تاریخ سند: 31 فروردین 1315
ستاد ارتش
مرموزات
متن سند:
13150131
ستاد ارتش
مرموزات
کشف تلگراف تیپ مستقل کرمان
نمره وارده 736
تاریخ اصل31 /1ماه1315
تاریخ مخابره لیله 1 /2ماه 1315
اسم کشف کننده خلیلی
تاریخ وصول1 /2 /1315
تاریخ کشف ماه ۱۳1۵
مرجع: ۳46
ستاد ارتش
به طوری که احساس میشود اخیراً زمزمههایی بین عوام رایج [است] از جمله راجع به موقوف کردن تعطیل روزهای جمعه و انتخاب یکشنبه به جای آن گفتگو؛ و از این قبیل مکنوناتی در گوشه و کنار بروز مینمود1 که برای پیدا کردن ریشه و اصل آن تجسس و تعمقاتی معمول گردیده است. در نتیجه معلوم شد این قبیل احساسات مولوده از ابتدا از وعظ سید محمد نام معروف به سلطان الواعظین است. راپرت دژبانی تیپ نیز نظریه را تأیید و به طوری که اطلاع حاصل شده مشارالیه در چند جلسه منبر وعظ خود موضوع تیرباران شدن گنبد حضرت رضا را از طرف روسها مطرح و راجع به واقعات اخیر خراسان گوشه و کنایههایی زده است.2 چون مذاکره در اطراف این قبیل موضوعها بر خلاف مصالح [است] و مفاسدی همراه دارد که ممکن است مولد مشکلاتی گردد على هذا با توجه به سوابق مشارالیه که طی راپرت رمز نمره ۱۳۲ –6 /3 /13 عرض رسیده دستور داده شد، شهربانی کرمان مجالس وعظ او را ممنوع و خودش را هم که مدتی در کرمان اقامت دارد به نقاط دیگر روانه نمایند.
31 /1 /15- نمره ۴۰
سرهنگ سیاه پوش ۳
عیناً مراتب به شرف عرض رسید. فرمودند : « به شهربانی گفته میشود چنانکه حضور هم دستور دادهام موضوع وعظ و مسجد و... آن باید موقوف شود و به چه مناسبت او را گذاشتهاند تا حال در آنجا راحت بماند. این وضعیت که دایماً با گریه و توسّل به اموات مقاصد میخواهند ملّیت نمیشود باید به کلی عوض شود منتهی با یک ترتیب تدریجی ولی برای دایم»
2 /2 /15
شفاهاً ابلاغ شد اظهار نمود امر مبارک همان طوری که دیروز هم شرف صدور یافته به موقع اجرا گذارده شود.
توضیحات سند:
۱- از آن جایی که رضاخان از بدو به قدرت رسیدن، شخصیت خود را به عنوان یک مقلد تمام عیار غرب و کشورهایی نظیر ترکیه و شخصیتی همچون آتاترک نشان داده بود و هر از چندی روشنفکران وابسته تمایلات و مکنونات قلبی خود را به رشته تحریر و کلام در میآوردند. در بین مردم سخن از تغییرات و تحولاتی به سبک ترکیه مطرح بود و آن را با حساسیت دنبال میکردند. تغییر لباس به سبک اروپایی و کشف حجاب در سال ۱۳۱۴ ش این سخنان و شایعات را دامن زده و ظن مردم را در تعطیلی روز یکشنبه به جای جمعه تقویت کرده بود. برای نمونه فقط یک مورد از موارد متعدد این گرایشهای ترقی خواهانه! را ذیلاً نقل میکنیم: در مورخه ۱۶ بهمن ۱۳۰۶ روزنامه اطلاعات شخصی با نام اختصاری ا. ش با برشمردن مشکلات خط فارسی و برتری خط لاتین بر آن چنین پیشنهاد میدهد: «... و خلاصه این خط مشکل را تغییر داده و یک خطی را جانشین آن قرار دهیم که زحمات شش ساله شاگردان مدارس ابتدایی به یک هفته تقلیل یابد [!]... آیا مقتضی نیست به عوض مباحثه در اطراف «ق» و «غ» خصوصاً فضلا و اساتید ما راه حلی برای نجات زبان فارسی از این خط عجیب و غریب پیدا کرده و بیرو در بایستی ترتیبی بدهند که ما هم مثل آدم چیز بنویسیم؟» با چاپ این مقاله سخیف و توهین آمیز که بیادبی را به کمال رسانده و به یک ملت با همه خصوصیات دینی، فرهنگی و ملی بیاحترامی کرده است. صدای اعتراض افرادی بلند شده، به نقد و تحلیل این مقاله در شمارههای بعدی آن روزنامه میپرداختند و البته بعضی از همفکران این شخص که طرفدار چنین از خود بیگانگی هستند نیز در تأیید او مقالاتی را به چاپ رساندند. به این ترتیب باید به مردم حق داد که نسبت به تغییرات احتمالی ذکر شده زمزمه و گفتگو نمایند.
