صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

موضوع: پخش جزوه حمله‌کنندگان به دکتر امینی

تاریخ سند: 16 شهریور 1342


موضوع: پخش جزوه حمله‌کنندگان به دکتر امینی


متن سند:

تاریخ: 16 /6 /42 شماره:14 /120س ت
موضوع: پخش جزوه حمله‌کنندگان به دکتر امینی

مجدداً جزوه‌ای در ۱۱ صفحه به طرفداری از آقای امینی تحت عنوان (حمله‌کنندگان به دکتر امینی ماسک‌ها را از چهره خود برداشتند) چاپ و منتشر شده است. ص
گیرندگان: اداره کل سوم*

توضیحات سند:

* مطالب جزوه مربوطه بدین شرح است:
حمله‌کنندگان به دکتر علی امینی
ماسک‌ها را از چهره خود برداشتند!.
آن روز که زمین به آسمان بچسبد و ستارگان خاموش شوند و اقیانوس‌ها خشک گردند‌، شاید شما هم از رنجوری‌های درونی خود رهایی یابید و چشمان طماع و نامحرم خویش را از بیت‌المال مردم بردارید. دیگر صدای این ناقوس‌ها نادر نیست مانع شنیدن ناله مردمی‌ گردد که با تهی کردن جیب آنها بر ثروت حرام خود افزوده‌اید...
هر خطی که بر سیمای شما نشسته نشانه‌ای است از تجاوزی که به افراد اجتماع کرده‌اید و با این دسیسه‌ها دیگر قادر نیستید این علایم مخوف وحشتناک را از سیمای خود بزدایید و بار دیگر با قیافه تازه و ناآشنا بر حقوق مردم مستمند چیره شوید ..
هر چند شما بکوشید که هویت خود را بر مردمان پنهان سازید اجتماع شما را به خوبی می‌شناسد و بر نیرنگ‌هایتان آگاه است ...
وقتی که گربه نیست، موش‌ها به رقص در می‌آیند ...
... تقریباً یک سال از زمامداری دکتر علی امینی می‌گذرد. یک سال سکوت زمامدار مقتدر ایران توأم با دسیسه‌بازی – فعالیت‌های تخریبی - انتشارات مقالات شرم‌آور - تحریکات وقیحانه گذشت و برای کسانی که ناظر بی‌طرف و افراد بی‌نظر بودند دوره محک خوبی بود که بنشینند و ببینند این اعمال - این افعال - این اقوال از دهان چه کسانی و از قلم چه اشخاصی و از مغز چه افرادی بیرون می‌آید و پخش می‌شود و اصولاً چرا منتشر می‌گردد.
ما در این میانه همه مطالب و نوشته‌های این گروه را خواندیم و گفته‌هایشان را شنیدیم و آنها را با یکدیگر مقایسه نمودیم و در خلال این احوال دیدیم گاه و بیگاه صدایی از گوشه‌ای بلند می‌شود و فریادی به گوش می‌رسد و به دنبالش نشریه‌ای بیرون می‌آید. این عمل چندین ماه است که تکرار می‌شود بدون اینکه مطلبی جدید بر آنچه در گذشته گفته شده اضافه شود و با لااقل این مطالب با منطق توأم باشد و با مبنا و منشا صحیح و عقلایی داشته باشد. به تازگی نیز نامه‌رسان دو ورقه را از شکاف در خانه ما به درون انداخت. یکی محتوی فحش و ناسزا به دکتر امینی و دیگری گزارشی که از عملیات درخشان دوره سرلشگری ضرغام یاد شده و در آن مطالبی آمده بود که بسیار جالب و قابل دقت می‌نمود. متأسفانه این دو نشریه که در یک زمان به دست ما رسید معلوم می‌داشت هیئتی سخت مشغول به کار است و در حالی که از یک طرف برای تبرئه دسته‌ای ظاهراً مقدمات نخست‌وزیری دیگری را زمینه‌سازی می‌کند!...
غافل از این ماجرا که اینها چپاول‌گرانی هستند که داغ باطل بر پیشانیشان خورده و از اجتماع طرد شده‌اند، اینها غریق‌هایی هستند که در منجلاب فساد و تباهی دست و پا می‌زنند تا شاید آبروی از دست رفته را به دست آوردند و در این گیر و دار فحشی هم نار زمین و آسمان می‌کنند..! هیچ کس بر چنین بیچارگانی خرده نمی‌گیرد و از آنها انتظاری ندارد.
