متن سند:
آقای هویدا
من به قدر امکان به اعصاب خود فشار
آوردم و حوصله به خرج دادم که بلکه این نامه
عتابی و عبرت انگیز را به شما ننویسم ولی
ممکن نگردید.
شما فردی هستید نه خانواده
دارید و نه مردی و نه تقوا و نه نجابت شما
مصداقی از افرادی هستید که امیرالمومنین با
بیان فصیح خود تعریف کرده است : «وقتی
برتری و فضیلت در اجتماع فراموش شد
اوباش و اشرار پا بر سریر حکومت گذارند و
زمام امور به دست گیرند و بر ارباب دین و
فرهنگ حکومت کنند.
» رفتار بیشرمانه شما با
من نشان داد که شما هیچگونه علقه و رابطه
قلبی و معنوی با فرزندان ایرانی ندارید.
شما اسما ایرانی ولی رسما نیستید.
شما با من که سراسر
عمر خود را به شرافت گذرانده و هرگز حتی یک لحظه...
مبارزه با ظلم و ظالم را ترک نگفته ام و
از...
قهرمانهایی چون بابک ها کوراوغلی ها ستارخانها «پسیانها» خیابانیها و الخ هستم آنچنان
رفتار بیشرمانه و نانجیبانه کردید که دود از سر و فریاد از دل برخاست.
حوادث ایام و گردش روزگار تو را بر اریکه امیرکبیر نشاند که در خواب هم نمی دیدی.
همان
امیری که اهل آشتیان بود ولی تربیت شده آذربایجان و پرورده سرزمین قهرمانها بود.
با این
وصف شما خجالت نکشیدید و حیا ننمودید نسبت به کسی که از لحاظ دانش «اخلاق و
شخصیت بر شما برتری داشت و در مقام استاد بود به وسیله مرد شریفی پیشنهاد بیشرمانه
دادید و مرا به انجام عمل بیشرفانه دعوت کردید.
زهی رذالت! زهی بیشرمی!
تنها اشتباه و گناه من این بود که خواسته بودم امر مشکل و خطیری را بر من محول نمائید تا کار
نمونه انجام دهم و سرمشق اشخاص بیچاره و زاری که در مقام و مسند چاره جویان نشسته اند
باشم.
امید است این نامه تند و تیز ولی عبرت انگیز ترا تادیب کند تا شخصیت و مقام اشخاص را به
بازیچه نگیری و نصب العین خود قرار دهید که شخصیت یک امر ذاتی و معنوی است و مصنوعی
نیست یعنی هرگز مقام و رتبه هر قدر بالاتر باشد ایجاد شخصیت نمی کند.
و در نظر مردم
صاحب نظر باشخصیت جلوه نمی نماید.
مگر اینکه شخصیت ذاتی و لایزال داشته باشد.
این بود درس استاد به شاگرد بی ادب.
با تقدیم نفرتهای بی پایان.
منبع:
کتاب
امیر عباس هویدا به روایت اسناد ساواک - جلد دوم صفحه 237