تاریخ سند: 18 بهمن 1340
موضوع: جبهه ملی
متن سند:
تاریخ:18 /11 /1340
موضوع: جبهه ملی
بهقرار اطلاع طرفداران جبهه ملی1 تصمیم دارند در شهرستان مشهد فعالیت شدیدی را به رهبری آیتالله میلانی که نفوذ فوقالعادهای در بین مردم دارد شروع کنند و این فعالیتها علیه دولت خواهد بود و گویا با اینکه از طرف استاندار خراسان به مقامات شهربانی و ژاندارمری ابلاغشده که از فعالیت طرفداران میلانی جلوگیری نمایند معهذا مأمورین انتظامی به علت ترس از افکار عمومی مایل نیستند تضییقاتی جهت آیتالله میلانی و طرفدارانش فراهم نمایند.
بخش ۲ - سابقه
به مأمور نفوذی مأموریت بدهید دراینباره تحقیق و نتیجه را گزارش نماید. 29 /11
48097 /332-21 /11 /40
گیرندگان: ساواک خراسان(مشهد) جهت اطلاع و تحقیق و اعلام چگونگی. تاریخ: 17 /12 /40
توضیحات سند:
1. تشکیل جبهه ملی ایران به سال ۱۳۲۸ بازمیگردد. در این سال عمر مجلس پانزدهم به پایان رسید و تعیین تکلیف مسئله نفت جنوب به مجلس شانزدهم محول شد. در پایان همین سال تعدادی از رجال سیاسی کشور به رهبری دکتر مصدق در اعتراض به تقلب در انتخابات مجلس در دربار متحصن شدند. این عده ۲۰ نفره پس از اتمام تحصن نافرجام در منزل دکتر مصدق گردهمآمده و پس از مذاکرات مفصل و تشکیل کمیسیونهای مختلف و تدوین اساسنامه، در اول آبان 1328 موجودیت جبهه ملی ایران به رهبری دکتر مصدق را اعلام کردند.
مؤسسان جبهه، مدیران برخی جراید و سران احزاب و گروههای سیاسی بودند که با حفظ تشکل حزبی خود به عضویت جبهه ملی درآمدند و شامل افراد ذیل میشدند: دکتر محمد مصدق، دکتر حسین فاطمی، دکتر مظفر بقایی، حائری زاده، حسین مکی، دکتر کریم سنجابی، زیرک زاده، محمود نریمان، عبدالقدیر آزاد، عمید نوری، سید علی شایگان، آیتالله غروی، شمسالدین امیر علایی، جلالی نائینی، عباس خلیلی، حسن صدر، رضا کاویانی، ارسلان خلعتبری، یوسف مشار و احمد ملکی. جبهه ملی هدف خود را ایجاد حکومت ملی بهوسیله تأمین آزادی انتخابات و آزادی افکار اعلام کرد.
گروههای تشکیلدهنده جبهه ملی اول عبارت بودند از: حزب ایران، حزب ملت ایران (به رهبری داریوش فروهر)، حزب زحمتکشان ملت ایران (به رهبری مظفر بقایی)، مجمع مسلمانان مجاهد (به رهبری شمس قنات آبادی) و حزب مردم ایران (به رهبری محمد نخشب).
به دنبال تکرار انتخابات مجلس شانزدهم هشت نفر اعضای جبهه، شامل مصدق، مکی، شایگان، بقایی، حایری زاده، آزاد و نریمان به مجلس راه یافتند و فراکسیون نهضت ملی را تأسیس کردند. نمایندگان فراکسیون با شعار «ملی شدن نفت در سراسر کشور» هدف خود را حفظ حقوق ایران در قضیه نفت و مخالفت با لوایح پیشنهادی دولت قراردادند.
مصدق از قیام 30 تیر ۱۳۳۱ دارای قدرتی بود که به فرموده امام خمینی (سلاماللهعلیه) حتی میتوانست شاه و نظام سلطنت را سرنگون کند که به خاطر محافظهکاری و تمایل به حفظ نظام پادشاهی مشروطه بدین مهم توجهی نکرد.