زیرا همه می‌دانند که در یک چنین حالتی شعور عقل زایل می‌شود و آن قدرتی که برای تعادل فکر آدمی لازم است از میان می‌رود. دسته دیگر هم که برای نخست‌وزیری تیمسار فعالیت می‌کنند گناهی ندارند. شاید به او معتقدند. شاید او را دوست دارند و از او انتظاراتی دارند. هر چه هست به تصور خود عمل خلافی انجام نمی‌دهند جز اینکه ترویج باطل می‌کنند.
خود تیمسار هم کار بدی نمی‌کند. به قول خودش نهایت آرزویش این بود که سرهنگ شود سرلشگر شد. خواب نمی‌دید رئیس یک اداره بشود، به وزارت رسید. حالا چرا نخواهد که نخست‌وزیر شود!.. مگر نه اینکه گفته‌اند
ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کارند
تا تو نانی به کف آری و به غفلت بخوری!...
به هر حال نه طرفدارانش کار بدی می‌کنند و نه خود تیمسار گناهی مرتکب می‌شود؟
شاید کامیون‌هایی را که در بیابان‌ها رفت و آمد می‌کنند دیده باشید، پشت آنها نوشته شده است
برو دست خدا به همرات
چشم بد از تو دور
دعای ما هم برای تیمسار معلم همین است!..
اکنون به بینیم این افراد چرا دکتر امینی حمله می‌کنند و به او ناسزا می‌گویند و با پخش اعلامیه و نشریات بر او می‌تازند. اینها کسانی هستند که هویتشان بر همه مردم مملکت معلوم و آشکار است. همه آنها را می‌شناسند. همه می‌دانند چکاره بوده‌اند و چه کرده‌اند و حالا چه می‌خواهند بکنند. از راننده تاکسی گرفته تا رفتگر محله - تاجر بازار - کارمند دولت - کشاورزی صنعتگر هر کدام که این نشریه‌ها را می‌بینند و می‌خوانند بلافاصله نام ناشرین شناخته شده آنها را یکی بعد از دیگری بر زبان می‌آورند و با ایمانی راسخ و عقیده‌ای ثابت‌، دلایل انتشار آن را ذکر می‌کند و از سوابق یکایک آنها شواهد و مثال‌هایی می‌آورند که با خود در آن دخیل بوده یا از دیگران شنیده‌اند. اینها به خوبی می‌دانند که این افراد در گذشته چه به روزگار ملت و مملکت آورده‌اند و اکنون چرا خوف دارند که دکتر امینی باشد - دکتر امینی راه برود - دکتر امینی حرف بزند و بالاخره دکتر امینی در میان مردم ظاهر شود و مردم با او درد دل کند و احیاناً گروشی به هواخواهی از او لب باز کند و در تعریفش سخنی بگویند.
در این بحث البته صحبت بر سر دکتر امینی پست. این مطالب برای امثال دکتر امینی‌هاست - برای آن رجال پاکدامن و شجاعی است که مانند دکتر امینی در نهایت بی‌نیازی می‌خواهند کمر خدمت مردم را به میان به بندند- به آنها خدمت کنند – به مردم واست بگویند - در مشکلات مملکت از مردم استمداد کنند برای خفه کردن عمال فساد - عوامل خرابکاری - عناصر پلید و تبه‌کار قد علم نمایند و با نهایت شهامت با کمک عده معدودی از دوستان و خدمتگذاران واقعی کشور جهاد در این راه قدم بردارند. دکتر امینی برای اولین بار طبقه‌ای را رسوا کرد که به اتکای مال‌های حرامی که اندوخته بودند و پول‌های حرامی که از خزانه دولت به جیب زده بودند. پایه‌های قصر خود را بنیان گذاردند و هیچ گاه باور نمی‌کردند روزی بیاید که زنجیر عدالت بر دست و پای آنها گره بخورد و مانند دزدان رسوا و جانیان خونخوار به زندان بروند و جایی را اشغال کنند که تا آن روز آفتابه دزدان آنجا را به جای آنها در اختیار داشتند.
