تاریخ سند: 23 شهریور 1349
موضوع : جلسه منزل گلستانی کارمند اداره رادیو زاهدان
متن سند:
به : 313
از : 11/ ه شماره : 2257 /11/ ه
بعدازظهر روز 21 /6 /49 جلسه ای با شرکت آقایان رحمانی افسر سپاهی و
گلستانی و سرابندی در منزل گلستانی تشکیل و مذاکرات ذیل بین آنان انجام
گرفته است.
رحمانی.
سرابندی آقای
کامبوزیا بعضی چیزها را از
طرف ما مخفی می کند.
1
گلستانی.
اتفاقا این گله را
در حضور شما در جلسه
گذشته مطرح کردم.
رحمانی.
ما هنوز هدف این
مرد را نشناخته ایم که اصل
هدفش چیست.
سرابندی.
و کارهایی انجام
می دهد که هرگز ما فکرش
را نمی کنیم چون اطلاع
نداریم.
گلستانی.
به خدا من هم از
هدف این تاکنون چیزی
نفهمیدم و اتفاقا این مطلب
را از ایشان سؤال کردم که به طور نامفهوم برای من تشریح کرد که از حرفهایش
یکی را هم نفهمیدم چون تمام مطالب را به طور بن بست تشریح می کند و آنقدر
سواد یا عقل ما نمی رسد که از گفتارش چیزی بفهمیم.
سرابندی.
چون به کسی اعتماد نکرده به اشخاصی که اعتماد کند می گوید شاید به
ما هنوز اعتماد نکرده.
گلستانی.
اگر بما اعتماد ندارد چرا دعوت ما را قبول می کند چرا پلی کپی ها را
می دهد که برایش انجام دهیم.
رحمانی.
آقای گلستانی راست می گوید اگر اعتماد ندارد پس چرا پای ما را در
میان می کشد فعلاً بدون اینکه پی به هدفش برده باشیم مدارک کافی از ما گرفته
که سپس ارائه مجید صنعتی کرده در صورتی که من چند مرتبه اصرار کردم که نام
من را هرگز نبرید باز هم نام من را مطرح کرد که آورنده جزوه ها چه کسی است
طوری رفتار می کند که اکنون ما به این اعتماد نمی کنیم.
سرابندی.
شما از این ناحیه خاطر جمع باشید که هرگز ما را لو نخواهد داد چون
من به افکارش بهتر آشنایی دارم.
گلستانی راست می گوید آقای سرابندی چون
به قول ایشان مدت دو سال
است که با استاد همکاری
دارند و به روحیه ایشان بهتر
آشنایی دارند.
سرابندی.
راستی آقای
گلستانی شما چطور با استاد
آشنا شدید ماجرای آشنایی
خود را بگویید.
گلستانی.
عرض کنم قضیه
از این قرار است که دختر
آقای شوشتری از تهران به
زاهدان آمده بود و استاد
دانشگاه گفته بود (به کلیه
دانشجویان) که هر دانشجو
باید از وضعیت استان خود
مطالبی تهیه کند این جریان
را به پدرش گفت عذر خواست که من کار دارم تا اینکه من در آن موقع و دختره
می گفت من را بکشند به آنجا نخواهم رفت بنا به دوستی من با این خانواده من
قبول کردم و رفتم پیش استاد و جریان را گفتم ایشان قبول کردند و تا سه روز من
را حیران گذاشتند پس از سه روز به من گفتند شما تشریف بیاورید تا بیشتر آشنا
شویم من یکی دو مرتبه رفتم و دیر رفتم تا اینکه کاری داشتم از نظر دادگاه
بالاخره دیگر هفته ای یک مرتبه را می رفتم تا اینکه پای من در دام افتاد هر هفته
که نمی آمدم از من گله می کرد.
سرابندی.
رحمانی جدا جالب است خوب پای شما در دام افتاد عیبی ندارد.
رحمانی.
چه مدت است که شما با استاد آشنا شده اید به نظرم حدود شش ماه
باشد.
سرابندی.
شما درباره مجید صنعت نما چیزی می دانید.
گلستانی.