اختلافسلیقه، خودمحوری و جاهطلبی برخی اعضاء، ضعف سازماندهی، عدم شفافیت ایدئولوژی و خلأ رهبری که با استقلال مصدق در نخستوزیری و ترک عملی جبهه ملی توسط وی به اوج خود رسید، از علل دیگری بود که موجبات سقوط جریان ملیگرایی لیبرال و سرنگونی دولت مصدق توسط کودتای انگلیسی - آمریکایی ۲۸ مرداد را تسریع کرد. هرچند اگر حمایت نیروهای مردمی و مذهبی نبود، حکومت مصدق ۱۳ ماه قبل و پس از اختلافات با دربار و استعفای او پایان میگرفت و تنها قیام عمومی ۳۰ تیر بود که دیگربار امکان قدرت مصدق را فراهم کرد. البته ملیون قدر پشتوانه مذهبی و مردمی نهضت را ندانستند و راه را برای پیروزی کودتاگران در ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ هموار ساختند.
پس از کودتا برخی عناصر گروههای ملی در قالب نهضت مقاومت ملی، فعالیتهای زیرزمینی محدود و ناموفق علیه رژیم آغاز کردند. اما فعالیتهای نهضت مقاومت با دستگیری برخی فعالین آن در تهران و شهرستانها به رکود گرایید. مصدق به حبس و تبعید در احمدآباد محکوم و تا پایان عمرش در سال 1345 تحت نظر باقی ماند و دکتر فاطمی اعدام شد.
جبهه ملی دوم پس از رایزنیهای فراوان ملیون و همکاران سابق مصدقِ تبعیدی، در ۳۰ تیر ۱۳۳۹ با انتشار بیانیهای اعلام موجودیت کرد. سران جبهه در اولین اقدام با توجه به سخنان شاه مبنی بر برگزاری مجدد انتخابات مجلس بیستم طی ملاقاتی با شریف امامی نخستوزیر وقت و وزیر کشور، خواهان تأمین آزادی انتخابات و مطبوعات و اجتماعات شدند. به دنبال عدم پذیرش این شرایط، نمایندگان جبهه ملی در مجلس سنا تحصن کردند که به بازداشت آنان انجامید و تنها اللهیار صالح از حوزه انتخابیه کاشان به مجلس راه یافت.
با روی کارآمدن امینی ( اردیبهشت 1340) و علیرغم اشتراک نظرهایش با ملیون امریکوفیل، در خصوص ایجاد اصلاحات میان او و جبهه ملی، ائتلاف نیرومندی علیه رقیب مشترک یعنی شاه و دربار انگلوفیل بهوجود نیامد و برعکس جناح مقابل توانست با دامن زدن به اختلافات آنان، هر دو را تضعیف و از صحنه بیرون کند. در تاریخ 28 /2 /40 با موافقت دولت، میتینگ جبهه ملی در میدان جلالیه با حضور انبوه مردم تهرآنکه برای اولین بار پس از کودتای ۲۸ مرداد چنین مجالی مییافتند، برگزار شد. همچنین در دیماه 1341 تنها کنگره جبهه ملی در طول حیات جبهه ملی اول تا چهارم برگزار شد. به هنگام افتتاح کنگره، برخی از نمایندگان روحانی عضو در اعتراض به حضور بانوان بدون حجاب (پروانه فروهر و هما دارابی) جلسه را ترک گفتند. در ادامه پس از انتخاب مصدق بهعنوان رئیس افتخاری کنگره، رأیگیری به عمل آمد و اللهیار صالح به ریاست اجلاس برگزیده شد. یکی از موارد اختلافانگیز کنگره بحث بر سر عضویت گروه تازه تأسیس ملی و مذهبی «نهضت آزادی» بود که علیرغم مجادلات فراوان با درخواست این گروه برای عضویت در جبهه مخالفت شد و منجر به اعتراض و ترک اجلاس توسط نمایندگان نهضت آزادی گردید و پسازآن سیاست صبر و انتظار را در پیش گرفتند.
جبهه ملی سوم را باید ادامه و دنباله طبیعی جبهه ملی دوم دانست. گروههای عضو جبهه ملی سوم که در تاریخ 7 /5 /44 رسماً اعلام موجودیت کرد عبارت بودند از: حزب ملت ایران، حزب مردم ایران، جامعه سوسیالیستها و نهضت آزادی. رهبری جبهه ملی سوم را سید باقر کاظمی از نخبگان سیاسی قدیمی کشور برعهده گرفت. اما دو هفته پس از اعلام موجودیت، فروهر و خلیل ملکی، رهبران گروههای کوچک سوسیالیستها و حزب ملت، دستگیر شدند. قبل از آنهم رهبران نهضت آزادی زندانی شده بودند. بدینسان جبهه سوم قبل از شروع و گسترش فعالیتها فروپاشید و شاه به ملیگرایان لیبرال امکان داد از خوان نعمت دلارهای نفتی بهره برند تا منافع آنان با منافع پهلویها گره خورد. برخی دیگر که فعالیت سیاسی را کنار نهاده بودند وارد فعالیتهای آموزش عالی شدند.
