتحصیل شد. هنگام فعالیتهاى فداییان اسلام در قم و تهران از آنان هوادارى نمود و در زمان مصدق نیز چند منبر به طرفدارى از او رفت. از سال 1336 تا زمانى که مرحوم آیتالله کاشانى در قید حیات بود، منبرى ویژه ایشان محسوب مىشد و همواره در خطابههاى خویش از آن مرحوم تجلیل مىنمود. او خود گفته است که او را همچون پدر، لسانالمحققین لقب داده بودند و در جاى دیگر نیز، خود را از بستگان آیتالله سیدابوالحسن اصفهانى معرفى و علامه طباطبایى صاحب کتاب شریفالمیزان را نیز دوست خود قلمداد کرده است. اولین سخنرانیهاى تند او علیه دستگاه حکومت طاغوت از سال 1343 آنگاه که در عراق بود شروع شد. همان زمان بود که ساواک تصمیم گرفت تا با تمدید گذرنامهاش مخالفت کند و از طرق مختلف دیپلماسى و هماهنگى با مقامات عراقى او را به ایران بازگرداند و با وى برخورد کند، که موفق نشد. چگونگى سفر ایشان به عراق را صدور و پخش اعلامیهاى به زبان عربى با امضاى «حزبالله» علیه حکومت شاه در خصوص انقلاب به اصطلاح سفید و تبعید حضرت امام (ره) در مکه دانستهاند. همان هنگام بود که «اردلان» سفیر کبیر شاه در عربستان به دولت عربستان شکایت مىکند و دکتر صادقى دستگیر و پس از چندى با وساطت ایرانیان، آزاد و از همانجا عازم عراق مىشود. در سال 1348 در پى ردّ درخواست دولت بعث در خصوص انجام سخنرانى علیه حکومت ایران، زمینه را مساعد حدس زده از طریق نامهاى به دوست خود «آقاى موسوى واعظ» از او در برابر دولتیان ـ براى بازگشت به ایران و نادیده گرفتن گذشتهها ـ استشفاع مىکند، لیکن ساواک پذیرش آن را منوط به صدور اعلامیه و انجام سخنرانى به نفع شاه و عذرخواهى رسمى از گذشتهها مىداند که طبیعتاً نمىپذیرد و سرانجام با گذرنامهاى جعلى از عراق به لبنان سفر کرده، در مسجد «برج البراجنه» چند سخنرانى علیه عراق، به خاطر اعدام پنج طلبه شیعه انجام مىدهد. از همان زمان پایگاه فعالیتهاى وى در لبنان، مسجد برج البراجنه شد تا سال 54 و به روایتى 55 این فعالیتها علیه دستگاه شاه و در جهت حمایت از فلسطینیان ادامه یافت و سپس راهى کشور حجاز شد. بسیار کوشید تا مقامات سعودى را براى صدور اجازه تدریس در مکه معظمه متقاعد کند، لیکن سخنرانى وى علیه تاریخ شاهنشاهى، سفارت ایران در عربستان و ساواک را برآشفته و عصبانى کرد و آنان تمام همّ خود را مصروف جلوگیرى از فعالیتهاى او کردند. با اطلاع از هجرت امام از نجف به پاریس به امام (ره) ملحق شد و به نمایندگى از ایشان در «خانه ایتالیا» شرکت کرد و «حکومت اسلامى» را تبیین نمود. از دیگر اقدامات او علاوه بر آنچه گفته آمد مىتوان به تأسیس جمعیت امر به معروف و نهى از منکر در عراق اشاره کرد که ساواک و عوامل وابسته به حکومت ایران همواره در صدد برهم زدن مجالس آن بودند. از وى تألیفات بسیارى در زمینههاى مختلف از جمله «تفسیر قرآن» با نام «تفسیر الفرقان» بجاى مانده است. آیتالله صادقی در فروردین 1390 دار فانی را وداع گفت. (اسناد ساواک ـ پرونده انفرادی)
منبع:
کتاب
آیتالله العظمی حسین نوری همدانی به روایت اسناد ساواک صفحه 37