خیر مگر چه شده است.
سرابندی.
او با سازمان امنیت همکاری فوق العاده دارد که تاکنون هیچکدام شما
متوجه نشده اید من در این باره تحقیقات زیادی کرده ام و عین جریان را به استاد
گفته متاسفانه استاد باور
نمی کند.
گلستانی.
تصور نکنم این
جریان درست باشد چون
استاد این شخص را بهتر از
من و شما می شناسد.
سرابندی.
رحمانی.
اتفاقا
اشتباه شما همین جا است
هم استاد و هم شما سخت
در اشتباه هستید.
سرابندی.
من تحقیق کرده ام
دلائل دارم والا بی خود
صحبت نمی کنم.
سرابندی.
شما توجه به
ساعت و جیب هایش
کرده اید.
رحمانی.
شما به حرکاتش توجهی کرده اید یا خیر.
گلستانی.
نه برای چه.
سرابندی.
او در جیب هایش ممکن است ضبط صوت داشته باشد و ایشان
ساعتی دارند که دارای سه کوک است یکی از کوک ها که به سوی شما بود بدانید
که صدای شما را ضبط می کند.
گلستانی.
شما از کجا فهمیدید و اگر این جریان را می دانستید چرا از اول نگفتید
که من هم و هم آقای رحمانی و استاد به این نکات توجه کنند.
من متوجه نشده ام
ولی دوستانم به من گفتند بدبختانه هر موقع که من حضور داشته ام.
او این ساعت
را از دستش باز می کرده و ساعت دیگر به دستش می بسته است به هر جهت چون
خودم با چشمانم ندیده ام باید در این باره شما تحقیق کنید من خواهم کرد.
سرابندی.
آقای گلستانی باید کنجکاوی کنی به بهانه اینکه ساعت چند است و
ساعت شما چقدر ظریف است نگاه به ساعتش بکن خواهی فهمید.
گلستانی.
چشم این کار با من.
سرابندی.
راستی شما دیروز پیش استاد رفتید.
گلستانی.
اتفاقا من ساعت
چهار به آنجا رسیدم در آن
موقع فقط آقای مجید
صنعتی (ساعت ساز) بود
درباره جنگ های چریکی
سؤال کرد.
رحمانی.
چه عمل انعکاسی
انجام می داد.
سرابندی.
مثلاً چطوری
نشسته بود.
گلستانی.
مثل ما نشسته بود
معمولی مگر چه شده که
سؤالات بازپرسی از من
می کنید.
سرابندی.
می خواهیم
درباره رفتار این شخص پی
ببریم آیا در هنگام صحبت بیرون رفت.
گلستانی.
بلی یک مرتبه بیرون رفت و فوری پس آمد.
رحمانی.
دکمه کت و شلوارش باز بود.
من متوجه نشدم به نظرم بسته بود.
گلستانی.
مقصود از این حرف چه بود.
رحمانی.
اشخاصی که ضبط صوت همراه دارند خیلی در کارشان دقیق هستند
مثل شخصی که ممکن است ضبط صوت داشته و صدای هر دو نفر شما را ضبط
کرده.
گلستانی.
اتفاقا من سکوت کرده بودم فقط استاد از کوره خارج شده بود.
رحمانی.
وقتی که صحبت های استاد تمام شد رفت؟
گلستانی.
بلی با عجله رفت استاد اصرار کرد ولی گفت که من کار دارم.
سرابندی و رحمانی.
دیدید که حرف های من صحت دارد و دوستان راست
می گفتند که این بی شرف با سازمان امنیت همکاری دارد به محض اینکه کارش
تمام شد آنجا را ترک کرده.
رحمانی.
پس تاکنون هر چه جریان بین من و شما (سرابندی) و استاد اتفاق افتاده
او ضبط و گزارش داده
است.
سرابندی.
آقا من تحقیق
درباره این شخص کرده ام
این پدر سوخته را بهتر از
شما می شناسم تمام دوستان
به من می گفتند ولی من باور
نمی کردم تا اینکه چندین
مرتبه برای من ثابت شده که
این سازمانی است گذشته از
این پدر سوخته هنگامی که
گلستانی همه را دعوت کرد
نیامد تمام اینها می رساند که
از من وحشت دارد چون تا
اندازه ای می داند که من از
جریان او اطلاع دارم.