آن روز که فریاد دکتر امینی بلند شد و به کسانی که با سلاح دزدی و بی‌عدالتی و حق‌کشی به آلاف و الوف رسیده بودند و اعلام نمود که روزگارشان دیگر سپری شده‌، دل‌های سیاه ناشرین اعلامیه‌های امروزی به طپش افتاد و ما هنوز فراموش نمی‌کنیم که با چه عجز و لابه از دری به در دیگر می‌زدند و خیال فرار به آن سوی مرزها داشتند و چون راهی برای خلاصی نمی‌یافتند چه پول‌ها که از همان مال حرام بر روی هم انباشتند تا مگر فرشته عدالت را از راه راست منحرف کنند و انتظار را به سویی برگردانند که همیشه در انتظار آن بودند. این پول‌ها آن روز برای تحریک مردم به عبث خرج شد و امروز این پول‌ها باز هم به عبث در راه نشر اعلامیه‌های مجعول و نشریه‌های پوچ و مسخره به کار می‌افتد غافل از اینکه همین نشریه‌ها لوحه‌های سیاه زندگی آنها را به یاد مردم می‌آورد و خاطره‌های تلخ گذشته آنها را حیات می‌بخشد و در برابر همه انظار مجسم می‌سازد و مردم را در راه یک‌دستگی – یک‌دلی سوق می‌دهد و به جهاد علیه آنها می‌کشاند.
می‌گویند وقتی خداوند بخواهد نظر عنایت خود را از فرد با قومی دریغ کند اول عقل آنها را می‌گیرد، و شما ای سیه‌کاران چه افراد گمراه و سیه روزگاری هستید که به غضب الهی دچار آمده‌اید و الا به خود می‌آمدید و به گذشته خود نظر می‌انداختید و با سرافکندگی به گوشه‌ای می‌خزید و با مالی که به حرام جمع کرده‌اید می‌ساختید و هر روز با اعمالی احمقانه‌تر – ناپخته‌تر خود را یاد‌آور ملت نمی‌کردید! آری این غضب الهی است که شما را در همه جا دنبال می‌کند تا به دست خود شما اموال غارت شده‌ای را که برده‌اید بگیرد و به صاحبانش باز‌گرداند و خود شما را نیز برای انتقام‌جویی چنگال عدالت بیاندازد.
می‌گویند ملت ایران فراموشکار است. شاید ... ولی مسلماً خدای منتقم ایران فراموشکار نیست. دلیل آن هم این است که بر مغز و جسم شما می‌کوبد و نمی‌گذارد نام شما از خاطرها محو شود - اعمال شما از نظرها دور گردد و قیافه شما دوباره پنهان شود.
اگر جز این بود عدالت خداوندی چه می‌شد و از چه راه نمایان می‌گردید؟
ما دکتر امینی را با آنچه کرد قضاوت می‌کنیم و شما را هم با آنچه که کرده‌اید مورد سنجش قرار می‌دهیم.
نتیجه‌ای که از این مقایسه می‌گیریم این است که به دست دکتر امینی و همکاران او پل‌های پشت سر شما خراب شده و راه بازگشت ندارید. قطاع‌الطریقان و دزدان شبانه خزانه دولت فکر می‌کنند حالا که به بن‌بست رسیده‌اند و جز گرفتاری در چنگال عدالت راهی ندارند، چرا دست و پای آخر خود را نزنند و اعلامیه پخش نکنند؟.....
فریادهای شما بی‌شباهت به داد و بیداد آن دزد نیست که فرار می‌کرد و مردم را به گرفتن دزد دعوت می‌نمود!...
ولی در اینجا فرق مطلب این است که مردم دیگر هم دزد را شناخته‌اند و هم از حیله او آگاه هستند.
اما تیمسار سرلشگر ضرغام شاید باور نکنید که من هم از همان طبقه‌ای هستم که شما بدان افتخار دارید. شما نانوازاده هستید و من نجارزاده. با این تفاوت که شما شغل نظام را قبول کرده‌اید و من اجتماع را انتخاب نموده‌ام و در میان مردم پا گذاردم و در خدمت آنها ماندم و به مطالعه پرداختم. شما به حکم قوه محرکه (دینامیسم) کارتان به جلو رفتید و من بالاجبار در میان کتب و افکار و اندیشه‌های بزرگان و درددلهای مردم باقی ماندم. شما شمشیر را به کمر بستید و من کتاب را به جلویم گذاردم به طوری که امروز این حق را بشما می‌دهم که در جواب این مختصر به من بگویید که این خیالات و اندیشه‌ها مالیخولیای کتابی است !... یعنی اعتراف فرمایید که دوره اتم و قرن اقمار موید بروز زمانی است که کتاب‌ها باید سوخته شود - آثار علمی بزرگان محو گردد - ارقام از میان برداشته شود زیرا به عقیده شما که چند بار آن را بیان کرده‌اید علم هیچ وقت به درد نخورده است و نمی‌خورد و جز اتلاف وقت برای بشر ثمری نداشته است! یعنی به دنبال قاعده اقتصادی معروف (سیاست دروازه‌های باز‌) خودتان سیاست اجتماعی تازه‌ای به نام (‌سیاست دروازه‌های بسته‌) (محافل علمی و فنی‌) را اعلام نمایید و تکلیف دنیا را یکسره کنید. به هر تقدیر باید به شما عرض کنم که یک تفاوت دیگر هم بین ما دو نفر هست و آن این است که من در مطالعه کتاب‌ها و اندیشه‌ها با یک نوع تفریح مغزی و لذت معنوی بسر می‌برم و شما در تحرک و فعالیت جسمی خود باقی مانده‌اید که البته نصیب من در این میان ناامیدی و سهم شما سلامتی و موفقیت می‌باشد.
