صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

ستوان یکم غلامرضا (فضلی) از خرم آباد کاغذی به عنوان امیر قلی خزائلی راجع به حجاب نوشته که سواد آن لفا ایفاد میشود1.

تاریخ سند: 8 بهمن 1314


ستوان یکم غلامرضا (فضلی) از خرم آباد کاغذی به عنوان امیر قلی خزائلی راجع به حجاب نوشته که سواد آن لفا ایفاد میشود1.


متن سند:

13141108
(وزارت داخله)
(اداره کل شهربانی)
به تاریخ 8 /11 /14
نمره 10681-22463
ضمیمه__
محرمانه مستقیم
ریاست ستاد ارتش
ستوان یکم غلامرضا (فضلی) از خرم آباد کاغذی به عنوان امیر قلی خزائلی راجع به حجاب نوشته که سواد آن لفا ایفاد میشود1.
کفیل اداره کل شهربانی سرهنگ مختار
[امضا]

توضیحات سند:

۱- چنانکه در این سند و چند سند بعد از آن خواهید دید، یکی از کارهای حکومت رضاخان سانسور نامه‌ها و بازخوانی آن از طرف شهربانی بود.... به هر ترتیب این روند ادامه داشت تا سال ۱۳۲۰ ش که رضاخان از ایران به جزیره موریس تبعید می‌شود از آن پس کلیه مأمورین ادارات پست و محافظین صندوقهای پست از بازرسی نامه‌ها معاف و به شهربانی فراخوانده شدند. و بعد از سال‌ها، این ارثیه به فرزند او محمدرضا پهلوی رسید و این شیوه دیکتاتوری و پلیسی یکی از مهمترین کارهای دستگاههای پلیسی و امنیتی او شد... بطوری که حتی نامه‌های همسر خود را نیز تحت کنترل و سانسور درآورده بود. ثریا اسفندیاری همسر دوم محمدرضا پهلوی در این باره می‌گوید: «مادرم از آنچه که پس از ازدواج بر من گذشته بود هیچ اطلاعی نداشت، من در این مدت فقط چند نامه برایش فرستاده بودم و سعی کرده بودم که مطلب آن اتهام آمیز نباشد. چرا که هیچ اعتماد و اطمینانی در میان نبود و احتمال اینکه آنها نامه‌هایم را باز کرده و پس از کنترل مجددا ببندند زیاد می‌رفت...» (خاطرات ملکه ثریا، ثریا اسفندیاری، صفحات ۷۴ و ۷۵)
و از آنجایی که خداوند متعال اعمال ما را و نتیجه آن را به طور کامل به ما باز می‌گرداند و این جهان به قول مولوی کوه است و فعل ما صدا و صدای هر کسی در کوه به خود او باز می‌گردد، رضا شاه پس از تبعید، خود، تحت سانسور شدید نامه‌ها قرار گرفت و در آن دیار غربت با آن آب و هوای نامساعد و وضعیت روحی و فکری خراب، انگلیسی‌ها اجازه نمی‌دادند هر نامه‌ای با هر مطلبی به دست آنها رسیده یا از طرف آنها ارسال شود. شمس پهلوی در خاطرات خود در زمان اقامت در جزیره موریس می‌نویسد: «رسیدن نامه‌ها از تهران از طرف اعلیحضرت همایون شاهنشاهی [محمدرضا پهلوی] و علیاحضرت ملکه مادرم [تاج الملوک] و والاحضرت شاهدخت اشرف و سایر بستگان و دوستان، همانطور که قبلا نوشته بودم موجب مسرت خاطر ما بود و نوشتن پاسخ نامه‌ها نیز برای ما بهترین وسیله تسلی خاطر شمرده می‌شد ولی معهذا مجاز نبودیم که هر چه در دل داشتیم بنویسیم و به تشریح حالات و گرفتاریهای خود چنانکه دلخواه ما بود بپردازیم. مقتضیات جنگی ایجاب می‌کرد که نامه‌های ما را سانسور کنند و از آن طرف احساس می‌کردم مایل نیستند روحیه و طرز فکر و ناراحتی‌های خاطر اعلیحضرت در تهران در میان خانواده‌های سلطنتی یا مردم انتشار یابد. از این جهت نامه‌ها مختصر و کوتاه بود و جز خبر سلامتی خبر دیگری مجاز نبودیم در آن بنویسیم. با این همه پس از سختیهای نخستین که حتی از نوشتن و دریافت هرگونه نامه‌ای محروم بودیم همین خود بهترین وسیله تسلی خاطر ما بود...» (ر.ک : تاریخ بیست ساله ایران، حسین مکی، جلد هشتم، صفحه ۴۷۴)
تصویر اصل نامه ستوان مذکور در سند شماره ۱۴۰ آمده است.

منبع:

کتاب تغییر لباس و کشف حجاب به روایت اسناد صفحه 291

صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.