۲- اشاره به جنایت هولناکی میکند که در جوار حرم مطهر حضرت امام رضا (علیه السلام) در مسجد گوهر شاد به دستور رضا خان و عاملیت استاندار و فرمانده لشگر وقت آن استان به وقوع پیوست و طی آن عدۀ کثیری از مردم متدین و بیگناه مشهد به خاک و خون غلتید، علما دستگیر و شکنجه و عدهای تبعید و زندانی شدند. و ما به لحاظ اهمیت موضوع و ارتباط بسیار گسترده آن با واقعۂ کشف حجاب و تغییر لباس، شرح جریان را با مقداری تفصیل ذیلا ذکر میکنیم.
نظام استعماری رضا خان بر این گمان بود که با جنگ روانی که بر پا شده دیگر روحانیت به وضع ضعف کشانده شده است و پس از این قادر به مقاومت در برابر طرحهای سلطه طلبانه استعمار نخواهد بود.. این است که مشاهده میکنیم همزمان با اجباری شدن کلاه بین المللی زمزمههای حجاب زدایی بلند میشود. نطقهایی جهت آماده سازی اذهان عمومی ایراد میکرد. و جشنها و متینگهایی سازمان یافته تشکیل میشود تا زمینه پذیرش یکی از خطرناکترین و اسارت بارترین طرحهای سلطه جویانه استعمار فراهم آید... روحانیت پس از شنیدن این زمزمهها و گفتار دولتیان و جشنها دور هم جمع میشوند و به طور مخفی جلساتی برگزار میکنند. منزل آیتالله یونس اردبیلی محل دیدار و پایگاه مقاومت روحانیون است. اکثر علما و مدرسین حوزه علمیه مشهد در این جلسات شرکت میکنند. در یکی از جلسات پیشنهاد میشود که آیتالله حاج آقا حسین قمی به تهران برود و مستقیما با رضاشاه وارد مذاکره شود. حاج آقاحسین قمی قبل از عزیمت به روحانیون مشهد میگوید که من میروم تا با این شاه صحبت بکنم شاید که او را از تصمیمش منصرف گردانم و شما باید مردم را آگاه و هشیار کنید که چه توطئه عظیمی در کار است. حاج آقا قمی پس از آمدن به تهران در باغ سراج الملک شهر ری (حضرت عبدالعظیم «ع») بازداشت و ممنوع الملاقات میشود. مسجد گوهرشاد که چند روزی است محل اجتماع و سخنرانی علیه کلاه بینالمللی است یا بازداشت حاج آقا حسین قمی حال و هوای دیگری مییابد اجتماعات هر لحظه وسیع تر و اعتراضات گسترده تر میگردد و سخنرانان کلامشان آتشین تر و مردمان شعارشان تندتر میشود. به محض بازداشت آیتالله قمی از مرکز به شهربانی مشهد دستور میرسد که وعاظ معروف را هر چه زودتر دستگیر کنند... علما و مجتهدین در یکی از جلساتشان در منزل آیتالله سید یونس اردبیلی تصمیم میگیرند تلگرافی به رضاشاه مخابره کنند تا او را از این عمل منصرف گردانند. این تلگراف به امضای هشت تن از علما میرسد همچنین قرار میشود که خطبای معروف امثال شیخ مهدی واعظ خراسانی و شیخ عباسعلی محقق... در مسجد گوهرشاد به منبر بروند و مردم را بیدار سازند. صبح روز جمعه ۱۰ ربیع الثانی ۱۳۵۴ قمری برابر با ۲۰ تیر ۱۳۱۴ شمسی قزاقان مستقر در مشهد [در آن زمان کلمه قزاق حذف شده بود] برای متفرق ساختن مردم وارد عمل میشوند. قزاقان [نظامیان] رضا خان بیمحابا روی مردم آتش میگشایند و حدود یکصد نفر را کشته و زخمی میکنند. اما مردم متفرق نگشته و مقاومت مینمایند. و نظامیان على الظاهر میگریزند. این