پس بدانید که من سال‌هاست خانه‌نشین هستم و از ماجراهای ظاهری به دورم و جز در این موارد حساس و در مواقعی که مطالعه مطلبی مرا متأثر نکند به نحو دیگری به حرکت در نمی‌آیم و عمر خود را در راه عیب‌جویی و یا بهتر بگویم حقیقت‌گویی نمی‌گذرانم.
نجارزاده‌ای هستم که باید نان بخورم تا بتوانم مطالعه کنم و راهی هم ندارم جز اینکه کتاب بخوانم و کتاب بنویسم‌، به این مناسبت دو نشریه‌ای را که هفته گذشته نامه‌رسان به من رسانید خواندم و در تعریف‌هایی که از عملیات انتقادی شما کرده‌اند و حملاتی که به دکتر امینی نموده‌اند دقیق شدم و به فکر فرو رفتم که چرا علم در کشور ما با به این پایه تنزل کرده است..؟..
دلم برای شما سوخت که چرا مردمی مانند تیمسار که مدعی داشتن نبوغ ذاتی است و توانسته در سایه خصلت (حقیقت بینی) خود به جلو برود و با سرعت بی‌سابقه‌ای از شاخی به شاخ دیگر بپرد باید به این سهولت و آسانی عقل خود را به دست عده‌ای به ظاهر دوست و در باطن دشمن، و یا به ظاهر عالم و در باطن بی‌سواد و ناآشنا بسپارد و از آنها بخواهد برایش لایحه بنویسند و در مدحش افسانه بسازند و ارقام را برای اثبات نبوغ اقتصادیش در جهتی به کار برند که هر بقال چتکه اندازی را بخنده می‌اندازد. چرا؟..
چرا کاری می‌کنید که مردم بگویند با آنچه که نمی‌دانید به عداوت برخاسته‌اید؟
شما که ظاهراً از طرفداران متعصب حضرت علی علیه السلام هستید چرا از مکتب آن رادمرد تبعیت نمی‌کنید؟ مگر نه اینکه فرموده است: «گفته می‌شود که حنابندان کنید تا موی سپید شما به رنگ خضاب درآید. ولی من می‌گویم آن کنید که هم خویشتن بپسندید و هم دیگران بر آن نخندند»
این گزارش شما جز خنده و مضحکه چیز دیگری نداشت. من آدم بی‌ادبی نیستم و به خدا سوگند قصد اهانت و بی‌نزاکتی هم ندارم و اگر کلمه‌ای بگویم که به گوش شما ناخوشایند باشد قبلاً معذرت می‌خواهم. به علاوه من که از طبقه شما هستم و مانند سرکار بدان افتخار می‌کنم این حق را دارم که از شما بخواهم علم را در دست نااهل به خاطر جلب و وجاهت نیاندازید و با این عمل خود به اجتماع و مردم و گروهی که از همه لذات زندگی فقط لذت خواندن و نوشتن را برگزیده‌اند اهانت نکنید و با آنها به مبارزه برنخیزید و اشاعه نادانی و جهل و یا تشویق به عالم‌نمایی کمک نکنید و مردمی را که به زور در این راه سوق داده شده‌اند و تازه به راه آمده‌اند و می‌خواهند با سواد بشوند - عالم بشوند - دانشمند بار بیایند منحرف نکنید و آنها را مأیوس نسازید.