در طول سالهای 44 تا ۵۶ هیچگونه فعالیت سیاسی تشکیلاتی و حتی انفرادی از ملیگرایان لیبرال (بهجز افرادی مانند داریوش فروهر) در مخالفت با استبداد و استعمار نوین ایران و افزایش نفوذ بیگانگان مشاهده نمیشود. اینان تنها گاهگاهی در دورهها و محافل خصوصی گرد هم میآمدند و نومیدانه به بحثهای تکراری و جاری میپرداختند. در طول تمام این سالها چشم ملیگرایان لیبرال به آمریکا بود تا با گوشه چشمی به آنها و چشمغرهای به شاه امکان فعالیت و ایجاد فضای باز سیاسی در ایران را فراهم آورند.
به اعتراف رهبران جبهه ملی آغاز مجدد فعالیتهای این گروه ناشی از پیدایش فضای باز سیاسی کشور بود که تحت تأثیر به قدرت رسیدن دموکراتها در کاخ سفید به وجود آمد تا پس از وقفهای ۱۲ ساله ملیّون فعالیتهای خود را از سرگیرند. این زمانی بود که شاه همانند ابتدای دهه 1340 میخواست با انجام برخی اصلاحات جزئی و هدایت شده، بساط قدرت خویش را استحکام بخشد.
زمینهساز آغاز به کار جبهه ملی چهارم، فعالیتهای متفرق ملیون لیبرال در قالب انتشار چند نامه سرگشاده خطاب به سران رژیم و سخنرانیهای محفلی انتقادی آنان بود.
در بیانیه اعلام موجودیت جبهه ملی چهارم و نامه خطاب به سران رژیم، هیچ نشانهای از طرح خواستههای اساسی و اعلام مخالفت صریح یا ضمنی با رژیم به چشم نمیخورد. آغاز وضعیت انقلابی و خیزشهای مرمی علیه نظام پهلوی با قیام ۱۹ دی 13۵۶ مردم قم و سپس برپایی مراسم چهلم شهدا بهصورت ادواری در شهرهای مختلف آغاز میشود. در این مقطع تأکید سران جبهه، مبارزه قانونی در چهارچوب قانون اساسی بود. در اعلامیه دکتر سنجابی به مناسبت قیام مردم تبریز آمده بود که: «در این مرحله مبارزه قانونی که ما هستیم، شعار خود را در یک خواسته متمرکزسازیم: سرنوشت ملت ما بهوسیله مبعوثان حقیقی ملت تعیین میشود.»
در ۳۰ تیر ۱۳۵۷ «اتحاد نیروهای ملی» به «جبهه ملی چهارم» تغییر نام یافت. در این تشکل، ریاست هیأت اجرایی بر عهده دکتر کریم سنجابی و اعضای آن بختیار، فروهر، حبیبی و مبشری بودند. در شهریور ۵۷ سران جبهه ملی برای تحقق خواستههای خود در چهارچوب قانون اساسی و کسب برخی امتیازات مشغول مذاکره و چانهزنی با دولت شریف امامی بودند اما حضور میلیونی مردم در مراسم عید فطر و متعاقبا کشتار مردم مسلمان در ۱۷ شهریور، معادلات طرفین را برهم زد.
جبهه ملی در وضعیت انقلابی کشور طی نیمه دوم همین سال و جهت جلوگیری از تعارض با رهبری و نیروهای انقلابی، بهناچار مواضع تندتری اتخاذ کرد ولی همچنان خواهان انجام اصلاحات در قالب قانون اساسی بود. سنجابی رهبر جبهه ملی طی مصاحبهای در ۱۹ مهر ۵۷ اعلام کرد: «سلطنت مشروطه را رد نمیکنیم و با آن مخالفتی نداریم. آنچه ما میخواهیم از بین رفتن کامل استبداد است.» سنجابی حتی پس از ملاقات با امام در پاریس در آبان ماه ۵۷ از اعلام غیرقانونی و نامشروع بودن رژیم سلطنتی خودداری کرد و تنها با ملاحظه قاطعیت امام و برای کسب وجهه مردمی بود که با صدور بیانیه سه مادهای، به خواست رهبر انقلاب و مردم مبنی بر اعلام غیرقانونی بودن نظام پادشاهی و عدم امکان سازش با آن گردن نهاد.