گریز به جهت این بود که آنان دستوری برای اعمال هر چه بیشتر خشونت و متفرق کردند مردم نداشتند لذا بنا به دستور، عقب نشینی میکنند. پس از این هجوم مردم اطراف مشهد با داس و چهار شاخ و بیل به طرف مسجد سرازیر میشوند. ... غذای مورد نیاز مردم متحصن در مسجد از بیرون توسط پشتیبانان نهضت میرسد. زنان خواستار شرکت در نهضت و حضور میشوند. مسجد «پیرزن» که در وسط مسجد گوهرشاد واقع است با زدن چادری برای زنان مسلمان و شجاع آماده میگردد. مرحوم نواب احتشام رضوی برای زنان سخنرانی میکند... روز شنبه ۱۱ ربیع الثانی ۱۳۵۴ برابر با ۲۱ تیر ۱۳۲۱۴ مسجد دیگر جای سوزن انداختن نیست. شعارهایی ضد سلطنت رضاشاه و ضد کلاه بینالمللی و ضد حجاب زدایی داده میشود. مردم مسجد یک پارچه سرود مقاومت سر میدهند. دولتیان وحشت خویش را به مرکز خبر میدهند. مرکز تلگراف خانه مشهد شاهد رفت و آمد شتابزده نمایندگان حکومت است ذات ملوکانه! امر میفرمایند که مسجدیان را تار و مار کنند و همه را گرفته مجازات نمایند. ایرج مطبوعی فرمانده سر لشگر شرق در زمان بازنشستگی و دوره پیری خود برای حسین فردوست تعریف کرده «که وقتی دستور رضا خان رسید پاسخ دادم که خوب است کمی سیاست به خرج بدهیم چون ممکن است در شهر اغتشاش بشود، این پاسخ من باب طبع رضا خان نبود و در جوابی که داد تندی کرد و خواستار خشونت شد. لذا رضاخان سرتیپ البرز را به مشهد فرستاد.» به دستور مطبوعی و البرز واحدهای لشگر مشهد اقدام کردند، سران قشون و سران شهربانی و آگاهی نیروهای خویش را هماهنگ میکنند و قرار میشود بعد از نیمههای شب کشتار آغاز شود، قبل از ظهر نظامیان در شهر و در نقاط حساس مسجد گوهر شاد مستقر میشوند و مسلسلهای سنگین را بر بامهای مشرف به حیاط گوهرشاد مستقر مینمایند و شایع میکنند برای حفاظت از بانکها آمدهاند. اسدی نایب التولیه رضاشاه از نقشه کشتار مطلع است و چون میداند که مجتهدین هم در مسجد هستند در صدد بر میآید آنها را از مسجد خارج کند لذا به دروغ پیام میفرستد که تلگراف شما را اعلیحضرت همایونی پاسخ گفت تشریف بیاورید برای مذاکره با این حیله آنها را به دار التولیه میکشاند، شاید هم این حیله را خودسران و طراحان جنایت خلق کردند، برای اینکه اگر مجتهدین و علمای طراز اول در این حمله کشته میشدند خراسان یک پارچه آتش میشد و این آتش گسترش یافته و دیگر به هیچ روی قابل جلوگیری نبود. توپهای سنگین در خیابان تهران روبروی مسجد گوهر شاد استقرار یافته و در ذهن مردم مشهد هجوم روسیه را در سال ۱۳۳۰ قمری به سرکردگی ژنرال «ردکو» دوباره زنده کرده است... پاسی از نیمههای شب ۱۲ ربیع الثانی [۲۲ تیر ۱۳۱۴] گذشته بود که صدای غرش مسلسلهای نظامیان آسمان مقدس خراسان را به لرزه انداخت و قشون شرق به فرماندهی سرلشگر ایرج مطبوعی و... برای فتح مسجد به حرکت در آمد... عدهای از مأموران مخفی رژیم [ این عده قبلا وارد مسجد شده بودند و از درون مسجد شروع به قتل عام مردم کردند به قول خودشان کاری کردند] که روسها نکرده بودند. هنگامی که