اگر چه آمدن سرکار در رأس دو وزارت خانه حساس کشور مانند گمرکات و انحصارات و وزارت دارایی بدون داشتن اطلاعات و معلومات و مطالعاتی در مسایل مالی و اقتصادی و بازرگانی به حد کافی موجب یاس و ناامیدی همه طبقات روشنفکر و تحصیلکرده و دانشگاهیان مملکت گردید دیگر سزاوار نیست با اشاعه این رطب و یابسها و انتشار مطالبی نظیر آنچه که برایتان نوشته‌اند بیش از پیش موجب یأس و بدبینی آنان گردیده و غبار ناامیدی بر دلهایشان بپاشید.
خیال می‌کنم در عالم هم طبقگی این کمترین و کوچکترین تقاضایی باشد که می‌توان از شما کرد. به هر حال همانطور که بنده پایم را در کفش شما نکرده‌ام سرکار هم نگذارید افراد ناخلف در چشمان ما که خود‌به‌خود آنها را در ایران گذارده‌ایم ناخن فرو کنند.
در گزارش جنابعالی دوستانتان نوشته‌اند در دوران حکومت شما که از درخشانترین ادوار اقتصادی کشور بود!! پرداخت‌های ارزی به مقداری نیست که بعد انجام شده و البته برای مقایسه رقم‌هایی هم داداند. مرقوم داشته‌اند...
حال باید دید با اینکه ورود کالاهای سرمایه‌ای کشور کاهش یافته در زمان دکتر امینی چه مقدار ارز برای واردات به مصرف رسیده است. همان ارزی که دکتر امینی همیشه با علاقه خاصی از آن صحبت می‌نمود از سال ۱۳۳۷ تا ۱۳۳۹ به ترتیب ۴۲۰۰ - ۴۵۰- ۶۰ و ۴۷۱ و در زمان دکتر امینی 3 /476 میلیون دلار پرداخت شده است.
بدین ترتیب در دوره دکتر امینی بیش از هر سال دیگر برای واردات ارز به مصرف رسیده و ارز حاصله از صادرات کمتر از هر سالی بوده است. ولی باید دید که در عین اینکه در زمان دکتر امینی ورود کالاهای سرمایه‌ای کمتر بوده و ارز بیشتری برای واردات به مصرف رسیده است درآمد گمرک چه وضعی داشته است؟
سال ۱۳۳۷= 206 /633 /945 /9 ریال
سال ۱۳۳۸ = 939 /530 /416 /12 ریال
سال ۱۳۳۹= 394 /675 /414 /12 ریال
سال ۱۳۴۰= 456 /259 /557 /9 ریال
صحبت سر همین است.
وقتی می‌گویم رفقای شما شما را با دادن ارقام در جهت مخالفت مسخره کرده‌اند باور نمی‌کنید. مگر کسی که منکر این حقیقت است که در زمان دکتر امینی پرداخت‌های ارزی با وجود ممنوعیت کالاهای وارداتی مخصوصاً کالاهای لوکس از زمان شما بیشتر بوده است؟ چرا دلیل آن را پنهان می‌کنید؟ چرا از بیان حقیقت می‌ترسید؟ این همان است که همه می‌گویند و اعتراف دارند که سیاست دروازه‌های باز شما باعث بر باد رفتن ارز مملکت شد و وقتی شما رفتید موعد پرداخت تعهدات کالاهای وارداتی زمان شما رسید که دکتر امینی آنها را پرداخت. اگر عکس این می‌بود شما باید بدان افتخار می‌کردید نکته دیگر که قابل توجه است و سیاست اقتصادی شما را محکوم می‌سازد این است بر اثر همین گشادبازی‌ها و به هدر دادن ذخیره ارزی مملکت در دو سال ۱۳۳۷ و ۱۳۳۸ درست در زمان وزارت شما موجودی ارزی از 2 /41 قبل از زمان شما به منهای 9 /54 در سال ۱۳۳۷ و به منهای 02 /42 در سال ۱۳۳۸ رسید و حال آنکه بر اثر جدیت دولت مهندس شریف امامی و سپس در سایه کوشش‌های دولت دکتر امینی همین کسر موجودی به 2 /10+ در سال ۱۳۳۹ و به 5 /29 + در سال ۱۳۴۰ یعنی در زمان دکتر امینی رسید و پس از ذکر این ارقام که در گزارش بانک آمده مسئولین بانک مزبور چنین می‌نویسد «به طوری که ملاحظه می‌شود موجودی ارزی کشور در پایان سال مورد بحث در حدود 5 /29 میلیون دلار بوده است و این رقم نسبت به رقم مشابه سال قبل 3 /19 میلیون دلار افزایش نشان می‌دهد...»