البته ملیون لیبرال علیرغم اعلام موضع علنی، در خفا همچنان به دنبال سازش با رژیم شاه بودند. پس از بازگشت سنجابی از پاریس و بازداشت ظاهریاش، وی و شاهپور بختیار ملاقاتهایی با سپهبد ناصر مقدم، رئیس ساواک، و شخص شاه داشتند. سنجابی در دیدار با مقدم گفت: «ما ممکن است برای شاه بهمنزله آخرین تیر ترکش باشیم.»
در این مقطع نراقی، از رهبران جبهه، برای شاه پیام آورده بود که آنان تحت شرایطی حاضرند با پشت کردن به مذهبیون، با شاه برای تشکیل دولت به توافق برسند. شاه نیز پس از مذاکره مستقیم با ملیون، به آنان پیشنهاد تشکیل دولت داد. سران جبهه نیز در جلسات داخلی خود کلیت پیشنهاد را پذیرفته و در پی یافتن فرد مطلوب و نیز حل مشکل خود با امام بودند.
اکثر افراد شرکتکننده ابراز عقیده کردهاند که «اگر لزومی به جلب همکاری موردنظر باشد، این صحیح نیست که جبهه ملی خود را تحت عنوان تلاش برای همکاری با خمینی کوچک کند.» در آذر ۵۷ که سنجابی و فروهر تحت نظر مقامات ساواک به سر میبردند خطاب به مقامات عالیرتبه رژیم پهلوی گفتند: بازداشت ما دو نفر در ابتدای امر میتوانست مقداری موجه باشد اما هرچه زمان بگذرد میدان برای دیگران و بهخصوص آخوندها خالی میماند و ما از سازماندهی و ایجاد یک سازمان متشکل در مقابل آنان عقب خواهیم ماند. وقت آن رسیده که جبهه ملی تلاشهای خود را شدت دهد و سازماندهی کند تا بتواند در آینده مقابل آخوندها ایستادگی نماید.
همزمان جبهه ملی برای مطرح کردن خود بهعنوان جانشین نظام پادشاهی و جلب نظر ایالاتمتحده تماسهایی با مقامات سفارت آمریکا در ایران برقرار کرد. ارزیابی مسئولان سفارت پس از اولین ملاقات با سنجابی چنین است: «سنجابی میخواست چیزی را که وی حسن نیت خودش ـ عقاید روشنفکرانه و گرایش طرفدار غرب برای توجه ایالاتمتحده میداند - را بهطور غیرمستقیم منتقل کند.
در آخرین روزهای منتهی به پیروزی انقلاب اسلامی و ورود امام خمینی به وطن، جبهه ملی هرچه بیشتر از کاروان انقلاب عقب افتاد و راه مخالفت با برخی مواضع امام و فاصلهگیری تدریجی از آن را پیش گرفت و سرانجام به دنبال اعلام مخالفت صریح با لایحه قصاص و قصد راهپیمایی و تحریک مردم، حضرت امام طی سخنانی تند و انقلابی در ۲۵ خرداد 1360 غیرقانونی و مرتد بودن این تشکیلات را اعلام نمودند. (جبهه ملی به روایت اسناد ساواک، نهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی؛ ریچارد کاتم، ناسیونالیسم در ایران، ترجمه احمد تدین، تهران، نشر کویر، ۱۳۷۰، ص ۷ و 65؛ محسن مدیر شانهچی، احزاب سیاسی ایران، نشریه خاوران، سال ۳، شماره ۱۳۶، آذر ۱۳۷۲، ص ۶ و . ۱؛ کریم سنجابی، امیدها و ناامیدیها، لندن، انتشارات ملیون، ۱۳۶۱، ص ۲۱؛ مارک، جی، گازیورسکی، سیاست خارجی امریکا و شاه، ترجمه جمشید زنگنه، تهران، رسا، ۱۳۷۱ ص234 و 270؛ ع. باقی، تاریخ شفاهی انقلاب به روایت رادیو بیبیسی، تهران، نشر تفکر، ۱۳۷۳، ص ۱۳۹ و 247؛ اساسنامه جبهه ملی سوم، تهران، انتشارات جبهه ملی ایران، 1342)
منبع:
کتاب
انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان خراسان رضوی- 01 صفحه 64