گلستانی.
اتفاقا پس از دو روز من از ایشان گله کردم که ایشان در جواب من
گفتند که من از کوه آمده ام و خسته ام.
رحمانی.
تمام اینها پدر سوختگی این شخص را می رساند.
رحمانی.
سرابندی آقای گلستانی شما بیشتر به ساعتش توجه کنید و این جریان
را شما تحقیق کنید ما به نتیجه رسیده ایم و از این ناحیه خاطر جمع خواهیم بود.
سرابندی.
راستی اطلاع داری که آقای بیبرگ ریگی جز سازمان امنیت است؟
گلستانی.
خیر تصور نکنم چون بسیار مرد خوبی است.
رحمانی.
شما چقدر ساده هستید شما که مال این منطقه هستید باید بهتر اینها را
بشناسید.
گلستانی.
منکه فکرم به این پدر سوخته ها نمی رسد که اینها این کاره باشند خوب
شد که این پدر سوخته را معرفی کردید والی ممکن بود روزی کار به دستم بدهد.
سرابندی.
آقای گلستانی شما درباره همسایه خود آقای اعرابی اطلاعاتی دارید
یا خیر.
گلستانی.
من چنان اطلاعاتی درباره این شخص ندارم ولی آن چه که استاد در
حضور شما و من گفته اطلاع
دارم نکند این هم سازمانی
است.
سرابندی.
نه این سازمان
امنیتی نیست ولی
می خواستم اطلاعات
بیشتری از او کسب کنم.
گلستانی.
آقای سرابندی
همشهری خود شما است
شما باید بهتر درباره این
اطلاعاتی داشته باشید.
رحمانی.
راست می گوید
آقای گلستانی.
شما باید
بیشتر اطلاعاتی داشته
باشید تا ما.
رحمانی.
استاد را چه
موقع ها می توان ملاقات کرد.
سرابندی.
غیر از جمعه ها بقیه روزها.
رحمانی.
اتفاقا این حرف را آقای گلستانی پریروز در اداره به من گفتند.
رحمانی.
به نظرم هدف استاد انحراف جوانان به این انقلاب باشد.
سرابندی.
هدفش در ظاهر نزد ما مشخص نیست.
رحمانی.
من دو سال است در تهران از فعالیت استاد اطلاع کامل دارم.
سرابندی.
اتفاقا من دو سال است که با ایشان آشنا شده ام.
نظریه یکشنبه : در مذاکراتی که انجام گرفته منظور از استاد آقای کامبوزیا می باشد.
اعمال و رفتار
نامبردگان بالا و ارتباط آنان با امیرتوکل کامبوزیا کاملاً تحت نظر بوده و نسبت به روشن شدن انگیزه افراد
مذکور از تشکیل جلسات اقدام مقتضی به عمل آمده نتیجه متعاقبا به عرض خواهد رسید.
دهر
نظریه چهارشنبه : در لیست افسران سپاهی شخصی به نام ستوان دوم شمس الدین رحمانی لیسانسیه
کشاورزی وجود دارد که در اداره کشاورزی استان سیستان و بلوچستان سپاهی ترویج و مقیم زاهدان
است.
نظریه 11/ ه.
در مرخصی هستند.
آقایان فرزانه ـ قبادی مذاکره نمائید.
31 /6
توضیحات سند:
1ـ باتوجه به اینکه مرحوم
کامبوزیا متوجه شده بود که از
اهداف ساواک می باشد،
بسیاری از اطلاعات محرمانه
خویش را (به خصوص نحوه به
دست آوردن اعلامیه ها، نوارها
و ...
حضرت امام) برای کسی
بازگو نمی کرده به همین دلیل
پس از دستگیری و حتی فوت
ایشان ساواک موفق نگردید
بسیاری از مرتبطان وی را
شناسایی و دستگیر نماید.
منبع:
کتاب
امیر توکل کامبوزیا به روایت اسناد ساواک صفحه 244