ضمناً بی‌مناسبت نیست بدانید که در نتیجه تعقیب سیاست اقتصادی دولت دکتر امینی بانک مرکزی در سال ۱۳۴۰ توانست علاوه بر تأمین احتیاجات ارزی دولت و مردم و استرداد و پرداخت اصل و بهره اقساط وام‌های بلند مدت 4 /42 میلیون دلار از بدهی‌های کوتاه مدت خود را نیز مسترد نماید و از بدهی‌های بازرگانی خارجی کشور به میزان 5 /43 میلیون دلار بکاهد و موجودی ارزی کشور را معادل 5 /19 دلار افزایش دهد. بدین ترتیب بهبود واقعی در وضع ارزی کشور در سال ۱۳۴۰ و مرکب از سه رقم فوق به 5 /96 میلیون دلار بالغ گردید.
در اینجا برای اطلاع جنایعالی این نکته را نیز اضافه می‌نماید که دولت دکتر امینی در سایه سیاست اقتصادی صحیح و سالم خود علاوه بر پرداخت میلیون‌ها دلار تعهداتی که در زمان وزارت شما شده بود توانست ذخیره ارزی کشور را از 02 /42 کسری در زمان شما به 02 /96 میلیون دلار اضافه برساند که این رقم در آخر تیرماه ۱۳۴۱ یعنی در روز استعفای ایشان به ۱۷۵ میلیون دلار بالغ گردد. علت این امر بسیار ساده است. زیرا دکتر امینی با ممانعت از ورود کالای لوکس و بنجل و بی‌مصرف که نه فقط ارز مملکت را به تاراج می‌برد بلکه موجب فلج شدن صنایع ملی نیز گردید و همچنین با جلوگیری از مسافرت‌های تفننی و غیر‌ضروری به خارج کشور موفق شد این مبلغ قابل توجه را در خزانه ارزی دولت بگذارد و برود.
مرقوم می‌دارید که در سال ۱۳۳۹ عواید گمرک در حدود تقریباً ۱۲ بلیون و کسری بوده است. ولی در زمان دکتر امینی با وجود اینکه پرداختی‌های ارزی برای واردات بیشتر بوده معذالک درآمد گمرک در حدود ۹ بیلیون و کسری یعنی کمتر از دوران تقدی شما بوده است. این هم باز یک مدرک زنده دیگر از تأیید نیت دوستان شما در تمسخر از سر کار است!
گفتیم علت پرداخت بیشتر ارز در زمان دکتر امینی ایفای تعهدات ارزی زمان شما بوده است که خودتان بدان اعتراف دارید. علت کمی عایدات گمرک هم باز مؤید صحت ادعای ماست زیرا پرداخت تعهدات ارزی کالاهایی را که به گمرک وارد شده بود به عهده دولت‌های بعدی گذاردید. ولی کالاهای مربوطه را آزاد کردید و حقوق گمرکی آن را هم و حصول فرمودید و به حساب درآمد عواید گمرکی خود بردید و امروز بدون اینکه توضیحی برای این اضافه درآمد بدهید آن را جزو افتخارات خود در می‌آورید.
بنازم به این جرأت و شهامت!
اگر این استدلال را زمانی می‌فرمودید که این همه جوان فرنگ رفته و درس خوانده، و یا دانشگاه دیده و اهل مطالعه وجود نداشت حرفی نبود. ولی موقعی با علم و دانش اینطور بازی می‌کند که از در و دیوار کشور جوان تحصیل کرده - محصل حقوق و اقتصاد در دانشگاه می‌ریزد. واقعاً شهامت می‌خواهد و جرأت لازم دارد!
شما با این جسارت و شهامت و یکه‌تازی و کند ذهنی نه فقط می‌توانید اقتصاد مملکت را نجات بدهید بلکه قادرید کشور را از تمام بلایای ارضی و سماوی خلاص کنید و در امان نگاهدارید!!......