سیپده سر زد... اینک نظامیان با کشتن بیش از دو هزار تن تا پنج هزار تن و دستگیر کردن هزار و پانصد تن توانستند قلب مقاومین مسجد گوهرشاد را در هم شکنند... به گفته یک شاهد عینی ۵۶ کامیون جنازه بردند و زخمیها را هم همراه کشته شدگان در گودالی در محله خشت مال و باغ خونی مشهد دفن کردند. از صبح روز یکشنبه ۱۲ ربیع الثانی ۱۳۵۴ چند ساعت پس از گذشت حماسه خونین گوهر شاد بازداشت روحانیون شروع میشود، عده زیادی گرفتار میشوند و عدهای دیگر مخفی شده و سپس ایران را ترک میکنند. عدهای از آنان که بازداشت و یا مخفی شده و فرار کردند عبارت بودند از:
آیتالله سید یونس اردبیلی، آیتالله آقا زاده (فرزند آیتالله آخوند خراسانی)، شیخ محمد، تقلی بهلول، آیتالله دستغیب (شهید محراب) و حدود بیست و هفت نفر دیگر... حوزه علمیه مشهد تقریبا از هم پاشیده و تعدادی از مدارس دینی تخریب شده، حکومت نظامی در مشهد بدون اعلام رسمی بر پا گردید. شهر کاملا در تصرف دژخیمان رضا خان بود. عبور و مرور تحت کنترل شدید قرار گرفت و ورود و خروج مستلزم داشتن گذرنامه از شهربانی شد. این کشتار در زمان نخست وزیری دست پرورده استعمار انگلیس محمد علی فروغی (ذکاء الملک) اتفاق افتاد و وزیر داخله محمود جم که بعدا در همان سال واقعه مسجد گوهر شاد به شاید به مناسبت قدردانی از این جنایت به مقام رئیس الوزرایی رسید.
مسئولین شهر مشهد که هر کدام مستقیم یا غیر مستقیم در این جنایت شرکت داشتند عبارت بودند از :
١- فتح اله پاکروان پدر سرلشگر پاکروان رئیس سابق ساواک محمدرضا پهلوی، استاندار خراسان.
٢- نایب التولیه آستان قدس رضوی محمد ولی خان اسدی (مصباح السلطنه) که از سال ۱۳۰۵ تا ۱۳۱۴ نایب التولیه و پس از واقعه مسجد گوهرشاد، دستگیر، محاکمه و اعدام شد.
۳- سرلشگر ایرج مطبوعی فرمانده لشگر خراسان (در خصوص وی در سندهای آتی توضیح داده خواهد شد.)
۴- عبدالعلی لطفی رئیس دادگستری
5- سرهنگ قادری فرمانده هنگ (در سندهای بعدی توضیح خواهد آمد)
6-سرهنگ دوم حسین قلی بیات رئیس شهربانی.
لشگر شرق برای دستگیری شیخ محمد تقی بهلول که یکی از واعظان پر حرارت مسجد گوهر شاد بود جایزه تعیین کرد که موفق به دستگیری او نشد و او با زیرکی خاصی فرار کرده، به افغانستان رفت. آیتالله آقا زاده فرزند مرحوم آیتالله العظمی آخوند خراسانی دستگیر شده و نخست به حبس طویل المدت و سپس در دادگاه تجدید نظر به اعدام محکوم شد. ولی بر اثر اقدام علمای نجف از اعدام وی صرف نظر و مدتی زندانی شد. سپس در تهران تحت نظر بوده و به طوری که گفته شده هنگامی که بیمار بود بوسیله دکتر احمدی (پزشک مخصوص کشتار زندانیان سیاسی در زمان رضاشاه) در سال ۱۳۱۶ مقتول و شهید گردیده است. عدهای از محکومین دادگاههای نظامی همچنان در زندان بودند تا پس از شهریور سال ۱۳۲۰ و فرار رضا خان در مجلس دوره سیزدهم مجلس شورای ملی، محبوس بودن این عده، مورد سؤال و اعتراض واقع شد و دولت ناچار دستور آزادی همگی را صادر کرد. این کشتار به خاطر عظمت و عمق آن و اینکه در