تفاوت دکتر امینی با شما در همین است که او راست می‌گفت و مردم را به حقایق هر چند تلخ بود آگاه می‌ساخت و شما برای تحصیل وجاهت حقایق را وارونه جلوه می‌دهید و نمی‌گویید علت این اضافات چیست و دلیل این کسری‌ها چه بوده است. ولی بدانید که مردم می‌دانند و خوب هم قضاوت می‌کنند. عیب کار همکاران و مترجمان و نویسندگان لوایح شما در اینجاست که شما را با جملاتی دلنشین - ارقامی (برای جنابعالی) ناگویا سرگرم و دلخوش می‌کنند و به جنابعالی هم نمی‌گویند که اقتصاد یک کشور امری نیست که در یک شب آشفته شود و یا در یک روز اصلاح گردد. آشفتگی اقتصادی یک کشور معلول اعمال و افکار و نقشه‌های غلط عده‌ای است که آمده‌اند و دیگران را دچار کرده‌اند. اگر این آقایان محترم در صدد اغفال جنابعالی و یا خدای نخواسته در فکر مسخره کردن شخصیتی چون سرکار در اجتماع نباشند مسلماً اینگونه تبلیغات برای شما نمی‌کنند و از ارقام سند زنده‌ای علیه شما نمی‌سازند و مردم ارائه نمی‌کنند.
روزی که شما تصدی پست وزارت گمرکات و بعداً وزارت دارایی مملکت را قبول کردید سالی بود که خزانه دولت لبریز از ارز بود و کشور ما را اقتصاددانان خارجی یکی از معتبر‌ترین ممالک خاورمیانه می‌شناختند و به همین علت سیل خارجیان سرمایه‌داربه طرف ایران سرازیر شد که می‌خواستند در این کشور سرمایه‌های خود را به کار بیاندازند. این خود بهترین دلیل و گواه است که وضع ایران مورد توجه محافل بین‌المللی بود که به اتکای پشتوانه محکم ارزی ما می‌توانستند بی‌دغدغه خاطر سرمایه‌های خود را در ایران به کار بیاندازند. تا هم خود نفعی ببرند و هم فعالیت ثمربخشی را از خویشتن در ایران به یادگار بگذارند. به فکر دشمنان دوست‌نمای شما همکاران جاهل و عالم‌نمای شما و با اتکای عدم اطلاع و آشنایی شما به اصول اقتصاد این موجودی‌ها به تدریج در راه وارد کردن بنجلها و با اشیا لوکس بی‌مصرف به تاراج رفت و در راه‌هایی به مصرف رسید که اثرات ظاهری آن بالا رفتن رقم عواید گمرک در زمان شما و نتایج واقعی آن تهی شدن خزانه دولت برای تحویل به حکومت‌های بعدی بوده است.
به علاوه لازم بود نظری به عقب می‌انداختید و ارقام صحیحی به دست می‌آوردید تا مشاهده فرمایید که با وضع درخشان خزانه آن روز کشور وام‌هایی از خارج تحصیل کردید و به مصرف رسید که پس از تشریف‌فرمایی جنابعالی به تدریج موعد پرداخت آنها می‌رسید و باید پرداخت می‌گردید، متأسفانه در موقع خداحافظی هم از برکت طرح‌های اقتصادی جنابعالی و همکاران دانشمندتان آهی در بساط نمانده بود که با آن بشود پرداختی کرد!..
ناگزیر هر کس در آن موقع می‌آمد باید مردم هشدار می‌داد تا خود را برای حفظ حیثیت کشورشان آماده کنند و با بستن کمربندها که متأسفانه در زمان تصدی شما همه باز شده بود در رفع این بدبختی‌ها قدمی مثبت بردارند. خوشبختانه بین دولت شما و دولت مورد انتقاد جنابعالی دولت آقای مهندس شریف امامی بود که از این مصیبت اطلاع حاصل کرد و به کمیسیون مجلس در همان وقت چنین گزارش داد بانک مرکزی ایران
مورخه: 13 /2 /39
شورای پول و اعتبار
شماره 10 /245
به طوری که استحضار دارند موازنۀ پرداخت‌های ارزی کشور در سال‌های اخیر مواجه با کمبود قابل ملاحظه‌ای بوده است که در اثر آن ذخایر ارزی کشور در سال ۱۳۳۷ مبلغ ۴۹ میلیون دلار و در سال ۱۳۳۸ مبلغ ۶۰ میلیون دلار کاهش یافت و در سال جاری علاوه بر مصرف ۶۰ میلیون دلار که از صندوق بین‌المللی پول و کارگذاران بانک ملی دریافت گردید انتظار می‌رود تا پایان سال حدود ۲۰ میلیون دلار هم از موجودی ارزی کشور به مصرف برسد و این امر باعث خواهد شد ذخیره ارزی کشور به میزان بسیار دلیلی که کمتر از حداقل مورد لزوم است تقلیل یابد.
البته علت اصلی این عدم توازن ارزی تورم پولی شدیدی است که در سال‌های اخیر در اثر افزایش خارج از حد اعتبارات بانکی و هزینه‌های دولتی ایجاد شده است که خوشبختانه دولت به موقع متوجه آن گشته و با تصویب برنامه تثبیت اقتصادی که هدف آن محدودیت اعتبارات بانکی و هزینه‌های دولتی است چاره‌جویی مؤثر خواهد نمود. لیکن گذشته از علت اصلی فوق یک علت مهم دیگر نیز وجود داشته که باعث توسعه سریع و خارج از اندازه واردات و بالنتیجه فشار پرداخت‌های ارزی گردیده و آن اینکه در سال‌های اخیر رقابت شدید کشورهای خارجی برای تسخیر بازار ایران موجب گردیده که فروشندگان آنها کالاهای خود را به طور انسانی عرضه کنند و بدین ترتیب میزان واردات در مقابل بروات وصولی چندین برابر واردات از طریق اعتبار اسنادی گردید.
این امر افزایش سری واردات را در سال‌های گذشته تشویق نمود و در سال جاری و سال‌های آینده بایستی کشور اقساط آن را بپردازد که مسلماً فشار شدیدی موازنه پرداختی وارد خواهد شد بنابراین برای اینکه این وضع نامساعد ادامه نیابد و واردات در حدود مقدورات ارزی کشور بدون توسل به سهمیه‌بندی و کنترل ارز محدود شود لازم است ورود کالاهای خارجی از طریق بروات وصولی به شدت محدود و به جز ماشین‌آلات صنعتی و کشاورزی و برخی دیگر از کالاهای مصرفی خیلی ضروری کالاها منحصراً از طریق افتتاح اعتبار اسنادی به کشور وارد شود. اینک طرح ضمیمه را که به منظور فوق تهیه گردیده ایفاد و تقاضا می‌شود موافقت فرمایند پیشنهاد پس از تصویب شورای پول و اعتبار به موقع اجرا گذارده شود.
رئیس کل بانک مرکزی
اما موضوع اضافه هزینه‌ها که معتقدید در زمان شما کمتر از زمان دکتر امینی بوده است باید به شما عرض کنم صرف‌نظر از اینکه در اقتصاد سالم یک کشور بخصوص کشورهای در حال توسعه بالا رفتن هزینه‌های معقول شاخص پیشرفت آن کشور است معذالک در این مقایسه ناگزیر این نکته را یادآور می‌شود که یک قسمت از این اضافه هزینه مربوط به آموزگاران و معلمان کشور است که شما وعده مساعدت به آنها داده بودید و انجام ندادند و سرانجام آنها را به جایی بردید که باعث بروز آن ماجرا گردید و دولت دکتر امینی را با یک واقعیت تلخ روبرو ساخت.
حال اگر به عقیده شما تهی کردن خزانه دولت و ریختن آن به جیب خارجیان ثواب است و دادن چند تومان اضافه حقوق به یک عده آموزگار و معلم و مربی اطفال شما و من گناه است من و قاطبه مردم ایران این گناه را به گردن دکتر امینی می‌گذاریم و قول می‌دهیم که ایشان هم قبول کنند. و برای هر‌گونه مجازاتی خود را آماده سازند و شما را هم به دست همان خارجیان می‌سپاریم که در ازای خدمتی که به آنها فرموده‌اید از شما دعوت کنند چندی آنها را سرافراز فرمایید و از این فرصت استفاده نموده لااقل یک زبان خارجی یاد بگیرید تا گزارش‌های اقتصادی و مقالات علمی را در آن به خودتان بخوانید و دریابید که در دنیا چه خبر است و در کشور ما چه خبر؟ انشاء‌الله اگر حوصله‌ای بود و عمری باقی ماند و فرصتی به دستم افتاد نتیجه اقتصادی ساختمان‌های عظیمی را که به دست جنابعالی انجام گرفت و باعث رکود اقتصادی گردید با حساب دقیق از هزینه ساختمان و مبالغی که از این راه عاید ملت شد و یا به جیب دیگران سرازیر شد و همچنین درآمد وزارت دارایی را در زمان شما و در دوره تصدی دکتر امینی می‌نویسم تا مردم بدانند.
علم اقتصاد عروسک نیست که هر بچه‌ای بهانه بگیرد و یا با آن بازی کند و خود را سرگرم سازد!...

منبع:

کتاب علی امینی به روایت اسناد ساواک - جلد اول صفحه 101

صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.