صحن حضرت امام رضا (علیه السلام) و اطراف آن واقع شده بود موجب گفتگوها و سخنانی در ابراز تردید نسبت به دیانت و مسلمان بودن رضا شاه مطرح کرده و در میان آورده بود. رضاشاه برای آنکه در این مورد مطلبی گفته باشد و خود را معتقد به دیانت اسلام وانمود سازد در سلام عید غدیر مورخه ۱۱ اسفند ۱۳۹۵ در پاسخ تبریک رئیس مجلس حسن اسفندیاری (محتشم السلطنه) مطالبی بیان نمود که قسمتی از آن را نقل میکنیم: «خیلیها در اشتباه هستند و تصور میکنند معنی تجدد و اخذ تمدن امروزی دنیا این است که اصول دیانت و شرایع را رعایت ننمایند و با کسب تجدد و تمدن مغایرتی با دین و مذهب دارد و حال آنکه اگر مقنن بزرگ اسلام در حال حاضر در مقابل این ترقیات عالم وجود داشت موافق بودن اصول شرایع حقه خود را با وضعیت و تشکیلات تمدن امروز نشان میداد [!]...» انتشار این بیانات در جراید و تعیین تکلیف کردن برای پیامبر عظیم الشان اسلام (صلی الله علیه و آله) و اینکه ایشان را بنام مقنن خوانده بود و از رسالت و خاتمیت آن حضرت و ولایت و امامت علی بن ابیطالب (علیهما السلام) نامی نبرده بود به جای اینکه آبی بر روی احساسات مردم بریزند شعله آن را بیشتر کرده و موجب بوجود آمدن گفتگو و تجزیه و تحلیل در بین مردم شد. (ر.ک: قیام گوهر شاد، سینا واحد، صفحات ۵۲ تا ۶۴ و تاریخ بیست ساله ایران، حسین مکی، جلد ششم، صفحات ۲۵۱ تا ۲۵۸ و ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، حسین فردوست، جلد اول صفحات ۶۹ و ۷۰ و روز شمار تاریخ ایران، دکتر عاقلی، جلد اول صفحات ۲۸۷ و ۲۹۱ و آثار الحجه، محمد شریف رازی، جلد اول، صفحه ۴۸ و حکایت کشف حجاب، مؤسسه فرهنگی قدر ولایت صفحات ۱۰۱ و ۱۱۷ و تاریخ سیاسی معاصر ایران دکتر مدنی، جلد اول صفحات ۱۲۰ و ۱۲۱ و روزنامه اطلاعات شماره ۲۵۳۶ - ۱۳۱۴/۴/۲۵ صفحه اول)
۳- سرتیپ علی اکبر سیاهپوش خدمات خود را در پلیس و ژاندارمری آغاز کرد، سپس وارد ارتش شد. در اغلب عملیات نظامی زمان رضا شاه شرکت داشت. پس از شهریور ۱۳۲۰ به تقاضای خود بازنشسته شد. پس از مدتی در زمانی که دولت على سهیلی بر سر کار آمد عشایر فارس و بختیاری به رهبری رضا خان قشقایی شورش کرده بودند، به خدمت فرا خوانده شد و سپهبد شاه بختی مسئول ایجاد امنیت در فارس شده بود. شاه بختی برای تأدیب ناصر خان، قوایی به فرماندهی سرهنگ اسعد (سردار بهادر) به قشقایی فرستاد ولی این قوا شکست خورد و قوای دیگر به فرماندهی سرتیپ سیاهپوش اعزام نمود که او نیز توفیقی پیدا نکرد و باعث از بین رفتن عده زیادی سر باز و غیره شد.
او بعد از انجام مأموریت بازنشسته شد و باقی عمر را به امور کشاورزی پرداخت سرتیپ سیاهپوش در ۲۴ آبان ۱۳۴۰ خورشیدی در گذشت. از او کتابی به نام «موتورهای هواپیمایی و ساختمان کار آنها» به جای مانده است. (ر.ک : زندگینامه رجال و مشاهیر ایران، مرسلوند جلد چهارم، صفحه ۸۸ و نخست وزیران ایران از مشیر الدوله تا بختیار، دکتر عاقلی، صفحه ۵۲۸)
منبع:
کتاب
تغییر لباس و کشف حجاب به روایت اسناد صفحه 75